نگاهی به کتاب خیام نامه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
مزهای در جهان نمیبینم
دهرگویی دهان بیمار است
«طالب آملی»
فصل مشترک نگارنده و «محمدرضا قنبری»، سال تولد (1334) و رشته تحصیلیمان (حقوق قضایی) است. اما به جز این، من کجا و او و کولهبار پرارزش فرهنگیاش و حافظه غریبی که آرشیوی از صدها بیت شعر و جملات عارفانه و فلسفی و پرحلاوت است. این را بدون اغراق و مداهنه میگویم که قنبری، بحق، بر بنده حکم استادی دارد. هنوز کلاسهای «حقوق مدنی»آن عزیر بزرگوار را فراموش نمیکنم که، با تک مضرابهای شاعرانه و آمیخته با طنزش، حسابی میان دانشجویان جا باز کرده بود.
محمدرضا قنبری روابط عمومی خیلی خوبی ندارد و اهل بازارگرمی و مطرح کردن خود با هر ترفند ژورنالیستی نیست. او سالها است که بدون هیاهو کارش را میکند. اهل ذوق و ادب و شعر و هنر است و در چند مجموعه شعرش به نامهای «سواران آفتاب» (انتشارات گنج دانش/ 1363)، «غبار» (زوار/1368)، «با عشق پیوستن ولی یک احتمال است» (سروش/1374) و «از کدام سو میآیی» (زوار/1383)، عمدتا شعر کلاسیک و عروضی و بعضا «شعر نو»و «سپید» را تجربه کرده است.
به یک نمونه از اشعار پرحس و حالش،که از مجموعه «با عشق پیوستن...» انتخاب شده، اشاره میشود:
دمبدم منتظرانیم به آوایی چند
عمر ما شد تبه خامی سودایی چند
چند روزی که در این مرحله فرصت دادند
بیحقیقت سپری گشت به غوغایی چند
کار ما از مدد نفس به سامان افتاد
خود گرفتم که نمودند مدارایی چند
ناتوانی که در این خاک به خفت پیوست
پایمال عطش زور توانایی چند
به صفآرایی اقبال کسان هیچ مناز
دست حق میشکند دست صفآرایی چند
باغکاران وفا عطر جنون میدروند
تا که آن را برسانند به لیلایی چند
باش تا دست عنایت به سبوی آتش
دستگیری کند از بی سر و بیپایی چند
جان و تن دلشده بانک و نوایی تازه
دمبدم منتظرانیم به آوایی چند
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم زیک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر زما مست شدند
«خیام»
اما تلاش گرانسنگ محمدرضا قنبری را، در طول این سالها، در کارهای تحقیقاتیاش شامل زندگی و اشعار «طالب آملی» ، «خیامنامه» و «کلیات و دیوان امیرمعزی» (هر سه از انتشارات زوار) میبینیم. از مقدمه خواندنی و جامعی که او بر این دیوان اخیر در صد صفحه (همراه با بیش از سیصد صفحه متعلقات) نوشته میتوان پی برد که چهقدر کارش را جدی میگیرد. آخرین اثر او (برتارک علم/ گنجدانش/ 1386)، زندگینامه و شرح آثار و کتابنامه استادش، دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی است.
اما در این میان، «خیامنامه» بهترین و مهمترین اثر تالیفی و پژوهشی محمدرضا قنبری است که به رغم استقبال اهل ادب و فرهنگ از آن، در طی سه سال اخیر و رسیدنش به چاپ سوم، متاسفانه در حوزه مطبوعات و رسانههایی چون رادیو و تلویزیون بررسی عمیق و موشکافانه نشده و به ویژگیهای شاخص و استثنایی آن از نظر گستردگی جنبههای پژوهشی، کمتر پرداخته شده است.
قنبری در این کتاب ماندگار خود، با حوصلهای ستودنی و مراجعه به منابع انبوه، نگاهی دقیق و جامعالاطرف به «خیامنیشابوری» داشته و چیزی را در این باره از قلم نینداخته است. او سعی داشته به همه اقوال و نظرگاهها در مورد این «چلهنشین دیار جبر» و پرسشگر دهر از ناحیه نویسندگان و ادبا و اهل حکمت و فلسفه بپردازد و خودش نیز دیدگاه مستقلش را در هر مبحث بیان کند.
وجه مشخصه این اثر پژوهشی قنبری، داوری متکثر و منصفانه و در عین حال امروزین در مورد شخصیتی است که فراتر از هویت اینجایی خود، ابعادی جهانی پیدا کرده و قنبری حوزه دیدش را با این میزانسن و دورنمای فراسرزمینی به خوبی تطبیق داده است. دیگر ویژگی بارز «خیامنامه»، جنبه دایرهالمعارفی آن است.
قنبری به واسطه خیام، از «اخوانالصفا»، «باطنیان» (اسماعیلیه) و «زندیقان» گذر میکند و به حکمت «زروانیه» و فلسفه «اپیکور» و اهل تناسخ میپردازد و برخی از منابع فکری خیام و تاثیر آرای بوعلی سینا بر خیام را یادآور میشود و نامآوران عرصه شعر و ادب پارسی را با خیام مقایسه میکند و از تاثیرپذیری آنها از خیام میگوید. یکی از این فرزانگان حافظ دردیکش و رند است که (به نقل از این فصل کتاب)، قدرت شک و تردید، انکار و انتقاد را از خیام به ارث برده است. قنبری این فصل خواندنی کتابش را با غزلی سراسر «خیامگونه» از حافظ، پایان میبرد:
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب بادهپرستی است حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
قنبری در این اثر محققانه ارزشمندش اینگونه استدلال میکند که خیام عارف و صوفی نیست، بلکه عالمی ریاضیدان و حکیمی فیلسوف است. مجادله او با فلک و کشمکش دردمندانهاش با هستی، «شکوهای از سر فرزانگی» است.
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
کازاده به کام دل رسیدی آسان
برای آنکه به قول عوام «جنس جور باشد»، پیشنهاد میکنم «خیامنامه» را همراه با شنیدن سیدی یا کاست «رباعیات خیام» با صدای زندهیاد «احمد شاملو» و آواز استاد «محمدرضا شجریان» و موسیقی شنیدنی و دلانگیز «فریدون شهبازیان» بخوانید تا عیشتان کامل شود. راستی 28 اردیبهشت روز جهانی خیام بود و ما هیچ سراغی از این «شکاک حیران» نگرفتیم.
دهرگویی دهان بیمار است
«طالب آملی»
فصل مشترک نگارنده و «محمدرضا قنبری»، سال تولد (1334) و رشته تحصیلیمان (حقوق قضایی) است. اما به جز این، من کجا و او و کولهبار پرارزش فرهنگیاش و حافظه غریبی که آرشیوی از صدها بیت شعر و جملات عارفانه و فلسفی و پرحلاوت است. این را بدون اغراق و مداهنه میگویم که قنبری، بحق، بر بنده حکم استادی دارد. هنوز کلاسهای «حقوق مدنی»آن عزیر بزرگوار را فراموش نمیکنم که، با تک مضرابهای شاعرانه و آمیخته با طنزش، حسابی میان دانشجویان جا باز کرده بود.
محمدرضا قنبری روابط عمومی خیلی خوبی ندارد و اهل بازارگرمی و مطرح کردن خود با هر ترفند ژورنالیستی نیست. او سالها است که بدون هیاهو کارش را میکند. اهل ذوق و ادب و شعر و هنر است و در چند مجموعه شعرش به نامهای «سواران آفتاب» (انتشارات گنج دانش/ 1363)، «غبار» (زوار/1368)، «با عشق پیوستن ولی یک احتمال است» (سروش/1374) و «از کدام سو میآیی» (زوار/1383)، عمدتا شعر کلاسیک و عروضی و بعضا «شعر نو»و «سپید» را تجربه کرده است.
به یک نمونه از اشعار پرحس و حالش،که از مجموعه «با عشق پیوستن...» انتخاب شده، اشاره میشود:
دمبدم منتظرانیم به آوایی چند
عمر ما شد تبه خامی سودایی چند
چند روزی که در این مرحله فرصت دادند
بیحقیقت سپری گشت به غوغایی چند
کار ما از مدد نفس به سامان افتاد
خود گرفتم که نمودند مدارایی چند
ناتوانی که در این خاک به خفت پیوست
پایمال عطش زور توانایی چند
به صفآرایی اقبال کسان هیچ مناز
دست حق میشکند دست صفآرایی چند
باغکاران وفا عطر جنون میدروند
تا که آن را برسانند به لیلایی چند
باش تا دست عنایت به سبوی آتش
دستگیری کند از بی سر و بیپایی چند
جان و تن دلشده بانک و نوایی تازه
دمبدم منتظرانیم به آوایی چند
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند
خوردیم زیک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر زما مست شدند
«خیام»
اما تلاش گرانسنگ محمدرضا قنبری را، در طول این سالها، در کارهای تحقیقاتیاش شامل زندگی و اشعار «طالب آملی» ، «خیامنامه» و «کلیات و دیوان امیرمعزی» (هر سه از انتشارات زوار) میبینیم. از مقدمه خواندنی و جامعی که او بر این دیوان اخیر در صد صفحه (همراه با بیش از سیصد صفحه متعلقات) نوشته میتوان پی برد که چهقدر کارش را جدی میگیرد. آخرین اثر او (برتارک علم/ گنجدانش/ 1386)، زندگینامه و شرح آثار و کتابنامه استادش، دکتر محمد جعفر جعفری لنگرودی است.
اما در این میان، «خیامنامه» بهترین و مهمترین اثر تالیفی و پژوهشی محمدرضا قنبری است که به رغم استقبال اهل ادب و فرهنگ از آن، در طی سه سال اخیر و رسیدنش به چاپ سوم، متاسفانه در حوزه مطبوعات و رسانههایی چون رادیو و تلویزیون بررسی عمیق و موشکافانه نشده و به ویژگیهای شاخص و استثنایی آن از نظر گستردگی جنبههای پژوهشی، کمتر پرداخته شده است.
قنبری در این کتاب ماندگار خود، با حوصلهای ستودنی و مراجعه به منابع انبوه، نگاهی دقیق و جامعالاطرف به «خیامنیشابوری» داشته و چیزی را در این باره از قلم نینداخته است. او سعی داشته به همه اقوال و نظرگاهها در مورد این «چلهنشین دیار جبر» و پرسشگر دهر از ناحیه نویسندگان و ادبا و اهل حکمت و فلسفه بپردازد و خودش نیز دیدگاه مستقلش را در هر مبحث بیان کند.
وجه مشخصه این اثر پژوهشی قنبری، داوری متکثر و منصفانه و در عین حال امروزین در مورد شخصیتی است که فراتر از هویت اینجایی خود، ابعادی جهانی پیدا کرده و قنبری حوزه دیدش را با این میزانسن و دورنمای فراسرزمینی به خوبی تطبیق داده است. دیگر ویژگی بارز «خیامنامه»، جنبه دایرهالمعارفی آن است.
قنبری به واسطه خیام، از «اخوانالصفا»، «باطنیان» (اسماعیلیه) و «زندیقان» گذر میکند و به حکمت «زروانیه» و فلسفه «اپیکور» و اهل تناسخ میپردازد و برخی از منابع فکری خیام و تاثیر آرای بوعلی سینا بر خیام را یادآور میشود و نامآوران عرصه شعر و ادب پارسی را با خیام مقایسه میکند و از تاثیرپذیری آنها از خیام میگوید. یکی از این فرزانگان حافظ دردیکش و رند است که (به نقل از این فصل کتاب)، قدرت شک و تردید، انکار و انتقاد را از خیام به ارث برده است. قنبری این فصل خواندنی کتابش را با غزلی سراسر «خیامگونه» از حافظ، پایان میبرد:
صبح است ساقیا قدحی پر شراب کن
دور فلک درنگ ندارد شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
روزی که چرخ از گل ما کوزهها کند
زنهار کاسه سر ما پرشراب کن
ما مرد زهد و توبه و طامات نیستیم
با ما به جام باده صافی خطاب کن
کار صواب بادهپرستی است حافظا
برخیز و عزم جزم به کار صواب کن
قنبری در این اثر محققانه ارزشمندش اینگونه استدلال میکند که خیام عارف و صوفی نیست، بلکه عالمی ریاضیدان و حکیمی فیلسوف است. مجادله او با فلک و کشمکش دردمندانهاش با هستی، «شکوهای از سر فرزانگی» است.
گر بر فلکم دست بدی چون یزدان
برداشتمی من این فلک را ز میان
از نو فلک دگر چنان ساختمی
کازاده به کام دل رسیدی آسان
برای آنکه به قول عوام «جنس جور باشد»، پیشنهاد میکنم «خیامنامه» را همراه با شنیدن سیدی یا کاست «رباعیات خیام» با صدای زندهیاد «احمد شاملو» و آواز استاد «محمدرضا شجریان» و موسیقی شنیدنی و دلانگیز «فریدون شهبازیان» بخوانید تا عیشتان کامل شود. راستی 28 اردیبهشت روز جهانی خیام بود و ما هیچ سراغی از این «شکاک حیران» نگرفتیم.