گفت و گوهای نورانی
آرشیو
چکیده
متن
در زمان پیامبر اسلام(ص)، کافران، مشرکان، اهل کتاب و نو مسلمانان در زمینههای فکری و عقیدتی، با شبهه،ابهام و سؤالهای فراوانی روبرو بودند که برای یافتن پاسخ آنها، به رسول خدا(ص) مراجعه میکردند.
به علت رسوخ باورها و سنتهای دیرینه در بین مخالفان، پذیرش یکباره دعوت اسلامی برایشان دشوار مینمود؛از این رو،برای دگرگون کردن باورهای کهنه و تثبیت اندیشههای نو، گفت و گو،مناظره، بحث و ارتباط هر چه بیشتر،بین پیامبر(ص) و کافران و مشرکان بسیار ضروری به نظر میرسید.علاوه بر آن،عربها در گفتار و کلام، «خطابه» و «جدل»،تبحّر داشتند و از فصاحت و بلاغت کم نظیری برخوردار بودند.به همین دلیل،پیامبر(ص)،در برخورد با آنان از سلاح جدل و مناظره بهره میگرفت و در فضایی باز،زمینه گفت و گو را برای آنان فراهم مینمود.
در زمان پیامبر رحمت(ص) گروههایی از یهودیان و مشرکان عرب،به صورت فردی یا جمعی یا در قالب «هیأت»ها،به حضور پیامبر(ص) میرسیدند و خواهان گفت و گو و مناظره با آن حضرت(ص) بودند. بیشتر وقتها،محور این گفت وگوها باورهای اهل کتاب و مشرکان بود که پیامبر(ص)به اصلاح آن باورها میپرداخت.
رسول خدا(ص) این گروهها را،با آغوش باز میپذیرفت و ساعتها با آنها به گفت و گو مینشست.
این افراد و هیأتها از سرزمینهایی مانند روم، یونان،مصر و… به حضور پیامبر(ص) میرسیدند و سؤالات خود را مطرح میکردند.1
با مطالعه و دقت در این گفت و گوهای دو طرفه،نکتههای قابل توجهی در نحوه برقراری ارتباط پیامبر(ص) با مخالفان، به چشم میخورد.پیامبر(ص)،گروهها را مورد احترام قرار میداد و سران آنها را در مجالس تکریم میفرمود،آنها را در کنار خویش مینشاند،با ایشان گفت و گو میکرد و از حال مردم و دیار آنان جویا میشد،نامهایشان را تغییر میداد و اسامی نیکو برایشان مینهاد،در برابر جاهلان، صبوری به خرج میداد و از گناهکارانشان میگذشت،عدّه بسیاری از آنان را میهمان مینمود و تا آنجا که ممکن بود،با آنان دوستی میورزید.2
رسول خدا(ص)،در مواجهه با اقوام و گروههای مختلف و در گفت و گو با آنان،نهایت ادب،تواضع،احترام و «سعه صدر» را از خود نشان میداد.پیامبر(ص)در فضای شرک آلود جاهلیت عرب توانست، انسانهای بیشماری را به تعالیم زندگی بخش اسلام علاقهمند کند.این همه،بر اثر برخوردهای شایستهای بود که آن حضرت(ص)،به ویژه در گفت وگوها و مناظرههای اعتقادی از خود نشان میداد.رسول خدا(ص) ساعتها،با گروههای مختلف به گفت و گو مینشست و با احترام به هویت افراد،به تصحیح اندیشهها و باورهای غلط آنان میپرداخت، هم چون طبیبی دلسوز به سراغشان میرفت،در فضایی آرام،به سخنان آنان گوش فرا میداد و به روشنگری میپرداخت و در این مجالس و مناظرات رنج کنایهها و برخوردهای ناپسند مخالفان را به جان میخرید؛زیرا آن بزرگوار به خوبی میدانست که بیشتر این مخالفتها و سرکشیها،از روی جهالت و نادانی است و از اصلاح اندیشه آنان نباید نا امید گشت.
قرآن کریم نیز،به این معنا اشاره فرموده است و رمز گرایش و انعطاف اطرافیان پیامبر(ص) را،به سوی او، نرمخویی آن حضرت(ص) معرفی میکند:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک…؛پس، به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پر مهر شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند».(سوره آل عمران، ایه 159)
اسلام،دین «سهل» و «سمح» و «رحمت» و «رأفت» است و در تعالیم و دستورات خود،اصل را بر آسانگیری و سهولت قرار داده است.در قرآن،دربرخورد با دیگران اصل بر گذشت، بدی را با نیکی جواب دادن،نرمی و مداراست.این معنا در سیره عملی رسول خدا(ص)،به خوبی ظهور داشته است.
در روایات آمده است،آن حضرت(ص) هنگامی که برخی اصحاب خود را برای تبلیغ دین به جایی گسیل میداشت،به آنها توصیه می کرد که بر مردم آسان گیرند و سختگیری نکنند وبه آنها مژده خیر دهند.ایشان همچنین،خطاب به «طفیل بن عمر دوسی» که از وی،برای راهنمایی قومش کمک طلبید، فرمود:«آنها را به سوی اسلام دعوت کن و با آنان رفق و مدارا پیشه کن».3
همچنین از پیامبر(ص)نقل شده است که فرمود:«أمرنی ربّی بمداراة النّاس أمرنی بأداء الفرائض؛ خدایم مرا به مدارا و ملایمت با مردم فرمان داد،چنانکه مرا به انجام واجبات امر کرد».4
این معنا،از برخی ایات قرآن هم استنباط میشود.چنانکه خداوند،در ایه 125سوره «نحل»، خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن؛با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به (شیوهای) نیکوتر به بحث و گفت و گو بپرداز».
پیامبر(ص) در این ایه مأمور شده،به یکی از این سه روش ـ که هر یک روشی مخصوص برای تبلیغ است ـ مردم را به دینداری دعوت نماید: «حکمت»،به معنای رسیدن به حق به وسیله علم و عقل است. «موعظه»،به این معناست که کارهای نیک،به گونهای یادآوری شود که قلب شنونده از شنیدن آن نرم شود و در نتیجه،تسلیم گردد و «جدال» عبارت است از:سخن گفتن از طریق دعوا و غلبه جویی.5
خداوند،در این ایه، موعظه را به «حسنه» و جدال را به «التی هی احسن» توصیف کرده است که این خود نشان میدهد:برخی از موعظهها خوب نیستند و بعضی جدالها،حسن؛یعنی نیک و برخی دیگر، فاقد نیکویی هستند.
علامه طباطبایی، مجادله را زمانی نیکو میشمارد که نه با درشتخویی، طعنه و اهانت که با نرمی و سازش همراه باشد و دشمن را آزار ندهد.در این صورت است که مجادله دارای «حُسن» و نیکی میباشد.دیگر اینکه جدال کننده،با طرف مقابلش نزدیکی فکری داشته باشد و هر دو، علاقمند به روشن شدن حق باشند و هر دو با کمک یکدیگر حق را آشکار سازند و لجبازی و دشمنی به خرج ندهند.6
چنانکه روشن است، معیار قرآن در این گفت و گوها و مناظرهها«سبیل ربّک» است.تمام تلاش پیامبر و هدف او،از انجام گفت و گو و جدال با مخاطبان، هدایت گمراهان از ضلالت و نجات از مسیر شیطان به راه خداوند معرفی شده است.پیامبر(ص) مأمور شده است؛تا با «موعظه حسن» و «جدال اَحسن»با مخالفان فکری روبرو شود و نیکوترین و زیباترین کلمات را برگزیند و بهترین شیوهها را انتخاب کند؛تا کلامش در دل و جان آنها نفوذ کند و «سبیل اللّه» و نور و روشنایی به سوی آنان گشوده شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 هـ.ق، ج 10، ص 52 و 70.
2.سیره معصومان(ع)، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی، چاپ دوم، تهران، سروش، ج 1، ص 90.
3.السیرة النبویة، ابن هشام، تصحیح مصطفی سقا، بیروت،المکتبة الاسلامیه، ج 1، ص 384.
4.اصول کافی، شیخ کلینی، چاپ سوم، تهران،دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 117.
5.تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه طباطیایی،ج 12،ص 571.
6.همان،ج 16، ص 217.
به علت رسوخ باورها و سنتهای دیرینه در بین مخالفان، پذیرش یکباره دعوت اسلامی برایشان دشوار مینمود؛از این رو،برای دگرگون کردن باورهای کهنه و تثبیت اندیشههای نو، گفت و گو،مناظره، بحث و ارتباط هر چه بیشتر،بین پیامبر(ص) و کافران و مشرکان بسیار ضروری به نظر میرسید.علاوه بر آن،عربها در گفتار و کلام، «خطابه» و «جدل»،تبحّر داشتند و از فصاحت و بلاغت کم نظیری برخوردار بودند.به همین دلیل،پیامبر(ص)،در برخورد با آنان از سلاح جدل و مناظره بهره میگرفت و در فضایی باز،زمینه گفت و گو را برای آنان فراهم مینمود.
در زمان پیامبر رحمت(ص) گروههایی از یهودیان و مشرکان عرب،به صورت فردی یا جمعی یا در قالب «هیأت»ها،به حضور پیامبر(ص) میرسیدند و خواهان گفت و گو و مناظره با آن حضرت(ص) بودند. بیشتر وقتها،محور این گفت وگوها باورهای اهل کتاب و مشرکان بود که پیامبر(ص)به اصلاح آن باورها میپرداخت.
رسول خدا(ص) این گروهها را،با آغوش باز میپذیرفت و ساعتها با آنها به گفت و گو مینشست.
این افراد و هیأتها از سرزمینهایی مانند روم، یونان،مصر و… به حضور پیامبر(ص) میرسیدند و سؤالات خود را مطرح میکردند.1
با مطالعه و دقت در این گفت و گوهای دو طرفه،نکتههای قابل توجهی در نحوه برقراری ارتباط پیامبر(ص) با مخالفان، به چشم میخورد.پیامبر(ص)،گروهها را مورد احترام قرار میداد و سران آنها را در مجالس تکریم میفرمود،آنها را در کنار خویش مینشاند،با ایشان گفت و گو میکرد و از حال مردم و دیار آنان جویا میشد،نامهایشان را تغییر میداد و اسامی نیکو برایشان مینهاد،در برابر جاهلان، صبوری به خرج میداد و از گناهکارانشان میگذشت،عدّه بسیاری از آنان را میهمان مینمود و تا آنجا که ممکن بود،با آنان دوستی میورزید.2
رسول خدا(ص)،در مواجهه با اقوام و گروههای مختلف و در گفت و گو با آنان،نهایت ادب،تواضع،احترام و «سعه صدر» را از خود نشان میداد.پیامبر(ص)در فضای شرک آلود جاهلیت عرب توانست، انسانهای بیشماری را به تعالیم زندگی بخش اسلام علاقهمند کند.این همه،بر اثر برخوردهای شایستهای بود که آن حضرت(ص)،به ویژه در گفت وگوها و مناظرههای اعتقادی از خود نشان میداد.رسول خدا(ص) ساعتها،با گروههای مختلف به گفت و گو مینشست و با احترام به هویت افراد،به تصحیح اندیشهها و باورهای غلط آنان میپرداخت، هم چون طبیبی دلسوز به سراغشان میرفت،در فضایی آرام،به سخنان آنان گوش فرا میداد و به روشنگری میپرداخت و در این مجالس و مناظرات رنج کنایهها و برخوردهای ناپسند مخالفان را به جان میخرید؛زیرا آن بزرگوار به خوبی میدانست که بیشتر این مخالفتها و سرکشیها،از روی جهالت و نادانی است و از اصلاح اندیشه آنان نباید نا امید گشت.
قرآن کریم نیز،به این معنا اشاره فرموده است و رمز گرایش و انعطاف اطرافیان پیامبر(ص) را،به سوی او، نرمخویی آن حضرت(ص) معرفی میکند:
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضّوا من حولک…؛پس، به برکت رحمت الهی، با آنان نرمخو و پر مهر شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند».(سوره آل عمران، ایه 159)
اسلام،دین «سهل» و «سمح» و «رحمت» و «رأفت» است و در تعالیم و دستورات خود،اصل را بر آسانگیری و سهولت قرار داده است.در قرآن،دربرخورد با دیگران اصل بر گذشت، بدی را با نیکی جواب دادن،نرمی و مداراست.این معنا در سیره عملی رسول خدا(ص)،به خوبی ظهور داشته است.
در روایات آمده است،آن حضرت(ص) هنگامی که برخی اصحاب خود را برای تبلیغ دین به جایی گسیل میداشت،به آنها توصیه می کرد که بر مردم آسان گیرند و سختگیری نکنند وبه آنها مژده خیر دهند.ایشان همچنین،خطاب به «طفیل بن عمر دوسی» که از وی،برای راهنمایی قومش کمک طلبید، فرمود:«آنها را به سوی اسلام دعوت کن و با آنان رفق و مدارا پیشه کن».3
همچنین از پیامبر(ص)نقل شده است که فرمود:«أمرنی ربّی بمداراة النّاس أمرنی بأداء الفرائض؛ خدایم مرا به مدارا و ملایمت با مردم فرمان داد،چنانکه مرا به انجام واجبات امر کرد».4
این معنا،از برخی ایات قرآن هم استنباط میشود.چنانکه خداوند،در ایه 125سوره «نحل»، خطاب به پیامبر اکرم(ص) میفرماید:«ادع الی سبیل ربّک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالّتی هی أحسن؛با حکمت واندرز نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به (شیوهای) نیکوتر به بحث و گفت و گو بپرداز».
پیامبر(ص) در این ایه مأمور شده،به یکی از این سه روش ـ که هر یک روشی مخصوص برای تبلیغ است ـ مردم را به دینداری دعوت نماید: «حکمت»،به معنای رسیدن به حق به وسیله علم و عقل است. «موعظه»،به این معناست که کارهای نیک،به گونهای یادآوری شود که قلب شنونده از شنیدن آن نرم شود و در نتیجه،تسلیم گردد و «جدال» عبارت است از:سخن گفتن از طریق دعوا و غلبه جویی.5
خداوند،در این ایه، موعظه را به «حسنه» و جدال را به «التی هی احسن» توصیف کرده است که این خود نشان میدهد:برخی از موعظهها خوب نیستند و بعضی جدالها،حسن؛یعنی نیک و برخی دیگر، فاقد نیکویی هستند.
علامه طباطبایی، مجادله را زمانی نیکو میشمارد که نه با درشتخویی، طعنه و اهانت که با نرمی و سازش همراه باشد و دشمن را آزار ندهد.در این صورت است که مجادله دارای «حُسن» و نیکی میباشد.دیگر اینکه جدال کننده،با طرف مقابلش نزدیکی فکری داشته باشد و هر دو، علاقمند به روشن شدن حق باشند و هر دو با کمک یکدیگر حق را آشکار سازند و لجبازی و دشمنی به خرج ندهند.6
چنانکه روشن است، معیار قرآن در این گفت و گوها و مناظرهها«سبیل ربّک» است.تمام تلاش پیامبر و هدف او،از انجام گفت و گو و جدال با مخاطبان، هدایت گمراهان از ضلالت و نجات از مسیر شیطان به راه خداوند معرفی شده است.پیامبر(ص) مأمور شده است؛تا با «موعظه حسن» و «جدال اَحسن»با مخالفان فکری روبرو شود و نیکوترین و زیباترین کلمات را برگزیند و بهترین شیوهها را انتخاب کند؛تا کلامش در دل و جان آنها نفوذ کند و «سبیل اللّه» و نور و روشنایی به سوی آنان گشوده شود.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1.بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1403 هـ.ق، ج 10، ص 52 و 70.
2.سیره معصومان(ع)، سید محسن امین، ترجمه علی حجتی کرمانی، چاپ دوم، تهران، سروش، ج 1، ص 90.
3.السیرة النبویة، ابن هشام، تصحیح مصطفی سقا، بیروت،المکتبة الاسلامیه، ج 1، ص 384.
4.اصول کافی، شیخ کلینی، چاپ سوم، تهران،دارالکتب الاسلامیه، ج 2، ص 117.
5.تفسیر المیزان، سید محمد حسین طباطبایی، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، بنیاد علمی و فکری علامه طباطیایی،ج 12،ص 571.
6.همان،ج 16، ص 217.