آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

روز تدفین سیداحمد خمینی، پسرش حسن گفت: «امروز ما گنجینه اسرار انقلاب را به خاک سپردیم. مهمترین ضایعه‌ای که اکنون بر انقلاب ما وارد شده دفن تمام اسرار ناگفته نظام است. » از 14 خرداد 1368(رحلت امام) تا 26 اسفند 1373(درگذشت سید احمد) دوره مصائب یادگار امام بود؛ دوره‌ای که گرچه نماینده مقام معظم رهبری در شورایعالی امنیت ملی کشور شد، اما از مناصب دولتی دوری کرد و تولیت موسسه نشر و تنظیم آثار امام‌خمینی را برعهده گرفت؛ حتی پیشنهادها سران نظام مبنی ‌بر شرکت در انتخابات مجلس شورای اسلامی‌و کسب ریاست آن را نپذیرفت و به ریاضت و سیر و سلوک عرفانی و چله‌نشینی روی آورد:«به جای اینکه به درس و مباحث علمی‌برسم، ترجیح می‌دهم خود را قربانی انقلاب، امام و مردم کنم و سپر دردها و رنج‌های امام باشم.»
 
رنج‌های سیداحمد اما زمانی آغاز شد که امام درگذشت و یادگار ماند و عقده‌هایی ماندگار و طبع‌های ناسازگار؛ متهم به جعل خط امام درباره نهضت‌آزادی شد؛ گفتند برخی اعلامیه‌ها و احکام منتسب به امام، کار اوست و اتهاماتی از این قسم. احمد حتی در زمان حیات نیز سینه برای رویارویی با این تهمت‌ها سپر کرده بود؛ در آن زمان در نامه‌ای به پدر نوشت:«آیا چه قبل و چه بعد از انقلاب حتی کلمه‌ای بر آنچه فرموده بودید اضافه یا کم کرده‌ام؟»
 
و امام پاسخ داد:«من شهادت می‌دهم که احمد فرزند اینجانب از موقعی که در مسائل روز وارد شده است و تماس با کارهای اینجانب داشته است تا حال تقریر این کلمات[صفر 1405] از او خلاف دستورات اینجانب مشاهده نکرده‌ام و در اعلامیه‌ها و امثال آنها تصرفی بدون رضای من نکرده است. .
 
امام بسیار پیش‌تر از آن در سال 1361 نامه‌ای به یادگارش نوشت که تا سال‌ها سر به مهر ماند و در آن مصائب احمد در فردای فراق پدر را به عینه دیده بود:« یکی از آنان که بیش از همه احتمال انتقامجویی از من درباره او می‌رود احمد خمینی فرزند اینجانب است…در جهت مالی، که بعضی مخالفان انقلاب گاهی نسبت‌هایی به او می‌دهند باید بگویم که ایشان در امور مالی من دخالت ندارد و ضبط و حفظ بیت‌المال در اختیار بعض آقایان مورد وثوق می‌باشد. . . در امور سیاسی مدتی تهمت‌ها زده شد که احمد طرفدار منافقین است و من درطول مدت انقلاب مخالفت‌هایی از او می‌دیدم که دیگران بر آن شدت و قاطعیت نبودند…
 
یا مساله طرفداری از بنی‌صدر، او مادامی‌که من از بنی‌صدر بواسطه بعضی مصالح جانبداری می‌کردم او هم گاهی طرفداری می‌کرد و آنگاه که من پرده را بالا زده او را برکنار کردم حتی یک مرتبه از او طرفداری نکرد و مخالفت شدید می‌کرد، یا مسأله خط سوم که مدتی نقل مجالس مخالفان بود و تهمت‌هایی ناروا می‌زدند و من او را امر به سکوت کردم و او هیچگاه از خط انقلاب و اسلام خارج نبود و بالاخره اگر بواسطه انتقامجویی از من پس از من گروه‌هایی به مخالفت او برخاستند من دین خود را به او به عنوان یک مسلمان و یک رحم ادا کردم… »
 
سید احمد در وصیت نامه‌ای که دو سال پیش از درگذشتش نوشت شرح این دل‌چرکینی‌ها بود: «من در جهت مصلحت امام به هیچ فرد و گروهی رحم نکرده‌ام و خیلی‌ها را در این راستا رنجانده‌ام که هنوز هم از این جهت ناراحت نیستم. . . من شخصا در هیچ بانک و موسسه‌ای یا شرکتی و از این قبیل وجهی ندارم و اگر مختصر پولی در بانک تعاون اسلامی ‌دارم، شهریه‌های مراجع بزرگوار قم است که باید صرف فقرا گردد. . . کلیه وجوهی که سهم مبارک و یا خیرات است در اختیار رهبر بزرگوارمان حضرت آیت‌الله خامنه‌ای دامت برکاته قرار گیرد تا در موارد مقرره‌اش صرف گردد. »

سید احمد در ماه‌های پایانی عمر خود در دیدار با مسوولان امنیت داخلی وزارت اطلاعات شدیدا به “تروریست‌های اقتصادی و سرمایه‌داران زالوصفت” می‌تازد و آنها را بدتر از منافقین می‌داند:« یک عده سرمایه‌دار زالوصفت به این بهانه که اقتصاد دولتی مضر است، به حال خود رها شده و به جان این ملت افتاده‌اند. » سیداحمد در آن سخنرانی که در مهر سال 1373 ایراد شد، می‌گوید:«این مساله که هر انتقادی را تضعیف دولت و نظام بدانیم دقیقاً بعکس است. . . ما این جو را که “اطلا‌عات نمی‌گذارد مردم و رسانه‌ها حرف‌خودشان را بزنند” باید بشکنیم.
 
دستگاه اطلا‌عات به ضد انقلا‌ب، نفوذی، منافق و سلطنت‌طلب اجازهِ ابراز وجود نخواهد داد، ولی باید از خدا بخواهد که رسانه‌های عمومی‌حرف مردم را بزنند و واقعاً هم می‌خواهد.» علی لاریجانی رئیس وقت سازمان صدا و سیما در خاطرات خود در روز 5 مهر ماه 1373می‌نویسد:« در اخبار داخلی، موضع‌گیری و انتقاد شدیداللحن حجت‌الا‌سلا‌م آقای حاج سیداحمد خمینی خبر مهمی‌بود. سخنان ایشان در رسانه‌های داخلی و خارجی انعکاس گسترده‌ای داشت. . . رسانه‌های خارجی این سخنان را مخالفت با سیاست‌های دولت آقای‌هاشمی‌تلقی کرده و روی آن داستان سرایی کرده‌اند.
 
هر چند ظاهر این مطالب مخالفت با سیاست‌های دولت آقای‌هاشمی‌است ولی نه آن طور که در رسانه‌های خارجی بزرگ شد. » در خاطرات فردای آن روز هم آمده است:«‌آقای‌هاشمی‌قدری گرفته به نظر می‌رسید. احتمال می‌دهم به دلیل نوع موضع‌گیری‌هایی که این روزها برخی شخصیت‌ها و روزنامه‌ها درباره کارنامه دولت داشته‌اند، خوشحال نیست.»
 
این نوع مواضع و نیز مصاحبه انتقادی سیداحمد با یک هفته نامه، ماه‌های پایانی حیات سیداحمد را با‌ هاله‌ای از اعتراض به وضع موجود درآمیخت؛ با این حال نگاهی به دیدگاه‌های احمد خمینی پس از رحلت امام، دغدغه‌های او را بیشتر عیان می‌کند؛ تاکید بر خودسازی و تزکیه نفس، تداوم راه امام، حمایت از رهبری، حمایت از رئیس‌جمهور و مسوولان اجرایی، مقابله با آمریکا و استکبار جهانی، حمایت از آزادی بیان و انتقاد سازنده، حمایت از محرومین و مستضعفین و. . .
 
تفسیرها درباره مخالفت سید احمد با سیاست‌های دولت‌هاشمی‌رفسنجانی در حالی صورت می‌گرفت که او چندین بار صراحتا از شخص‌هاشمی‌ و سیاست‌های سازندگی به دفاع برخاسته بود: ما با تمام وجود از دولت دفاع می‌کنیم. مگر ما مرده‌ایم که بگذاریم آقای‌هاشمی‌تنها بماند؟ (12/11/69)آقای‌هاشمی‌رفسنجانی فرد لایق و شایسته‌ای برای احراز ریاست جمهوری است(2/3/72)بعضی‌ها ایجاد شبهه می‌کنند که من با آقای‌هاشمی‌اختلاف نظر دارم، اما حقیقت مطلب اینگونه نیست و ما در اصول کلی وحدت رویه و نظر داریم و اصلا هیچ اختلافی در میان ما وجود ندارد. (26/4/72)

پس از تبعید امام و سید مصطفی، سیداحمد بود که رابط حلقه نجف و قم شد. رفت‌وآمدهایش به عراق که تحت نظارت شدید ساواک بود و به دستگیری اش انجامید، و نیز تکثیر اعلامیه‌های امام در ایران، سید احمد جوان را در موقعیت حساسی قرار داد و پس از درگذشت سید مصطفی در نجف، جای خالی برادر را برای پدر پر کرد. او بواسطه ارتباطاتی که با مبارزین چریکی در سوریه و لبنان داشت و همسرش خواهرزاده امام موسی صدر رهبر شیعیان لبنان بود، گستره ارتباطاتش به خارج از عراق نیز کشیده شد.
 
چنانکه امام می‌گوید:«من پس از برگرداندنم از کویت، با مشورت احمد، پاریس را انتخاب نمودم، زیرا در کشورهای اسلامی‌احتمال راه ندادن بود؛ آنان تحت نفوذ ‌شاه بودند ولی پاریس این احتمال نبود.» سیداحمد در روایت هجرت امام از نجف به پاریس می‌گوید: «فرانسه را پیشنهاد کردم. زیرا توقف کوتاهمان در فرانسه می‌توانست مثمرثمر باشد و امام می‌توانستند بهتر مطالبشان را به دنیا برسانند. . . امام خود تصمیم به هجرت به فرانسه را گرفتند و این حرکت به هیچ کس و هیچ یک از گروه‌های سیاسی چه داخل و چه ایرانیان خارج مربوط نیست. . . »
 
سیداحمد همراه امام با پرواز انقلاب به تهران باز می‌گردد؛ جزو اولین‌ها بود که از اشغال سفارت آمریکا در تهران مطلع شد؛ هم امین دانشجویان خط امامی‌ بود و هم دوست بسیار صمیمی‌موسوی خوئینی‌ها؛ روز دوم گروگانگیری به نمایندگی از رهبر انقلاب در جمع دانشجویان حضور می‌یابد و در یک مصاحبه مطبوعاتی شرکت می‌کند و می‌گوید:«من به دعوت برادران پیرو خط امام به اینجا آمدم. » احمد محرم امام در سال‌های پس از انقلاب بود و آشنا به رازهایی که هنوز هم گاه سر به مهرند. پدر، فرزند را از ورود به مناصب حکومتی منع کرد و حتی در پاسخ به درخواست بنی‌صدر در خصوص نخست وزیری حاج احمد تصریح کردند که بنا ندارند احمد وارد مسایل سیاسی کشور شوند.
 
چنین شد که احمد هم توصیه پدر در پیش گرفت و فرزندانش هم تاکنون چنین کرده‌اند؛ شاید هم به پند امام گوش سپرده‌اند در نامه‌ای عرفانی به سید احمد در تیر 1363:«پسرم! نه گوشه‌گیری صوفیانه دلیل پیوستن به حق است و نه ورود در جامعه و تشکیل حکومت شاهد گسستن از حق؛ میزان در اعمال، انگیزه‌های آنها است چه بسا عابد و زاهدی که گرفتار دام ابلیس است. . . »

منابع و مآخذ:
1-ویژه نامه چهلمین روز رحلت یادگار امام؛ نشریه حضور، شماره 10، اردیبشت 1374
2- بزرگداشت حجت الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی، آئینه پژوهش، سال پنجم، شماره پنجم و ششم (بهمن – اسفند 1373)
3- صحیفه امام؛ جلد 18
4- نشریه حیات؛ بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (ع). شماره 22؛ 18مهر 1373
5- درسوگ سایه آفتاب، روزنامه ایران-شماره ۲۰۸۲ - سال هشتم - شنبه ۲۵ اسفند ۱۳۸۰
6- فصلنامه تخصصی 15 خرداد، دوره سوم، سال اول، شماره 2، 1383

تبلیغات