آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

ایات 6 ـ 4 سوره احزاب
«ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه وما جعل ازواجکم اللائی تظاهرون منهن امّهاتکم و ما جعل ادعیاءکم ابناءکم ذلکم قولکم بافواهکم و الله یقول الحق وهو یهدی السبیل .ادعوهم لابائهم هو اقسط عندالله فان لم تعلموا اباءهم فاخوانکم فی الدین و موالیکم و لیس علیکم جناح فیما اخطاتم به ولکن ما تعمّدت قلوبکم و کان‌الله غفورا رحیما. النبی اولی بالمؤمنین من انفسهم وازواجه امّهاتهم و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله من المؤمین و المهاجرین إلا ان تفعلوا إلی اولیائکم معروفا کان ذلک فی الکتاب مسطوراً».
خداوند در این ایات ـ به دنبال نهی مؤمنان از اطاعت کافران و منافقان در ایات گذشته ـ مسیر سخن را متوجه چهار مسئله سنتی و اجتماعی در میان مسلمانان می کند:«ظهار،ادعیاء،ام المؤمنین بودن زنان پیامبر و ارث بردن مهاجرین از انصار»در میان این چهار موضوع،دو موضوع اول،مربوط به سنت‌های عرب جاهلیت و دو موضوع دیگر، پس از اسلام،در میان مسلمانان پدید آمده است.برای یافتن ارتباط این ایات با ایات قبل،باید،به‌بررسی این مفاهیم بپردازیم؛
الف:ظهار چیست؟ ظهار یک سنت خانوادگی در میان عرب جاهلیت بوده،به این صورت که گاهی او،در پی یک اختلاف آنی،به همسرش می‌گفت:«ظهرک کظهر أمی؛بعد از این، زناشویی باتو،برای من،مثل زناشویی با مادرم می‌باشد!» شاید سخت باشد که باور کنیم، این جمله از روی عصبانیت،در فرهنگ آن روز گونه‌ای طلاق به شمار رفته است، اما اگر به این فکر کنیم که گوینده این سخن یک عرب جاهلی، با دلی سرشار از تعصب و غرور بوده است؛همانی که به خاطر یک جمله، یک قبیله را قتل عام می کند،بر اثر یک غیرت بی اساس، حاضر است،دخترش را زنده به گور کند، همانی که وقتی در جنگ می خواهند سر او را ببرند، تنها تقاضایش این است که سر او را از پایین گردن ببرند؛تا وقتی در بالای نیزه قرار می گیرد، از دیگر سرها متمایز باشد،عربی که به خاطر اثبات مردانگی‌اش،حاضر نیست به خانواده خود محبت کند و بوسیدن فرزندانش برای او کسر شأن است،اگر به این فکر کنیم، آن وقت به راحتی می‌توانیم باور کنیم که عبارت یاد شده به معنای طلاق بوده است،آن هم یک طلاق بی بازگشت.
ب: ادعیاء چیست؟ ادعیاء؛یعنی پسر خواندگان.همان عرب،گاهی به صرف نامیدن، شخصی را به عنوان پسر خویش قرار می‌داد و همین کافی بود،تا تمام مناسبات سنتی و حقوقی یک پدر و پسر مثل«مسائل مربوط به ارث و محارم»بین آنها برقرار گردد،مساله ادعیاء یک قصه تاریخی هم در میان مسلمانان دارد:در زمان جاهلیت که در بین قبایل جنگ‌های زیادی رخ می داد،رسم بر این بود که اسیران را به شهرهای مختلف می‌بردند و به عنوان برده خرید و فروش می‌کردند.زید بن ثابت هم یکی از همین بردگان بود که پیش از بعثت،توسط خدیجه(س)،به عنوان هدیه‌ای برای پیامبر(ص) خریداری شده بود.رسول خدا(ص) آنچنان نیک با او رفتار می‌نمود که زید،به شدت،به او علاقه مند شده بود و بعد از بعثت هم،در شمار اولین مسلمانان قرار گرفت.گویا او قبل از بردگی،دارای زندگی خوب و خانواده‌ای ثروتمند بوده است،به طوری که پدرش،سالها با کمک همان ثروت و نفوذ به جستجوی او می‌پردازد و سرانجام،پس از یافتنش،از پیامبر(ص) می‌خواهد که وی را به پدرش بفروشد.با وجود آنکه رسول خدا(ص) زید را به حال خود می‌گذارد،اما زید،خود،بودن در کنار پیامبر(ص) را ترجیح می دهد.از این رو،پدرش، وقتی پس از پافشاری‌های زیاد،با امتناع فرزندش از ترک بودن در کنار پیامبر(ص) رو به رو می شود،رو به مردم می کند و می‌گوید:«همه شاهد باشید،زید دیگر پسر من نیست!» حضرت محمد(ص) نیز که با دیدن این صحنه بسیار غمگین می شود، در مقابل جمع می ایستد و می‌فرماید:«شاهد باشید،از این پس،زید مانند پسر خود من است!».به این ترتیب،زید،در خانه رسول خدا(ص) می‌ماند و بزرگ می‌شود و در میان فرهنگ و سنت جاهلیت،عنوان «پسر خوانده محمد(ص)» را می‌یابد.بعدها هم،به وساطت پیامبر(ص)با دختر عمه ایشان به نام «زینب» ازدواج می کند،اما گویا بنای ناسازگاری ادامه زندگی را برای آن دو غیر ممکن می سازد و ناچار از هم جدا می‌شوند.در این بین،ناگهان اتفاقی بس عجیب رخ می‌دهد.خداوند به فرستاده‌اش دستور می‌فرماید،با دختر عمه‌اش،زینب ازدواج کند و این در حالی بوده که بنابر سنت‌های جاهلی عرب،ازدواج با همسر پسر خوانده جایز نبوده است.بنابراین،باید این مأموریت را،به نوعی،یک اعلان جنگ رسمی علیه سنت‌های ریشه‌دار عرب جاهلی دانست.
درباره ظهار هم،همین اتفاق می افتد و آن،اگر چه در میان عرب یکی از آداب و رسوم ریشه دار بوده است،ولی قرآن با فرو فرستادن ایه‌ای،به طور رسمی،به جنگ با این سنت قدیمی می رود.دلیل قرآن در مخالفت با این دو عادت جاهلی این است:«ذلک قولکم بأفواهکم»؛اینها حرفهای دهنهای شما می‌باشد و مثل باد هوا می‌ماند و هیچ ارزش و اصالتی ندارد.جامعه‌ای که در آن،آداب و رسوم گذشته،تنها بر پایه اینکه یک سنت دیرینه و تاریخی هستند،مورد عمل قرار گیرند و تقدیس شوند،آن جامعه،اسلامی نیست «و الله یقول الحق و هوی یهدی السبیل» آن حقیقتی که باید مورد پیروی قرار بگیرد،سخن خدا می‌باشد،نه این خرافات «من در آری!» و خداست که راه را به ما می نمایاند.آنچه گفته شد،ارتباط این ایات را با ایات قبل (در مورد نهی اطاعت از کافران و منافقان) روشن می‌سازد و در حقیقت،بیان می‌کند که اطاعت نکردن از کافران،نه به معنای لجبازی با آنها،بلکه به مفهوم در همه حال و در همه شرایط پایبند به آموزه‌های دینی بودن است.البته این عمل کردن بر اساس آموزه های دینی،در طول تاریخ،همواره با موانع بسیاری روبرو بوده و نهادینه شدن دستورات خداوندی مراحل و تلاشها و جریانهای بسیاری را پشت سر گذاشته است، چنانکه در همان ماجرای زید و زینب، عمل به دستور خداوند ـ که درست در مقابل یک سنت دیرینه تاریخی قرار می‌گیرد ـ حتی از سوی شخصیت با نفوذی چون حضرت رسول(ص) چنان سدها و مشکلات بی‌شماری را پیش رو دارد که کمترینش،شایعه پراکنی پشت سر پیامبر خدا(ص) می‌باشد. «گاهی اوقات،سختی و صعوبت مسائل اجتماعی، به مراتب پنهان تر از آن چیزی است که به نظر می اید،ظاهر یک مسئله ممکن است،در ابتدای کار خیلی ساده به نظر اید،اما وقتی عمیق خود را نشان می‌دهد،می بینید بسیار پیچیده و وحشتناک است».به عنوان نمونه،نگرش جامعه خودمان را به ازدواج موقت در نظر بگیرید،بسیاری از ما،به دلایلی، معاشرت دختران و پسران جوانمان را با یکدیگر پذیرفته ایم و یا چشم خود را بر هزار گونه رابطه غیر دینی بسته‌ایم،ولی وقتی دو جوان متدین تصمیم می‌گیرند که براساس آموزه‌های دینی و نه با روابط غلط،یکدیگر را بهتر بشناسند،در مقابل حکم صریح خدا می‌ایستیم.ایا در ازدواج موقت جای نگرانی‌هایی است که در دوستی‌ها و معاشرت‌ها نیست؟ شاید یکی از دلایل این طرز فکر آن باشد که اجرای غلط این حکم بعد از رسول خدا(ص)، اجازه نداد،این دستور خداوندی،همچون دیگر احکام الهی،در میان قلب و فکر مسلمانان جای باز کند و با آغوشی باز از سوی نگرش آنها روبرو گردد.اما دلیل اصلی آن را،باید در نفوذ پیش فرضهای غیر دینی،به ویژه از زمان خلیفه دوم تا به امروز،در میان یک جامعه متدین یافت؛نفوذی که حتی، به پیامبر خدا(ص)اجازه نمی دهد که آموزه‌های دینی اش را جایگزین آن سازد و شخصیت و مقام آسمانی او را به خطر اندازد.
در راستای مبارزه آشکار با دو سنت جاهلی و با هدف تاکید بر ضرورت پایبندی به آموزه های دینی، قرآن دو مطلب دیگر را نیز مطرح می کند:یکی مسئله ارث بردن مهاجرین از انصار و دیگری ازدواج با زنان پیامبر(ص).
بی تردید،ایجاد همدلی و حس برادری میان دلهای خشن عرب آن روز،یکی از شاهکارها و معجزه‌های بی نظیر پیامبر(ص) در تاریخ می‌باشد؛و این همبستگی و علاقه تا بدانجا رسیده بود که آنان پذیرفته بودند،از یکدیگر ارث ببرند،اما همان قرآنی که خود این همدلی را به وجود آورده بود، با این مسلئه مخالفت کرد.گویی می خواست بیاموزد:«هر سنتی که مورد تایید دین نباشد، محکوم است، حتی در میان دین داران و با نیتی متعالی» و برعکس،هر سنتی که خدا پایه‌گذار آن باشد،« لازم الاجرا»است،حتی اگر بر خلاف همه باورهای عمیق تاریخی باشد.مهم پیروی بی‌چون و چرا از دین و ملکه شدن قانون‌های خداوندی در درون انسان است.به منظور تثبیت همین مطلب خداوند خود، در ادامه،سنتی را بنیان ‌می‌نهد و مسلمانان را به پایبندی بر آن فرا می‌خواند. آن سنت عبارت است از اینکه، زنان پیامبر به منزله مادر مؤمنان هستند،به این معنی که پس از پیامبر(ص)،ازدواج با آنها بر همه کس حرام است؛و این، از یک جهت بی شباهت به ظهار و ادعیاء نیست؛چرا که در هر سه،ازدواج با برخی افراد ممنوع می‌شود.بنابر آنچه گفته شد،معنای عبارت نخستین این ایات،به خوبی،روشن می‌گردد؛«ما جعل اللّه لرجل من قلبین فی جوفه؛خداوند،در دل یک مرد دو قلب قرار نداده است».
در حقیقت، این عبارت، کلید اصلی برای درک مفهوم ایات یاد شده است.
علامه طباطبایی می‌فرمایند:این عبارت کنایه از این است که خدا پرستی و هوا پرستی با هم جمع نمی‌شوند،انسان یا بنده خدا می‌باشد،یا بنده هوا و هوس خویش.نمی‌توان انتظار داشت که کسی ایمان به خدا داشته باشد و در عین حال،تابع افکار،اندیشه ها و سنت‌های باطل زندگی هم باشد. بنابراین،مسلمانان باید بیاموزند که جامعه دینی، جامعه‌ای است که اعتقاد و ایمان به خدا در آن حرف اول را می زند و مسلمان کسی می‌باشد که دلش را به هر شکل و در هر شرایطی،با آموزه‌های دینی‌اش پیوند زند.1
ــــــــــــــــــــــــــــــ
1.برگرفته از کتاب ایستاده در باد،نوشته سید محمد روحانی

تبلیغات