نویسندگان: رسول جعفریان
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

گمان می‌کنم نخستین رابطه ایران و لبنان، دست کم در دایره تشیع، نامه دعوت خواجه‌علی مؤید سربداری به مولانا شهید اول یعنی محمدبن‌مکی (734 - 786) برای آمدن به خراسان باشد. او در این نامه نوشت: «ما از این نگرانیم که سرزمین ما، به خاطر نداشتن رهبر و راهنمایی نشدن، دستخوش خشم الهی گردد. هرگاه لطف فرمایید و با توکل به خدا و پرهیز از عذر آوردن، به اینجا تشریف بیاورید، مزید احسان خواهد بود.» (شهیدان راه فضیلت: 170).
 
شهید به ایران نیامد، اما گفته‌اند که کتاب «لمعه دمشقیه» را به همین هدف و برای آنان تألیف کرد. اگر این ماجرا درست باشد، نشان از ارتباط جوامع شیعی ایران با لبنان است. شهید از روستای جزین از توابع نبطیه بود،‌ روستایی که عالمان شیعه فراوانی در طول تاریخ داشت. اکنون در نقل و انتقالات درونی در جنوب، جزین روستای مسیحی‌نشین شده، اما نبطیه مرکز مهمی برای شیعه در جنوب لبنان است.

2 حوزه علمی لبنان در دوره شهید اول و تا زمان شهید دوم (911 - 965) بر تمام تشیع تأثیرگذار بود. هر دو شهید از فقهای بنام و صاحب تألیفات فراوان فقهی و صاحب‌نظر در مسائل کلان فقه شیعه‌اند. متنی که شهید اول نوشت و شهید دوم بر آن شرح نوشت هنوز کتاب درسی طلاب است. اخیراً استاد جعفرالمهاجر کتابی (جبل عامل بین‌الشهیدین) درباره حوزه لبنان در فاصله زمانی میان دو شهید، که حدود 180 سال می‌شود، نگاشته و شرحی درباره علما و مراکز علمی لبنان به دست داده است.
 
بدون شک، این حوزه دینی با حوزه علمی حله نیز در ارتباط بوده و مجموعه این دو حوزه رهبری فکری و فقهی شیعه را بر عهده داشته است. مطالعه نوشته‌های شهید ثانی اعتماد به نفس بالای علمی او را نشان می‌دهد. این اعتماد به نفس تکیه‌گاهی دارد که باید همان حوزه علمی لبنان باشد. حوزه یاد شده با جوامع سنی هم در ارتباط بود و حتی تا اوایل دوره صفوی نیز عالمان شیعه لبنانی از مسافرت به شهرهای دمشق و قاهره و استانبول و مکه که مملو از علمای سنی بود نه تنها ابایی نداشتند بلکه مدام رفت و آمد می‌کردند و کتب حدیثی و فقهی مشهور سنی را نزد آنان می‌خواندند و اجازه علمی؛ یعنی مدرک می‌گرفتند. آخرین حلقه از این مسافرت‌ها متعلق به شیخ بهایی (م. 1030) است.

3 زمانی که شیخ حر عاملی (م. 1104) در ایران بود و کتاب «امل الامل» خود را اواخر قرن یازدهم هجری می‌نوشت، سیل عالمان جبلی عاملی بود که روانه ایران شده بود. جلد اول «امل الامل» اسامی و شرح حال علمای جبل عاملی است که شیخ حر اسامی آنان را به دست آورد و جلد دوم شرح حال دیگر علمای شیعه است. در جلد اول، نام 215 نفر عاملی آمده است. همین مقدار کافی است نشان دهد حوزه علمیه لبنان تا چه اندازه نیرومند بوده است.
 
این حوزه، زیر فشار دولت ممالیک و با فتاوی شماری از متعصبان، آسیب فراوان دید. نه فقط حوزه که اصولا جامعه شیعه لبنان، در قرن هشتم و نهم، از شهرها به کوه‌ها رانده شد و بسیاری از عالمان آنان به بهانه‌های واهی محاکمه و به شهادت رسیدند. گفته‌اند که شهادت شهید ثانی سبب شد تا شماری از عالمان لبنانی به ایران بیایند. اما مهم‌تر از آن، فراهم شدن زمینه زندگی و تدریس و تحصیل در ایران، عامل مهاجرت شماری از جبل‌عاملی‌ها به ایران بود.
 
بسیاری در نجف بودند و از آنجا به ایران آمدند. شاید برجسته‌ترین آنها محقق کرکی، از روستای کرک نوح در منطقه بقاع لبنان و نزدیکی بعلبک، است که تأثیری شگرف در ایران داشت. او به همراه دو فرزندش و البته بیشتر از طریق نوادگان دختری، نسلی را در ایران برجای گذاشت که غالبا عالم و صاحب‌منصب و شیخ الاسلام و حتی صدراعظم بودند. خاندان کرکی تا پایان عصر صفوی در این دولت حضور داشتند و نام کرکی در تمام منابع مهم تاریخی صفوی با احترام برده می‌شود. میرداماد تنها یکی از نوادگان دختری کرکی بود که بخشی از شهرت خود را مدیون جدش بود. چند ده عالم دیگر جبل عاملی هم در این دولت حضور داشتند.
 
برخی از معروف‌ترین آنها شیخ حسین بن عبدالصمد، پدر شیخ بهایی، است که سال‌ها در هرات و مشهد و قزوین حضور داشت. فرزندش شیخ بهایی، که عالمی فرهیخته، بی‌همتا و دوزبانه است، دست راست شاه عباس بود.
 
سراسر دولت صفوی مشحون از این چهره‌ها است. همین مسجد شیخ لطف‌الله اصفهان مسجدی است که شاه عباس برای شیخ لطف الله میسی جبل عاملی ساخت و به نام او شهرت یافت. تحصیلات غالب اینان، درلبنان و عراق بود و برای ثمر‌دهی به ایران آمدند. شیخ حر عاملی صاحب کتاب مهم و بزرگ «وسائل الشیعه» هم از همین مهاجران است.حتی الان هم فامیل‌های جبل‌عاملی، عاملی، صدر و... از نسل همان مهاجران هستند. چندین تحقیق درباره این مهاجرت صورت گرفته که برخی متعلق به لبنانی ها، ایرانی‌ها و شماری هم از فرنگی‌ها است.

4 نگاهی به حوزه لبنان در روزگاری پس از نابودی دولت صفوی در ایران این تصور را به وجود می‌آورد که گویی هرچه عالم بود به ایران آمد و لبنان از عالم تهی شد. این نکته را از این بابت اشاره می‌کنم که دیگر آن شکوهی که لبنان در دوره نخست ممالیک و حتی تحت فشار این دولت در قرن هشتم و نهم داشت دیده نمی‌شود. شاید همان فشارها و سپس مهاجرت به عراق و ایران به تدریج شیعیان لبنان را از داشتن نسلی از عالمان مشهور محروم کرده است.
 
حوزه‌های کهن شیعه در جزین، نبطیه و... به تدریج از میان رفت و زندگی فقیرانه شیعیان در بقاع و جبل‌عامل، آن هم زیر فشار عثمانی‌ها، زمینه‌ای برای رشد علم و تأسیس حوزه باقی نگذاشت. کسانی که به عنوان عاملی شهرت داشتند و صد البته که اندک نبودند بیشتر در عتبات مقدسه سکونت داشتند. فهرست بلندی شامل 2841 نفر از علمای جبل‌عاملی را از قرون قدیم تا اواسط قرن چهاردهم در کتاب شش‌جلدی تکلمه امل‌الامل از سید حسن صدر (1272 – 1354) که به تازگی به چاپ رسیده، می‌توان ملاحظه کرد.
 
مرجعیت لبنانی‌ها، برای جامعه شیعه، در حد همان شهید اول و ثانی و سپس محقق کرکی باقی ماند. در واقع، از یک لیست نزدیک به چهل نفری عالمان درجه اول شیعه، در طول 1100 سال، این سه نفر سهمیه لبنان است. افول جامعه شیعه لبنان در دوره عثمانی بیشتر از آن روی بود که این دولت در این بخش‌ها سیاست طائفی‌گری ممالیک را دنبال می‌کرد. تنها یادی که از شیعیان لبنانی در این دوره داریم، به جز عالمانی که گهگاه در نجف و کربلا از حضورشان باخبریم، زائرانی هستند که در مکه با ایرانیان مواجه می‌شوند.ایرانیان در سفرنامه‌های خود، به خصوص آنان که در پنجاه‌سال عصر اخیر قاجاری از راه دریا به حج رفته و گهگاه به بیروت هم سری زده‌اند، از جامعه شیعه خبر داده‌اند.

5 حیات مجدد حوزه علمیه لبنان با سیدعبدالحسین شرف‌الدین است که درباره‌اش فراوان گفته و نوشته شده و اخیرا هم مجموعه آثارش در 10 مجلد در قم همراه با یک بزرگداشت علمی مفصل و چندین مجلد مجموعه مقاله درباره او به چاپ رسید. شرف‌الدین، گوهر درخشانی که شیعیان لبنان را زنده کرد، خصلت‌های جالبی دارد.
 
او نه فقط نویسنده و مرجع دینی محلی بلکه سیاستمدار و مبارز نیز هست؛ مبارزی که سردمداران حقوق بشری فرانسه سال‌ها حکم اعدامش را صادر کردند و دربه‌در دنبالش بودند تا اعدامش کنند. فرانسوی‌ها مدل عثمانی را در لبنان عوض کردند. عثمانیها به دلایلی پای شیعه را از سیاست بریدند و فرانسوی‌ها برای حمایت از مارونی‌ها که آنان را متحد طبیعی خویش می‌پنداشتند. بنابراین درآمارگیری هر دو دولت، شیعه در اقلیت افتاد و با منت ریاست مجلس به او واگذار شد. هرچه بود شیعیان در جنوب و به دور از شهرها ماندگار شدند.
 
صور تنها شهری بود که می‌شد از شیعه نشانی گرفت و سیدشرف‌الدین آنجا بود. شرف‌الدین، از سال 1322، به جبل‌عامل آمد و تا پنجاه و پنج‌سال پس از آن؛ یعنی سال 1377 که درگذشت، رهبری شیعه این منطقه را بر عهده داشت. آثار علمی او نشان داد که اگر در حوزه نجف، مرجعیت فقهی در حد عتبات و ایران وجود ندارد، اما این حوزه می‌تواند محققان و پژوهشگرانی تربیت کند که خلاقیت و ابتکار دارند. سید شرف‌الدین، افزون بر یک روحانی در عرصه لبنان، یک پژوهشگر نمونه در شیعه بود که آثارش به سرعت انتشار یافت.
 
پژوهشگری با این طرز فکر که مبدع و مبتکر بود. آن زمان، برقراری ارتباط با مجامع علمی دمشق و قاهره برای شیعیان محدود اما مؤثر بود. سیدشرف‌الدین این ارتباط را با الازهر برقرار کرد که مکاتباتش آثاری هم داشت. او وحدت‌گرا بود و این سنتی بود که در ایران و مصر هم دنبال می‌شد. باید پذیرفت که وحدت‌گرا بودن، از نظر او، همزمان با تأکید روی تشیع به همان مفهوم سنتی آن در انتقاد تاریخی از رفتار برخی از شیوخ قدیم بود.
 
به هر روی سید شرف‌الدین نقطه عطفی در حوزه علمی لبنان است. او برای جامعه شیعه لبنان هم، که کاملاً روستایی بود، یک نقطه عطف بود، کسی که شیعه را در مسیری انداخت که توانست در راه کسب حقوق سیاسی فراموش شده خود گام بردارد.

6 اصل و نسب امام موسی صدر به خانواده‌های لبنانی برمی‌گردد. او در جمع دوستانی از قبیل آقایان بهشتی، آذری، روحانی، شبیری، مکارم، سبحانی و عده‌ای دیگر بود و برای مکتب اسلام مقاله می‌نوشت. خانواده‌اش عرب بودند و پدرش آیت‌الله صدر، وقتی صحبت می‌کرد، لهجه عربی داشت. وی یک یا دو بار قبل از اقامت دائم به لبنان رفت و سید شرف‌الدین او را برای اقامت دعوت کرد. او، که جامع مناقب و کمالات ظاهری و باطنی بود و عقل اداره و سیاست او بیش از درس و بحث مرسوم طلبگی بود، در سال 1338. ش مقیم لبنان شد.
 
سال‌ها طول کشید تا توانست جامعه شیعه لبنان را از حالت نیمه‌جان به یک موجود واقعی و زنده تبدیل کند. روشن است که هدف از فعالیت‌های صدر احیای حوزه لبنان نبود، اما به طور طبیعی، با بالا آمدن شیعیان از وضعیت اسفبار گذشته، احساس نیاز به تحصیل علوم دینی جدی‌تر شد. ایران در بخشی از این فعالیت‌ها به او کمک می‌رساند که بعداً به دلایل سیاسی متوقف یا بسیار محدود شد. به هر روی، باید کارهای سیاسی و اجتماعی و عمرانی امام موسی صدر را زمینه افزایش اعزام طلبه‌ها به نجف دانست.
 
رفتن این طلاب به نجف آنان را در جریان چند و چون جریان‌های فکری عراق قرار می‌داد. این زمان حوزه نجف فعال شده بود، مبارزات سیاسی منسجم‌تر شده بود، اما از همه مهم‌تر بالا گرفتن قدرت مارکسیسم، مثل ایران دهه سی، عالمان شیعه را به سمت بازسازی فکری شیعه برده بود. نواندیشی و نونویسی به آرامی در حوزه کهنسال و خشک نجف آغاز شده بود. این حرکت ریشه در کاظمین داشت؛ جایی که تماس با بیرون از حوزه آسان‌تر بود. طلاب لبنانی در نجف به آرامی فعال شدند. برخی از آنان مانند شیخ محمد مهدی شمس‌الدین و سید محمد حسین فضل‌الله در آنجا به این جریان‌ها نزدیک شدند.
 
شاخه‌ای از حزب الدعوه، که خود حزبی جهان اسلامی، اما شیعی بود در میان طلاب لبنانی پدید آمد. شیخ علی کورانی، که اکنون از عالمان قم است، از زمره نخستین لبنانی‌های فعال در این تشکل بود. همین طور سید محمد حسین فضل‌الله. به آرامی، طلاب دیگر لبنانی هم وارد نجف شدند. شهید سید عباس موسوی و آقای سید حسن نصرالله در آغاز طلبگی در نجف بالیدند و همان جا با جریان‌های مبارز آشنایی یافتند و به دلیل خفه شدن وضعیت سیاسی نجف به زودی به لبنان بازگشتند و مدرسه درست کردند. مهم‌ترین ویژگی طلاب لبنانی، نه پیمودن خط مرجعیت به سبک و سیاق سنتی، بلکه نگارش و نویسندگی و پژوهش‌های دینی و تاریخی بود.
 
در لبنان، چندین نفر در سطحی خوب دست به قلم بودند. هاشم معروف‌الحسنی یکی از آنان بود. سیدمحمد جواد فضل‌الله نمونه دیگری بود که عمری طولانی نکرد. این همان سبک نگارشی بود که شمس‌الدین و فضل‌الله نیز دنبال کردند. به نوعی شبیه نوشته‌های دهه چهل و پنجاه نویسندگان مذهبی قم، اما به نظرم قدری پیشرفته‌تر است و یکی از دلایل آن، رقابت در نویسندگی در عالم عربی با نویسندگان فراوان سنی آن هم در لبنان که مهد چاپ و نشر است. مسائل ایران روی لبنان تأثیر گذاشت و روحانیون را تقسیم بر دو کرد. شمس‌الدین خیلی زود به دلیل موقعیتش در مجلس اعلای لبنان، موضعی مشابه امام موسی صدر گرفت که از زاویه لیبرالیسم مذهبی بود. اما آقای فضل‌الله انقلابی و آن سال‌ها مرشد معنوی حزب الله بود.

7 انقلاب اسلامی ایران بیشترین بازتاب را در مقایسه با کشورهای دیگر، در لبنان داشت. عراق که فضای بسته‌ای داشت و امکان تحرک اندک بود. در دیگر کشورها نیز چنین جامعه شیعه‌ای که بسان جامعه شیعه لبنان زنده باشد، وجود نداشت. این انقلاب هم درست در مقطعی صورت گرفت که شیعیان لبنان در آغاز پرش بودند. بنابراین وقت آن بود که بار دیگر ایران و لبنان به تبادل فکری بپردازند. در این حیص و بیص بود که ناپدید شدن امام موسی صدر رخ داد و ضربه هولناکی به جامعه شیعه وارد آمد.

از سوی دیگر، گفتیم که طلاب لبنانی در نجف تربیت می‌شدند، اما اندک‌اندک و با فشار حزب بعث برنجف، پای طلاب لبنانی به ایران باز شد. عبدالله شرف‌الدین نخستین عالم لبنانی بود که در قم اقامت گزید. بعد از آن سید جعفر مرتضی، که طلبه‌ای در نجف بود و شرایط مطلوبش واقع نشد، به ایران آمد. برادران کورانی، شیخ محمد علی برّو، شیخ عبدالامیر شمس‌الدین پیش از انقلاب به ایران آمدند. سالها طول کشید تا تحولی در وضعیت طلاب لبنانی ایجاد شد.
 
زبده‌های آنان همچنان اهل قلم و پژوهش به سبک و سیاق سید شرف‌الدین بودند. آقای جعفر مرتضی پیش از انقلاب کتاب حیات سیاسی امام رضا را نوشت که توسط دارالتبلیغ در بیروت منتشر شد. همان وقت در مجله الهادی نیز مقاله می‌نوشت. به هر روی، در سال‌های آغازین انقلاب، رابطه آقای فضل‌الله با ایران بسیار عالی بود. آقای شمس‌الدین نیز هر از چندگاهی به ایران می‌آمد و برخی از نوشته‌هایش به فارسی هم ترجمه شد.
 
نیاز به ساماندهی کار طلاب لبنانی در قم سبب شروع فعالیتی در این زمینه شد. این تلاش دو محور داشت: آقای جعفر مرتضی در ایران و آقای فضل‌الله از لبنان. سال‌های متمادی منزل سید جعفر مرتضی، پاتوق آقای فضل‌الله در وقت‌هایی بود که به ایران می‌آمد. مدرسه‌ای با نام منتدی برای لبنانی‌ها تهیه شد. اندکی بعد خانه‌های فراوانی برای طلاب لبنانی و اقامت موقت آنان خریداری شد. به تدریج شمار طلاب لبنانی به صد می‌رسید.
 
صبح‌های جمعه بیشتر آنان در روضه منزل سید جعفر شرکت می‌کردند. گویا سید حسن نصرالله هم یک سال (1989.م) در قم بود. این داستان با آرامش دنبال می‌شد و طلاب لبنانی منتقل‌کننده فرهنگ انقلابی ایران در ضاحیه بیروت و جنوب لبنان و بقاع بودند. اکنون که این مطالب را می‌نویسم طلاب لبنانی مدرسه و کتابخانه و همین طور مدرسه ابتدایی و راهنمایی در قم دارند و بیش از 180 طلبه لبنانی در قم مشغول تحصیل هستند.

8 یک اتفاق سبب شد تا این رشته گسسته شده و آسیب ببیند. داستان این گسسته شدن آن بود که، هم‌زمان با آغاز جریان نوگرایی در حوالی سال 66 – 67 در ایران، در لبنان نیز حرکت جدیدی آغاز شد. از نظر برخی از رهبران این جریان،‌ این حرکت می‌توانست به مسأله وحدت شیعه و سنی و فراهم کردن زمینه آن مربوط شود، گرچه ظاهر امر چنان بود که نظریات جدید از سر پژوهش و تحقیق است.
 
در ورای این امر، اصلاح‌طلبی به سبک و سیاق نوگرایان متمایل به غرب عامل دیگری بود که سبب اظهارنظرهای تازه می‌شد. علاوه بر این‌ها، دشواری‌های جمهوری اسلامی، برای تطبیق شریعت با عمل، میدان رزمی را برای بحث و بررسی و اجتهاد پیش آورده بود که هدفش حل و فصل مشکلات بود و سخن تازه می‌طلبد. لبنان، در این زمینه، عامل افزون‌تری هم داشت و آن واقع شدن آن در میان امواج فکری نویسندگان نوگرای عرب بود که از هر سوی بر می‌خاستند.
 
مارکسیسم شکست خورده بود و پتانسیلی که سابقاً برای نگارش آثار مارکسیستی به کار می‌رفت این بار پس از برآمدن مجدد خورشید تمدن غربی از زاویه لیبرالیسم، در خدمت نوگرایی دینی متمایل به غرب در آمده بود. تفسیر مجدد شیعه برای کارآمد کردن آن در جهانی که به سمت شیعه اقبال کرده بود عامل مضاعفی برای ایجاد حس تازه‌گویی و صاف و صوف کردن زیر و زبر و فراز و نشیب‌ها فکری بود. آقای فضل‌الله از تاریخ، آن هم یکی از لحظات حساس آن، شروع کرد: داستان شهادت حضرت فاطمه(س).
 
این مسأله به سرعت تبدیل به یک موضوع جنجالی شد و چندی بعد کانون منازعات مهمی میان برخی از مراجع با آقای فضل‌الله و هواداران او شد. مهمترین نویسنده، که به صورت قلمی با او برخورد کرد، دوست پیشین او سید جعفر مرتضی عاملی بود. ابتدا برخوردها آرام بود، اما به تدریج نوشته‌های تند شد. مأسات الزهراء‌ در دو جلد علیه اظهارات آقای فضل‌الله نوشته شد و به دنبال آن دست‌کم شش جلد عنوان «خلفیات مأسات الزهراء» شامل نقدهای دیگری علیه آقای فضل‌الله منتشر شد. دست‌کم سه مرجع تقلید دیگر (دو در قم و یکی در نجف) هم در این باره موضع گرفتند و همین موضع‌گیری سبب شد تا به تدریج آقای فضل‌الله از موقعیت رو به رشدی که داشت دور شود.
 
در عین حال، آقای فضل‌الله، به عوض از دست دادن سنتی‌ها، در دنیای نوگراها نفوذی به دست آورد. بسیاری از آثارش مورد توجه قرار گرفت و حتی در ایران و در همین قم برخی از نشریات از مطالبش به صورت مرتب استفاده می‌کردند. به علاوه، دستگاه ایران، چندان مایل به آسیب زدن به چهره او، به عنوان یک تکیه‌گاه در لبنان آسیب‌پذیر و پرمخاطره، نبود.
 
بنابرین، با احتیاط تلاش کرد دامنه این منازعات را محدود کند و مانع از گسترش آنها شود، امری که سبب ناراحتی برخی از طرف‌های درگیر هم شد. آنچه مهم بود این که آقای فضل‌الله که در طریق تبدیل شدن به یک مرجعیت فقهی بود،‌ در نیمه راه متوقف شد و حوزه لبنان، که انتظار ظهور یک مرجع تقلید، ولو محلی، را داشت، باز هم مثل گذشته فقط نویسنده و فاضل عرضه کرد

تبلیغات