قرآن دانی و معنادرمانی
آرشیو
چکیده
متن
یکی از موضوعاتی که در دهههای اخیر،در اروپا،در حوزه فلسفه و روانشناسی مطرح شد، مقولهای به نام «معنادرمانی» (logothérapie) است. این موضوع را برای اولین بار،دکتر ویکتور فرانکل ـ روانشناس و روانکاو آلمانی ـ مطرح کرد و با نگارش چندین کتاب آنرا گسترش داد. وی در یکی از کتابهایش به خاطرات بسیار وحشتناک خود از اردوگاههای کار اجباری آلمان در زمان جنگ جهانی دوم اشاره میکند و از نگرگاه علمی به بررسی نیروها و مفاهیمی میپردازد که میتواند انسان را در ورطههای بسیار سخت و کشنده ـ که اردوگاه معروف «آشویتس» نمونه بارز آن است ـ ثبات و آرامش ببخشد و او را نجات دهد.
هدف نگارنده در این نوشتار نیز تحمیل موضوع «معنادرمانی» بر قرآن کریم نیست.بلکه طرح این موضوع به جهت تطابقی است که سخنان دکتر فرانکل با خواستههای فطری انسانها و با پیامی دارد که قرآن کریم،قرنها پیش از تولد او و نظریهاش،به گونهای بسیار کاملتر و صحیحتر،بیان نموده،در پیش درآمد این کتاب آمده است:
«دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده،گاهی از بیماران خود که از نگرانیهاو دردهای کوچک و بزرگ رنج میبرند و شِکوه میکنند،میپرسد:چرا خودکشی نمیکنید؟ او بیشتر وقتها،میتواند از پاسخ بیماران، خط اصلی رواندرمانی خویش را بیابد.در زندگی هر کسی چیزی وجود دارد؛ در زندگی یک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پیوند میدهد؛در زندگی دیگری توانمندی که بتواند آن را به کار گیرد؛ در زندگی سومی،شاید تنها،خاطرات کشداری که ارزش نگهداری دارد.یافتن این رشتههای ظریف یک زندگی فرو پاشیده به شکل یک انگاره استوار از معنی و مسئولیت،هدف و موضوع «لوگوتراپی»است که عبارت از تعبیر دکتر فرانکل «از تحلیل اگزیستانسیالیستی نوین»(هستیدرمانی) میباشد.دکتر فرانکل،در این کتاب تجربهای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد،توضیح میدهد. وی در زمان جنگ دوم اروپا (موسوم به جنگ جهانی دوم) مدتی طولانی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود، چندان که تنها وجود برهنهاش برای او باقی مانده بود و بس. پدر و مادر و برادر و همسرش یا در اردوگاهها جان سپردند و یا به کورههای آدم سوزی سپرده شدند. خواهرش تنها بازماندهی این خانواده بود که از اردوگاههای کار اجباری جان سالم به در برد.
او با آنکه همه اندوختههایش را از دست داده و همه ارزشهایش نادیده گرفته شده بود و از گرسنگی و سرما و بیرحمی رنج میبرد و هر لحظه در انتظار مرگ بود، با اینحال زنده ماند. اما او چگونه زنده ماند؟ آنچه او را زنده نگاه داشت و هر انسان دیگر را نیز در اینگونه شرایط زنده نگاه میدارد، «معنای زندگی» است.وی در بارهی معنای زندگی چنین میگوید:
«من شک دارم که پزشکی بتواند پاسخی کلی به این پرسش که«معنی زندگی چیست؟» بدهد؛زیرا فضای زندگی از فرد به فرد، روز به روز و ساعت به ساعت در تغییر است.از این رو،آنچه مهم است، معنی زندگی به طور اعم نیست، بلکه هر فرد باید معنی و هدف زندگی خود را در لحظات دیگر دریابد. این پرسش کلی،مانند این است که از یک قهرمان شطرنج بپرسید که بهترین حرکت مهرهها در بازی شطرنج چیست؟روشن است که بهترین حرکت و یا حتی حرکت خوب، جدا از یک موقعیت معین در بازی و بدون در نظر گرفتن شخصیت حریف،معنی و وجود خارجی ندارد.در مورد وجود انسان نیز قضیه،درست به همین شکل میباشد. هیچ معنی انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش سازد،وجود ندارد،بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی هستیم که میبایست به آن تحقق بخشیم.نه ما در انجام این وظیفه و رسالت،جانشینی داریم و نه زندگی برگشتپذیر است.مسئولیت ما بیمانند و منحصر به فرد و فرصتی که برای انجامش داریم نیز بیهمتاست.هر موقعیت از زندگی فرصتی طلایی است که به انسان امکان دست و پنجه نرم کردن و گرهای به دستش میدهد تا شانس گشودن آنرا داشته باشد.
پس پرسش در باره معنی زندگی هر شخص را باید به خود او برگرداند؛یعنی فرد نباید بپرسد که معنی چیست،بلکه باید بداند که خود او در برابر این پرسش قرار گرفته است.به سخن دیگر،خودِ فرد پاسخگوی زندگی خویش میباشد و هماو تنهاست که میتواند به پرسش زندگی پاسخ گوید. زندگی، که او خود وظیفهدار و مسئول آنست، بنابراین،لوگوتراپی اصل و جوهر وجودی انسان را در پذیرفتن این مسئولیت میبیند».1
آنچه در این بخش از گفتههای دکتر فرانکل دیده میشود،درباره مواردی از جمله تغییر معنی زندگی نسبت به تک تک افراد و لحظهها ومکانها و… میباشد.
او در مثالی که از حرکت مهرههای شطرنج سخن میگوید ـ و نیز دیگر بخشهای سخن او که خواهد آمد ـ این نکته را روشن میسازد که آفریدههای خداوند،به تعداد خودشان،دارای مشکل و اختلاف گوناگون هستند و در عین حال،دارویی نیز وجود دارد که بتواند همزمان و در هر مکان برای همه انسانها مفید و شفابخش باشد،به سخن دیگر،اگر چنین دارویی وجود داشته باشد،امکان «معنادرمانی» به بهترین شکل پدید آمده است.پس از این،امکان چنین چیزی را در مورد قرآن بررسی خواهیم کرد.
وی در ادامه سخن خود،تحت عنوان «معانی مافوق» و نیز «معانی غایی و نهائی» میآورد که:
«این معناها به ناچار ماورای توانایی درک و فهم بشر قرار میگیرد و ما در لوگوتراپی از آنها به عنوان معناهای مافوق» نام میبریم.آنچه از انسان خواسته شده است این نیست که بنا بر آموزشهای پارهای از فلاسفه اگزیستانسیالیست، لزوم تحمل پوچی زندگی را بر خود تحمیل کند و بقبولاند،بلکه انسان باید ناتوانی خود را در درک «معنی» بیقید و شرط زندگی،از راه منطق بپذیرد؛زیرا که «معنی» از منطق ژرفتر است.روانپزشکی که از مفهوم «معانی مافوق» فراتر میرود،گاه در برابر پرسش بیماران خود غافلگیر میشود، همانگونه که من در برابر دختر شش سالهام با این وضع مواجه شدم.
روزی دختر شش ساله من پرسید:«چرا ما میگوییم:خدای مهربان؟ پاسخ دادم:
یادت هست که چند هفته پیش سرخک داشتی و همین خدای مهربان بود که تو را شفا داد و اسباب بهبودی را برایت فراهم کرد؟!. اما این پاسخ، دختر کوچک را راضی نکرد و گفت: «اما، بابا فراموش نکن که خود او این سرخک را فرستاده بود!» حال اگر بیماری عمیقاً به اصول مذهبی معتقد است، دلیلی ندارد که روان درمانگر از این اعتقاد و منبع روحانی برای یاری او استفاده نکند، درمانگر میبایست خود را جای بیمار بگذارد و مسائل را از دید او ببیند. این کاری است که من کردم».2
مسألهی دیگری که وی میگوید این است که روان درمانگر میباید خود را جای بیمار بگذارد و مسائل را از دید او ببیند. راستی چه کسی میتواند بهتر از آفریننده جسم و جان انسان در دیدگان انسان بنشیند ـ اگر بنشیند ـ و دنیا را از دیدهی او بنگرد؟
همچنانکه امام باقر(ع) فرمود:
«وَ لوأَنّ الایة إِذا نزلتْ فی قومٍ ثم ماتَ أولئک القومُ ماتتِ الایة لما بَقی منَ القرآنِ شیء و لکنَّ القرآنَ یجری أَوّلهُ علی آخِرِه مادامت السماوات و الأَرض و لکلّ قوم ایة یتلونها هـم منهـا مـن خیرٍ أو شرٍّ؛اگر ایهای در مورد قومی نازل گردد،سپس با هلاکت آن قوم نیز حیات خود را از دست بدهد،اثری از قرآن باقی نخواهد ماند،لکن اولِ قرآن به سوی آخر آن و آخرِ آن به سوی اول آن،تا همیشه و بدون توقف جریان دارد و برای هر قومی در قرآن کریم ایهای در باره امور مربوط به خیر و شر و سود و زیان ایشان وجود که آن را تلاوت میکنند (و باید به آن دقت کنند)».3
امام رضا(ع)در حدیث دیگری فرمود:
«لایخلقهُ الأَزمنةُ و لایغثُّ علی الألسنةِ لأنّه لم یجعلْ لزمانٍ دونَ زمانٍ بل جُعلَ دلیلَ البرهانِ و حجةً علی کلِّ انسانٍ […]»قرآن به مرور زمان کهنه نگردد و بر اثر تکرار بر سر زبانها سستی نیابد؛زیرا خداوند، آن را برای زمانی جدا از زمان دیگر قرار نداده،بلکه آن را دلیل برهان و حجّت بر هر انسان قرار داده است».
دو نکته مهمی که در کنار دیگر نکتههای دو حدیث یاد شده ـ و احادیث شبیه به آن در مجامع روایی ـ دیده میشوند،یکی جریان یافتن ایههای قرآن در هر زمان و مخاطب قرار دادن انسانهای هر عصر است و دیگری «حجّت بودن قرآن بر هر انسان» به صِرف انسان بودن و گذشته از ویژگیهای نژادی و ملی او.
مسألهای دیگر که مورد تأکید بحث معنادرمانی است،نگریستن به مسائل از دید بیمار است.جانب این موضوع پر اهمّیت نیز در ویژگی فطری بودن دین نگاه داشته شده و این دین،به همین دلیل «قیم» نامیده شده است فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّین حَنِیفاً فِطرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدِیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایعلَمُون ;5
موضوعی دیگر که وی برآن تأکید ورزیده، به رسمیت شناختن رنجها در زندگی و به تعبیر بهتر، تدبّر و وارسی آنچه در پشت رنجهای عجیب و گوناگون نهفته و یافتن تدبیر الهی در ورای آنهاست. وی به مخاطبان خود این درس را میآموزد که در عرصه رویارویی با مشقّتها، هرگز میدان را به نفع سختیها خالی نکنند،بلکه به شناسایی هر چه بیشترِ سرچشمه آن بپردازند و «معنی» نهفته در پشت آنرا دریابند و دست فرستنده را نیز بشناسند. این حقیقت را قرآن کریم بارها در عبارتها و بیانهای گوناگون نشان داده و به بشر تفهیم کرده است.
دکتر فرانکل در این بخش،راز ماندگاری و ایستادگی انسانها را در برابر تندباد حوادث،همانا یافتن معنایی از زندگی میداند که لحظه به لحظه و به شکلی متفاوت بروز میکند.به گفته او، مشکل،تنها عبارت از گوناگونی انسانها و خواستههای آنان نیست،بلکه زندگی یک انسان واحد نیز در هر لحظه ممکن است،شکل و معنایی دیگر یابد و این چیزی است که همه ما آن را با وجدان خود لمس و تجربه کردهایم.6
در اینجا باید بگوییم:چنین دارویی جز قرآن نیست که نه تنها برای همه انسانها بلکه برای تمامی حالتها و شرایط ایشان دارای معنا و پیام زندگی است.این چیزی است که از جامعیت قرآن،ناشی میگردد.موضوع جامعیت قرآن و تبیین چند و چون آن،نیازمند بحثی مستقل است.در اینجا،تا همین اندازه میتوان اشاره کرد که ویژگی زبان قرآن و ارتباطی که هر یک از 6236 ایه با هر یک از 6235 ایه دیگر، از دید هر یک از انسانها ـ براساس اصل تدبّر و با توجه به مشکلات تک تک آنها ـ بیابد،بخشی از این حقیقت را تبیین میکند.7 اگر «فرهنگِ قرآنی» در جامعه ترویج گردد، قرآن کریم خواهد توانست در هر زمان و مکان،برای همه انسانها و همه لحظههای زندگی آنان،حقیقت معنی زندگی را ـ که دلیل وجود و ماندگاری هر انسان و مایه امید او در همه ورطههاست ـ تبیین نماید.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ نکـ : فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنا، فرانکل، ویکتور. انسان در جست وجوی معنی. ترجمه ی نهضت صالحیان و مهین میلانی، تهران: انتشارات درسا، 1374، پیشگفتار، بخش یک، ص 137ـ146.
2ـ فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنی، ص 183.
3ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 14.
4ـ مجلسی، همان.
5ـ سورهی روم، ایهی 30.
6ـ فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنی، ص 163.
7ـ ممکن است این پرسش مطرح شود که ایا در قرآن کریم، یک ایه حتی با ایههای کاملاً همسان خود نیز دارای همین تعامل مورد اشاره است؟ پاسخ مثبت است و در تدبر در قرآن، هر ایه با تمامی ایات دیگر دارای کنش و واکنش است.
هدف نگارنده در این نوشتار نیز تحمیل موضوع «معنادرمانی» بر قرآن کریم نیست.بلکه طرح این موضوع به جهت تطابقی است که سخنان دکتر فرانکل با خواستههای فطری انسانها و با پیامی دارد که قرآن کریم،قرنها پیش از تولد او و نظریهاش،به گونهای بسیار کاملتر و صحیحتر،بیان نموده،در پیش درآمد این کتاب آمده است:
«دکتر فرانکل روانپزشک و نویسنده،گاهی از بیماران خود که از نگرانیهاو دردهای کوچک و بزرگ رنج میبرند و شِکوه میکنند،میپرسد:چرا خودکشی نمیکنید؟ او بیشتر وقتها،میتواند از پاسخ بیماران، خط اصلی رواندرمانی خویش را بیابد.در زندگی هر کسی چیزی وجود دارد؛ در زندگی یک نفر عشق وجود دارد که او را به فرزندانش پیوند میدهد؛در زندگی دیگری توانمندی که بتواند آن را به کار گیرد؛ در زندگی سومی،شاید تنها،خاطرات کشداری که ارزش نگهداری دارد.یافتن این رشتههای ظریف یک زندگی فرو پاشیده به شکل یک انگاره استوار از معنی و مسئولیت،هدف و موضوع «لوگوتراپی»است که عبارت از تعبیر دکتر فرانکل «از تحلیل اگزیستانسیالیستی نوین»(هستیدرمانی) میباشد.دکتر فرانکل،در این کتاب تجربهای را که منجر به کشف «لوگوتراپی» شد،توضیح میدهد. وی در زمان جنگ دوم اروپا (موسوم به جنگ جهانی دوم) مدتی طولانی در اردوگاه کار اجباری اسیر بود، چندان که تنها وجود برهنهاش برای او باقی مانده بود و بس. پدر و مادر و برادر و همسرش یا در اردوگاهها جان سپردند و یا به کورههای آدم سوزی سپرده شدند. خواهرش تنها بازماندهی این خانواده بود که از اردوگاههای کار اجباری جان سالم به در برد.
او با آنکه همه اندوختههایش را از دست داده و همه ارزشهایش نادیده گرفته شده بود و از گرسنگی و سرما و بیرحمی رنج میبرد و هر لحظه در انتظار مرگ بود، با اینحال زنده ماند. اما او چگونه زنده ماند؟ آنچه او را زنده نگاه داشت و هر انسان دیگر را نیز در اینگونه شرایط زنده نگاه میدارد، «معنای زندگی» است.وی در بارهی معنای زندگی چنین میگوید:
«من شک دارم که پزشکی بتواند پاسخی کلی به این پرسش که«معنی زندگی چیست؟» بدهد؛زیرا فضای زندگی از فرد به فرد، روز به روز و ساعت به ساعت در تغییر است.از این رو،آنچه مهم است، معنی زندگی به طور اعم نیست، بلکه هر فرد باید معنی و هدف زندگی خود را در لحظات دیگر دریابد. این پرسش کلی،مانند این است که از یک قهرمان شطرنج بپرسید که بهترین حرکت مهرهها در بازی شطرنج چیست؟روشن است که بهترین حرکت و یا حتی حرکت خوب، جدا از یک موقعیت معین در بازی و بدون در نظر گرفتن شخصیت حریف،معنی و وجود خارجی ندارد.در مورد وجود انسان نیز قضیه،درست به همین شکل میباشد. هیچ معنی انتزاعی که انسان عمری را صرف یافتنش سازد،وجود ندارد،بلکه هر یک از ما دارای وظیفه و رسالتی ویژه در زندگی هستیم که میبایست به آن تحقق بخشیم.نه ما در انجام این وظیفه و رسالت،جانشینی داریم و نه زندگی برگشتپذیر است.مسئولیت ما بیمانند و منحصر به فرد و فرصتی که برای انجامش داریم نیز بیهمتاست.هر موقعیت از زندگی فرصتی طلایی است که به انسان امکان دست و پنجه نرم کردن و گرهای به دستش میدهد تا شانس گشودن آنرا داشته باشد.
پس پرسش در باره معنی زندگی هر شخص را باید به خود او برگرداند؛یعنی فرد نباید بپرسد که معنی چیست،بلکه باید بداند که خود او در برابر این پرسش قرار گرفته است.به سخن دیگر،خودِ فرد پاسخگوی زندگی خویش میباشد و هماو تنهاست که میتواند به پرسش زندگی پاسخ گوید. زندگی، که او خود وظیفهدار و مسئول آنست، بنابراین،لوگوتراپی اصل و جوهر وجودی انسان را در پذیرفتن این مسئولیت میبیند».1
آنچه در این بخش از گفتههای دکتر فرانکل دیده میشود،درباره مواردی از جمله تغییر معنی زندگی نسبت به تک تک افراد و لحظهها ومکانها و… میباشد.
او در مثالی که از حرکت مهرههای شطرنج سخن میگوید ـ و نیز دیگر بخشهای سخن او که خواهد آمد ـ این نکته را روشن میسازد که آفریدههای خداوند،به تعداد خودشان،دارای مشکل و اختلاف گوناگون هستند و در عین حال،دارویی نیز وجود دارد که بتواند همزمان و در هر مکان برای همه انسانها مفید و شفابخش باشد،به سخن دیگر،اگر چنین دارویی وجود داشته باشد،امکان «معنادرمانی» به بهترین شکل پدید آمده است.پس از این،امکان چنین چیزی را در مورد قرآن بررسی خواهیم کرد.
وی در ادامه سخن خود،تحت عنوان «معانی مافوق» و نیز «معانی غایی و نهائی» میآورد که:
«این معناها به ناچار ماورای توانایی درک و فهم بشر قرار میگیرد و ما در لوگوتراپی از آنها به عنوان معناهای مافوق» نام میبریم.آنچه از انسان خواسته شده است این نیست که بنا بر آموزشهای پارهای از فلاسفه اگزیستانسیالیست، لزوم تحمل پوچی زندگی را بر خود تحمیل کند و بقبولاند،بلکه انسان باید ناتوانی خود را در درک «معنی» بیقید و شرط زندگی،از راه منطق بپذیرد؛زیرا که «معنی» از منطق ژرفتر است.روانپزشکی که از مفهوم «معانی مافوق» فراتر میرود،گاه در برابر پرسش بیماران خود غافلگیر میشود، همانگونه که من در برابر دختر شش سالهام با این وضع مواجه شدم.
روزی دختر شش ساله من پرسید:«چرا ما میگوییم:خدای مهربان؟ پاسخ دادم:
یادت هست که چند هفته پیش سرخک داشتی و همین خدای مهربان بود که تو را شفا داد و اسباب بهبودی را برایت فراهم کرد؟!. اما این پاسخ، دختر کوچک را راضی نکرد و گفت: «اما، بابا فراموش نکن که خود او این سرخک را فرستاده بود!» حال اگر بیماری عمیقاً به اصول مذهبی معتقد است، دلیلی ندارد که روان درمانگر از این اعتقاد و منبع روحانی برای یاری او استفاده نکند، درمانگر میبایست خود را جای بیمار بگذارد و مسائل را از دید او ببیند. این کاری است که من کردم».2
مسألهی دیگری که وی میگوید این است که روان درمانگر میباید خود را جای بیمار بگذارد و مسائل را از دید او ببیند. راستی چه کسی میتواند بهتر از آفریننده جسم و جان انسان در دیدگان انسان بنشیند ـ اگر بنشیند ـ و دنیا را از دیدهی او بنگرد؟
همچنانکه امام باقر(ع) فرمود:
«وَ لوأَنّ الایة إِذا نزلتْ فی قومٍ ثم ماتَ أولئک القومُ ماتتِ الایة لما بَقی منَ القرآنِ شیء و لکنَّ القرآنَ یجری أَوّلهُ علی آخِرِه مادامت السماوات و الأَرض و لکلّ قوم ایة یتلونها هـم منهـا مـن خیرٍ أو شرٍّ؛اگر ایهای در مورد قومی نازل گردد،سپس با هلاکت آن قوم نیز حیات خود را از دست بدهد،اثری از قرآن باقی نخواهد ماند،لکن اولِ قرآن به سوی آخر آن و آخرِ آن به سوی اول آن،تا همیشه و بدون توقف جریان دارد و برای هر قومی در قرآن کریم ایهای در باره امور مربوط به خیر و شر و سود و زیان ایشان وجود که آن را تلاوت میکنند (و باید به آن دقت کنند)».3
امام رضا(ع)در حدیث دیگری فرمود:
«لایخلقهُ الأَزمنةُ و لایغثُّ علی الألسنةِ لأنّه لم یجعلْ لزمانٍ دونَ زمانٍ بل جُعلَ دلیلَ البرهانِ و حجةً علی کلِّ انسانٍ […]»قرآن به مرور زمان کهنه نگردد و بر اثر تکرار بر سر زبانها سستی نیابد؛زیرا خداوند، آن را برای زمانی جدا از زمان دیگر قرار نداده،بلکه آن را دلیل برهان و حجّت بر هر انسان قرار داده است».
دو نکته مهمی که در کنار دیگر نکتههای دو حدیث یاد شده ـ و احادیث شبیه به آن در مجامع روایی ـ دیده میشوند،یکی جریان یافتن ایههای قرآن در هر زمان و مخاطب قرار دادن انسانهای هر عصر است و دیگری «حجّت بودن قرآن بر هر انسان» به صِرف انسان بودن و گذشته از ویژگیهای نژادی و ملی او.
مسألهای دیگر که مورد تأکید بحث معنادرمانی است،نگریستن به مسائل از دید بیمار است.جانب این موضوع پر اهمّیت نیز در ویژگی فطری بودن دین نگاه داشته شده و این دین،به همین دلیل «قیم» نامیده شده است فَأَقِم وَجهَکَ لِلدِّین حَنِیفاً فِطرَتَ اللّهِ الَّتِی فَطَرَ النّاسَ عَلَیها لا تَبدِیلَ لِخَلقِ اللّهِ ذلِکَ الدِّینُ القَیمُ وَ لکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لایعلَمُون ;5
موضوعی دیگر که وی برآن تأکید ورزیده، به رسمیت شناختن رنجها در زندگی و به تعبیر بهتر، تدبّر و وارسی آنچه در پشت رنجهای عجیب و گوناگون نهفته و یافتن تدبیر الهی در ورای آنهاست. وی به مخاطبان خود این درس را میآموزد که در عرصه رویارویی با مشقّتها، هرگز میدان را به نفع سختیها خالی نکنند،بلکه به شناسایی هر چه بیشترِ سرچشمه آن بپردازند و «معنی» نهفته در پشت آنرا دریابند و دست فرستنده را نیز بشناسند. این حقیقت را قرآن کریم بارها در عبارتها و بیانهای گوناگون نشان داده و به بشر تفهیم کرده است.
دکتر فرانکل در این بخش،راز ماندگاری و ایستادگی انسانها را در برابر تندباد حوادث،همانا یافتن معنایی از زندگی میداند که لحظه به لحظه و به شکلی متفاوت بروز میکند.به گفته او، مشکل،تنها عبارت از گوناگونی انسانها و خواستههای آنان نیست،بلکه زندگی یک انسان واحد نیز در هر لحظه ممکن است،شکل و معنایی دیگر یابد و این چیزی است که همه ما آن را با وجدان خود لمس و تجربه کردهایم.6
در اینجا باید بگوییم:چنین دارویی جز قرآن نیست که نه تنها برای همه انسانها بلکه برای تمامی حالتها و شرایط ایشان دارای معنا و پیام زندگی است.این چیزی است که از جامعیت قرآن،ناشی میگردد.موضوع جامعیت قرآن و تبیین چند و چون آن،نیازمند بحثی مستقل است.در اینجا،تا همین اندازه میتوان اشاره کرد که ویژگی زبان قرآن و ارتباطی که هر یک از 6236 ایه با هر یک از 6235 ایه دیگر، از دید هر یک از انسانها ـ براساس اصل تدبّر و با توجه به مشکلات تک تک آنها ـ بیابد،بخشی از این حقیقت را تبیین میکند.7 اگر «فرهنگِ قرآنی» در جامعه ترویج گردد، قرآن کریم خواهد توانست در هر زمان و مکان،برای همه انسانها و همه لحظههای زندگی آنان،حقیقت معنی زندگی را ـ که دلیل وجود و ماندگاری هر انسان و مایه امید او در همه ورطههاست ـ تبیین نماید.
ادامه دارد
ـــــــــــــــــــــــــــــــ
1ـ نکـ : فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنا، فرانکل، ویکتور. انسان در جست وجوی معنی. ترجمه ی نهضت صالحیان و مهین میلانی، تهران: انتشارات درسا، 1374، پیشگفتار، بخش یک، ص 137ـ146.
2ـ فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنی، ص 183.
3ـ مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 14.
4ـ مجلسی، همان.
5ـ سورهی روم، ایهی 30.
6ـ فرانکل، ویکتور، انسان در جستوجوی معنی، ص 163.
7ـ ممکن است این پرسش مطرح شود که ایا در قرآن کریم، یک ایه حتی با ایههای کاملاً همسان خود نیز دارای همین تعامل مورد اشاره است؟ پاسخ مثبت است و در تدبر در قرآن، هر ایه با تمامی ایات دیگر دارای کنش و واکنش است.