فهرستى از امراى شورشى استاجلو در سال 932ق/1526م
آرشیو
چکیده
محور این مقاله، بررسى تفصیلى یک سند عثمانى است که هماکنون در موزه توپقاپى سراى استانبول نگهدارى مىشود. این سند راجع به تحولات دو سال نخست پادشاهى طهماسب اول است که طى آن، اختلافات و دشمنىهاى نهفته میان نخبگان قزلباش علنى شد. در مرحله آغازینِ این دوره آشوب داخلى، جناحى از قزلباشان، به رهبرى کپک سلطان، بهواسطه اقدامات دیوسلطان، حامل واقعى قدرت اجرایى در دربار، و متحدان او که با هدف کاستن از نفوذ واهمیت بزرگترین واحد قبیلهاى ایران اوایل عصر صفوى، یعنى استاجلوها صورت مىگرفت، در معرض چالش قرار گرفتند. به این ترتیب، وقوع جنگ اجتنابناپذیر شد. دیوسلطان، علاوه بر روملوها و شاه طهماسب که بازیچهاى بیش در دستان او نبود، توانست حمایت دو اتحادیه بزرگ قبیلهاى، تکلّوها و شاملوها را جلب کند، در حالى که کپک سلطان مجبور شده بود به پشتیبانى متحدان هم قبیله خود بسنده کند. هر چند دیوسلطان پس از چهار نوبت جنگ پیاپى در آذربایجان و گیلان، توانست جان سالم از منازعه بیرون برد، مدت استیلاى او کوتاه بود، زیرا توسط رقباى تکلّوى خود که حکم قتل او را از شاه دریافت کرده بودند، کشته شد. سند مورد مطالعه در این مقاله، گوشههایى از اعترافات یکى از حاضران در مراحل آغازین منازعه است؛ فردى به نام سید محمد بن ناصر کمونه که پس از جنگیدن با کپک سلطان علیه دیوسلطان مجبور شده بود به خاک عثمانى پناه برد. او پس از دستگیرى توسط خسرو پاشا، والى دیاربکر و رهبر و بنیانگذار تشکیلات جاسوسى عثمانیان در مرزهاى ایران، روایت خود را از اتفاقات پیش آمده در قلمرو شاه گزارش کرد. علاوه بر تذکره منسوب به شاه طهماسب که در آن کوشش شده است روایتى کاملاً حساب شده از منازعه توسط یکى از حاضران در آن ارائه شود، این سند تا جایى که مىدانیم، دومین منبع اطلاعاتى مستقیم در مورد هویت و مناصب امراى قزلباشى است که در میدان جنگ حضور داشتند.متن
مرگ ناگهانى شاه اسماعیل در 30 رجب 930/1524م و بر تخت نشستن شاه طهماسب جوان در نه سالگى، سرآغاز یکى دوره ده ساله آشفتگى در تاریخ ایران عصر صفوى است که در جریان آن، سران اویماقات قزلباش با قرارگرفتن در جناح بندىهاى متغیر و متخاصم، کوشیدند از جوانى شاه براى دامن زدن به دشمنىهاى تفرقه انداز دیرین و جلب نظر شخص شاه نسبت به خویش بهره جسته و به محض دستیابى موقت به قدرت، ابتدا رقبا و سپس، در یک فرصت مناسب، متحدان پیشین خود را از صحنه سیاست حذف کنند. در این دوره، مىتوان به یک مقطع مشخص برخورد کرد که طى آن، روملوها به رهبرى دیوسلطان و دست در دست تکلّوها و شاملوها برضد استاجلوها، تا زمان قتل دیوسلطان بهدست چوههسلطان تکلّو، رهبر تکلّوها در 25 شوال 933 / ژوئیه 1527 قدرت را در دست داشتند. سپس نوبتِ قدرتنمایى چهار ساله تکلّوها شد که با قتل چوههسلطان بهدست شاملوهاى تحت امر حسینخان در ذىقعده 937 / ژوئن 1531 پایان پذیرفت. حسین هم تا سال 940ق/1533ـ1534م زمام امور حکومت را به تنهایى در دست داشت و در این سال به امر شاه طهماسب که اکنون به سن رشد رسیده و نسبت به جاسوسى حسینخان براى عثمانیان و احتمال دسیسه وى براى مسموم ساختن خود ظنین بود، به قتل رسید. از این پس، شاه قدرت را رأسا در دست گرفت.
(5)
________________________________________
تاریخ وقایع این دوره هرج و مرج فئودالى(1) که سرشار از دسیسههاى پنهانى و رویارویىهاى سردر گم کننده نیز هست، کمتر مورد توجه قرارگرفته است. همچنین مسئله دیگرى که موجب شده دانستههاى ما در مورد این دوره، ناچیز باشد این است که وقایعنامههاى عصر صفوى، آنگونه که از محتوایشان برمىآید، به مورخ چندان کمکى نمىکنند تا در مورد علل اصلى و ریشهاى خصومتهاى موجود در میان اویماقات قزلباش، ترکیب این اویماقات در آغاز دوره پادشاهى طهماسب، اهمیت کمّى آنها و مناطقى که یا از راه اسکان شمار فراوانى از افراد این اویماقات و یا از طریق دریافت تیولهاى حکومتى توسط برخى از سران این اویماقات، به حوزه اصلى اقتدار آنان بدل شده بود، به تصور درستى دست یابد.(2)
نگارنده در سال 1973م در میان بایگانىهاى توپقاپى سراى استانبول به سند منتشر نشدهاى با شماره E.6525 برخورد کرد که اشارههایى در مورد هویت پارهاى از نقش آفرینان حاضر در شورش سال 932ق/ 1526م استاجلوها داشت. این سند، فهرست بدون تاریخ و فاقد امضایى است از امراى این قبیله که برپایه مندرجات آن، توسط یکى از کارگزاران باب عالى در آناتولى شرقى با استناد به گفتههاى فردى به نام سیدمحمد بنسیدناصر استاجلو، حاکم پیشین کرمان، که از ایران گریخته و به عثمانى رفته بود، تهیه شدهاست. از ظاهر این سند که بدون سربرگ و علایم رسمى نامهنگارى نیز هست، چنین برمىآید که این برگه
________________________________________
1 . در این مورد به گزارش مفید ذیل نگاه کنید:
R. M. Savory, ''The principal offices of the Safawid State during the reign of Tahmasp I (930-84/1524-76), ''Bulletin of the School of Oriental and African Studies, ××IV, 1961, pp.65sq.
2 . در این مورد باید این نکته را در نظر داشت که با وجود بررسىهاى شایان توجهى که در مورد این مسئله صورت گرفته، هنوز درباره تشکیلات ادارى و نظامى صفویان چه در مقیاس منطقهاى و چه در مقیاس کشورى، ابهامهایى وجود دارد. به همین سبب در این نوشتار از اصطلاحات «حاکم» و «حکومت» با تسامح کامل استفاده شدهاست و منظور از آن، معناى دقیق و نهادینه شده کلمه نیست. براى جزئیات بیشتر مربوط به تشکیلات ادارى ایالتها در دوره صفوى، ر.ک:
V. Minorsky, Tadhkirat al-Muluk, Amanual of Safavid Administration (circa 1137/1725), E. J. W. Gibb Memorial Series, New Series ×VI, Londres 1943; R. M. Savory, ''Some notes on the provincial administration of the early Safawid Empire,'' B. S. O. A. S., ××VII, 1964, pp. 114sq; Klaus-Micheal Rohrborn, Provinzen und Zentralgewalt Persiens im 17. Jahrhundert, Berlin 1966.
(6)
________________________________________
مىبایست بهپیوست یک گزارش دیگر که لابد طبق علایم نامهنگارى مقامات عثمانى تدوین یافته، به باب عالى ارسال شده باشد.
به کمک وقایعنامههاى عصر صفوى بسیارى از امرایى را که در این سند بهنام آنان اشاره رفته است، مىشناسیم. هویت سایر افراد ذکر شده در سند، به دشوارى تشخیص داده مىشود، زیرا هم تشابهات اسمى و هم کاربرد القاب، از آنرو که یک فرد مىتوانسته لقبهاى متعددى داشتهباشد، نظیر مورد چوهه سلطان، در میان قزلباشان از گستردگى چشمگیرى برخوردار بودهاست و در ادامه به موارد دیگر نیز اشاره خواهد رفت. وانگهى بهرغم دقت مشهودى که نویسنده سند درنگارش املاى صحیح اسامى داشته، در مورد ریشه پارهاى از اسامى مکانهاى مندرج در سند، نظیر نواحى حکومت امراى استاجلو، اطلاعى نداریم.
در جریان تطبیق مندرجات سند شماره E.6525 با وقایعنامههاى عصر صفوى، دریافتیم که با کنار هم قراردادن این دادهها، مىتوان فهرستى نیز از ایالات اصلى ایران و حکّام آنها در حد فاصل سال 930ق/1524م و مرگ حسینخان شاملو و آن دسته از سران قرلباش که طى این دوره نقش آفرینى مىکردند، تدوین نمود. این فهرست حتما موجز و ناقص است، زیرا در حال حاضر امکان دسترسى به شمار فراوانى از منابع فارسى که مطالعه آنها شرط لازمِ انجام پژوهشى دقیق و هدفمند است، براى نگارنده میسر نبود.(1) در این نوشتار، زندگینامه کوتاهى در مورد اشخاص ذکر شده در سند ارائه خواهد شد، با این امید که این گام کوچک بتواند به همکاران من یارى کند تا روزى بتوانند با تکیه بر فکر و جسارت خود، بار تهیه «نام نامه»اى را در مورد قزلباشان به دوش بگیرند.(2)
________________________________________
1 . در این نوشتار از پنج متن اصلى استفاده شده است که مشخصات کامل آنها عبارتاند از: خواندمیر، تاریخ حبیب السیر، ج 4(تهران، 1333)؛ حسن روملو، احسن التواریخ، چاپ س.ن. سدون. ج 1 (بارودا، 1931)؛ ترجمه آلمانى تذکره شاهطهماسب و شرفنامه بدلیسى، با این نشانهها:
Paul Horn, ''Die Denkwurdiwkeiten des Sah Tahmasp I von Persien,'' Zeitschrift der deutschen morgenlandischen Gesellshaft, ×LIV, 1890; Francois Bernard Charmoy, Cheref-Nameh ou fastes de la nation kourde, par Cheref-ou,ddine, Prince de Bidlis, dans L'lialet d'Arzeroume, II/I, Saint-Petersbourg 1873.
همچنین اسکندربیگ منشى، تاریخ عالم آراى عباسى، چاپ ایرج افشار، ج 1 (تهران، 1340). متأسفانه نتوانستیم به طور کامل از کتابهاى افضل التواریخ، روضة التواریخ و تاریخ ایلچى نظام شاهاستفاده کنیم.
2 . سجل عثمانى نوشته محمد ثریا، با وجود آن که قدیمى شده و در متن آن علاوه بر اشتباهات متعدد، به مراجع دیگر نیز اشاره نشده است، بیش از یک قرن است که محققان از آن استفاده مىکنند و تا حدودى نیز مفید است.
(7)
________________________________________
پیش از ارائه متن سند شماره E.6525 لازم است به چارچوب زمانى نگارش آن، نگاه کوتاهى داشتهباشیم به هنگام جلوس شاه طهماسب در ماه شعبان 930 / مه 1524 قدرت واقعى در دستان دو تن از سرکردگان مقتدر قزلباشان بود که هر دو مقام امیرالامرایى(1) را به عهده داشتند؛ یعنى دیوسلطان روملو و کپک سلطان استاجلو. دیوسلطان به رغم اینکه موقعیت بهترى در صحنه سیاسى داشت،(2) ولى چنین بهنظر مىرسد که استاجلوها در آن دوره، قدرتمندترین اتحادیه قبیلهاى قزلباش بهشمار مىرفتند. (3) دشمنى میان این دو تن در پاییز همان سال عیان شد؛ در این زمان، ازبکان طى یک هجوم گسترده به خراسان، تا پاى دیوارهاى شهر هرات نیز پیش تاخته و آن شهر را در محاصره گرفته بودند(4) و لازم بود که سپاهى از سوى صفویان براى واپس زدن آنان به خراسان گسیل شود. در این ایام، دیوسلطان در موضع قدرت نبود، زیرا سپاهیان تحت امر وى در چخورسعد، اتراق داشتند و خود او نیز در تبریز نزد شاه و در میان استاجلوهایى که با وى دشمن بودند و شمارشان نیز در آن شهر فراوان بود، بهسر مىبرد. از همین رو، وى مقام وکیل و امیرالامرایى را به کپکسلطان وانهاد و خود، به بهانه جلوگیرى از پیشروى ازبکان، براى گردآورى سپاه به محل اتراق جنگجویان
________________________________________
1 . در مورد این منصب ر.ک:
R. M. Savory, art. cit., in B. S. O. A. S., ××IV. pp. 71sq; R. M. Savory, ''The principal offices of the Safawid State during the reign of Isma'il I (907-930/1501-24),'' B. S. O. A. S., ××III, 1960, pp. 99sq.
به هنگام جلوس شاهطهماسب، منصب امیرالامرا که تا پیش از آن، اعتبار چندانى نداشت، با منصب وکیل ادغام شد و به اینترتیب، به یکى از مناصب مهم دربار صفوى بدل گردید. در وقایعنامههاى صفوى، از دیوسلطان به عنوان دارنده، این هر دو مقام یاد شده است. اهمیت ناگهانى منصب امیرالامرا بیش از هر چیز، ناشى از این واقعیت بود که فردى چون دیوسلطان که در آن زمان قدرتمندترین مرد ایران به شمار مىرفت، به این منصب دست یافته بود.
2 . ر.ک: Paul Horn, 0p. cit., p.577: «دیوسلطان که در امیر الامرایى مقدم بر کپکسلطان بود...».
3 . R. M. Savory, art. cit., B. S. O. A. S., ××IV , p. 66.
4 . تاریخ این رویداد و اقداماتى که از سوى صفویان براى باز پسگیرى این محل صورت گرفت، در هالهاى از ابهام قرار دارد. نگارنده در مقاله دیگر خود که عنوان آن در ذیل مىآید، کوشیده است نشان دهد که محاصره هرات در اوایل پاییز سال 930ق/1524م آغاز شده بود. ر.ک:
''Un rapport ottoman sur Antonio Tenreiro,'' note 15, â paraître dans Mare luso-indicum, 111.
(8)
________________________________________
قبیله خود شتافت.(1) او با در دست داشتن فرمان شاه، حکّام برخى از ایالتها، بهویژه تکلّوها و ذوالقدرها را که همدست خود ساخته بود و نیز شمار اندکى از شاملوهاى تحت فرمان حسینخان، حاکم خراسان و مربى ساممیرزا، برادر شاهطهماسب را احضار نمود. همه این احضار شدگان نیز دیوسلطان را به عنوان فرمانده خود شناختند.(2)
دیوسلطان به محض قرار گرفتن در رأس این سپاه، راه خراسان را که دیگر نیازى به کمک نداشت و با عقب نشستن ازبکان از شرّ آنان رسته بود، در پیش گرفت. سپس در راه بازگشت به تبریز، نامههاى فراوانى ممهور به مهرشاه که خود از شخص شاه گرفته بود، براى امراى عراق عجم نوشت و به آنان اعلام نمود که کپکسلطان بر ضد وى سر به شورش برداشته و او قصد سرکوب شورشیان را دارد.(3) با نزدیک شدن این سپاه به سوى تبریز، کپکسلطان
________________________________________
1 . اسکندر بیگ منشى، تاریخ عالم آراى عباسى، ص 46 که مىنویسد: «چون یک سال گذشت کپکسلطان چون معظم امراى درگاه و سرخیل سپاه بود در باب وکالت و قطع و فصل مهام سلطنت با (دیوسلطان) به گفتوگو در آمده فى مابین نقار خاطر به هم رسید. در این اثنا خبر آمدن کوچمخان و عبیداللّه خان به خراسان در اردو شیوع یافت. دیوسلطان به مصلحت وقت به رفق و رضاى کپکسلطان وکالت به او گذاشته، رفتن خراسان و دفع فتنه ازبکان را بهانه کرده، روانه آن صوب شد». همچنین وى مىنویسد: «در این سال در میان دیوسلطان روملو و کپکسلطان استاجلو به واسطه وکالت غبار نقار ارتفاع یافت، چون ملازمان دیو در چخورسعد بودند از امراى استاجلو تنزل کرده، رخصت رفتن خراسان و مقابله کردن با ازبکان حاصل نموده روانه ییلاق لار گردید». (همان، ص 187) در Paul Horn, loc. cit. هیچ اشارهاى به رقابتهاى پیشین میان این دو که سبب رفتن دیو سلطان به خراسان گردید، به چشم نمىخورد. به نظر مىرسد ازبکان هنگامى که دیوسلطان روانه لار شد، خراسان را غارت کرده و به ماوراءالنهر بازگشته بودند. با توجه به همین نکته مىتوان چنین فرض کرد که دیوسلطان قصد داشته براى تعقیب ازبکان و تنبیه آنان روانه ماوراءالنهر شود. اگر چنین باشد، این طرح از این جهت حائز اهمیت بود که از زمان فاجعه غجدوان، قزلباشان کمتر جرأت مىکردند به سوى قلمرو ازبکان هجوم برند. لاریجان در شمال شرقى تهران، درکوهپایه دماوند و در امتداد لار رود، قرار گرفته است. هنوز روستاى لار نیز در این منطقه وجود دارد.
2 . ر.ک: R. M. Savory, art. cit., p. 65: «مقدم و ریش سفید». دیوسلطان براى این کار با استفاده از قدرتى که از زمان شاهاسماعیل به دست آورده بود، به عزل و نصب درباریان و امرا مبادرت نمود. در این راه امراى مازندران نیز با وى همدست شده بودند.
3 . حسن روملو، همان، ص 188: «نشانهاى نوشته به مهر شاهدینپناه رسانیده که همراه آورده بود به کاشان و قم و سایر ولایات عراق فرستاد و جا به و جوشن آورده به ملازمان امرا بخش کرد و به دانه انعام و احسان مرغ دل ایشان را رام گردانید و مجموعا تابع او گردیدند به امرا گفت که شاه دین پناه متوجه تربیت و رعایت من بود کپکسلطان افساد کرد بنا بر آن از آن دیار بیرون آمدم، از شما مىخواهم که از صمیم قلب، کمر امداد برمیان بندید تا منصب وکالت از وى انتزاع نماییم. امرا با وى موافقت کردند و به جانب تبریز به حرکت در آمدند».
(9)
________________________________________
توصیههاى شمارى از مشاوران خود را که خواهان برپایى جنگ با دیوسلطان بودند، رد کرد و راه تمکین در برابر خواستههاى دیوسلطان را برگزید. برخى از امراى استاجلو به همین دلیل اعدام شدند، قاضى جهان وزیر به زندان افتاد و براى مدتى، یک مثلث متشکل از دیوسلطان، کپکسلطان، و چوههسلطان حاکم اصفهان و سرکرده تکلّوها، بر ایران فرمان مىراندند. سپس کپکسلطان برخى از اختیارات خود را به چوههسلطان تفویض نمود، و این در حالى بود که بهواسطه دسیسهها و تنگ نظرىهاى دیوسلطان، روز به روز از شمار امراى استاجلو در دستگاه حکومت مرکزى کاسته مىشد و قدرت آنان در ایالتها نیز رنگ مىباخت. مدتى بعد با اعزام کپکسلطان و یارانش براى جنگ در گرجستان، خلأ قدرت استاجلوها محسوستر از هر زمان دیگرى شد و این شرایط به چوههسلطان امکان داد از هر جهت جاى کپکسلطان را پر کند و در همین زمان تیولهاى استاجلوها و حتى اموال غیرمنقول کپکسلطان نیز توسط دیوسلطان مصادره شد تا احتمالاً میان روملوهایى که با وى همدست بودند، تقسیم شود.(1)
استاجلوها که اکنون از صحنه سیاسى ایران حذف شده بودند، خود را براى بهدست گرفتن دوباره قدرت، مهیا ساختند و در اوایل رجب 932/ آوریل 1526 کپکسلطان با تمام قوا با دیوسلطان و چوههسلطان درگیر شد. پس از کوششهاى بىثمرى که براى آشتى دادن دو طرف انجام شد، جنگ در 14 شعبان/26مه همان سال در محلى به نام سکسنجق در گرفت.(2) استاجلوها در این جنگ، شکست را پذیرا شدند و به سوى گیلان گریختند. در گیلان، مظفرسلطان رشتى آنان را دوباره سازماندهى و بسیج کرد و استاجلوها یکبار دیگر در منطقه خرزویل، واقع در دره سفیدرود با روملوها و تکلّوها رویاروى شدند و این بارهم کارى از پیش نبردند. سیدمحمد مىبایست در سال 932ق/ 1526م پس از یکى از همین دو رویارویى به خاک عثمانى گریخته باشد. در واقع، در متن این سند هم به وقوع یک رویارویى میان دو طرف اشاره رفته است. با این همه، اگر نبرد قرهدره را با حاکم اردبیل به شمار نیاوریم،
________________________________________
1 . حسن روملو، همان، ص 189؛ اسکندربیگ منشى، همان، ص 47؛ شرف الدین بدلیسى، همان، ص549-550.
2 . یا سکنجق، ر.ک: حسن روملو، همان، ص 191 و یادداشت شماره 2؛ Paul Horn, op. cit., p. 579: «در مقام هشتاد جفت که ترکان سکسنجق گویند».
(10)
________________________________________
استاجلوها سه بار با رقباى خود جنگیدهاند و نمىتوان یک جنگ دیگر را که در 29 رمضان 933/29 ژوئن 1527 در آرپه چاى روى داد، در شمار جنگهاى استاجلوها با رقبایشان قرار داد، زیرا چنانکه در متن همین سند آمده، کپکسلطان که از وى به عنوان رهبر شورشیان یاد مىشود، در همان رویارویى مورد اشاره در متن سند، به قتل رسیدهاست.(1)
با این همه، در مورد تمایلات همدلانه برخى سرکردگان استاجلو نسبت به عثمانیان که تنها با استناد به یکى از اشارات مندرج در سند مىتوان حدس زد، آگاهى نداریم و در متن سند هم بیش از یک اشاره کوتاه دیگر، به این نکته اشارهاى نرفته است.
متن سند به زبان ترکى عثمانى
(به ترتیب سطر)
(1) قزلباش مقهور بگلرندن کرمان و نبریز بگى اولان سیّدناصر اوغلى سیدمحمد نام بگ حالیا قاچوب.
(2) گلوب خبر ویرو که ملاحده ایکى طرف اولوب مقدّما جنگ اولدقده خیلى بگلر دو شوب.
(3) کپک سلتان ایله مراغه بگى اولان قرنداشى چیان سلتان و مغان بگى اولان کپکسلطان.
(4) قرنداشى حمزه و برگشاد بگى اولان دمرى بگ و اخلاط بگى اولان دلو منتاش.
(5) و قراباغ بگى حسین بگ و قزوین بگى خمیس بگ و اوستهجلىخان محمد اوغلى قلیچ بگ میر.
(6) پرهان رى و شهریازده(؟) و رامى(2) بگى اولان احمدسلتان و صاوه بگى اولان دمرى بگ.
________________________________________
1 . Paul Horn, op. cit., p.581؛ حسن روملو، همان، ص 200 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 551.
2 . ترکیب و املاى این جمله به دلایل متعدد بحثانگیز است. پیش از هر چیز، مسئله قرائت اسامى امکنه مطرح است. تا آنجا که ما مىدانیم، نه «شهریازده» و نه «رامى» در اطراف رى وجود ندارد، و به نظر مىرسد که منظور نویسنده «تهرانِ رى و شهریار و ورامین» یا به عبارت بهتر، «شهریارِ ورامین» بودهاست. آقاى ژان اُبن نیز به نگارنده متذکر شدند که در آن دوره، اصطلاح «تهرانِ رى» به کار مىرفته و احتمال مىرود که اصطلاح «شهریارِ ورامین» هم رایج بوده باشد. شهریار در جنوب غربى رى قرار دارد و این احتمال هست که در ابتداى عصر صفوى، بخشى از قصبه ورامین بوده باشد. این فرضیه، بسیار محتمل به نظر مىرسد و با تکیه بر آن مىتوان حدود قلمروهاى قلیچ بیگ و احمدسلطان را که در قرائت اولیه متن به سبب ترکیب جمله، مبهم مىنماید، از هم تشخیص داد.
(11)
________________________________________
(7) (در حاشیه سمت راست): و مقدّما شاهنک وزیرى اولان قاضى جهان و قورچى باشیسى بکربگ.
(8) و گیلان بگى اولان قرابهادر و لنگرکنان بگى اولان میرقباد و قزل آغاج بگى اولان.
(9) بیرام بگ اوغلى محمد میرزا و گنجه و برده بگى اولان سرداربگ و ارجیش بگى اولان.
(10) کردبگ نام بگلر شاه گمراهه تمام عصیان ایدوب کپکسلتان ایله متفّقلر اولوب.
(11) اکا مخالفت ایلیوب جنگ اتمکده در بو بگلر دولتلو پادشاهنک آستانه سعادتلرینه.
(12) میللرى وارمیش.
ترجمه فارسى متن سند
یک نفر از بیگهاى قزلباش مقهور به نام سید محمد پسر سیدناصر، بیگ کرمان و نبریز (ظاهرا منظور نیریز است، واقع در حد فاصل کرمان و شیراز) که اخیرا [از ایران [گریخته است و [به خاک عثمانى] آمده است، خبر داد که «ملاحده [قزلباشان [دو دسته شده و با هم یکبار جنگ کردهاند. [در این جنگ] شمار زیادى از بیگها به قتل رسیدهاند. کپکسلتان،(1) برادرش چیانسلتان که بیگ مراغه است، حمزه، برادر کپکسلتان که بیگ مغان است، دمرى بیگ که بیگ برگشاد است، دلو منتش که بیگ اخلاط است، حسین بیگ که بیگ قرهباغ است، خمیس بیگ که بیگ قزوین است، قلیچ بیگ پسرخانمحمد استاجلو که امیرتهرانِ رى است، احمدسلتان که بیگ شهریارِ ورامین است، دمرىبیگ که بیگ ساوه است، قاضى جهان که وزیر سابق شاه بوده و بکربیگ قورچىباشى پیشین شاه، قرهبهادر که بیگ گیلان است، میرقباد که بیگ لنگرکنان است، محمد میرزا، پسر بیرام بیگ که بیگ قزلآغاج است، سردار بیگ که بیگ گنجه و برده است و کردبیگ که بیگ ارجیش است، همگى برضد شاه گمراه سر به شورش برداشتهاند. آنان با کپکسلتان متفق شده و ضمن عیان ساختن مخالفت خود [با
________________________________________
1 . این نوع املاى واژه سلطان (در متن «سلتان») که نامعمول به نظر مىرسد، و چندین بار هم در متن سند به کار رفته است، از دید نویسنده سند معمولى بوده است. این رسم الخط «تحقیرآمیز» در بسیارى از اسناد عثمانى به چشم مىخورد. نویسنده، قصد دارد با این نوع املاى نادرست و با جابهجا کردن چند حرف، طبق سنت رایج در میان کاتبان عثمانى، نشان بدهد که فرد مورد نظر در زمره خوارج و کفار است. نمونههایى از این دست فراواناند، مانند: سلتان به جاى سلطان، تهماسب به جاى طهماسب، (و در مورد یهودیان) اسهاق به جاى اسحاق، و ... .
(12)
________________________________________
شاه ایران]، در حال جنگ [با شاه ایران] هستند. این بیگها نسبت به آستانه با سعادت پادشاه با دولت تمایل [همدلانه [دارند.»
عبداللّهخان استاجلو، پسر قرهخان استاجلو،(1) احتمالاً همان خمیسبیگ(2)، بیگ قزوین است. وى پس از جنگ سکسنجق، وزیر پیشین شاه، قاضىجهان را در دژ لارى پناه داد و وزیر مزبور در همانجا دستگیر و براى ارائه اطلاعاتى در مورد اقدامات و تدارکات روملوها و تکلّوها، نزد شاه طهماسب فرستاده شد.(3) وى پس از مدتى به همراه احمدبیگ صوفى اوغلو و قاضىجهان، ائتلافى بر ضد تکلّوها و روملوها ایجاد کرد، ولى به سبب بروز سوء تفاهم، این سه از هم جدا شدند و عبداللّهخان به خوار و سمنان عقب نشست.(4) پس از آن که به همراه سایر استاجلوها در سال 937ق/1529-1530م دوباره مورد عفو و لطف سلطان قرار گرفت، در سال 938ق/1531م به همراه حسینخان شاملو به مقام امیرالامرایى رسید.(5)
آغزیوار سلطان شاملو، پسر دمرى سلطان شاملو در سال 936ق/1529م به حکومت مشهد منصوب شد و سپس در سال 938ق/1531م به عنوان لهلهسام میرزا و حاکم خراسان دست یافت.(6)
اخىسلطان تکلّو، شاید همان کسى باشد که در سال 914ق/1508م از سوى شاه
________________________________________
1 . در تاریخ ایلچىنظام شاه، از عبداللّهخان به عنوان «خواهرزاده حضرت شاه فردوس مکان (شاه اسماعیل)» یاد شده است. ر.ک: خورشاه بن قباد حسینى، 1379، تاریخ ایلچى نظام شاه، چاپ محمدرضا نصیرى و کوئیچىهانهدا (تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى)، ص 87. همچنین، بوداق منشى قزوینى نیز ذیل رویدادهاى سال 956ق/1549م از عبداللّهخان به عنوان «حاکم شروان» یاد کرده است. ر.ک: بوداق منشى قزوینى، 1379، جواهر الاخبار، چاپ محسن بهرامنژاد(تهران، میراث مکتوب)، ص 206.ـ م.
2 . از این پس نامهایى را که در متن سند ذکر شدهاند با حروف درشت مىآوریم.
3 . ر.ک: Paul Horn. op. cit., p. 579: «عبداللّه خان استاجلو ولد مرحوم قراخان که برادرزاده خانمحمد بود، قاضى جهان قزوینى را از قلعه لارى خلاص کرده به ما رسانید و اظهار مخالفت جمعیت روملو و تکلّو کرد».
4 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 550.
5 . Paul Horn, op. cit., p. 587.
6 . Martin B. Dickson, Sháh Tahmásb and the Uzbeks (Thr Duel for Khurásán with ' Ubayd Khán: 930-946/1524-1540), These dactylographiee, Universite de Princeton, 1958, pp. 146 et 199.
(13)
________________________________________
اسماعیل بهعنوان سفیر به هرمز فرستاده شد.(1) وى در سال 931ق/1525م هنگامى که در لار به قشون دیوسلطان پیوست، حاکم بسطام و قزوین بوده است.(2) او به همراه دیوسلطان در سکسنجق و خرزویل جنگیده بود.(3) نامبرده در سال 939ق/1527م در بسطام بهدست ازبکان اسیر و کشته شد.(4)
اخلاط، چنانکه از متن سند برمىآید، دلومنتاش در سال 932ق/1526م حاکم اخلاط بودهاست. با این حال، چون این منطقه در تاریخ یادشده، بخشى از قلمرو عثمانى بوده، این امر بعید به نظر مىرسد. آنتونیوتنریرو نیز که یک یا دو سال پیش از این تاریخ از آنجا عبور کرده است، به همین نکته اشاره مىکند.(5)
احمدبیگ افشار، در سال 923ق/1517م که به همراه ابراهیمسلطان موصللو طى یک جنگ، محمد زمانمیرزا را دستگیر کرد، یکى از کارگزاران خراسان بوده است.(6) وى در شعبان و رمضان 928 اوت و سپتامبر 1521 حاکم توس و مشهد بود.(7) در رجب 929/ژوئیه 1522 دورمشخان بهجاى احمد بیگ افشار برونسلطان تکلّو را به آن منطقه فرستاد بىآن که منصب دیگرى به وى واگذار کند. نامبرده هنگامى که نزد شاه اسماعیل بود، از جانب وى به خراسان رفت تا فرمان شاه را مبنى بر انتصاب خود به عنوان حاکم هراترود و نواحى دیگرى، مانند فراه و سبزوار، به اطلاع دورمشخان برساند.(8) وى در جنگ جام به سال 935ق/1528م
________________________________________
1 . خواندمیر، همان، ص 499.
2 . M. B. Dickson, op. cit., p. 68.
3 . حسن روملو، همان، ص 192 و 194.
4 . Paul Horn, op. cit., p. 581 و شرف الدین بدلیس، همان، ص 552 و نیز ر.ک :
.M. B. Dickson, op. cit., p. 106.
5 . Antonio Tenreiro, ''Itinerário de Antonio Tenreiro, caualeyro da Ordem de Christo, em que se contem como da India veo por terra a estes reynos de Portugal'', in Itinerários da India a Portugal por terra, ed Antonio Baiao, Coimbre 1923, p. 49: ''Aclata, em aquelle tempo senhoeada polo Grao Turco''.
6 . خواندمیر، همان، ص 403 و حسن روملو، همان، ص 166.
7 . خواندمیر، همان، ص 585.
8 . همان، ص 591. وى مىنویسد: «حکومت هرات رود و سرکارلنگر مقدسه غیاثیه و ساخر و تولک و فراه و سبزوار و اوک و قلعه کاه را به رأى صواب نماىاش مفوض گردانید»؛ حسن روملو، همان، ص176 و نیز ر.ک:
M. B. Dickson, op. cit., pp. 19 et 102, note 1.
سبزوار در هر صورت به چکرجهسلطان واگذار شده بود و وى آن منطقه را در اختیار خود داشت. با این همه، دو شهر به همین نام وجود دارد، یکى نزدیک فراه و دیگرى نزدیک نیشابور.
(14)
________________________________________
در جناح راستِ سپاه صفوى حضور داشت و به سبب آنکه از میدان جنگ گریخته بود، تنبیه شد. در مورد همین نکته، مارتین ب. دیکسن یادآور شده است که احتمالاً نام وى با نام احمدسلطان صوفى اوغلو استاجلو اشتباه شدهاست.(1)
احمد سلطان[استاجلو]، حاکم شهریار ورامین در سال 932ق/1526م. احمد سلطان کنگرلو به نوشته فضلى خوزانى در افضل التواریخ، در سال 933ق/1527م حاکم رى بوده است.(2)
احمد سلطانصوفى اوغلو استاجلو، در جنگ شروان در سال 906ق/1500م در کنار شاه اسماعیل بود.(3) بهحکم شاه اسماعیل در سال 917ق/1511م بههمراه شاهرخ بیگ افشار عازم خراسان شد تا به یارى بابر که در همان سال قصد داشت برضد ازبکان به ماوراءالنهر لشکر ببرد، بشتابد و پس از فتح سمرقند، به ایران مراجعت نمود.(4) همچنین بههمراه نجمثانى در غُجدوان با ازبکان جنگید و پس از شکست سپاه صفوى، همچنان زنده بود.(5) وى بههنگام محاصره هرات بهدست ازبکان در سال 919ق/1513م فرماندهى قلعه اختیارالدین را بهعهده داشت.(6) از آنجا که در سال 932ق/1526م حکومت کرمان را در دست داشته، مىتوان این پرسش را پیش کشید که آیا وى همان سیدمحمد استاجلو بودهاست؟ اگر پاسخ منفى باشد، مىتوان بهواسطه شباهت اسمى، این فرض را در ذهن داشت که ممکن است وى همان احمد سلطان بوده باشد. او پس از جنگ سکسنجق براى مدت کوتاهى با عبداللّهخان استاجلو
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 134, 140 et note 1.
2 . Op. cit., p. 102, note 1.
3 . Oktaj Efendiev, ''Le role des tribus de langue turque dans la creation de l,etat safavide,'' Turcica, VI, 1975, p. 31.
4 . خواندمیر، همان، ص 522 و 524.
5 . همان، ص 529 و حسن روملو، همان، ص 133.
6 . خواندمیر، همان، ص 532 و حسن روملو، همان، ص 133.
(15)
________________________________________
و قاضىجهان همدست بوده است.(1)
آلاشسلطان، به نوشته تاریخ ایلچى نظام شاه، حدود سال 933ق/1527م حکومت دامغان را در دست داشته است.(2)
على بیگ روملو، ر.ک: دیوسلطان روملو.
علىبیگ تکلّو، پسر چوههسلطان تکلّو و برادر کوچکتر میرقباد. او در سال 938ق/1531م تیولهاى پدر خود را به میراث برد.(3)
علىسلطان ذوالقدر، در سال 920ق/1514م بهجاى خلیلسلطان ذوالقدر که به قتل رسیده بود، حکومت شیراز یافت.(4) وى در سال 931ق/1525م در لار به دیوسلطان پیوست(5) و کمى بعد درگذشت.(6) قشون وى و حکومت شیراز پس از مرگش به برادرزادهاش مرادسلطان ذوالقدر رسید.(7)
اردبیل، بادنجانسلطان روملو در سال 932ق/1524م حاکم آن شهر بود.(8) وى تا زمان مرگش در سال 935ق/1527م در جنگ قرهدره در برابر استاجلوها، این منصب را در دست داشت.(9)
ارجیش، کردبیگ استاجلو در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بود.
استرآباد، زینلخان شاملو در جمادى الثانىـ رجب929/ژوئنـ ژوئیه1522 بهجاى زینالدینسلطان شاملو به حکومت آنجا منصوب شد.(10) نامبرده تا زمان مرگش در سال
________________________________________
1 . Paul Horn, op. cit., p. 579.
2 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note 1.
3 . paul Horn, op. cit., p. 587.
4 . خواندمیر، همان، ص 551 و حسن روملو، همان، ص 152.
5 . حسن روملو، همان، ص 188؛ Paul Horn, op. cit., p. 577؛ شرف الدین بدلیسى، همان، ص 548 و اسکندربیگ منشى، همان، ص 37.
6 . حسن روملو، همان، ص 189.
7 . Paul Horn, op. cit., p. 578.
8 . M. B. Dickson, op. cit., p. 13.
9 . حسن روملو، همان، ص 199؛ شرف الدین بدلیس، همان، ص 551 و اسکندربیگ منشى، همان، ص48.
10 . خواندمیر، همان، ص 591 و حسن روملو، همان، ص 176.
(16)
________________________________________
935ق/1528م این منصب را در دست داشت.(1)
بابا الیاس بیات، به نوشته افضل التواریخ، در سال 934ق/1527م حاکم نیشابور بودهاست.(2)
بادنجانسلطان روملو، در نبردهاى مرو(3) و غجدوان(4) حاضر بوده است. در سال 931ق/1524م حکومت اردبیل را دردست داشتهاست.(5) وى در نبرد قرهدره توسط استاجلوها به قتل رسید. نامبرده حدود نود سال عمر کرده بود.(6)
بغداد، شاه على، ملقب به عوضسلطان حدود سال 926ق/1519م حکومت آنجا را در دست داشته است.(7) پس از وى ابراهیم سلطان موصللو این منصب را به عهده گرفت که در بهار سال 935ق/1528م بهدست برادرزادهاش، ذوالفقار (=نخودبیگ) کشته شد. نخودبیگ هم یک سال بعد، هنگامى که محمدخان شرفالدین اوغلى تکلو حاکم بغداد شد، به قتل رسید.(8)
بکربیگ[استاجلو]، احتمالاً همان بکربیگ جاگرلو است که در لشکر کشى شروان به سال 906ق/1500م در معیت شاه اسماعیل حضور داشته است.(9) شاه طهماسب وى را به ندربیگ و بدرخان ملقب ساخته بود. نامبرده در نبردهاى سکسنجق و خرزویل در اردوى استاجلوها حاضر بودهاست.(10) پس از متوارى شدن در گیلان، در آغاز سال 935/ اواخر سال 1529 دوباره به نزد شاه طهماسب بازگشت.(11) نگارنده در مورد توالى دقیق کسانى که به منصب
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., p. 116.
2 . Op. cit., p. 102, note 1.
3 . حسن روملو، همان، ص 117 و 120.
4 . خواندمیر، همان، ص 524 و حسن روملو، همان، ص 128.
5 . M. B. Dickson, op. cit., p. 13.
6 . Cf.. supra, note 44.
7 . خواندمیر، همان، ص 564.
8 . Paul Horn, op. cit., pp. 583-584 ; M. B. Dickson, op. cit., p. 198.
9 . Oktaj Efendiev, op. et loc. cit.
10 . حسن روملو، همان، ص 191 و 194؛ Paul Horn, op, cit., p. 589 که مىنویسد: «ندربیگ که قورچىباشى بود»؛ شرف الدین بدلیسى، همان، ص 11 و 171 که مىنویسد: «بدرخان شرفلو».
11 . Paul Horn, op. cit., p. 585؛ شرف الدین بدلیسى، همان، ص 558.
(17)
________________________________________
قورچىباشى رسیدهاند، اطلاع چندانى ندارد. ساروپیره استاجلو در سال 920ق/1514م این منصب را عهدهدار بوده است.(1) احتمالاً بکربیگ جانشین وى شده است و پس از وى به ترتیب در سال 933ق/1526م فردى بهنام تاتار اوغلى، و در سال 934ق/1529م دوره (داره) بیگتکلّو که در سال 936ق/1531م به قتل رسید، به این مقام منصوب شدهاند.(2)
بردع، سرداربیگ[استاجلو] در سال933ق/1526م حکومت این منطقه را در دستداشتهاست.
برگشاد، دمرىبیگ[استاجلو] در سال 933ق/1526م حاکم آنجا بودهاست. در تذکرةالملوک از برگشاد بهعنوان یکى از توابع قرهداغ یاد شده است. این منطقه احتمالاً جلگهاى واقع در نزدیکى یکى از ریزآبههاى ساحل چپ رود ارس در منطقه اردوباد بوده است.(3) شاهعباس در بازگشت از اردوباد پس از گذشتن از دره على هنگامى که به سمت شروان پیش مىرفت، از این مکان عبور کرده بود. در این دوره، منطقه برگشاد یک حاکمنشین بوده است.(4)
با یزیدسلطان استاجلو، در زمان مرگ پدرش چایانسلطان، در اوایل سال 931ق/1524م بهجاى پدر به مقام امیرالامرایى رسید. نامبرده چند روز پس از دستیابى به این مقام درگذشت.(5)
بسطام، اخىسلطان تکلّو در سال 934ق/1527م حاکم این منطقه بوده و در همین سال در جریان یورش ازبکان به قتل رسیدهاست. محمدبیگ شرفالدین اوغلى تکلّو جانشین وى شد.(6)
برون سلطان تکلّو، در نبرد مرو حضور داشت و در زمره فوجى بود که شیبانىخان و همراهانش را به قتل رساندند.(7) سپس در سال 920ق/1514م هنگامى که محمدزمان
________________________________________
1 . خواندمیر از وى به عنوان یکى از حاضران در جنگ چالدران یاد کرده است(همان، ص 146).
2 . R. M. Savory, art. cit., p. 79.
3 . V. Minorsky, op. cit., pp. 102 et 167.
4 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 728 که مىنویسد: «چولدور و برکشاط که صحراى مسطح و علفزارهاى مروح دارد»؛ همان، ص 911 و 1086.
5 . Hellmut Braun, Ahvál-e Sáh Ismá'il. Eine unerschlossene Darstelhung des Lebens des ersten Safawidenschahs, These dactylographiee, Universite de Gottingen, 1946, p. 32.
6 . M. B. Dickson, op. cit., p. 68. ؛ شرف الدین بدلیس، همان ، ص 225؛ Paul Horn, op. cit., p. 582.
7 . خواندمیر، همان، ص 513.
(18)
________________________________________
میرزاى استرآبادى را به اسارت گرفت، به حکومت اسفراین منصوب گردید.(1) در جمادىالثانىـ رجب928 /ژوئنـ ژوئیه1522 دورمشخان وى را به حکومت طوس و مشهد منصوب نمود.(2) برونسلطان در لار به دیوسلطان پیوست و در نبرد سکسنجق که به قتل خودش منتهى شد، حضور داشت.(3)
چکرجه= چکورکه سلطان شاملو، در جمادىالثانىـ رجب 928/ژوئنـ ژوئیه 1522 از سوى دورمشخان به حکومت سبزوار (در نزدیکى نیشابور) منصوب شد.(4) وى تا سال 933ق/1527م که به نوشته افضل التواریخ در نبرد بسطام(5) و برپایه تذکره شاهطهماسب در نبرد فیروزکوه(6) بهدست ازبکان به قتل رسید، در همین مقام باقى مانده بود.(7)
چایان سلطان، نام اصلىاش محمدبیگ سفرهچى استاجلو بودهاست.(8) وى پس از پیوستن به شاه اسماعیل در ارزنجان به سال 905ق/1499م در نخستین جنگ شروان، در جنگ شرور و در نبردهاى صفویان با مرادآققویونلو حضور داشت.(9) چایانسلطان پس از رسیدن به مقام امیرالامرایى بهجاى حسینبیگ لهله در جمادىالثانىـ رجب915/ژوئنـ ژوئیه1509 به دریافت لقب چایانسلطان مفتخر شد.(10) وى پس از شرکت در نبردهاى مرو و چالدران،(11) در نخستین ماههاى سال 920ق/1514م درگذشت و پسرش با یزیدسلطان بهجاى او به مقام
________________________________________
1 . حسن روملو، همان، ص 150.
2 . خواندمیر، همان، ص 591.
3 . Paul Horn, op. cit., pp. 577 et 579. حسن روملو، همان، ص 192 و 193 و شرف الدین بدلیسى، همان ص 548 و 550.
4 . خواندمیر، همان، ص 591.
5 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note l, et p. 106.
6 . paul Horn, op. cit., p. 591.
7 . Voir notice bibliographique dans Hellmut Braun, op.cit., pp. 84-85.
8 . حسن روملو، همان، ص 41، 46، 59 و 66 و خواندمیر، همان، ص 460.
9 . حسن روملو، همان، ص 110 . با این همه، در همین منبع به این نکته اشاره شدهاست که چایانسلطان در سال 920ق/ 1514م پس از جنگ چالدران نیز براى بار دوم به مقام امیر الامرایى منصوب شده بود ر.ک: ص 150.
10 . حسن روملو، همان، ص 117، 120 و 146.
11 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note l.
(19)
________________________________________
امیرالامرایى منصوب گردید.
چایانسلطان استاجلو، حاکم مراغه در سال 932ق/1526م برادر کپکسلطان و در نتیجه، برادر چایانسلطان که با وى هم لقب بودهاست.
چخور سعد، دیوسلطان روملو از سال 922ق/1516م تا زمان مرگش حکومت آنجا را در دست داشت.
دامغان، برپایه مندرجات تاریخ ایلچى نظامشاه، فردى بهنام الاشسلطان حدود سال 933ق/1527م حکومت آنجا را در دست داشته است.(1) به احتمال زیاد وى همان دمرىسلطانشاملو بوده که در سال 933ق/1527م در نبرد بسطام به قتل رسید.(2) کمى پس از آن، حکومت دامغان به محمدبیگ روملو واگذار شد.(3)
درویشبیگ[استاجلو؟]، به نوشته حسن روملو در سال 933ق/1527م به همراه کپکسلطان در نبرد آرپهچاى،(4) یا به نوشته تذکره شاهطهماسب، کمى پس از این تاریخ در جریان منازعهاى با حمزهبیگ حاجیلوى ترکمان ایشیک آقاسى(5) به قتل رسیدهاست. شاید در این مورد، تشابه اسمى میان دو فرد مجزا وجود داشته باشد.
دلو منتاش استاجلو،(6) نام اصلىاش مصطفىبیگ استاجلو بوده و منصب قورچى داشته است. در سال 919ق/1513م در جریان سرکوب سیدسلیمان در تبریز حاضر بود و وى را به قتل رساند،(7) به همین دلیل به حکومت تبریز منصوب شد. نامبرده در چالدران هم حضور داشت(8) و سپس در سال 932ق/1526م به حکومت اخلاط نیز منصوب گردید. در سکسنجق،
________________________________________
1 . Op. cit., p. 66; paul Horn. op. cit., p. 581.
2 . Paul Horn, op. cit., p. 582.
3 . حسن روملو، همان، ص 200.
4 . همان .
5 . Paul Horn, op. cit., p. 582.
6 . در احسن التواریخ از وى با نام منتشا، در شرفنامه، ص 11، منتشاسلطان شیخلو، و در تاریخ عالم آراى عباسى، با نام مصناسلطان یاد شده است.
7 . حسن روملو، همان، ص 140؛ نیز ر.ک:
R. M. Savory, ''The Consolidation of Safawid Power in Persia.'' Der Lslam, ×L, 1965, p. 81.
8 . حسن روملو، همان، ص 148.
(20)
________________________________________
خرزویل، و آرپاچاى در اردوى استاجلوها حاضر بود و سپس به گیلان گریخت.(1) در سال 935ق/1529م نزد شاهطهماسب بازگشت و یک سال بعد، حکومت مشهد به او واگذار شد.(2)
دیلو بخشى، ر.ک: چوههسلطانتکلّو.
دیوسلطان روملو، نام اصلىاش علىبیگ روملو بود. در سال 907ق/1501م بههمراه شاه اسماعیل در جنگ شرور شرکت کرده بود.(3) پس از حضور در نبرد مرو،(4) به همراه سپاه تحت امر نجمثانى به ماوراءالنهر رفت.(5) در تابستان سال 919ق/1513م شاه اسماعیل وى را بههمراه امیربیگ موصللو براى فتح بلخ، اندخود، و شبرغان به خراسان اعزام نمود و وى به حکومت مناطق یاد شده منصوب شد.(6) سپس به همراه شاهرخبیگ افشار در عملیات نظامىاى که در قندهار صورت گرفت، حضور یافت.(7) در اواخر سال 921ق/1515م بههمراه امیربیگ موصللو جهت تشریح اوضاع نابسامان خراسان که دستخوش قحطى و یورشهاى ازبکان بود، نزد شاه اسماعیل بازگشت.(8) وى حکومت بلخ را به یکى از زیردستان خود بهنام محمد بهارلو واگذار نمود که در سال 922ق/1516م پس از آنکه در محاصره نیروهاى محمدزمان میرزا قرارگرفت، جاى خود را به او داد.(9) شاه اسماعیل در سالهاى 922/1516، 924/1518 و 927ق/1521 دیوسلطان را به مأموریتهاى مختلفى در گرجستان فرستاد.(10) طى این دوره، بهنظر مىرسد که وى به همراه نیروهاى خود در چخورسعد که احتمالاً
________________________________________
1 . همان، ص 191، 194 و 200؛ شرف الدین بدلیس، همان، ص 11، 171 و اسکندر بیگ منشى، همان، ص 47.
2 . حسن روملو، همان، ص 234، Paul Horn, op. cit., p. 585 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 558؛
M. B. Dickson, op. cit., p. 188.
3 . Oktaj Efendiev, art. et. loc. cit.
4 . حسن روملو، همان، ص 117 و 120.
5 . خواندمیر، همان، ص 523.
6 . همان، ص 540 و حسن روملو، همان، ص 139.
7 . خواندمیر، همان، ص 541.
8 . خواندمیر، همان، ص 553 و حسن روملو، همان، ص 154.
9 . حسن روملو، همان، ص 162.
10 . همان، ص 162-163، 167-168، 173 و 571.
(21)
________________________________________
حکومت آنجا را در دست داشت، استقرار یافته بود. پس از آنکه در پى مغضوب واقع شدن امیرخان موصللو بهعنوان لهلهگى طهماسب دست یافت، بهجاى با یزیدسلطان استاجلو و بههمراه کپکسلطان کمى پیش از مرگ شاهاسماعیل به مقام امیرالامرایى هم منصوب شد.(1) پس از برکنارى کپکسلطان بهسبب فشارهاى مخالفان خود در سال 931ق/1525م دیوسلطان بههمراه چوههسلطان به مقام ملکالامراء منصوب شد.(2) دیوسلطان در سکسنجق و خرزویل استاجلوها را شکست داد(3) و به تحریک همکار خود چوههسلطان، در 5 شوال933/ 5 ژوئیه1527 در اردوى شاه در گزلدره به قتل رسید.(4) شاهطهماسب در مورد این اتفاق سکوت نمود و ترتیب ماجرا آنگونه که شرفالدین بدلیسى قتل وى را به تیرى منصوب کرده که از کمانشاه رها شده بود،(5) نبوده است.
دمرى بیگ [استاجلو]، حاکم برگشاد در سال 932ق/1526م خواندمیر از فردى به همین نام سخن گفته است. دمرىبیگ تواچى که از طرف شاهاسماعیل در 929ق/ اوتـ سپتامبر1523 به عنوان سفیر نزد شروانشاه فرستاده شد تا با دادن هدایایى به وى دخترش را براى شاه خواستگارى کند.(6) در این مورد که آیا وى همان فرد مورد نظر ما است یا فرد دیگرى، چیزى اطلاعى نداریم.
دمرىبیگ[استاجلو]، حاکم صاوه در سال 932ق/1526م.
دمرىسلطان شاملو، حاکم دامغان در سال 932ق/1526م یا چنانکه در تاریخ ایلچىنظامشاه آمده، حاکم فیروز کوه و سمنان،(7) به ترغیب دورمشخان و زینلخان، در لار به دیوسلطان پیوست و در کنار نامبرده در جنگهاى سکسنجق و خرزویل نیز حضور یافت.(8)
________________________________________
1 . همان، ص 181 و .M. B. Dickson, op. cit., p. 188; Paul Horn, op. cit., pp. 576-577
2 . Paul Horn, op. cit., p. 578.
3 . حسن روملو، همان، ص 192 و 194.
4 . همان، ص 205.
5 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 552 . شاهطهماسب در این زمان دوازده سال داشت.
6 . خواندمیر، همان، ص 600.
7 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 66 et 102 note 1.
8 . حسن روملو، همان، ص 192 و 194 Op. cit., p. 66 ..
(22)
________________________________________
وى در جنگ بسطام به سال 933ق/1527م بهدست ازبکان به قتل رسید.(1)
دورمشخان شاملو، پسر عبدىبیگ شاملو، یکى از نخستین یاران شاه اسماعیل و ظاهرا ناپدرى وى بود. شاهطهماسب که از حسینخان بنعبدىبیگ بهعنوان «پسر عمه ما» یاد مىکرد،(2) وى را در زمره اقوام نسبى خود قرار داده بود. این نکته، حاکى از این است که عبدىبیگ یکى از خواهران شاهاسماعیل را به زنى گرفته بودهاست.(3) عبدى بیگ در نخستین لشکرکشى شاه اسماعیل به شروان، در جنگ شرور، در لشکرکشى براى دفع مراد آققویونلو، در محاصره دژاستا که در جریان آن به سال 910ق/1504م مجروح شد، در حمله به ابرقوه در اوایل سال 911ق/1505م و در جریان عملیات برضد صارم، سرکرده کردان مکرى، که طى آن در سال 912یا 913ق/1506 یا 1507م به قتل رسید، شرکت داشت.(4) به نظر مىرسد که دورمشبیگ دوران کودکى خود را در کنار شاهاسماعیل که یکى از اقوام نزدیک وى محسوب مىشد، گذرانده بوده، و این، با لقب «انیس الحضرت البهیه» که خواندمیر به وى داده است، همخوانى دارد. توصیههاى فاجعهبار وى به شاهاسماعیل در مورد تاکتیک مناسب جنگى در جریان جنگ چالدران(5) که خود در همان نبرد، فرماندهى جناح چپ سپاه صفوى را برعهده داشت،(6) بىتردید در مضاعف شدن ناکامىهاى قواى شاه اسماعیل تأثیر عمدهاى داشت. وى در زمان تولد در رمضانـ شوال 923/سپتامبر1517 سام میرزا به
________________________________________
1 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 552 Paul Horn, op. cit., p. 581 ..
2 . Paul Horn. op. cit., p. 577.
3 . [Joao de Barros], Dell'Asia, la seconda deca del S. Giovanni di Barros. Consigliero del Christianissimo Re di Portogallo: de'fatti de' Portoghesi nello scoprimento, & conquista de' Mari, & Terre di Oriente, trad. Aifonso Ulloa, Venise 1582: ''venne per congiugersi con lui un Capitano della provincia Diarbec con quatroceto caualli, il quale haueua nome Abdi Bec. Et nell'accordo di questo aiuto che ueniua a far a Hismael, fu messo che gli darebbe une sua sorella per mogliera, se lo aiutasse a uedicar la morte di suo padre, che ancora non l'haueua uendicata.''
4 . حسن روملو، همان، ص 48، 59، 66، 78، 84 و 90.
5 . همان، ص 145.
6 . خواندمیر، همان، ص 545.
(23)
________________________________________
مقام لهلهگى نامبرده منصوب شد، سپس در مازندران بهسال 924ق/1518م در گیلان، و حدود سال 925ق/1519م در بینالنهرین به مقامات گوناگون لشکرى دستیافت.(1) در سال 927ق/1521م از طرف شاه اسماعیل فرماندهى سپاه کمکىاى را عهدهدار شد که قرار بود هرات را از محاصره ازبکان برهاند، ولى پیش از عزیمت این سپاه، وى از مقام خود عزل شد و دورمشخان از میانه راه بازگشت. به هنگام مغضوب واقعشدن و برکنارى امیرخان موصللو، شاه وى را به همراه ساممیرزا به هرات فرستاد تا ساممیرزا بهجاى طهماسب حکومت آنجا را اسما در دست بگیرد. این جانشینى، طى فرمانى در ذىحجه 927/نوامبر1521 رسمیت یافت.(2) شاهطهماسب پس از جلوس برتخت پادشاهى، وى را در این منصب ابقا نمود.(3) شش ماه بعد و در اواخر سال 930ق/1524م دورمشخان در هرات درگذشت و برادرش، حسینخان جانشین وى شد.(4)
ابراهیمخان موصللو ترکمان ،برادر امیرخان موصللو، بهعنوان فرمانده بخشى از سپاه خراسان، در جنگ با محمدزمانمیرزا در بلخ به سال 923ق/1517م شرکت داشت و پس از آن نیز عملیات مختلفى را طى سال 925ق/1519م در غرجستان هدایت نمود.(5) پس از آن متعاقب سال 926ق/1520م به حکومت بغداد و عراق عرب منصوب شد، در سال 934ق/1528م بهدست برادرزاده خود ذوالفقار به قتل رسید.(6)
اسفراین، برون سلطانتکلّو در سال 920ق/1514م حکومت آنجا را بهعهده داشت.(7) دورمشخان در سال 928ق/1522م زینالدین سلطان شاملو را بهجاى وى حاکم اسفراین نمود.(8)
________________________________________
1 . همان، ص 467، 555، 558-560 و 563-564 و حسن روملو، همان، ص 168.
2 . خواندمیر، همان، ص 586-587.
3 . حسن روملو، همان، ص 185.
4 . Paul Horn. op. cit., p. 577؛ حسن روملو، همان، ص 189 . وى از حسینخان بهعنوان برادرزاده دورمشخان یاد کرده، ولى این اشتباه است.
5 . خواندمیر، همان، ص 403 و حسن روملو، همان، ص 166 و 169.
6 . Paul Horn. op. cit., p. 583.
7 . حسن روملو، همان، ص 150.
8 . خواندمیر، همان، ص 591 و حسن روملو، همان، ص 176.
(24)
________________________________________
بهنوشته تاریخ ایلچىنظامشاه حاکم اسفراین در سال935ق/1527م پیرقلى کنگرلو بودهاست.(1)
فراه، احمدبیگ افشار در سال 928ق/1522م به حکومت آنجا منصوب شد.(2)
فرخ سلطان، ر.ک: حمزه سلطان.
فیروز کوه، به نوشته تاریخ ایلچى نظامشاه، دمرىبیگ شاملو حدود سال 935ق/1527م حکومت آن منطقه را در دست داشته است.(3)
گنجه، سرداربیگ[استاجلو] در سال 934ق/1526م حاکم آنجا بودهاست.
غازىخان تکلّو، پسر چرکنحسن تکلّو در سال 936ق/1528-1529م بهجاى حسینخان شاملو و سام میرزا، لهلهگى بهرام میرزا و حکومت خراسان را عهدهدار شد.(4) وى تا سال 938ق/1531م در همین مقام باقى ماند.
گیلان، قره بهادر که در سال 934ق/1526م از او بهعنوان حاکم آنجا یاد شده است، با این همه، جالب این است که این ایالت در این زمانبه بخشهاى گوناگون و متعدد تقسیم شده بود و در هر بخش، حاکمان محلى که همگى تابعیت خود را به شاه اعلام کرده بودند، قدرت واقعى را در دست داشتند. شاید قره بهادر لقب یکى از همین حاکمان محلى بوده باشد. نظیر مظفرسلطان که مىدانیم در زمان شورش استاجلوها و پس از آن از رساندن هیچگونه کمکى به آنان دریغ نکردهبود.
جوجى سلطان، ر.ک: چوههسلطان تکلّو.
چوههسلطان تکلّو، نام اصلىاش دیلو بخشى بودهاست. وى از سوى شاه اسماعیل به جوجىسلطان، و از سوى قزلباشان به جوسهسلطان یا چوههسلطان ملقب شدهبود. در سال 919ق/1513م در بازپسگیرى خراسان از ازبکان شرکت داشت و سپس در رأس یک سپاه براى تنبیه مخالفان صفویه عازم بادغیس شد.(5) پس از آن به حکومت کلهر یا بخشى از
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note l.
2 . خواندمیر، همان، ص 591.
3 . M. B. Dickson, op. et. loc. cit.
4 . Paul Horn. op. cit., p. 585.
5 . خواندمیر، همان، ص 539 و حسن روملو، همان، ص 139.
(25)
________________________________________
کردستان ایران منصوب گردید و حدود سال 924ق/1519م بههمراه قوایى براى کمک به دورمشخان، حاکم بغداد که از هجوم عثمانیان ـ که هرگز اتفاق نیفتادـ بیمناک بود به بینالنهرین اعزام شد.(1) در سال 926ق/1521م بههمراه سپاه عراق و کردستان، مأمور شد شورش آقامحمد را در مازندران سرکوب نماید.(2) هنگامى که در لار به دیوسلطان پیوست، حکومت اصفهان را در دست داشت.(3) پس از مدت کوتاهى بهجاى کپکسلطان، بهطور مشترک با دیوسلطان، به مقام وکیل و مُهردار منصوب گردید،(4) استاجلوها را در خرزویل(5) و آرپاچاى شکست داد، و پس از آنکه زیردستانش بهدستور وى دیوسلطان را در 933/ژوئیه1527 به قتل رساندند، به تنهایى مقام وکیل را در دست گرفت.(6) وى در نبرد جام حضور داشت و پس از آن در 2 محرم 936/ 18 ژوئن1531 بهدست حسین خان شاملو به قتل رسید.(7)
همدان، قراجهسلطان تکلّو در زمان مرگ شاه اسماعیل حکومت آن منطقه را در دست داشت.(8)
خمیسبیگ [استاجلو]، حکمران قزوین در سال 932ق/1526م بود. احتمالاً باید همان عبداللّهخان استاجلو باشد که از او یاد شد.
حمزهبیگ حاجیلو ترکمان در نزاع با درویش بیگ که ذکرش گذشت، به قتل رسید.
________________________________________
1 . خواندمیر، همان، ص 564 و 567.
2 . همان، ص 573 و حسن روملو، همان، ص 173.
3 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 548 و اسکندربیگ منشى، همان، ص 36-37 . با این همه، حسن روملو، از وى بهعنوان حاکم کلهرستان یاد کرده است (همان، ص 188) . به استناد Paul Horn. op. cit., p. 578، وى در زمستان 1524-1525 / 930-931 به حکومت اصفهان منصوب شده بود.
4 . M. B. Dickson, op. cit., p. 67.
بنا به نوشته شرف الدین اندلیسى وى به مقام صدر الصدور منصوب گردید (همان، ص 549). به نوشته یک منبع دیگر، نامبرده در این تاریخ لقب رکنالسلطنه داشته است. ر.ک: Paul Horn, op. cit., p. 578.
5 . حسن روملو، همان، ص 194.
6 . همان، ص 205.
7 . M. B. Dickson, op. cit., p. 197.
8 . Op. cit., p. 13.
(26)
________________________________________
حمزهسلطان چمشلو ذوالقدر در سال 931ق/1525م بهجاى مرادسلطان ذوالقدر حکومت شیراز را در دست گرفت.(1)
حمزهسلطان[استاجلو]، حاکم مغان(2) و برادر کپکسلطان، وى پس از آن که متعاقب سال 932ق/1526م بههمراه سایر استاجلوها به گیلان گریخت، در سال 935ق/1529م به همراه آنان دوباره به خدمت شاهطهماسب بازگشت.(3) شرفالدین بدلیسى از وى با عنوان قازوق حمزه، و اسکندرمنشى هم از او با لقب فاروقسلطان یاد کرده است.(4) در احسن التواریخبا دو شخص به این نام روبهرو مىشویم، یکى قزاقسلطان و دیگر قازوقسلطان، که از هر دو در زمره استاجلوهایى یاد شدهاست که از گیلان نزد شاهطهماسب بازگشته بودند.(5) حسنروملو از نخستین فرد بهعنوان کسى یاد مىکند که در هر سه نبرد سکسنجق، خرزویل، و آرپهچاى حضور یافته بود.(6) در مورد قازوق بهجز همین مورد، هیچ اشاره دیگرى از سوى نویسنده احسنالتواریخ نیافتیم. احتمالاً هر دو نام مربوط به یک شخص واحد است.
خوار، به نوشته افضل التواریخ، پیرقلى تکلّو حدود سال 933ق/1527م حاکم آنجا بودهاست.(7) در همان سال عبداللّهخان استاجلو و احمدبیگ صوفىاوغلواستاجلو به آنجا گریخته بودند.(8) در این مورد که چرا آن دو این منطقه را براى فرار خود انتخاب کرده و آیا این یک رسم معهود بوده یا نه، اطلاعى در دست نیست.
هراترود، گفته شده که در سال 928ق/1522م بخشى از محدوده حکومت احمدبیگ افشار بوده است.(9)
________________________________________
1 . Paul Horn. op. cit., p. 578.
2 . هر چند در متن سند، تلفظ این کلمه به صورت «مِغان» است، ولى منطقهاى که ما مىشناسیم تردیدى در تلفظ «مُغان» نمىگذرد.
3 . «حمزهسلطان برادر چایانسلطان»، ر.ک: Paul Horn. op. cit., p. 585.
4 . شرف الدینبدلیسى، همان، ص 558 و اسکندر بیگمنشى، همان، ص 47.
5 . حسن روملو، همان، ص 234.
6 . همان، ص 191، 194 و 200.
7 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note l.
8 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 550.
9 . خواندمیر، همان، ص 591.
(27)
________________________________________
هرات، ر.ک: خراسان.
خراسان، نخستین کسى که در دوره صفویان به حکومت آن سرزمین منصوب شد، حسینبیگ لهله شاملو بود. وى از زمان فتح خراسان در سال 917ق/1510م تا سال 919ق/1513م که ازبکان هرات را در محاصره خود گرفتند و حسینخان را مجبور به فرار کردند، حکومت آن سرزمین را در دست داشت. هنگامى که در همان سال شهر را از ازبکان پس گرفت، از سوى شاهاسماعیل، زینالدین شاملو به حکومت هرات منصوب گردید که پس از دست رفتن دوباره آن منطقه، در اواخر سال 1515 یا اوایل سال 1516/921ق جاى خود را به طهماسب و لهله او، امیرخان موصللو داد.(1) در سال 927ق/1521م که امیرخان مورد غضب شاه قرار گرفت و طهماسب نیز به تبریز فراخوانده شد، ساممیرزا و لهلهاش دورمشخان بهجاى آنان به هرات فرستاده شدند.(2) پس از کنار رفتن دورمشخان در اواخر سال 930ق/1524م برادرش حسینخان(3) تا زمانى که هرات بهدست ازبکان افتاد، حکومت خراسان را در دست داشت، سپس ساممیرزا و لهلهاش غازىخان شاملو در سال 935ق/1528-1529م حاکم آنجا شدند،(4) و بالاخره در سال 938ق/1531م حکومت خراسان به ساممیرزا و آغزیوارسلطان شاملو رسید.(5)
حسینبیگ [استاجلو]، حاکم قرهداغ در سال 932ق/1526م احتمالاً این نام باید مربوط به همان حسینبیگ قلیجاوغلى (=قلیچبیگ بن استاجلو محمدخان؟) باشد که شاه طهماسب در تذکره خود، ذیل وقایع سال 940ق/1534م از او نامبرده است.(6)
حسینخان شاملو، برادر دورمشخان که در اواخرسال 930ق/1524م(7) هنگام اشغال
________________________________________
1 . همان، ص 538 و 553.
2 . همان، ص 586-587.
3 . حسن روملو، همان، ص 189 و Paul Horn. op. cit., p. 577
4 . Paul Horn, op. cit., p. 585.
5 . Ibid., pp. 594-595.
6 . Ibid., p . 603.
7 . حسن روملو، همان، ص 189 و Paul Horn. op. cit., p. 577
(28)
________________________________________
هرات بهدست ازبکان بهجاى وى بهعنوان لهله ساممیرزا و حاکم خراسان انتخاب شد. وى در جنگ جام حضور داشت. در سال 937ق/1531م چوههسلطان تکلّو را به قتل رساند و اندکى بعد بههمراه عبداللّهخان استاجلو به مقام امیرالامرا و وکیل منصوب گردید.(1) وى در سال 940ق/1534م دستور قتل وى را صادر کرد.(2)
خوى، ملکبیگ خویى در سال 934ق/1528م حاکم این منطقه بوده است. وى به سبب فرار از مییدان جنگجام از این مقام برکنار شد.(3)
اصفهان، چوههسلطان تکلّو در اواخر سال 930ق/1524م از سوى شاهطهماسب به حکومت آن شهر منصوب شد.(4) به نظر مىرسد که محمدخان ذوالقدر در سال 934ق/1528م به این مقام منصوب شده بود.(5)
کاه، در سال 928ق/1522م به احمدبیگ افشار واگذار گردید.(6)
کلهران، چوههسلطان در اواخر سال 930ق/1524م حکومت آنجا را در دست داشته است. ذوالفقار موصللو در سال 934ق/1528م هنگامى که چوههسلطان برضد شاهطهماسب سر بهشورش برداشت، این مقام را عهدهدار شد.(7)
کپکسلطان استاجلو، نام اصلى وى مصطفىبیگ، و برادر چایان سلطان بودهاست. بههنگام مرگ برادرزادهاش، با یزید، به همراه دیوسلطان به مقام امیر الامرایى منصوب گردید و در زمان جلوس شاهطهماسب نیز در همین مقام ابقا شد.(8) پس از آنکه در جریان کودتاى دیوسلطان از قدرت برکنار شد، در سال 932ق/1526م بههمراه سایر استاجلوها سر به شورش
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 134, 197, 198; Paul Horn, op. cit., p. 587.
2 . حسن روملو، همان، ص 254.
3 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 134 et 140.
4 . Paul Horn, op. cit., p. 577.
5 . M. B. Dickson, op. cit., p. 134.
6 . خواندمیر، همان، ص 591.
7 . Paul Horn, op. cit., p. 583.
8 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 548 . نیز در تذکره شاهطهماسب مىخوانیم: «مصطفىسلطان، مشهور به کپکسلطان که با نیابت برادرش چایانسلطان سمت ایالت یافته بود در امیر الامراء او را به دیوسلطان شریک کردم». ر.ک: Paul Horn, op. cit., p 576.
(29)
________________________________________
برداشت. در پى شکست در سکسنجق و خرزویل، در سال 933ق/1527م یکبار دیگر با رقباى خود وارد جنگ شد و بهسوى اردبیل لشکر کشید و در جریان این لشکرکشى توانست حاکم آن شهر، بادنجانسلطان روملو را به قتل برساند. کمى بعد، وى در جنگ آرپهچاى از روملوها و تکلّوها شکست خورد و به قتل رسید.(1)
قراباغ، حسینبیگ[استاجلو] در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بودهاست. بهنظر مىرسد که در سال 934ق/1528م یعقوب سلطانقاجار، جانشین وى شدهباشد.(2)
قره بهادر، حاکم گیلان در سال 932ق/1526م. احتمالاً این لقب باید مربوط به یکى از حکمرانان محلى بوده باشد.
قراجهسلطانتکلّو. هنگامى که در لار به دیوسطان پیوست، حاکم همدان بود. وى بههمراه روملوها و تکلّوها در سکسنجق حضور داشت و در همین نبرد کشته شد.(3)
قزاقسلطان، ر.ک: حمزه سلطان.
قاضى جهان، به هنگام جلوس شاهطهماسب، بهجاى جمالالدین خواندمیر به وزارت منصوب شد.(4) پس از آنکه متعاقب کودتاى دیوسلطان عزل و زندانى شد،(5) به فاصله کوتاهى بهوسیله عبداللّهخان استاجلو از بند رهید و نزد شاهطهماسب فرستاده شد. پس از شکست وى و همدستان استاجلویش، در گیلان تقاعد گزید. در سال 942ق/1535-1536م نزد شاهاسماعیل بازگشت و دوباره، مقام وزارت یافت و تا سال 957ق/1550م در همین مقام ماند. وى در سال 959ق/1553م درگذشت.(6)
قزوین، در رجب 915/ژوئن-ژوئیه1509 زینلخان شاملو بهجاى ابدالبیگ دهده که از کار
________________________________________
1 . حسن روملو، همان، ص 192-194و 199-200.
2 . Paul Horn, op. cit., p. 577 . حسن روملو، همان، ص 188؛ شرف الدین بدلیسى، همان، ص 548 و اسکندربیگ منشى، همان، ص 37.
3 . Paul Horn, op. cit., p. 579 . حسن روملو، همان، ص 192-193 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 550.
4 . حسن روملو، همان، ص 185 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 547.
5 . حسن روملو، همان، ص 189 و شرف الدینبدلیسى، همان، ص 548.
6 . شرف الدینبدلیسى، همان، ص 550 و 568 و Martin B. Dickson, op. cit., p. 192.
(30)
________________________________________
برکنار شده بود، به حکومت این شهر منصوب گردید.(1) وى تا سال 919ق/1513م که به حکومت هرات منصوب شد، در همین مقام باقى ماند. خمیسبیگ (= عبداللّهخان استاجلو؟)(2) در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بود. جانشین نامبرده نیز محمدبیگ شرفالدین اوغلىتکلّو بود که پس از مرگ او حکومت آن منطقه را در دست گرفت.(3)
قازوق سلطان، ر.ک: حمزه سلطان.
قلیچبیگ بن استاجلو محمدخان، حاکم تهرانِ رى در سال 932ق/1526م حسن روملو و شرفالدین بدلیسى براین نکته تأکید کرداند که او پسر محمدخان استاجلو بودهاست. وى در دو نبرد سکسنجق و خرزویل حضور داشت.(4)
کردمان، سیدمحمد بن سیدناصر [استاجلو] در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بودهاست. هر چند در کلیه منابعى که مىشناسیم نامى از پدر وى به میان نیامده است، ولى چون مىدانیم که احمد سلطانصوفى اوغلى در همین تاریخ حاکم کرمان بودهاست،(5) احتمالاً این هر دو نام باید متعلق به یک شخص واحد باشد.(6)
________________________________________
1 . حسن روملو، همان، ص 110.
2 . از فردا اخیرالذکر در واقع در زمان مرگ شاه اسماعیل به عنوان حاکم قزوین یاد شده است. ر.ک:Martin B. Dickson, op. cit., p. 13.
3 . Paul Horn, op. cit., p. 582 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 552.
4 . Paul Horn, op. cit., p. 579 و حسن روملو، همان، ص 191 و 194 و شرف الدین بدلیسى، همان، ص 550.
5 . Martin B. Dickson, op. et loc. cit.
6 . اظهارات نویسنده در مورد این سیدمحمد بن سید ناصر (استاجلو؟!) که مطالب سند مذکور راجع به اوست، پایه و اساس ندارد. البته، در مقالهاى که یک سال بعد در پى یافتن سند تکمیلى دیگرى در مورد شورش استاجلوها در بایگانى توپقاپى سراى یافت، این اشتباه خود را تصحیح کرده است.ر.ک:
Jean-Louis Bacque-Grammont, 1977, ''Un document ottoman sur la revolte des Ostaglu, Studia Iranica 6/2: 169-184.
در این نکته، تردیدى نیست که خاندان کمونه که از اعراب عراق عرب بودند، پس از حذف بقایاى آققویونلوها از آنجا، همکار صفویان شدند و سیدمحمد بن حسین بن ناصر الدین بن على حسینى مشهور به کمونه که در آستانه حمله قواى صفوى به عراق عرب در سال 914ق/1508م توسط باریک بیگ پرناک در نجف در چاهى محبوس شده بود، از سوى شاهاسماعیل ضمن حفظ مقام نقابت سادات عراق، به منصب تولیت آستانه نجف و حکومت حلّه منصوب گردید ر.ک: بوداق منشى قزوینى، 1379 ص 124 و 135؛ خورشاه بن قباد حسینى، 1379، ص 36، 66، 68؛ میرزا بیگ جنابدى، 1378، روضة الصفویه، چاپ غلامرضا مجد طباطبایى (تهران، بنیاد موقوفات افشار)، ص 209، 210، 213؛ خیرالدین زرکلى، الاعلام، قاموس تراجم الاشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین(بیروت 1969م) جزء ششم، 334. بىتردید، این سیدمحمد بن سیدناصر از همین خاندان بوده، هر چند نمىدانیم که دقیقا چه نسبتى با سیدمحمد مذکور داشته است. به نوشته عزاوى، نام اصلى این خاندان «کمکه» بوده است (ر.ک: عباس عزاوى، تاریخ العراق بین الاحتلالین، جزء سوم، الحکومات الترکمانیه من سنه 814/1338 الى سنه 941ق/1534م، بغداد، 354-356)م.
(31)
________________________________________
قزل آغاج، محمد میرزا بنبیرامبیگ در سال 932ق/1526م حکومت آنجا را به عهده داشتهاست. اسکندر منشى نیز به همین مکان اشاره نموده و به نظر مىرسد که در شمال طالش و در نزدیکى دریاى مازندران قرار داشته باشد.(1)
کردبیگ، کردبیگ شرفلو استاجلو حدود سال 916-917ق/1510-1511م از سوى چایانسلطان مأمور شده بود که دفاع از بدلیس، عادلجواز، و ارجیش را بهعهده گیرد.(2) وى در سال 932ق/1526م حاکم منطقه اخیر بود. کردبیگ در نبرهاى سکسنجق و خرزویل نیز حضور داشت.(3)
لنگرکنان، میرقباد[استاجلو] در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بودهاست. این مکان احتمالاً در طالش قرار دارد.(4) شاهاسماعیل در مسیر خود به گنجه، یک روز قبل از رسیدن به ماتیان، دژ حاکم مغان، در آنجا اطراق نموده بود.(5)
________________________________________
1 . اسکندر بیگمنشى، همان، ص 236 و 262 . براى توصیف این منطقه ر.ک:
Adam Olearius, Voyages Tres-curieux & tres renommez faits en Moscovie, Tartarie et perse, Amsterdam, 1727, p. 1016.
شهرى به این نام در نزدیکى دریاى مازندران، در بالا دست رودخانه «ویلشى» و در مقابل جزایر «کلشول» و «على بلوش»، یافت مىشود.
2 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 285.
3 . حسن روملو، همان، ص 191 و 194.
4 . اسکندر بیگ منشى، همان، ص 442 . به نظر مىرسد که نام این ولایت، به مرکزیت لرکران، در یادداشتهاى آدام الئاریوس ذکر شده باشد. ر.ک: Adam Olearius. op. cit., p. 1015 . احتمالاً این نام قدیمى منطقه لرکران بوده است ر.ک:
Bert Fragner, ''Ardabil zwischan Sultan und Schah. Zehn Urkunden Schah Tahmásps II,'' Turcica. VI (1975), p. 190, note 13.
5 . حسن روملو، همان، ص 31.
(32)
________________________________________
ملکبیگ خویى، حاکم خوى که به سبب گریختن از میدان جنگ جام از این مقام عزل شد.(1)
مراغه، چایانسلطان استاجلو در سال 932ق/1526م حکومت آنجا را به عهده داشت.
مرجومکسلطان موصللو، پسر امیرخان موصللو، در دفاع هرات در طول محاصره این شهر به وسیله ازبکان در سال 927ق/1521م حضور داشت.(2) و در سال 934ق/1528م بهدست ذوالفقار به قتل رسید.(3)
مشهد، برونسلطانتکلّو در سال 928ق/1522م بهجاى احمدبیگ افشار به حکومت آن شهر برگزیده شد. بهجاى برونسلطان که در سال 932ق/1526م درگذشت، آغزیوارسلطان بن دمرى بیگ و سپس در سال 936ق/1530م دلومنتاش استاجلو این منصب را عهدهدار شدند.
میرقباد[استاجلو]، حاکم لنگرکنان در سال 932ق/1526م.
مغان، حمزه سلطان استاجلو در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بود.
محمدبیگ روملو، در ذىقعده 933/ سپتامبر1527 بهجاى دمرىسلطان شاملو به حکومت دامغان منصوب گردید.(4)
محمد بیگ سفرهچى استاجلو، ر.ک: چایانسلطان.
محمدسلطان شرفالدین اوغلىتکلّو، از زیردستان چوههسلطان که پس از مرگ اخىسلطان تکلّو در سال 933ق/1527م به حکومت قزوین و بسطام منصوب گردید.(5) وى که در جنگ جام نیز حضور داشت،(6) پس از به قتل رسیدن ذوالفقار در سال 935ق/1529م به حکومت بغداد برگزیده شد.(7) نامبرده، پس از سرنگونى چوههسلطان، تکلّوهایى را که به بغداد
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 134, et 140.
2 . خواندمیر، همان، ص 579 و مرجورک و حسن روملو، همان، ص 171.
3 . Paul Horn, op. cit., p. 583.
4 . Ibid., p. 582.
5 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 552 و Ibid.,p 582.
6 . M. B. Dickson, op. cit., p. 134.
7 . Paul Horn, op. cit., p. 584.
(33)
________________________________________
گریخته بودند، قتل عام نمود(1) و به این ترتیب، در مقام خود باقى ماند.
محمد خان ذوالقدر اوغلى، در سکسنجق، خرزویل، و آرپهچاى، دوشادوش دیوسلطان جنگید.(2) وى مىبایست پسر کور شاهرخ بنعلاءالدوله باشد و به گفته اسکندرمنشى با شجاعت با استاجلوها که در سال 914ق/1508م پدرش را شکست داده و به قتل رساندند، جنگیده بود.(3) او که در جنگ جام نیز حضور داشت، در آن هنگام احتمالاً حکومت اصفهان را در دست داشت.(4)
محمد میرزا بن بیرامبیگ[قرامانلو]، حاکم قزل آغاج در سال 932ق/1562م، وى در اردوى استاجلوها مىجنگید و در جنگ آرپاچاى دستگیر شد و به قتل رسید.(5) وى پسر بیرامبیگ قرامانلو، یکى از یاران قدیمى شاهاسماعیل بود.
مراد سلطان ذوالقدر، برادرزاده علىسلطان ذوالقدر که پس از عمویش در سال 931ق/1525م به حکومت شیراز رسید، ولى اندکى بعد جاى خود را به حمزهسلطان ذوالقدر داد.(6)
مصطفىبیگ استاجلو، ر.ک: کپکسلطان.
مصطفىبیگ استاجلو، ر.ک: دلومنتاش استاجلو.
مصطفىسلطان شاملو (یا افشار)، حاکم صاوه در سال 933ق/1527م که در نبرد فیروزکوه جان باخت.(7)
نیریز، سیدمحمد بن سیدناصر[استاجلو] در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بودهاست.
نیقتابیگ تمشلو، برادرزاده ساروپیره (یا سارونبیره) استاجلو قورچىباشى سابق، که در نبرد
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. cit., p. 198.
2 . حسن روملو، همان، ص 192، 194، 199.
3 . اسکندربیگ منشى، همان، ص 48 : «ذوالقدراوغلى به انتقام وقایع دیاربکر که طائفه ذوالقدر مغلوب استاجلو شده کور شاهرخ پدر او با برادرش به قتل آورده بودند، در این معرکه تقصیر کرده است.»
4 . M. B. Dickson, op. cit., p. 134.
5 . Paul Horn, op. cit., p. 581 : «محمدبیک ولد بهرام بیگ قرامانلو گرفتار شده به قتل مىرسد».
6 . حسن روملو، همان، ص 189؛ Paul Horn, op. cit., pp. 578-579.
7 . Paul Horn, op. cit., p. 582; Martin B. Dickson, op. cit., p. 102, note l.
(34)
________________________________________
چالدران به قتل رسید. وى بههمراه استاجلوها در سکسنجق جنگیده بود.(1)
نیشابور، زینالدینسلطان شاملو در سال 928ق/1522م حاکم آنجا بودهاست. او تا حدود سال 933ق/1527م در این منصب باقى ماند.(2) با این حال، بنا به نوشته افضل التواریخ، این مقام را در این تاریخ، باباالیاس بیات داشته است.(3)
نخودبیگ، ر.ک: ذوالفقار بیگ.
پرهانِ رى، نتوانستیم محل واقعى این منطقه را که به نظر مىرسد همان تهران باشد، بیابیم. قلیچبیگ بن استاجلو محمدخان در سال 932ق/1526م حاکم آنجا بوده است.
پیرقلىسلطان کنگرلو (یا شاملو)، حاکم سمنان و خوار، آنگونه که از افضل التواریخ برمىآید. به نوشته تاریخ ایلچىنظامشاه، وى در جنگ جام حضور داشته است.(4) شاید نامبرده همان پیرىسلطان باشد که خواندمیر از وى به عنوان یکى از مدافعان هرات در جریان محاصره سال 927ق/1521م یاد کرده است.(5)
رى، زینلخان شاملو در فاصله سالهاى 916-919ق/1509-1513م حکومت آنجا را در دست داشته است. قلیچبیگ بنمحمد استاجلوخان در سال 932ق/1526م حاکم آن منطقه بودهاست. شاید احمدسلطان کنگرلو کمى پس از این تاریخ، جانشین وى شده باشد.(6) به هنگام مرگ دیوسلطان، این مقام به سلیمانبیگ روملو واگذار شد.(7)
سبزوار، چکرجهسلطان شاملو در سال 928ق/1522م از سوى دورمشخان به حکومت آن منطقه منصوب گردید. به نوشته خواندمیر، این منصب کمى پس از این تاریخ به احمدبیگ افشار واگذار گردید،(8) ولى به نظر مىرسد که چکرجهسلطان تا سال 933ق/1527م در این
________________________________________
1 . Paul Horn, op. cit., p. 579 : «برادرزاده سارو نبیره قورچى باشى سابق». خواندمیر، همان، ص 547.
2 . خواندمیر، همان، ص 591 و حسن روملو، همان، ص 176.
3 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 19, et 102, note l.
4 . Op. et loc. cit. et p.134.
5 . خواند میر، همان، ص 579.
6 . M. B. Dickson, op. cit., p. 102, note l.
7 . شرف الدینبدلیسى، همان، ص 552.
8 . خواندمیر، همان، ص 591.
(35)
________________________________________
مقام باقى مانده باشد.(1) از آنجا که دو شهر به نام سبزاوار وجود دارد، به نظر مىرسد که منطقه واگذار شده به احمدبیگ افشار مىبایست حدود فراه، و منطقه تحت حکومت چکرجهسلطان، حدود نیشابور واقع شده باشد.
ساخر، در سال 928ق/1522م به احمدبیگافشار واگذار شد.(2)
سرخس، سوندوکبیگ افشار در سال 927ق/1521م پیش از یورش ازبکان، حکومت آن منطقه را در دست داشت.(3)
سرداربیگ[استاجلو]، در سال 932ق/1526م حاکم گنجه و بردع بوده است. شایان ذکر است که حیدر چلبى (در فریدون بیگ، منشات السلاطین، جلد یکم، استانبول 1274/1858، ص 462) از شخصى با عنوان «سرداربیگ، حاکم گنجه و بردع» در زمره امراى قزلباشى یاد کرده است که در نبرد چالدران به قتل رسیدند. شاید بتوان چنین فرض نمود که لقب وى پس از این واقعه، به کسى داده شده که حکومت همان منطقه را به عهده گرفته بوده است (نظیر آن چه در مورد چایانسلطان معمول شده بود).
ساوخ بلاغ، زینلخان شاملو از سال 916-919ق/1509-1513م حکومت آن منطقه را در دست داشته است.
صاوه، دمرىبیگ[استاجلو] در سال 932ق/1526م حکومت آن منطقه را در دست داشته است. سال بعد، این منصب به مصطفى سلطانشاملو(4) (یا افشار) واگذار شد.
سیدمحمد بنسیدناصر[استاجلو]، حاکم کرمان و نیریز که در سال 932ق/1526م بهخاک عثمانى گریخت. شاید وى همان احمدسلطان صوفى اوغلى بودهباشد که طبق تذکره شاهطهماسب، هنگامى که کمى پس از جنگ خرزویل به استاجلوها پیوست، حکومت کرمان را در دستداشت.(5)
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. et loc. cit.
2 . خواند میر، همان، ص 591.
3 . همان، ص 579.
4 . M. B. Dickson, op. et loc. cit.
5 . Paul Horn, op. cit., p. 579.
(36)
________________________________________
سمنان، بهنوشته تاریخ ایلچى نظامشاه، در سال 933ق/1527م حکومت این منطقه در دست دمرىسلطان شاملو بودهاست، و به نوشته افضل التواریخ، پیرقلى کنگرلو حاکم سمنان بودهاست.(1)
سوندوکبیگ افشار، در سال 927ق/1521م حکومت سرخس را در دست داشته است.(2)
سلیمانبیگ روملو، در زمان مرگ دیوسلطان، نامبرده تیول دیوسلطان (چخور سعد؟)را دریافت نمود، همچنین حکومت رى و مقام امیر دیوان را که از آن دیوسلطان بود، به وى سپردند.(3)
شاه قباد تکلّو، پسر ارشد چوههسلطان که مناصب پدر را به ارث برد و کمى بعد، حین فرار تکلّوها به بغداد به قتل رسید.(4)
شهریارِ ورامین، ابراهیم پاشا در جریان خروج از قلمرو صفویان، در سال 934ق/1534م از جایى به نام «لواى رى و شهریار» یاد کردهاست.(5) پیش از صفویان اطلاق نام «شهریارِ رى» به این منطقه رایج بوده است. بهنظر مىرسد که در زمان شاه اسماعیل، مرکز این منطقه از رى به ورامین انتقال یافته باشد. احمدسلطان[استاجلو] در سال 932ق/1526م حاکم همین منطقه بوده است.
شیراز، علىسلطان ذوالقدر در سال 920ق/1514م بهجاى خلیلسلطان ذوالقدر که بهدستور شاه بهقتل رسیده بود، به حکومت این شهر منصوب گردید. در زمان مرگ وى به سال 931ق/1525م این ایالت به برادرزادهاش مرادسلطان ذوالقدر و کمى پس از آن تاریخ، به حمزهسلطان چمشلو ذوالقدر واگذار گردید.
________________________________________
1 . M. B. Dickson, op. et loc. cit..
2 . خواند میر، همان، ص 579 و حسن روملو، همان، ص 171.
3 . شرف الدین بدلیسى، همان، ص 552.
4 . Paul Horn, op. cit., pp. 586-587.
5 . M. Tayyib Gokbilgin, ''Arz ve raporlarina gore Ibrahim Pasa'nin Irakeyn seferindeki ilk tedbirleri ve futuhati,'' Belleten, ××I/83, 1957, p. 475, document E.4080/2 des Archives de Topkapi.
(37)
________________________________________
تاجالدینبیگ [استاجلو]، به همراه کپکسلطان در جنگ آرپهچاى به قتل رسید.(1)
تهران، به نظر مىرسد که در سال 932ق/1526م نام ایالت رى بودهاست.
تولک، در سال 928ق/1522م به احمدبیگ افشار واگذار شد.(2)
طوس، احمدبیگ افشار در سال 928ق/1522م به جاى برونسلطان تکلّو به حکومت آنجا منصوب گردید.(3)
اوک، در سال 928ق/1522م به احمدبیگ افشار داده شد.(4)
ورامین، ر.ک: شهریارِ ورامین.
یعقوب سلطان قاجار، حاکم قراباغ (پس از حسینبیگ استاجلو؟)، که به اتهام فرار از مقابل ازبکان در جنگ جام از این مقام برکنار شد.(5)
زینلخان شاملو، در سال 913ق/1509م بهجاى ابدال بیگ دهده به حکومت قزوین، ساوخ بلاغ و رى منصوب گردید. در نبرد مرو حاضر بود، و پس از آن در سال 919ق/1513م متعاقب بازپسگیرى این منقطه از ازبکان، به حکومت خراسان منصوب شد. وى که در اواخر سال 920ق/1515م یا اوایل 921ق/1516م جاى خود را به طهماسب و امیرخان موصللو داده بود، نزد شاه اسماعیل بازگشت. از سال 923ق/1518م به همراه دورمشخان در لشکرکشىهاى متعدد در مازندران، گیلان، بینالنهرین، و سپس در سال 927ق/1521م در خراسان شرکت نمود. دورمشخان وى را در سال 928ق/1522م به حکومت استرآباد منصوب نمود.(6) در سال 931ق/1525م به دیوسلطان پیوست و در جنگ فیروزکوه به سال 933ق/1527م توسط ازبکان به قتل رسید.(7)
________________________________________
1 . حسن روملو، همان، ص 200.
2 . خواندمیر، همان، ص 591.
3 . همان، ص 585 و 591.
4 . همان، ص 591.
5 . M. B. Dickson, op. cit., pp. 134 et 140 .
6 . خواندمیر، همان، ص 538، 553، 554، 558، 563، 564، 572، 585، 591 و حسن روملو، همان، ص 110، 117، 120، 176.
7 . Paul Horn, op. cit., p. 582; M. B. Dickson, op. cit., p. 68, 116 .
(38)
________________________________________
زینالدین سلطانشاملو، حاکم استرآباد تا سال 928ق/1522م در این تاریخ، از سوى دورمشخان به حکومت اسفراین و نیشابور منصوب شد.(1)
ذوالفقاربیگ، پسر علىبیگموصللو و برادرزاده امیرخان که در جریان محاصره هرات در سال 927ق/1521م نزد وى بهسر مىبرد.(2) در زمانى که به شورشیان پیوست، حاکم کلهران بود و با بهقتل رساندن عموى خود، ابراهیمخان و عموزادگانش در بهار سال 934ق/1528م به بغداد گریخت. به هنگام شورش برضد شاهطهماسب، به تابعیت عثمانى درآمد، ولى پیش از اینکه بتواند در این شورش مداخلهاى کند، در بهار سال 935ق/1529م بهدست علىبیگ تیکباش اوغلى و احمدبیگ، نوادگانصوفى خلیلموصللو، بهقتل رسید.(3) پیوستن ذوالفقار بهعثمانى و قتل وى بخشى از بهانههاى عثمانیان براى آغاز لشکرکشى موسوم به «عراقین» بود.
________________________________________
1 . خواند میر، همان، ص 585، 591 و حسن روملو، همان، ص 176.
2 . خواند میر، همان، ص 580 و حسن روملو، همان، ص 171.
3 . Paul Horn, op. cit., p. 583 : «ذوالفقار بیگ بن على بیگ مشهور به نخود سلطان که در آن وقت حاکم کلهران بود در سرعمش ابراهیم خان موصللو که قشون امیرخان بدو منسوب گشته بود و به حکومت بغداد و عراق عرب رسیده در آن حین در ییلاق ماهى دشت بوده، ایلغار کرده عم خود را با اکثر بنى اعمام خود در بغداد به قتل رسانیده». .584
(39)