سیاست خارجى ایالات متحده با ایران در دوره مصدق
آرشیو
چکیده
یکى از مسائل و دغدغههاى جارى در تاریخ معاصر ایران، فهم مواضع و رویکرد ایالات متحده امریکا در قبال ملى شدن صنعت نفت ایران است؛ به بیان دیگر در کشاکش تعارضات و تخاصمات ایران و انگلیس، ایالات متحده چه مواضعى اتخاذ نمود و رویکرد سیاست ایالات متحده در این مقطع چه تحولاتى داشت؟ اهمیت این پرسش به این دلیل است که بسیارى از تحولات بعدى در جامعه ایران متأثر از این مسئله بوده است. پروفسور مارک جى. گازیوروسکى تلاش کرده است تا در این مقاله، سیاست ایالات متحده را در ارتباط با ملى شدن صنعت نفت ایران بررسى کند. تمرکز اصلى این مقاله، عمدتا بر ملاحظات استراتژیکى است که به تغییر سیاستهاى رسمى ایالات متحده از سیاست حمایت از مصدق به تلاش براى سرنگونى و براندازى حکومت او منجر شد. نویسنده براى جلوگیرى از تکرار و دوبارهگویى، جزئیات و حواشى این جریان را شرح نمىدهد، بلکه با نگاهى کاملاً هدفمند مىکوشد تا چگونگى تحول در سیاستهاى ایالات متحده را در سه مرحله حمایت، میانجىگرى و تلاش براى براندازى حکومت مصدق بررسى کند.متن
واژههاى کلیدى: .
--------------------------------------------------------------------------------
1 این مقاله، ترجمهاى است از:
Mark Gasiorowski, "U.S.Foreign Policy Toward Iran During The Mussadiq Era", The Middle east and the united state , ed : David W. Lesch, Colorado: west view press, 2003, pp. 51-65.
خاطر نشان مىشود که ترجمه این اثر به معناى تأیید دیدگاههاى نویسنده نیست.
2 استاد دانشگاه لوییزیاناى امریکا و پژوهشگر روابط ایران و امریکا.
3 دانشجوى دکترى علوم سیاسى دانشگاه تهران.
--------------------------------------------------------------------------------
محمد مصدق، کسى که از اردیبهشت 1330- مرداد 1332 / آوریل 1953- آگوست 1953 به عنوان نخست وزیر خدمت نمود، تقریبا از همه دموکراتهاى سکولار ایرانى و بسیارى از طرفداران رژیم شاه و آیتاللّه خمینى او را محترم مىشمردند. او با ملى کردن صنعت نفت، به دوره طولانى سلطه بریتانیا بر ایران خاتمه بخشید، در بسیارى از ایرانیان احساس ملى غرور انگیزى ایجاد کرد و دورهاى را که براى چندین دهه، رشد سریع اقتصادى از طریق درآمدهاى نفتى تأمین مىشد [با ملى نمودن نفت] آغاز کرد. همچنین او کوشید با کاستن قدرت شاه و طبقه بالاى سنتى، و بسیج طبقات متوسط و پایین شهرى، نظام سیاسى ایران را دموکراتیزه کند. گر چه وى در نهایت، موفق به انجام این امر نشد، اما تلاشهایش از وى در چشم ایرانیانى که آرزوى استقرار رژیمى دموکراتیک را در کشور خود داشتند، قهرمانى (پیشرو) ساخت.
در آغازدوره نخست وزیرى مصدق، تصورى مثبت از ایالات متحده در ایران وجود داشت که توسط گروههاى کوچک معلمان امریکایى، میسیونرها، باستان شناسان و مدیرانى که به تلاش در جهت آزادى، استقلال و دموکراسى متعهد بودند و از طرف حکومتگران و مردم امریکا پشتیبانى مىشدند، ایجاد شده بود. ایالات متحده ابتدا از مصدق حمایت نمود، حق ایران را براى ملىکردن صنعت نفت به رسمیت شناخت و در جهت دستیابى [ایران] به توافق با بریتانیایىها تلاش نمود، به ایران کمکهاى اقتصادى محدودى کرد و عمدتا از مصدق و جهتگیرىهاى دموکراتیک او تمجید کرد. اما حمایت ایالات متحده از مصدق به تدریج کاهش یافت و با آغاز دوران ریاست جمهورى دوایت. دى. آیزنهاور(1) ایالات متحده کودتایى را طراحى کرد که موجب سقوط مصدق و پایان حرکت در راه دموکراسى که مصدق آن را رهبرى مىکرد، شد. بعد از این مقطع، ایالات متحده به طور جدى از شاه پشتیبانى کرد و عمدتا تلاشهاى معطوف به ایجاد رژیمى اقتدارگرا را تسهیل نمود. در نتیجه، دوره مصدق به عنوان مقطعى دانسته مىشود که در آن، تصور مردم ایران از ایالات متحده، از یک نیروى خارجى نیک سیرت به پشتیبان بدسیرت رژیم استبدادى شاه تغییر یافت.
این مقاله، در صدد بررسى سیاست ایالات متحده درباره ایرانِ دوره مصدق است و عمدتا برملاحظات استراتژیکى که به تغییر سیاستهاى رسمى ایالات متحده از سیاست حمایت از مصدق به مقابله و سرنگونى تدریجى او منجر شد، تمرکز مىنماید. از این رو هنوز بسیارى از
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Dwight. D. Eisenhower.
--------------------------------------------------------------------------------
ایرانیان بر این تصورند که ایالات متحده، پشتیبان رژیم شاه بوده است. این مقاله در پى فراهم کردن جزئیات یا بررسى عواملى که به کودتاى 28 مرداد 32 / آگوست 1953 منجر شده، نمىباشد، زیرا در جایى دیگر به این مسائل پرداخته شده است.
قبل از جنگ جهانى دوم، ایالات متحده، علایق استراتژیک و اقتصادى اندکى در ایران داشت و روابط میان دو کشور مودّتآمیز(1)، اما سرد(2) بود. ایالات متحده از سال 1244/1865م با ایران روابط دیپلماتیک برقرار کرده بود. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، تماسهاى دو کشور بسیار محدود و عمدتا به فعالیتهاى میسیونرى (تبشیرى) همراه با تعدادى میسیونر امریکایى، معلم و باستانشناس محدود شده بود. این امریکایىها تصورى بسیار مثبت از ایالات متحده در ایران ایجاد کرده بودند. با وجود این، روابط دو کشور تا اواخر دهه 1930م (که رضاشاه پهلوى به دلیل اظهارات موهنى که درباره وى در یکى از نشریات امریکایى درج شده بود، و در پى آن سفیر خود را از واشنگتن فراخواند)، بسیار اندک بود.(3)
هنگامى که جنگ جهانى دوم در اروپا شروع شد، بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروى براى پشتیبانى از نیروهاى شوروى به طور مشترک، ایران را در شهریور 1320 / سپتامبر 1941 اشغال کردند. نیروهاى اشغالگر به سرعت بر ارتش ایران و نیروهاى رضاشاه، آنهایى که به عنوان مدافعان آلمان بودند، غلبه کردند و به جاى او پسر 21 سالهاش، محمدرضا پهلوى که بعدا شاه شد، به حکومت رسید. پس از ورود ایالات متحده در جنگ جهانى دوم، ایالات متحده گروهى از سربازانش را به منظور کمک رسانى [به شوروى] به ایران فرستاد و دورانى که در آن، روابط میان ایران و امریکا به سرعت رشد یافت، آغاز شد. در اوایل سال 1322/1944م حدود سى هزار سرباز امریکایى در ایران مستقر بودند که از راههاى ارتباطى در برابر راهزنان و عوامل آلمانها محافظت مىکردند، سیستم حمل و نقل ایران و امکانات مربوط به تولید نفت را بهبود بخشیدند و مکانهایى را براى فراهم آوردن امکان هوانوردى،
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Cordial.
2 . Distant.
3 . Abraham Yeselson, United States - Persian Diplomatic Relations , 1883-1921 (New Brunswick, N. J.: Rutgers University Press, 1956) , John A. Denovo, American Interests and Poli- cies in the Middle East , 1900 - 1939 (Minneapolis: University of Minnesota Press, 1963) , ch . 9.
--------------------------------------------------------------------------------
مبادله(1) و مسائل مربوط به نفت به وجود آوردند. همچنین اعزام هیئتهاى نظامى با هدف آموزش و سازماندهى مجدد نیروهاى ارتش و ژاندرمرى و اعطاى کمک 5/8 میلیون دلارى به صورت قرض، با کمترین میزان سود در طول جنگ، از جمله دیگر اقدامات ایالات متحده بود. برخلاف بریتانیا و اتحاد جماهیر شوروى، ایالات متحده در طول دوران جنگ در امور داخلى ایران مداخله نمىکرد و نقش خود را به عنوان مدافع استقلال و آزادى تقویت مىنمود.(2)
هنگامى که آلمان در سال 1323/1944م شرق را تهدید کرد، اتحاد جماهیر شوروى براى گسترش نفوذ و به دست گرفتن امتیاز انحصارى نفت(3) در استانهاى شمال غرب ایران، یعنى آذربایجان و کردستان، این مناطق را از سال 1320/1940م تحت اشغال خود قرار داد. به دلیل ضرورت(4) حفظ اتحاد در زمان جنگ، ایالات متحده ابتدا براى جلوگیرى از این اقدامات تلاشى نکرد، اما هنگامى که جنگ جهانى دوم در سال 1324/1945م پایان یافت، موضع شوروى درباره ایران بسیار مخاطرهآمیز(5) شد و در کنار سایر اقداماتى که [براى بسط نفوذ] در مناطق دیگر جهان انجام مىداد، اقداماتى را در ایران صورت داد. بنابراین، مقامات رسمى ایالات متحده از توسعهطلبى شوروى نگران شدند و پس از [دوران ریاست جمهورى [هرى. اس. ترومن تلاشهاى دیپلماتیک گستردهاى را در دوره رئیس جمهورى فرانکلین. د. روزولت انجام دادند و فشارهاى خود را بر اتحاد جماهیر شوروى، براى عقب نشینى از ایران آغاز کردند. مقامات رسمى شوروى خروج نیروهاى خود را به تعویق انداختند و در دسامبر 1945 و ژانویه 1946/1324 با پشتیبانى شوروى و تمرد(6) نیروهاى داخلى، جمهورى خودگران آذربایجان و جمهورى خلق کردستان در شمال غرب ایران ایجاد شد. حکومت ایران
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Truck.
2 . T. Vail Motter , United States Army in Word War II: The Middle East Theater, the Persian Corridor , and Aid to Russia (Washington, D. C.: Department of the Army, Office of the Chief of Military History , 1952); Mark Hamilton Lytle, The Orgins of the Iranian - American AL Liance, 1941-1953 (New York: Holmes and Meier, 1987) , chs . 2-4.
3 . Oil Concessions.
4 . Constrained.
5 . Meanacing.
6 . Rebel
--------------------------------------------------------------------------------
به دلیل ناتوانى در جلوگیرى از این اقدامات، تلاش کرد تا حمایت ایالات متحده و بریتانیا را جلب کند و براى متقاعد کردن شوروى به عقبنشینى، شکایت خود را به سازمان ملل ارائه نمود. مقامات ایالات متحده به حکومت شوروى اعتراض و به شدت از مواضع ایران در سازمان ملل حمایت کردند. باحمایت ایالات متحده، احمد قوام، نخست وزیر ایران در مارس 1946 [سوم فروردین سال 1325] به مسکو مسافرت کرد و پس از مذاکرات، به توافقى دست یافت که بر مبناى آن، نیروهاى نظامى شوروى از ایران عقبنشینى مىکردند. نیروهاى ارتش ایران مجددا آذربایجان و کردستان را در دسامبر 1946 [17 مهر 1325] تحت کنترل خود گرفت و حرکت جدایى خواهانه شکست خورد و یکى از فصول جنگ سرد پایان یافت.(1)
هنگامى که بحران در آذربایجان و کردستان پایان یافته، وزارت خارجه و سایر نهادهاى دولت متقاعد شدند که در مورد منافع ایالات متحده در ایران تجدید نظر کنند. پس از تلاشهاى قابل ملاحظه مقامات ایالات متحده که به عقب نشینى نیروهاى شوروى از شمال غرب ایران منجر شد، مقامات ایالات متحده دریافتند که ایران در بردارنده «علایق استراتژیک و حیاتى»(2) براى آنهاست، زیرا نفت خلیج فارس در رخداد جنگ علیه اتحاد شوروى اهمیتى بسیار دارد.(3) اما بهرغم این ادراکات، سیاست ایالات متحده درباره ایران تا اواخر دهه 1940م تغییر عمدهاى پیدا نکرد. تصمیم گیرندگان سیاسى امریکا در این زمان، استراتژى دفاع از مناطق نفوذ را براى محدود کردن توسعهطلبى شوروى تعقیب مىنمودند. از این استراتژیک براى تمرکز دفاع ایالات متحده در اروپاى غربى و ژاپن در دو سوى مناطق شرقى و غربى مرز شوروى استفاده مىشد و طبق این استراتژى، براى سایر مناطق که شامل حوزههاى جنوبى شوروى مىشد (جایى که ایران در آن قرار گرفته است) اولویت کمترى قائل مىشود. نتیجه آنکه گرچه شاه و نخست وزیران متفاوتى که در این دوران خواستار کمک نظامى و اقتصادى ایالات متحده بودند، اما ایران براساس دکترین ترومن نتوانست کمکهاى قابل توجهى، نظیر آنچه در ترکیه و یونان دریافت مىشد، دریافت کند. کمکهاى امریکا در
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Bruce Robellet Kuniholm , The Origins of the Cold War in the Near East (Princetion: Princeton University Press, 1980), chs. 5-6.
2 . Vital Strategic Interest.
3 . U. S. Joint Chiefs of Staff (hereinafter JCS) , United States Strategic Interests in Iran (Washington, D.C), JCS 1714/1 . October 4,1946,P.6.
--------------------------------------------------------------------------------
اواخر دهه 1940م در کشورهایى نظیر، پرتغال، ایرلند و سوئد کمتر هزینه مىشد، هر چند شرایط اقتصادىِ بدتر و وسعتى بیشتر داشتند.(1)
به هر حال، کمکهاى ایالات متحده در این زمان، به واسطه گسترش نفوذ در ایران کمکم افزایش یافت. وابستههاى هیئتهاى نظامى که در ایران بودند مجددا گفت و گوهاى خود را در سالهاى 1947-1948م از سر گرفتند و فعالیتهایشان گستردهتر شد. تعداد کارکنان سفارت ایالات متحده [در تهران] به طور قابل ملاحظهاى افزایش یافت و روابط متقابل میان دو کشور در عرصههاى دیپلماتیک، اقتصادى و فرهنگى گسترش یافت. مهمتر از همه اینها، اداره خدمات استراتژیک که قبل از شکلگیرى سازمان جاسوسى مرکزى (سیا) وجود داشت، در آغاز سال 1947م به منظور پوششدادن به فعالیتهاى مخفیانه خود، در سفارت امریکا در تهران دفترى ایجاد کرد که بعدا تحت نظارت وابستههاى نظامى سفارت و افسران امنیتى قرار گرفت. این فعالیتهاى مخفیانه، خبر چینى و عملیات تبلیغاتى علیه اتحاد شوروى و متحدان آن در ایران، حملات خرابکارانه(2) در سرزمین شوروى و جاسوسى فرامرزى، و تلاش براى سازماندهى مخفیانه نیروهاى چریکى و طراحى مسیرهاى گریز براى استفاده در مقابل شوروى را در برمىگرفت. گرچه تمام این اقدامات با هدف نهایى مقابله با اتحاد شوروى انجام مىگرفت، اما به گونهاى مؤثر بر تقویت یا تضعیف بازى گران سیاسى ایران در طول این دوران تأثیر گذار بود.(3)
در اواخر دهه 1320/1940م به تدریج تنش میان فعالان سیاسى گسترش یافت که عمدتا به علت عدم مشارکت معنادار احزاب سیاسى و گسترش نارضایتى(4) از شرکت نفت انگلیس و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . John Lewis Gaddis, Strategies of Containment (New YorK: Oxford University Press, 1982), chs . 2-3; U.S Department of State, Foreign Relations of ` the United States, 1947, Vol. 5 (Washington, D.C.: U.S Government Printing Office, 1970), pp. 905ff.; ibid., 1948, vol.5, pp. 170ff.; ibid., 1949, Vol.6,pp. 528ff.; U.S. Agency for International Development, U.S. Overseas Loans and Grants: Series of Yearly Data , vols. 1-5 (Washington, D.C.: U.S. Agency for International Development , 1984).
2 . Subversion.
3 . Rouhollah K.Ramazani, Iran's Foreign Policy, 1941-1973: A Study of Foreign Policy in Modernizing Nations (Charlottesville: University Press of Virginia, 1975), pp. 159-162; confidential interviews conducted by the author with several CIA officers stationed in Iran during this period.
4 . Resentment.
--------------------------------------------------------------------------------
ایران(1) که به دلیل تسلط انحصارى بر صنایع نفت ایران عواید بسیار زیادى بهدست مىآورد، بود. بخش عمدهاى از آشفتگىها (تنشها) از طریق حزب توده ایجاد و موجب جبهه بندىهایى مىشد. حزب توده که طرفدار کمونیسم شوروى بود در سال 1941م ایجاد شده بود و بزرگترین حزب سیاسى ایرانى تا قبل از بىاعتبارى(2) آن پس از بحران آذربایجان بود. در آبان 1328/اکتبر 1949 گروهى از سیاستمداران برجسته ایرانى، سازمانى را ایجاد کردند که تحت عنوان «جبهه ملى» شناخته شده است و هدف آن، ایجاد اصلاحات سیاسى و ملى کردن شرکت انگلیس و ایران بود. جبهه ملى به سرعت در میان مردم نفوذ یافت و هشت نفر از اعضاى آن در اواخر سال 1328/1949م به عضویت مجلس شوراى ملى در آمدند. جبهه ملى به وسیله مصدق رهبرى مىشد که شخصیتى کاریزماتیک، نماینده مجلس، از یک خانواده زمیندار بزرگ (ملاک)، ناسیونالیست، و دموکراتى پر شور و یکى از معدود سیاستمداران شرافتمند ایرانى بود.(3)
در اوایل دهه 1330/1950م مقامات ایالات متحده درباره شرایط سیاسى ایران بیمناک بودند؛ یکى از آنها [شرایط] ایران را خطرناک و در آستانه انفجار مىدانست و دیگرى، هشدار مىداد که ممکن است ایران، چین دوم باشد.(4) در همین زمان، شوراى امنیت ملى متأثر از ارزیابى مجدد استراتژى جهانى ایالات متحده، در آوریل 1950 اسنادى را که به عنوان «NSC.68» شناخته مىشد، طبقهبندى نمود. استراتژى جدید به منظور «بازبینى اقدامات در جنگ سرد» کمکهاى بسیار زیادى را در زمینههاى نظامى و اقتصادى به کشورهایى که پیرامون مرزهاى چین ـ شوروى بود، اعطا مىنمود، نه صرفا کشورهایى که در
--------------------------------------------------------------------------------
1 A. I. O. C .(Anglo - Iranian oil company).
2 . Disfavour.
3 . Ervand Abrahamian, Iran Between Two Revolutions (Princeton: Princeton University Press, 1982) , ch. 5. On Mussadiq's background and beliefs, see Farhad Dida, Mohammad Mossadegh: A Political Biography (London: Croom Helm, 1986): James A. Bill and Wm. Roger Louis, eds., Mussadig, Iranian Nationalism, and Oil (Austin: University of Texas Press, 1988); and Homa Katouzian, ed., Musaddiq's Memoirs (London: JEBHE, National Movement of Iran, 1988).
4 . U.S. Department of State, Foreign Relations of the United States, 1950, vol.5 (Washington , D.C.: U.S. Government Printing Office, 1976) , pp. 510-523.
--------------------------------------------------------------------------------
مرزهاى شرقى و غربى اتحاد شوروى بودند.(1) افزایش رویارویىها در ایران و این استراتژى جدید، روى هم رفته موجب شد که مقامات امریکایى بر بازبینى سیاستهاى ایالات متحده در قبال ایران تأکید کنند؛ یعنى تلاش براى جلوگیرى از به قدرت رسیدن حزب توده و افتادن ایران در دست شوروى. براین اساس، طى این سالها مقامات ایالات متحده موافقت کردند که سالیانه 25 میلون دلار از سوى بانک صادرات و واردات به ایران قرض بدهند (که در حقیقت هیچ وقت عملى نشد) و از درخواست ده میلیون دلارى ایران از بانک جهانى حمایت کنند. همچنین آنها به سرعت تعداد افراد مرتبط با سیاست خارجى ایالات متحده و افسران [نظامى و امنیتى] را که در سفارت امریکا در تهران مشغول به کار بودند، افزایش دادند که هنرى گِرِیدى(2) این وضعیت را سطح بسیار بالایى از دیپلمات در سفارت امریکا مىداند.(3) در اوایل سال 1951م، ایالات متحده خود را در وضعیتى قرار داده بود که نقشى اساسى در سیاستهاى ایران ایفا مىکرد.
در طول سال 1950م در ایران آشفتگى و اغتشاش گسترش یافت و اصلاحات سیاسى و ملى شدن نفت به عنوان موضوعات بسیار مشاجرهآمیز باقى ماند. على رزمآرا، نخست وزیر، اصلاحات سیاسى ـ اقتصادى و اجتماعى را آغاز کرد. همچنین تلاش نمود با شرکت نفت انگلیس ـ ایران به توافقى دست یابند. در پاسخ، مصدق و جبهه ملى خواستار ملى شدن صنعت نفت به طور کامل شدند. و [در همین ایام] یکى از اعضاى فدائیان اسلام، رزمآرا را در 16اسفند1329/مارس 1951 ترور نمود(4). سپس شاه، حسین علاء، یکى از وفاداران به خود را جانشین رزمآرا نمود. در این مقطع، کشور در موج جدیدى از آشوب به سر مىبرد که منجر شد مجلس، مصدق را به عنوان نخست وزیر، پیشنهاد و لایحه قانونى ملى شدن صنعت نفت را تصویب نماید. شاه به منظور پذیرش خواست مردم، مصدق را در 29 آوریل به عنوان نخست
--------------------------------------------------------------------------------
1 . U.S. National Security Council (hereinafter NSC), United States Objectives and Programs for National Security, NSC-68, April 14, 1950, reprited in Thomas H.Etzold and John Lewis Gaddis, eds., Containment: Documents on American Policy and Strategy (New York: Columbia University Press, 1980) , p. 434; Gaddis, Strategies of Containment, ch. 4.
2 . Hanry Grady.
3 . U.S. Department of State , Foreign Relations of the United States, 1950, vol.5, pp. 509-529, 551-604; confidential interviews conduceted by the author with several retired CIA officers.
4 . Assassinated .
--------------------------------------------------------------------------------
وزیر تعیین کرد و قانون ملى شدن صنعت نفت را به عنوان یک قانون در دوم مى1951 به امضا رساند.(1)
ملى شدن صنعت نفت تهدیدى جدى براى اقتصاد ضعیف بریتانیا و کاهش پرسیتژ آن کشور بود، در نتیجه، فرمان ملى شدن صنعت نفت سرآغاز دورانى از رویارویى میان ایران و انگلیس شد. طى ماههاى آینده، مقامات بریتانیا استراتژى سه مرحلهاى را با هدف برقرارى کنترل مجدد بریتانیا بر صنایع نفت ایران از طریق اعمال فشار بر مصدق براى دستیابى به یک توافق جهت حل و فصل مناقشات یا برکنارى وى به انجام رساندند. در اولین مرحله، تلاشها معطوف به مذاکره براى دستیابى به توافق جدید نفتى بود که بهرغم پذیرش اصل ملى شدن صنعت نفت، بریتانیا عملاً کنترل نفت ایران را در دست مىگرفت. این تلاشها در آگوست 1951 با شکست روبهرو شد و تهدیدات بریتانیا پس از شکست مذاکرات، مستقیما متوجه شخص مصدق شد. مرحله دوم، از ابعاد خصمانهترى برخوردار بود که با هدف تضعیف حمایتهاى مردمى از مصدق صورت مىگرفت. مهمترین اقدام در این زمینه، تلاشهاى موفقیتآمیز بریتانیا به منظور تحریم نفتى ایران از سوى شرکتهاى بزرگ جهانى نفت در خصوص صادرات نفت بود. همچنین بریتانیا به صورتى دو جانبه، اقدامات اقتصادى و مداخلههاى شوم نظامىاى را در برخى مناطق انجام داد. سومین مرحله از استراتژى بریتانیا برخى تلاشهاى مخفیانه براى براندازى مصدق بود. این تلاشها از طریق جایگزینى فردى دیگر به جاى مصدق به عنوان نخست وزیر بود. این هدف از طریق شبکهاى از سیاستمداران، صاحبان مشاغل، افسران نظامى و رهبران مذهبى که از طریق افسران امنیتى بریتانیا طى این سالها به دسیسهچینى(2) و توطئه مشغول بودند، عملى شد.(3)
بر مبناى فرضیههاى دستگاههاى ادارىِ ایالات متحده در دوران ریاست جمهورى ترومن، آنها به طور عمده از مصدق حمایت مىکردند، زیرا وى را به عنوان شخصیتى که از پشتیبانى مردمى برخوردار است و بنابراین مىتوان از وى به عنوان یک آلترناتیو در مقابل
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Mostafa Elm, Oil, Power, and Principle: Iran's Oil Nationalization and Its Aftermath (Syracuse, N.Y.: Syracuse University Press, 1992), chs . 4-5.
2 . Intrigue .
3 . For a fuller examination of these activities, see Mark J.Gasiorowski, U.S. Foreign policy and the Shah: Building a Client State in Iran (Itaca, N.Y.: Cornell University Press, 1991), pp. 62-67.
--------------------------------------------------------------------------------
حزب توده بهره برد، مىشناختند. مقامات امریکا، به خصوص پس از تجدیدنظر در سیاستهایشان درباره ایران، بر این نظر بودند که ایران باید به هر قیمتى در اردوگاه غرب باقى بماند، زیرا موقعیتى استراتژیک دارد و طولانى شدن(1) بحران نفت ممکن است موجب تضعیف اقتصادىِ ایالات متحده و تهدید امنیت ایالات متحده و غرب شود. بر این اساس، در دوران ترومن در مقابل سیاستهاى بریتانیا (تلاش در جهت براندازى مصدق) سیاست حمایت از مصدق در پیش گرفته شد و تلاش مىشد که توافقى حاصل شود که در پى آن، دو طرف منازعه در جریان نفت به توافقى دست یابند و بحران بازار جهانى نفت به حداقل برسد.(2)
مدت اندکى پس از تصویب قانون ملى شدن نفت، مقامات ایالات متحده، نقشهاى را براى حل تأثیر بحران نفت در بازار جهانى نفت از سوى بریتانیا اجرا کردند. براساس این برنامه از کمپانىهاى نفتى امریکایى خواسته شد که نفت را براى متحدان امریکا که به واسطه تحریم نفت متضرر شدهاند،(3) تأمین کنند. از این رو در سال اول تحریم، حدود 46 میلیون بشکه نفت تحویل داده شد(4) که حدود بیست درصد میزان تولید ایران در سال 1950م بود. گرچه این تلاشها براى کمک به برقرارى بازار جهانى نفت انجام مىشد، اما همچنین بر تحریم نفت نیز فشارى مضاعف داشت و بنابراین به صورتى پیش بینى نشده به تضعیف اقتصاد ایران و از دست رفتن حمایت مردمى از مصدق کمک کرد.(5)
در همین زمان، مقامات ایالات متحده فعالیت خود را به منظور فراهم شدن زمینه حل و فصل مسئله نفت از طریق مذاکره، آغاز کردند. آنها ابتدا به طور محرمانه به بریتانیا توصیه نمودند که ملى شدن شرکت نفت انگلیس و ایران را بپذیرند و با تقسیم 50-50(تنصیف) عواید حاصل از نفت و ترتیباتى که در این زمان از طریق ملى شدن برقرار مىشود را بپذیرند. در جولاى 1951 آوریل هریمن(6) از طرف وزارت امورخارجه مأموریت یافت(7) تا با
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Proteacted .
2 . NSC, The Position of the United States with Respect to Iran NSC 107/2, June 27 , 1951.
3 . Adversed .
4 . Delivered .
5 . NSC, National Security Problems Concerning Free World Petroleum Demand and Potential Supplies, NSC 138, December 8, 1952, pp. 9-10.
6 . Averell Hariman.
7 . Envoy .
--------------------------------------------------------------------------------
میانجىگرى میان تهران و لندن، اختلافات را تعدیل کند. هریمن با پشتکارِ(1) فراوان تلاش نمود تا مواضع ایرانىها و انگلیسىها را به هم نزدیک کند و انگلیس را متقاعد کرد تا هیئتى را به سرپرستى سِرریچارد استوکس(2) به ایران بفرستد. هیئت استوکس، پیشرفت اندکى داشت و مذاکرات میان ایران و بریتانیا مرداد 1330/آگوست 1951 با شکست روبهرو شد.(3)
بریتانیا در این زمان تلاشهاى بسیار وافرى(4) را براى روى کار آمدن یکى از متحدان خود، یعنى سیدضیاءالدین طباطبایى به جاى مصدق انجام مىداد. این اقدامات، فشار بر شاه به منظور برکنارى مصدق و همچنین تعیین سیدضیاء به عنوان نخست وزیرى از سوى مجلس و تلاش شبکههاى اطلاعاتى بریتانیا را براى کاندیدا شدن سیدضیاء در برمىگرفت. مقامات ایالات متحده از این اقدامات آگاه بودند و موافقت یا مخالفتى نداشتند. تلاشهاى بریتانیا براى روى کار آوردن سیدضیاء، در زمانى که مأموریت هیئت استوکس شکست خورده بود، پیشرفت چندانى نداشت. براین اساس در شهریور 1330/ سپتامبر 1951 مقامات بریتانیا در صدد اجراى نقشه حمله به جنوب غربى ایران و تصرف این منطقه نفتى برآمدند. هنگامى که مقامات ایالات متحده درباره این نقشه اظهار نظر کردند، ترومن رئیس جمهور امریکا، نخست وزیر انگلستان، کلمنت اَتِلى(5) را متوجه نمود که ایالات متحده از این تهاجم پشتیبانى نمىکند و وى را متقاعد کرد که مذاکرات را ادامه دهد. در نتیجه، اتلى مجبور شد که نقشه حمله را کنار بگذارد. او به اعضاى کابینه خود گفت: «براساس دیدگاه حکومت ایالات متحده، من فکر نمىکنم کار برد زور(6) در ایران به مصلحت باشد».(7)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Assiduously.
2 . Sir Richard Stokes.
3 . Elm, Oil, Power, and principle , ch, 8.
4 . Strenously .
5 . Clement Attlee .
6 . Expedient.
7 . Henry Byroade, interview by author, Potomac, Marylnad, August 7,1984; "Record of Interdepartmental Meeting," March 20, 1951, Foreign Office (hereinafter FO) 371/91525l "View that HMG Should Refrain from Any Statement," August 26, 1951, FO/371/91582; "Approch to a new persian Government , " September 8, 1951, FO/371/91590; "Text of Reply from President Truman," September 26, 1951, FO/371/91591; CAB 128/20, pp.231-234. All of these documents are from the British Public Records Office, London (hereinafter cited as PRO).
--------------------------------------------------------------------------------
مصدق مهر 1330/اکتبر 1951 به نیویورک رفت تا شوراى امنیت سازمان ملل متحد را در مورد مناقشههاى نفت آگاه سازد. مقامات ایالات متحده وى را به واشنگتن دعوت و از او به گرمى استقبال کردند و تلاشهاى وسیعى به منظور کاهش مناقشهها به کار گرفتند. این تلاشها مجددا نتوانست نتیجهاى در بر داشته باشد. در همین سالها، مقامات ایالات متحده پیشنهادهایى را به صورت جدى مطرح کرده که در آن، نخست ایران از طریق کنسرسیومى متشکل از کمپانىهاى نفتى ایالات متحده و سایر کمپانىها بازاریابى مىشد. اما هنگامى که قوانین ضد تراست به رد این پیشنهاد از سوى کمپانىهاى بزرگ نفتى ایالات متحده منجر شد، مقامات ایالات متحده ابتدا تلاش کردند تا این امر را به گونهاى قابل پذیرش سازند و سپس در پاییز 1331/ 1952م تصمیم گرفتند تا با متقاعد کردن بیشتر مشارکت کنندگان [در کنسرسیوم]، آن را از قوانین ضد تراست مستثنا کنند. بهرغم این تلاشها، مقامات ایالات متحده نتوانستند مناقشات نفت را حل کنند.(1)
عدم موفقیت در جلوگیرى و ممانعت از طرح قانون ملى سازى و جایگزینى سیدضیاء به عنوان نخست وزیر یا به دست گرفتن مؤثر مسئله نفت، بریتانیا را واداشت که براى چگونگى کنترل نفت به گزینههاى پیش روى خود توجه کند. گزینه بعدى به سرعت، جامه عمل به خود پوشید. حامیان بریتانیا به احمد قوام نزدیک شدند؛ کسى که در جریان بحران آذربایجان در سالهاى 1334-1335/1945-1946، نخست وزیر بود، پیشنهاد این بود که او به عنوان نخست وزیر، جایگزین مصدق شود. مقامات بریتانیا در 1331/مارس1952 یک مأمور مخفى را براى ملاقات با قوام به پاریس فرستادند. قوام به آن فرستاده ویژه گفت که او مناقشه نفت را به صورتى که براى بریتانیا پذیرفتنى باشد، حل خواهد کرد و سپس لیستى از وزراى احتمالى کابینه را براى تصویب، تهیه کرد. بریتانیا براى پایان دادن به مناقشهها، و با این امید که متحدان ایرانى او، وى را کمک خواهند کرد، این طرح را پذیرفت. قوام، از فرصتها و
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Elm, Oil, Power , and Principle, chs. 11-12; "American Proposal that the Royal Dutch / Shell Grop Should Take Over and Operate the Abadan Refinery Considered Impractical," Nevember 6, 1951, FO/371/91610 (PRO); Paul Nitze , interview by author, Washington, D.C.,July 5, 1984.
--------------------------------------------------------------------------------
زمانهاى بعدى براى حمایت از خود در ایران و نیز پشتیبانى از کاندیدا شدن خود استفاده کرد.(1)
مصدق به صورتى صریح، از فعالیتهاى قوام آگاه شد و در 16 جولاى به طور ناگهانى استعفا داد.(2) بلافاصله شاه، قوام را به عنوان نخست وزیر معرفى کرد. طى چند روز آینده، جبهه ملى تظاهرات مردمى بسیارى را براى بازگشت مصدق به قدرت، سازماندهى نمود. واحدهاى پلیس و نظامى به تظاهر کنندگان حمله کردند و دست کم 69نفر را کشتند و بیش از 750 نفر را زخمى کردند. از آنجا که قوام، پشتوانه مردمى نداشت، طرفداران مصدق خیابانها را اشغال کردند. در 30 تیر 1331/21 جولاى شاه در مقابل خواستِ مردم تسلیم شد و مصدق را براى دومین بار به عنوان نخستوزیر معرفى کرد. قوام بى سر و صدا (بدون جنجال) به خارج از کشور رفت.(3)
دوران زمامدارى ترومن و دومین دوره نخست وزیرى مصدق
ماجراى قوام، سرآغازى براى رشد بىثباتى سیاسى در ایران شد، روحیه نظامیان به سرعت پایین آمد و حزب توده بیش از پیش فعال شد. مصدق، اعضاى(4) کابینه جدید را که از حامیان نزدیک او بودند، ارائه کرد و مجلس را به اعطاى «اختیارات فوق العاده» ترغیب نمود و بدین ترتیب، خشم رهبران ملى [و مذهبى] مانند آیتاللّه ابوالقاسم کاشانى، حسین مکى و مظفر بقایى را برانگیخت. گروهى از افسران نظامى که به وسیله ژنرال زاهدى هدایت مىشدند، همراه با برادران رشیدى که در شبکه جاسوسى انگلیس مهرههاى مهمى بودند، به صورت بد یُمنترى(5) توطئه چینى(6) را علیه مصدق آغاز کردند.(7)
--------------------------------------------------------------------------------
1 . "Qavam's Proposala," January 7,1952, FO/371/98683 (PRO); "Intervention of Mr. Julian Amery, "February 7, 1952, FO/371/98683(PRO); "Qavam's Proposals," March25, 1952 , FO/371/98683 (PRO); "Internal Situation," n.d., FO/248/1531 (PRO); Sir George Middleton, interviewby author, Iondon, January 16, 1985.
2 . Resigned.
3 . Elm, Oil, Power, and Principle , ch . 16.
4 . Filled .
5 . Ominously.
6 . Polt .
7 . "Annual Report on Persian Army for 1952, "September 12, 1952 FO/371/98638(PRO); "Internal Situation," cited in note 18; New York Times, August 15, 1952, p. 2,and August 20, 1952, p.1; Fitzroy Maclean, Eastern Approaches (London: Cape, 1950), p. 266; Henderson to Acheson, July 7 and 21, August 3, 4, and 21, August 3, 4 and 15, and October 17, 1952, Record Group 84, Box 29. The latter documents are from the U.S. National Archives , Washington, D.C. (hereinafter cited as USNA).
--------------------------------------------------------------------------------
در دوره اول حکومت مصدق، زاهدى مدت کوتاهى وزیر کشور بود و تا جولاى 1952 از جبهه ملى حمایت مىکرد و هنگامى که حزب توده، فعالیتهاى خود را از سرگرفته بود و روحیه همراهى در نیروهاى نظامى به طور آشکارى از وى جدا شده بود، در صف مخالفان قرار گرفته بود. کاشانى، مکى و بقایى به سرعت به زاهدى نزدیک شدند و ناخرسندیشان (نارضایتیشان) را از مصدق اعلام نموده، از همراهى با مصدق در این موقعیت پردسیسه، دست کشیدند. همچنین زاهدى پشتیبانى ابوالقاسم بختیارى، رهبر ایل بختیارى را که در جریان جنگ جهانى دوم در کنار عوامل آلمانى با هم همکارى مىکردند، به دست آورد. او سپس از کاردار(1)[سفارت بریتانیا] در مورد عدم مخالفت بریتانیا با او، حل مسئله نفت به همان گونهاى که با قوام انجام گرفته بود و همچنین به دست آوردن موافقت امریکا سؤالهایى نمود. سپس مأموران امنیتى بریتانیا، نیروهاى بختیارى را مسلح کرده، فعالیتهاى زاهدى را براى لویى هندرسن، سفیر امریکا در تهران، تشریح کردند. همچنین زاهدى یا نمایندگان نزدیک به وى، در شهریور ماه [1331] با هندرسن ملاقات کردند [و مقرر شد] به زودى حکومتى روى کار آید که تحت نفوذ تودهاىها باشد. هندرسن این گفتوگو را به واشنگتن گزارش نمود، اما پاسخى دریافت نکرد.(2)
در این مقطع، سیاست ایالات متحده درباره ایران مبهم بود. هندرسن درباره فعالیت مجدد حزب توده و آشفتگى وضعیت عمومى ایران پس از دوره [نخست وزیرى] قوام هشدار داد و اظهار کرد که واشنگتن باید با اعطاى کمکهاى فراوان، از حکومت مصدق پشتیبانى نماید.(3) البته این امر روى نداد، اگر چه مقامات ایالات متحده تلاشهاى خود را براى حل مناقشه نفت و ادامه حمایت از مصدق در گفتوگوهاى محرمانه و علنى با بریتانیا مجددا از سرگرفتند. به هر حال، در همین زمان، افسران سیا در تهران برخى از اقدامات مخفیانه ضد
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Charge Daffaires.
2 . "Internal Situation," cited in note 18; "Tribal Affairs and Tribal Policy." n.d., FO/248/1521 (PRO); "Intrigues Among the Bakhtiari Tribes," November 28, 1952 Record Group 84, Box 28 (USNA); Middleton interview by author; Henderson to Acheson, September, 9, 1952. Record Group 84, Box 29 (USNA).
3 . Propup.
--------------------------------------------------------------------------------
شوروى را در راستاى تخمین میزان پشتیبانى از مصدق، سمت و سو داده بودند. بر اثر فعالیتهاى تبلیغى شبکه بدامن(1) [که ابتدا از سوى امریکا با هدف مقابله با شوروى طراحى شده بود [مقالهها و کاریکاتورهایى در روزنامهها انتشار یافت که مصدق را به عنوان فردى فاسد، غیر اخلاقى و سوء استفاده کننده از آیتاللّه کاشانى مجسم مىکرد.(2) مأموران سیا با ارتباطات قدیمى که با حزب پانایرانیست و حزب زحمتکشان داشتند ـ که هر دو به شدت از مصدق حمایت مىکردند ـ تلاشهاى بسیارى نمودند تا این سازمانها را علیه مصدق فعال نمایند. در یک موردِ بسیار قابل توجه،(3) دو مأمور سیا در پاییز 1952م نزد بقایى، رهبر حزب زحمتکشان آمدند و وى را ترغیب نمودند که از مصدق جدا شود، و به وى مقدارى پول دادند. همچنین به افراد دیگرى، نظیر کاشانى، مکى و سایر شخصیتهاى مهم نزدیک شدند.(4)
در نوامبر 1952 دو حزب پانایرانیست و زحمتکشان به دو طیف هوادار و ضد مصدق انشعاب یافتند.(5) مکى، بقایى و بقیه رهبران جبهه ملى به صورتى آشکار علیه مصدق تغییر موضع دادند و به گونهاى جدى موجب تضعیف وى شدند. این سه نفر مانند بسیارى دیگر از سیاسیون ایرانىِ این زمان، اساسا فرصتطلب بودند و به درستى مىتوان گفت که ممکن است دلایل دیگرى براى جدایى از مصدق داشته باشند. به هر حال، بریتانیا در این زمان، اَعمال مشابه بسیارى را به صورت گسترده و مخفیانه علیه مصدق صورت مىداد. بنابراین، گرچه ممکن است فعالیتهاى سیا به طور اساسى موجب تضعیف بنیانهاى حمایت از مصدق شده باشد، اما تنها نیرویى که در این زمان علیه مصدق فعالیت مىکرد، نبوده است و به طور دقیق نمىتوان گفت که تا چه اندازه به صورت واقعى در تضعیف مصدق نقش داشته است.
مصدق آشکارا از نقشه توطئه زاهدى آگاهى یافته، در صدد برآمد وى را قبل از عملى کردن نقشهاش، دستگیر کند. از آنجا که اعضاى مجلس سنا مصونیت داشتند و زاهدى نیز همچون دیگر اعضاى سنا مصونیت پارلمانى داشت، نتوانستند وى را بازداشت کنند. اما مصدق حکم بازداشت براداران رشیدیان و ژنرال عبدالحسین حجازى را که از متحدان
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Bedaman.
2 . Depicted.
3 . Noteworthy.
4 . Elm, Oil, Power, and Principle, pp.244-246; confidential interviews conducted by the author with several retired CIA officers.
5 . Split.
--------------------------------------------------------------------------------
نزدیک زاهدان بودند، صادر کرد. ژنرال آریا نیز به دلیل ارتباط با توطئهگران، از ارتش اخراج شد. از همه مهمتر این که مصداق در مهر ماه 1331/ 16اکتبر 1952 روابط دیپلماتیک ایران را با بریتانیا قطع کرد و اعلام نمود که مقامات بریتانیا از زاهدى حمایت نمودهاند. این اقدام، هشدارى براى مقامات ایالات متحده بود و برخى از آنان را متقاعد کرد که ممکن است کنترل وضعیت ایران از دستشان خارج شود.(1)
براى بریتانیا که دیگر نمىتوانست از مصونیت در سفارت تهران استفاده کند، اهمیتى نداشت، از این رو تصمیم گرفت که همراهى ایالات متحده را در برکنارى مصدق به دست آورد. کریستوفر مونتاگ وودهاوس(2) که ریاست بخش مربوط به امور ایران را در اینلیجنت سرویس بر عهده داشت، پیغامى را در نوامبر [1952] به واشنگتن فرستاد تا مقامات ایالات متحده را از برکنارى مصدق آگاه کند. این نقشه به هماهنگ نمودن آشوبها که به وسیله برادران رشیدیان و برخى عناصر ایل بختیارى، همراه یا بدون تأیید شاه انجام مىشد، نیاز داشت. گرچه بریتانیا زاهدى را عنصرى مناسب براى رهبرى کودتا مىدانست، اما براى اطمینان بیشتر، چند رهبر دیگر را [براى کودتا] پیشنهاد کرده بودند. وودهاوس با مقامات سیا و وزارت خارجه در امریکا ملاقاتى داشت. بسیارى از کارکنان سیا کودتا را براى این زمان، مناسب مىدیدند، گرچه گروه اندکى از متخصصان ایران و کارکنان سیا در تهران با این ایده، مخالف بودند. مقامات وزارت خارجه [امریکا] به وودهاوس گفتند که ترومن از کودتا حمایت نمىکند، اما اگر دوایت آیزنهاور(3) به عنوان رئیس جمهور برگزیده شود، همراه با مشاورانش در سیاست خارجى، احتمالاً با این امر موافقت کند.(4)
حکومت آیزنهاور و مصدق
دوایت آیزنهاور در ژوئن 1953 کار خود را آغاز کرد و حکومت وى طرحى اساسى را براى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . New York Times, October 13, 1952, p.4, and October 16, 1952, p.6; "Annual Report on Persian Army for 1952," December 9, 1952, FOr/371/98638 (PRO).
2 . Christopher Montague Woodhous.
3 . Dwight Eisenhower.
4 . Christopher Montague Woodhouse, Something Ventured (London: Granada, 1982), pp. 116-119; Kermit Roosevelt, interview by author, Washington, D.C., June 5, 1985, Henry Byroade, interview by author, Potomac, Md., August 7, 1984, and CIA officer who was working in Iran at the time , interview by author.
--------------------------------------------------------------------------------
پىریزى مجدد سیاست خارجى ایالات متحده در جهتى که بتواند اتحاد جماهیر شوروى را به طور مؤثرى محدود سازد، پیش کشید. این استراتژىِ جدید جهانى بود که شوراى امنیت ملى(1) به تدریج آن را از اکتبر 1953 بررسى نموده، تلاشهاى گستردهاى را براى تقویت محدود سازى شوروى در مقطعى که هزینههاى دفاعى ایالات متحده کاهش یافته بود، در برمىگرفت. یکى از مؤلفههاى اصلى این تصمیم، تقویت کشورهاى طرفدار غرب در کنار مرزهاى چین ـ شوروى بود؛ پروژهاى که در دوره ترومن آغاز شده، اما به صورتى آشفته به یک سو، نظیر جنگ کره و بازسازى اروپا معطوف شده بود. این کشورها با برنامه کمکهاى عمده اقتصادى و نظامى مخفیانه که از سوى سیا هدایت مىشد،(2) تقویت شده بودند.(3) حکومت آیزنهاور در کمکهاى نظامى و اقتصادى به عنوان پیامد استراتژى جدید جهانى، ایالات متحده را از اروپا به سمت جهان سوم جهت دهى نمود و [در نتیجه]سطحى از اتحاد دفاعى پیرامون اتحاد شوروى و چین ایجاد کرد و عمدتا بهرهگیرى از سیا را در انجام اقدامات مخفیانه افزایش داد. به دلیل نزدیکى [مرزهاى ایران] به اتحاد شوروى و شکست تلاشهاى مصدق براى حل بحران نفت، ایران به عنوان یکى از مهمترین مهرههاى اصلى در استراتژى جدید بود و به سرعت، اولویت اصلى حکومت آیزنهاور شد.
وزارت خارجه، جان فاستر داس و آلن دالس را که در دوره ترومن مجرى اَعمال مخفیانه سازمان سیاه و رئیس سازمان سیا بودند، پس از دریافت هشدارهایى به عنوان نماینده خود در ایران برگزید. هر چند آنها مصدق را کمونیست نمىدانستند، اما معتقد بودند که شرایط ایران احتمالاً وضع را بدتر از آنچه در وزارت خارجه تصور مىشد، مىکند و آن، تقویت حزب توده و امکان به دستگیرى قدرت از سوى آنهاست. آنچه در استراتژى ایالات متحده درباره ایران اهمیت جدى داشت، محدود نمودن اتحاد شوروى بود و این پیشبینى نگرانىهاى عمدهاى براى آنها به همراه داشت. بنابراین، برادران دالس چنین نتیجهگیرى کردند که مصدق باید از مقام خود برکنار شود؛ نتیجهاى که در این زمان، هنرى بایرود،(4) معاون وزارت امور خارجه در امور آسیاى شرقى و جنوبى، هندرسن و رئیس مرکز سیا در تهران و بسیارى از مقامات رده پایینتر وزارت خارجه و مقامات سیا در آن نقشى نداشتند. آلن دالس در نوامبر
--------------------------------------------------------------------------------
1 . NSC - 162 .
2 . Distracted .
3 . Gaddis, strategies of Containment, ch. 5.
4 . Henry Byroad.
--------------------------------------------------------------------------------
1953 با وودهاوس ملاقاتى داشت و حمایت خود را از کودتا براى براندازى مصدق بیان داشت. برادران دالس زمینههاى کودتا را در مقطعى که آیزنهاور تازه، کار خود را آغاز نموده بود، فراهم آورده بودند.(1)
در سوم فوریه 1953، دو هفته پس از روى کار آمدن آیزنهاور، مقامات بلند پایه امریکا و بریتانیا براى گفتوگو درباره اوضاع ایران، در واشنگتن با یکدیگر دیدارى داشتند. در این ملاقات، تصمیم گرفته شد که نقشه براندازى مصدق و جایگزینى زاهدى بیشتر بررسى و به اجرا گذاشته شود. این امر، به وسیله کرمیت روزولت(2) که رئیس بخش عملیات خاورمیانهاى سیا بود، اجرا مىشد. روزولت طى ماههاى آینده، به منظور فراهم کردن زمینههاى کودتا چندین بار به ایران مسافرت نمود و با زاهدى، برادران رشیدى، اعضاى بخش سیا در تهران و دو ایرانى به نامهاى رمز «نِرِن» و «سیلى»(3) که در عملیات تبلیغى «بدامن» نقشى عمده داشتند، ملاقاتهایى نمود. متخصصان مسائل ایران به همراه سیا، با همکارى افسران بریتانیایى اینتلیجنس سرویس، مشغول تشریح و پرداختن به جزئیات کودتا شدند. روزولت برنامه کودتا را براى برادران دالس و سایر مقامات عالىرتبه ایالات متحده در 25 ژوئن در محل ملاقاتهاى وزارت خارجه آماده نمود و خواستار اجراى فورى این برنامه شد.(4)
زاهدى، دسیسه چینى علیه مصدق را پس از افشاى نقشهاش در اکتبر 1952 ادامه داد. او دائما در تماس با رهبران ایل بختیارى بود که در طول این دوران، تجهیزات نظامى و پول گرفته بودند. متحدان او در مجلس، تلاشى گسترده را در مجلس، براى بر کنارى مصدق به عهده گرفته بودند. در فوریه 1953 گروهى از افسران نظامى بازنشسته(5) طرفدار زاهدى و سران ایل بختیارى تحت هدایت ابوالقاسم بختیارى، به پایههاى ارتش حمله کرده، تلاش نمودند به که جرقه کودتا را بزنند.(6) مصدق با اعلام حکم بازداشت زاهدى که مصونیت
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Interviews conducted by author with Henry Byroade and Gordon Mattison, Bethesda, Md., June 30, 1984, Roy Melbourne, Chapel Hill, N.C., February 1, 1984, and several CIA officers who worked in Iran at this time.
2 . Kermit Roosvelt .
3 . Nerren and cilley .
4 . Kermit Roosevelt, Countercoup: The Struggle for the Control of Iran (New York: McGraw-Hill, 1979), pp.120-124: Roosevelt interview; confidential interview with the Iram specialist, August 5, 1984.
5 . Retired.
6 . Spark a coup .
--------------------------------------------------------------------------------
پارلمانى خود را از دست داده بود، عکسالعمل نشان داد. هواداران زاهدى مجددا آشوبهاى خشونتبارى را در اواخر آوریل سازماندهى نموده، [سرتیپ افشار طوس [رئیس پلیس را ربوده و به قتل رساندند. شایعه توطئه کودتا(1) در طول زمستان و بهار 1953 منتشر شده بود.(2)
در 25 ژوئن، در ملاقات وزارت خارجه، روزولت و تیم وى در سازمان سیا بر هماهنگى خود با زاهدى، به صورتى بدون قاعده کار کردند. آنها شبکه بدامن را براى کار در زمینه تبلیغات گسترده و منظم(3) علیه مصدق و سازماندهى تظاهراتهاى ضد مصدق و ضد حزب توده و به طور برجستهتر، شورشهایى که تهران را در برگیرد، سازماندهى نمودند. آنها مىبایست از افسران عالیرتبه نظامى حمایت مىکردند و آنها را به عنوان یک واحد نظامى معین براى شرکت در کودتا سازماندهى مىکردند. در اواخر جولاى و اوایل آگوست [مرداد ماه 1332] آنها دو مأمور سرّى(4) را براى دیدن شاه و جلب حمایت وى، نزد شاه فرستادند. هنگامى که این تماسها با موافقت انجام گرفت، روزولت از طریق رشیدیان مقدمات ملاقات برخى اشخاص را با شاه فراهم آورد. پس از مشارکت مستقیم بریتانیا و ایالات متحده که از سوى رادیوى مخصوص پخش شد، شاه با پشتیبانى از این توطئه موافقت کرد.(5)
هنگامى که حمایت شاه جلب شد، روزولت آماده شد تا کودتا را به جریان اندازد. شاه، حکم عزل مصدق و انتصاب زاهداى را به عنوان نخستوزیر امضا نمود. براساس این فرمان، [نصیرى] از گارد سلطنتى شاه مأموریت ابلاغ حکم برکنارى مصدق را به وى در شب 25 مرداد/15 آگوست برعهده گرفت، ولى به سرعت بازداشت شد. سپس نیروها و واحدهاى
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Rumors of coup plots.
2 . Henderson to Acheson, January 19, 1953, Record Group 59, Box 4117; "Internal Affairs," February 18, 1953, FO/371/104562 (PRO); "Internal Affairs, " February 24, 1953, FO/371/104562 (PRO); "Internal Affair, " February 28, 1953, FO/371/104563 (PRO); "Dr. Musaddiq's Quarrel with the Shah, "February 23, 1953, FO/371/104563(PRO); "The Murder of Chief of Police Afshartus, "May 8, 1953, FO/371/104566(PRO); "Internal Situation," n.d., Fo/371/104563 (PRO).
3 . Barrage.
4 . Emissaries.
5 . Confidential interviews with several retired CIA officers; Princess Ashraf Pahlavi, Faces in a Mirror (Englewood Cliffs, N.j.: Prentice-Hall, 1980) , pp. 134-140; Roosevelt, Countercoup, pp.147-157.
--------------------------------------------------------------------------------
طرفدار مصدق خیابانهاى شهر را مسدود و جستوجوى گستردهاى را براى بازداشت زاهدى آغاز نموده، افراد بسیارى را در این ارتباط، بازداشت کردند. ستونى از زرهپوشها با حرکت در خیابانهاى تهران، شکست طرح عزل مصدق را اعلام کردند. زمانى که توطئه کودتا آشکار شد، شاه هراسان(1) تهران را ترک کرد،(2) ابتدا به بغداد و سپس به رم رفت. زاهدى به مرکز (واحد) سیا در تهران رفت و براى چند روز در آنجا ماند. روزولت نقشهاى فورى را براى فرار خود،(3) زاهدى و برخى دیگر از مشارکت کنندگان [در کودتا] آماده ساخت.(4)
بهرغم این شکستها(5) روزولت و همکاران خود در صدد طرح نقشه جدیدى برآمدند. آنها نسخهاى از حکم شاه مبنى بر عزل مصدق را از طریق زاهدى در تهران پخش کردند و به منظور آگاه کردن عموم از اقدام شاه، دو مصاحبهگر از روزنامههاى ایالات متحده براى ملاقات با اردشیر زاهدى آوردند و با آنها درباره دستور عزل مصدق از جانب شاه و عدم پذیرش مصدق و تلقى آن به عنوان کودتا، و اینکه حق عزل نخست وزیر از جانب شاه در قانون اساسى آمده است، مصاحبه نمودند. این مصاحبه به سرعت در نیویورک تایمز منتشر شد. اردشیر زاهدى و یکى از افسران سیاه این پیام را براى فرماندهان پادگانها در کرمانشاه و اصفهان فرستادند تا آنها را تشویق کنند که نیروهاى خود را به تهران اعزام کنند. وابستههاى نظامى ایالات متحده[در سفارت]، امکانات نظامى خود را بین نیروهاى طرفدار زاهدى توزیع کردند تا آنها را براى پشتیبانى از کودتا آماده سازند.(6)
در 26 مرداد/17 آگوست، نرن و سیلى پنجاه هزار دلارى را که از تیم روزولت گرفته بودند، براى بهرهگیرى از افراد در تظاهرات، در مناطق مرکزى تهران با آرم توده صرف نمودند. حمل پلاکاردها و اعلامیههایى علیه شاه، براندازى مجسمههاى شاه و پدرش و حمله به قبر رضاشاه پهلوى از جمله مأموریتهاى آنها بود. این جمعیت توانست نقش خود را به عنوان عامل برانگیزاننده (تحریک کننده)(7) ایفا کند، ترس از فعالیتهاى[حزب [توده را در میان ساکنان تهران ایجاد کرد و بسیارى از اعضاى واقعى توده که تصور مىکردند که این اقدامات از سوى رهبران حزب، سازماندهى شده است، را به خود ملحق نمودند. بنابراین، مصدق به
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Panic.
2 . شاه در این زمان در شمال (کلاردشت) به سر مىبرد. (مترجم).
3 . Evacuate .
4 . Confidential interviews with several retired CIA officers.
5 . Setbacks.
6 . Confidential interviews with several retired CIA officers. See also articles publiahed in the New York Times during this period.
7 . Agent provocateur.
--------------------------------------------------------------------------------
پلیس دستور داد که جمعیت را متفرق کند، گرچه حزب توده به صورت تاکتیکى از وى علیه زاهدى و شاه حمایت مىکرد. حزب توده با فراخواندن اعضایش از خیابانها مهمترین مانع مخالفان مصدق را از میان برداشت.(1)
در غروب 27 مرداد/ 18آگوست جایگاه امن سیا را که در آن زاهدى مخفى شده بود، محاصره نمود. بنابراین، روزولت تلاشهاى خود را براى یافتن راهى جهت شروع کودتا آغاز کرد. از آنجا که آیتاللّه کاشانى به یکى از مخالفان جدى مصدق تبدیل شده بود و بر طبقات پایین و متوسط ایران تأثیرى عمده داشت، روزولت تصمیم گرفت حمایت کاشانى را براى سازماندهى مجددِ تظاهراتى دیگر و تحریک آنها علیه مصدق جلب کند. پس از آگاهى برادران رشیدیان، او دو تن از مأموران سیا را به ملاقات احمد آرامش، دستفروش با نفوذى که به ظاهر روابطى با کاشانى داشت، فرستاد. آنها از آرامش خواستند که از کاشانى بخواهد جمعیتى را علیه مصدق سازماندهى کند و به وى ده هزار دلار دادند که از این تلاشها پشتیبانى کند. در همین زمان برادران رشیدیان و نرن و سیلى احتمالاً تلاشهاى مستقلى را براى سازماندهى چنین جمعیتهایى آغاز کرده بودند.(2)
گرچه روشن نیست که آیا کاشانى یا این اشخاص مشارکت داشتهاند، اما ناگهان جمعیت زیادى در اطراف بازار تهران در صبح زود 28مرداد/19 آگوست ظاهر شد. جمعیت به ساختمان ادارههاى دولتى و دفتر روزنامهها و احزاب سیاسى که از مصدق پشتیبانى مىنمودند، حمله کردند. آنها با نیروهاى نظامى و واحدهاى پلیسى و تماشاکنندگانى که از طریق تظاهراتهاى حزب توده در چند روز پیش دچار بیم و هراس شده بودند، متحد شدند. مصدق با درک اینکه این حوادث به طور صریح علیه وى مىباشد، نپذیرفت که به نیروهاى امنیتى دستور دهد که جمعیت را متفرق کنند. در همین زمان، افراد نظامى، محل رادیو تهران را اشغال کرده و اعلامیههاى گستردهاى را در محکوم نمودن(3) مصدق و حمایت از زاهداى پخش کردند و همچنین ژنرالهاى نیروى هوایى، ستونى از تانکها را براى محافظت از جایگاه امن [سیا [که زاهدى در آن مخفى شده بود، ایجاد نموده، وى را از محاصره نیروهاى پلیس، نجات دادند. سپس واحدهاى نظامى و گروههاى بسیارى از تظاهرات کنندگان، مرکز فرماندهى نظامى را تصرف و به منزل مصدق حمله کردند که حدود نه ساعت نبرد در آنجا
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Ibid.
2 . Ibid.
3 . Condemning.
--------------------------------------------------------------------------------
ادامه یافت. دیوارهاى اطراف خانه مصدق خراب شد و به خانه شخصى او یورش بردند، و حدود سىصد نفر کشته شد. مصدق به حیاط خانه همسایهاش فرار کرد، اما روز بعد توسط نیروهاى زاهدى محاصره شد. چند روز بعد شاه به ایران بازگشت و بهطور شخصى از روزولت قدردانى نمود و به وى گفت: «من تاج و تخت خود را مدیون خداوند، مردم و نیروهاى نظامىام و شما هستم».(1)
به نظر مىرسد اظهار نظر شاه به روزولت کاملاً بهجا باشد، زیرا در حقیقت، ایالات متحده در براندازى مصدق و پایان دادن به تهدیدهایى که نظام سلطنت استبداد ایران با آن روبهرو بود، نقش کلیدى داشت. روزولت و همکارانش کودتا را طراحى کرده و پشتیبانى مالى نموده، به سرانجام رساندند و بعد از تلاش براى بازداشت مصدق، اقدامات مؤثرى براى جلوگیرى از کودتاى موفقیتآمیزى انجام دادند که به شکست کودتاگران انجامید. زاهدى، به عنوان رهبر و هدایتگر، در خانه امن سیا [در تهران] مخفى شد و تا موفقیت کامل کودتا در همانجا ماند. شاه در تصمیمگیرىها که به کودتا منجر شد، چگونگى اجراى آن یا در انتخاب نامزدهاى جایگزینِ مصدق، مشارکتى نداشت و به حمایت از کودتا مایل بود و پس از دیدن اولین نشانههاى شکست [در طرح اولیه کودتا] از کشور خارج شد. بریتانیا که در کودتا سهمى اندک داشت، در طرح اولیه، به کودتا که با شکست روبهرو شد، کمکهایى کرد و به برادران رشیدیان براى همکارى با روزولت دستوراتى داد. گرچه تحریمهاى نفتى شرکت نفت انگلیس ـ ایران اقتصاد ایران را تضعیف و در نتیجه، به از دست رفتن حمایت مردمى از مصدق کمک کرد، اما بسیارى دیگر از نتایج، برآمده از کاهش پشتوانه مردمى مصدق بود. زاهدى و متحدان او در طول یک سال پیش [اسفند ماه 1331] نتوانسته بودند مصدق را برکنار نمایند. گرچه امکان داشت که آنها بتوانند کودتا را بدون حمایت ایالات متحده برنامهریزى کنند، اما به احتمال زیاد بازداشت زاهدى مانع انجام اقدامات وى مىشد و وى در حقیقت از حمایت مردمى برخوردار نبود. به نظر نمىرسد که هیچ یک از دیگر ایرانیان از پشتوانه مردمى و ارتباطات نظامىاى برخوردار نبودند تا بتوانند بدون حمایت خارجى کودتا کنند. بنابراین، صحیح (درست) به نظر مىرسد که نتیجه بگیریم ایالات متحده در براندازى مصدق و تضعیف جنبش سیاسىاى که وى رهبرى مىنمود، نقشى مؤثر داشته است.
--------------------------------------------------------------------------------
1. New York Times, August 20, 1953, p.1 and August 21, 1953, p.1; Roosevelt, Countercoup, p.199.
--------------------------------------------------------------------------------
فرجام
این مقاله بر این نکته تأکید داشت که علایق امنیتى ایالات متحده ـ به گونهاى که در دوران ترومن و آیزنهاور بررسى شد ـ به نگه داشتن ایران در اردوگاه غرب در دوران جنگ سرد نیاز داشت، و بنابراین، اشاره شد که از دید سیاستگذاران ایالات متحده، وضعیت داخلى سیاسى در ایران به آنها اجازه نمىداد که از یک سِرى مرزهاى معین، فراتر بروند. در دوران حکومت ترومن این مرزها ابتدا نسبتا گسترده ترسیم شد. براى مثال، مصدق به عنوان یک تهدید براى منافع ایالات متحده تلقى نمىشد و از دید سیاستگذاران ایالات متحده، وى مىتوانست به عنوان خنثىکننده مؤثر حزب توده به کار گرفته شود، هر چند این تصور به تدریج پس از باقى ماندن مصدق در قدرت و رشد ناآرامىها تغییر یافت. هنگامى که آیزنهاور روى کار آمد، دیدگاه به شدت ضد کمونیستى حاکم بر مشاوران سیاست خارجى و تغییر دیدگاه درباره مصدق در میان برخى اشخاص که از دوره ترومن همچنین روى کار بودند، روى هم رفته موجب آن شد که ایالات متحده پشتیبانى از مصدق را کنار بگذارد و اقداماتى را براى براندازى وى انجام دهد. بهطور کلى، علایق امنیتى ایالات متحده، به جنگ سرد و تغییر دیدگاههایى مرتبط بود که رژیم مصدق چگونه این علایق را تحت تأثیر قرار مىدهد، که در نهایت به تصمیم شوم ایالات متحده براى آنچه در کودتاى آگوست 1953 رخ داد، منجر شد.
در طول این دهه، برخى از این ملاحظاتِ ایالات متحده، تصمیمگیرندگان ایالات متحده را مجاب نمود که اقدامات گستردهاى را براى پشتیبانى از شاه فراهم آورند و رژیم استبدادى او را به عنوان حائلى (دیوارى)(1) در مقابل توسعهطلبى اتحاد شوروى قرار دهند. به زودى پس از کودتا، آنها براى وى 68 میلیون دلار کمک ضرورى فراهم کردند که حدود یک سوم کل عایداتى بود که ایران به عنوان پیامد تحریم(2) نفتى بریتانیا از دست داده بود. علاوه براین، در طول ده سال آینده، ایالات متحده بیش از سىصد میلیوندلار به ایران کمک اقتصادى کرد. بعد از کودتا مقامات ایالات متحده تلاشهاى جدیدى را براى حل مناقشات نفت انجام داده، توافقى را ایجاد کردند که اجازه مىداد ایران صادرات نفت خود را از اواخر سال 1333/1954م از سربگیرد. در آمدهاى نفتى ایران پس از این توافق به سرعت بالا رفت، و بر تمام
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Bulwark.
2 . Embargo.
--------------------------------------------------------------------------------
کمکهاى ایالات متحده تا سال 1958م پیشى گرفت و به عنوان اصلىترین منبع درآمد شاه به کار گرفته شد. همچنین ایالات متحده پس از کودتا براى تقویت نیروهاى امنیتى شاه تلاش عمدهاى را آغاز نمود و در برقرارى و آموزش دستگاه اطلاعات داخلى [سازمان اطلاعات و امنیت کشور] بسیار کوشید و در طول یک دهه آینده، حدود ششصد میلیون دلار کمک نظامى به ایران نمود.(1)
با کاهش مؤثر تهدید مصدق و جبهه ملى، رشد سریع اقتصادى و افزایش امنیت مؤثر در کشور، شاه در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960م تسلط خویش را بر قدرت افزایش داد.(2) تا اواخر سال 1963م، این فرآیند، کامل شده بود؛ شاه بر رژیم استبدادى که در آن به هیچ گروه مخالف سازمان یافتهاى آزادى عمل داده نمىشد، ریاست مىکرد و امکان کمى براى سرنگونى وى از قدرت وجود داشت. با این حال، بسیارى از سیاستمداران، آگاه بودند که ایرانیان به صورت عمیقى در برابر رژیم شاه مقاومت مىکنند. آنها امریکا را به دلیل بازگرداندن شاه به قدرت در سال 1953م و سپس کمک به وى براى استوار نمودن مجدد رژیم، سرزنش مىکنند. این مخالفتها، چالش جدیدى را در دهه 1350/1970م براى شاه ایجاد کرد که متفاوت از شکلى بود که در دوره مصدق پیش آمده بود؛ غیر دموکراتیک [انقلابى]، خشونتطلبانه و به طور عمیقى ضد امریکایى بود. این چالش جدید موجب سقوط رژیم شاه در اواخر دهه 1970(1357/1979م) و ایجاد بحرانهایى جدى براى ایالات متحده در طول دهههاى آینده شد که صرفا در دوران اخیر فروکش کرده است.
بنابراین، ملاحظات استراتژیک ایالات متحده که منجر شد سیاستگذاران ایالات متحده کودتاى 1953م را طراحى کننده و سپس رژیم شاه را برقرار سازند، ما را کمک مىکند حوادثى را که بعدا موجب سقوط رژیم شاه و ایجاد مشکلات عدیدهاى براى منافع ایالات متحده شد، بهتر درک کنیم. نگارنده صرفا مىتوانم امیدوار باشم که پایان جنگ سرد براى ایالات متحده و قدرتهاى بزرگِ دیگر، این امکان را فراهم آورده است که درباره تأثیرات داخلى سیاسىِ اقداماتشان به گونه روشنترى بیندیشند و در نتیجه، از این نوع نتایجى که از سیاست ایالات متحده درباره ایران در طول این دوره منتج شده است، اجتناب نمایند.
--------------------------------------------------------------------------------
1 . Gasiorowski, U.S. Foreign Policy and the Suah, ch. 4.
2 . Consolidate his grip on power.