آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۲

چکیده

یکی از مباحث ادبی که ظهور و رشد علوم جدید مسیر بررسی آن را دگرگون ساخت، استعاره بود. این عنصر ادبی که سالیان متمادی به عنوان ابزاری صرفا تزئینی و متعلق به زبان شاعرانه تلقی می شد، با ظهور زبان شناسی شناختی اساس تفکر و وسیله درک مفاهیم انتزاعی معرفی شد. با این توضیح که ذهن بشر، مفاهیم غیرمادی را در قالب امور محسوس و با بهره گیری از استعاره درک می کند و چون ذهن، امور فرامادی را در قالب مادیات مورد تجربه خود بازآفرینی می کند، از این رو استعاره های کاربردی افراد به آشکارسازی شالوده های ذهنی آن ها کمک می کند. بر اساس این گفته ها، کوشیده ایم مفهوم سازی صفات را در آثار کودکانه بررسی کنیم تا فضای ذهنی غالب در تولید آن ها را نشان دهیم. پس اشعار شاهد را انتخاب و با روشی تحلیلی و توصیفی کلان استعاره هایی که در مفهوم سازی صفات این اشعار دخیلند بررسی کرده ایم. نتایج نشان می دهد شاعر در مفهوم-سازی صفات به 3 کلان استعاره: درک ما از پدیده ها، دارای مزه است؛ دل امری موجود است و محبت آتش است، نظر داشته است. از میان انواع استعاره مفهومی، تنها استعاره هستی شناختی مد نظر شاعر بوده و در انتخاب حوزه مبدا اغلب از ملموسات دو حوزه لامسه و چشایی در مفهوم سازی های خود بهره گرفته است.

تبلیغات