روابط متقابل تاریخی، سیاسی و ادبی اعراب و ایرانیان، بسیار کهن و ریشه دار است. این روابط فراتر از دوران فتح اسلامی ایران است، زمانی که تمدن پارسی نفوذ سیاسی برجسته ای بر قبایل عرب در جزیره العرب و به ویژه شهر "حیره" و تأثیر ادبی بر شاعرانی همچون "الأعشی" و "عدی بن زید العبادی" و دیگران داشت. پس از ظهور اسلام، ارتباط ایرانیان و عرب ها بیش از پیش گسترده شد، آن چنان که آشنایی با قرآن زمینه ساز تاثیرپذیری ایرانیان از زبان و علوم مختلف عربی و اسلامی گردید. علاقه ی بسیار به اسلام سبب شد تا ایرانیان توجه ویژه ای به متون دینی عربی داشته باشند که در این میان "قرآن"، "احادیث نبوی شریف"، "نهج البلاغه" و "صحیفه ی سجادیه" شایسته ی ذکرند. از آنجا که علم بدیع، بر زیبایی کلام تکیه دارد و ایرانیان نیز میل ذاتی به آراستگی و زیبایی دارند، شاعران و ادیبانی که تمایل کمتری به قواعد پیچیده ی صرف و نحو عربی داشتند، مجالی یافتند تا در علم بدیع که تداخل کمتری با صرف و نحو داشت، طبع آزمایی کرده و از متون دینی عربی تأثیر پذیرند. کشف لایه های در هم تنیده و بینامتنیت این متون در رسیدن به درک نوینی از آثار ادبی بسیار مفید است. این پژوهش از نوع توصیفی- تحلیلی است و در آن برای جمع آوری اطلاعات از روش کتابخانه ای استفاده شده است و در پی پاسخ به این سؤالات می باشد: که عوامل تأثیرپذیری ادب فارسی از علم بدیع عربی کدام است؟ و کیفیت تأثیرگذاری متون دینی عربی و جلوه های آن در ادب فارسی چگونه است؟ اشتیاق به فراگیری قرآن