مداخلات چند دهه اخیر در بسیاری از شهرها، با نگرشی قاطعانه، محورهای مستقیم و تقاطع های راست گوشه را به بهای تخریب ارزش های بافت به ظاهر نامنظم شهری، به شهرها تحمیل نموده است. فارغ از این که پدیده پیچیده پویایی مانند شهر، چه واکنشی نسبت به این تحولات سریع و این نظم قاطع و تحمیلی بروز می دهد و با وجود ناکارآمدی چنین دیدگاهی، همچنان نظم بخشی به شهر، معادل اعمال هندسه خشک اقلیدسی به بستر بافت شهری، در نظر گرفته می شود. روش تصمیم سازی در شهرها همچنان با تعیین خطوط قاطع و خدشه ناپذیر توسعه اعمال می گردد. این در حالی است که سال هاست که شهرها به عنوان پدیده هایی پیچیده، آشوبناک، فراکتال و غیرقابل پیش بینی شناخته شده اند. سال هاست که پیچیدگی و پیش بینی ناپذیری شهرها، لزوم پرهیز از تفکر جبرگرا و نخبه نگر را خاطرنشان می سازد و اعلام می دارد که رویکرد حاکم بر رویه تصمیم سازی بر شهرها می بایست به سمت وسویی جدید پیش رود، از قطعیت تا گزینه های احتمالی، از خطوط قاطع نقشه های فاز 1 و 2 تا نظامی از هدایت و کنترل توسعه. در این راستا، این پژوهش از نظر هدف بنیادی و روش تحقیق تحلیل محتوا است. هدف اصلی این مقاله تغییر و اصلاح نقش طراح شهری بر اساس تعاریف نوین از مفهوم نظم در فرم شهری است. سعی بر این است که بر اساس ویژگی پیچیدگی، پویایی و خودسازماندهی بافت شهری، روند تصمیم سازی و روش های مورداستفاده در مراحل مختلف فرایند طراحی شهری تغییر نموده و به سمت وسویی سوق داده شود که متناسب با پیچیدگی و پیش بینی ناپذیری بافت شهری است. در مجموع، از بررسی های انجام شده در ارتباط با سیر تحول مفهوم نظم تا کنون و نظریات صاحب نظران شهرسازی، این نتیجه حاصل شده است که لازم است نقش طراح به عنوان تصمیم گیرنده نهایی و ارائه خطوط قطعی و مشخص برای اجرا تغییر نماید. پیشنهاد این نوشتار، تغییر این نقش از تعیین کننده قطعی بر اساس سلیقه تیم طراحی، به نقش هدایت گر و کنترل کننده توسعه در مقیاس کلان و میانه و همچنین واگذاری بخشی از تصمیم گیری ها به استفاده کنندگان در مقیاس خرد است.