آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

روز دوم آبان 1356 جوانی 25 ساله خودش را به پشت بلندگو می‌رساند و جشن بزرگ بازاریان به مناسبت میلاد امام رضا در کوچه باغ حاج حسن خیابان ری را با یک خبر به هم می‌ریزد:«با فوت مصطفی خمینی جشن ما مبدل به عزا شد.»سپس داریوش فروهر پشت تریبون رفت و به آیت الله خمینی تسلیت گفت و از فرزندش تجلیل کرد و به یاد سید مصطفی یک دقیقه سکوت حاکم شد.
 
ساواک دو هفته بعد ذیل موضوع «شایعات درباره مرگ سید مصطفی خمینی» در گزارش خیلی محرمانه‌ای نوشت: «تجلیلی که قاطبه روحانیون، بازاریان،اعضای سابق جبهه به اصطلاح ملی، نهضت به اصطلاح آزادی،دانشجویان و افراد عادی در خلال برگزاری مجالس ترحیم و سوگواری یاد شده بالا(سید مصطفی) در مسجد ارک،مسجد جامع بازار، مسجد جامع سرسبز نارمک، مسجد اعظم قم، مسجد آیت‌الله کاشانی در پامنار، مسجد شهر‌ری از خمینی به عمل آوردند و در دنباله مراسم سوگواری به یک روز تعطیل عمومی‌در قم و یک روز تعطیل شدن بازار تهران انجامیده؛اکثر شرکت‌کنندگان در این مراسم و مجالس شعارهایی برله خمینی و علیه دستگاه داده و همه دست به دعا بودند که یک بار دیگر خمینی به ایران مراجعت نمایند.
 
از طرفی در بعضی از محافل بازار بین مردم عادی چنین شایع شده که مصطفی خمینی را نیز مانند علی شریعتی در خارج از ایران به وسیله دستگاه به قتل رسانیده‌اند. روی هم رفته مرگ مصطفی خمینی در بالا بردن‌شان پدرش بین قاطبه مردم بسیار مؤثر بوده است.»پیام امام درباره مرگ اسرارآمیز فرزند ارشدش چنین بود:«انالله و انا‌الیه راجعون.در روز یکشنبه نهم ذی القعده الحرام 1397 مصطفی خمینی؛ نور بصرم و مـهـجـه قـلبم دار فانی را وداع کرد و به جوار رحمت حق‌تعالی رهسپار شد. اللهم ارحمه واغفر له واسکنه الجنه بحق اولیائک الطاهرین علیهم الصلوه والسلام.»
 
امام در سخنرانی خود که به مناسبت درگذشت حاج آقا مصطفی ایراد کردند،این واقعه را از الطاف پنهانی خداوند دانستند و در پی آن موجی از پیام‌های تسلیت از سوی علما و مراجع ایران، دانشگاهیان و مبارزین داخل و خارج حتی یاسر عرفات برای امام خمینی به نجف ارسال شد؛امام در پاسخ عرفات نوشت:«این مصیبت‌ها در مقابل مصائبی که بر امت اسلام و مسلمین وارد شده و می‌شود ناچیز است.»
 
مرگ فرزند رهبر در تبعید انقلاب آغازگر یک توفان سیاسی بود؛ مراسم چهلمین روز درگذشت سیدمصطفی خمینی در آذر 56از سوی حوزه علمیه قم با سخنرانی ربانی املشی، صادقی خلخالی و محمدجواد حجتی کرمانی برگزار شد؛در آن روز قم شاهد تظاهرات ضدرژیم بود؛شهر متشنج شد و به دخالت پلیس انجامید،موجی که به شهرهای دیگر از جمله تبریز نیز سرایت کرد.روز6 مه 1978 خبرنگار روزنامه لوموند از آیت‌الله خمینی می‌پرسد:«آیا فکر می‌کنید فرزند شما کشته شده است؟در غیر اینصورت چرا مرگ وی شروع انفجار شد؟»
 
امام پاسخ می‌دهند:«با قطعیت نمی‌توانم بگویم چه اتفاقی افتاده است.با این حال می‌دانم که پسرم قبل از شب مرگش در کمال سلامت بود و گزارش‌هایی که به دستم رسیده است حاکی از آن است که افراد مظنونی در آن شب به خانه ایشان رفته بودند و فردای آن روز وی فوت کرده است...نارضایتی مردم در این مناسبت بیان شد؛البته مردم خدمتگزارانشان را دوست دارند و من و پسرم را خدمتگزار می‌نامند.متعاقب آن هر کشتاری که توسط رژیم اتفاق افتاد چهل روز بعد تظاهرات شدیدی را برانگیخت اما اصل مطلب پسر من نیست.بلکه طغیان مردم است علیه ستمگران و بهره‌کشان.»

سید مصطفی اولین فرزند سید روح‌الله مصطفوی خمینی و خدیجه خانم ثقفی است؛متولد 1309 در قم که از سال 1324 تحصیل علوم دینی را آغاز و در محضر اساتیدی چون آیات عظام حجت،بروجردی،محقق داماد،امام خمینی،شاهرودی،خویی،محمد باقر زنجانی، سید محسن حکیم،فکور یزدی،والد محقق،علامه طباطبایی،رفیعی قزوینی، سلطانی و حائری تلمذ کرد. وی بعد از شش سال تحصیل در 21 سالگی در 1330 به دوره خارج اصول و فقه وارد شد.
 
از سال 1341 به مبارزات پدر پیوست؛ در سال 1342 دوره‌ای که امام در قیطریه تهران زیر نظر بودند، رئیس وقت شهربانی کل کشور(سپهبد نصیری) او را به شهربانی جلب و هشدار داد که اگر از فعالیت‌های سیاسی و مبارزاتی دست نکشد، تحت پیگرد قرار می‌گیرد.با دستگیری و تبعید امام در سال 1343 مصطفی خمینی راهپیمایی اعتراض‌آمیز مردم در قم را برعهده گرفت؛مأموران رژیم سید مصطفی را در بیتِ آیت الله مرعشی نجفی دستگیر و مدت 57 روز در زندان قزل قلعه و اغلب در سلول انفرادی زندانی کردند. در تاریخ 8 دی 1343،از زندان آزاد و در 13 دی، مجددا در قم بازداشت و روز بعدش از ایران به ترکیه در جوار پدر تبعید شد.
 
سید مصطفی یک سال در شهر بورسای ترکیه به حالت تبعید ماند اما سعی در بازگشت به ایران کرد و با رئیس سازمان امنیت بورسا در این باره صحبت کرد تا در مورد بازگشتش به ایران با نصیری گفت و گو کند. نصیری شرط حضور مصطفی خمینی را ماندن در خانه‌ای روستایی و عدم ارتباط با انقلابیون اعلام کرد که با عدم موافقت سید مصطفی، وی به همراه امام در تبعید ماند. حاج مصطفی همراه پدر سه شنبه 13 مهر ماه 44 از ترکیه به عراق تبعید شد و در روز جمعه 23 مهر 44 وارد نجف اشرف شدند. فعالیت‌های سید مصطفی در عراق سبب شد که در 21 خرداد 1348 رئیس جمهور وقت عراق (حسن البکر) به او هشدار دهد که اگر مردم را ضد این رژیم تحریک کنید و با مخالفان رژیم عراق روابط داشته باشید ناچار تصمیمی‌درباره آنان می‌گیریم که موجب ناراحتی پدرتان شود.
 
جالب اینکه پنج سال پیش از آن هم سرهنگ مولوی رئیس ساواک قم تهدید مشابهی کرده و به سید مصطفی گفته بود کاری نکن که سرنوشت بجایی برسد که پدرت را نگران کند. حاج آقا مصطفی به موازارت تدریس خارج فقه در نجف، به دنبال اوج‌گیری نهضت رهایی بخش فلسطین، تلاش فوق العاده‌ای به عمل آورد که روحانیون مبارز خارج از کشور به پایگاه‌های فلسطینی بروند و در آنجا دوره ببینند و حتی خودش تحت آموزش‌های نظامی‌قرار گرفت.در مرداد 56 مصطفی خمینی از عراق به دمشق رفت و از آنجا عازم بیروت شد و در لبنان مهمان امام موسی صدر بود.
 
اسناد ساواک دال بر این است که امام موسی صدر و مصطفی خمینی به هنگام خواندن فاتحه بر مزار دکتر علی شریعتی در سوریه هم مشاهده شده‌اند.گرچه امام مبارزه مسلحانه را تائید نمی‌کرد ولی سیدمصطفی به کاربرد شیوه مسلحانه در مبارزه علیه رژیم معتقد بود؛حتی سفر وی به سوریه و لبنان هم به منظور برقراری روابط با مبارزین چریک بود که چنین ارتباطاتی در عراق میسر نبود.وی در سفر آخرش به سوریه و لبنان (تابستان 1356)تلاش کرد تا اختلافاتی که بین محمد منتظری و محمد غرضی در سوریه بوجود آمده بود و اختلاف آنها با شاخه لبنان و بین جلال‌الدین فارسی با تشکیلات امام موسی صدر را مرتفع کند.
 
سید مصطفی همچنین در تحکیم روابط حلقه یاران نجف سهم بسزایی داشت؛نقل است که بسیاری از فعالان سیاسی در اروپا و آمریکا پس از مراجعه به نجف و دیدار با امام،جلسات متعددی نیز با سیدمصطفی داشتند.

وصلت سید مصطفی با دختر آیت الله مرتضی حائری،دو خانواده خمینی و حائری را با هم فامیل کرد؛ وصلتی که از یک شایعه شروع شد و چنان گسترش یافت که وقتی حائری از صحن حرم بیرون می‌آمد،دوستان مصطفی به او می‌گفتند پدرزنت آمد.این شایعه به گوش امام رسید و وقتی از همسرش درباره دختر حائری توضیحاتی شنید،گفت:«چطور است این دروغ را راست کنیم؟»شایعه جدی شد و آن دو با هم ازدواج کردند که ثمره‌اش چهارفرزند بود؛محبوبه،حسین،مریم و چهارمین فرزند که سقط شد؛البته محبوبه هم بر اثر مننژیت درگذشت.

منابع و مآخذ:
1- راز توفان؛یادنامه آیت‌الله‌سید مصطفی خمینی؛بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی‌ایران؛مهر 1376
2-مقالات و اسناد موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی
3- گفت و شنود زهرا مصطفوی دختر امام با مادر؛خبرگزاری فارس
4-”مصطفی” ذخیره اسلام بود؛خبرگزاری مهر

تبلیغات