داستانحضرتعیسی (مقایسه قرآن با تورات و انجیل)
آرشیو
چکیده
متن
قرآن مجید با صراحت دامان حضرت مسیح(ع) را از هر گونه ادّعای ناروا در زمینه الوهیت پاک میشمرد و با صراحت میگوید:
«و اذ قال اللّه یا عیسی بن مریم ءأنت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون اللّه قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی…؛به خاطر بیاور هنگامی را که خداوند (در روز قیامت) به عیسی بن مریم(ع) میگوید آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را معبود قرار دهید،عیسی(ع) میگوید:خداوندا منزهی،من هرگزحق ندارم آنچه شایسته من نیست بگویم اگر چنین گفته بودم تو میدانستی،آنچه را در دل من است میدانی و من آنچه در ذات تو است نمیدانم و تو دانای اسرار پنهانی ـ من به آنها چیزی نگفتم جز آنچه به من امر فرمودی که (تنها) خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است و تا زمانی که من در میان آنها بودم گواه ایشان بودم (تا از سیر توحید به سوی شرک منحرف نشوند)اما هنگامی که مرا بازگرفتی تو مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی».(مائده/117 ـ 116)
حال ببینیم اناجیل درباره مسیح(ع) چه میگویند:
در انجیل یوحنا میخوانیم:
(و یهودیان سنگها را باز برداشتند تا او را سنگسار کنند ـ عیسی به آنها جواب داد که من بسیار کارهای خوب را از جانب پدر خود به شما نمودهام به جهت کدام یک از آنهاست که شما مرا سنگسار میکنید ـ یهودیان به او جواب داده، گفتند برای کار خوب تو را سنگسار نمیکنیم بلکه به جهت کفر و به جهت اینکه تو انسان هستی و خود را خدا میگردانی.عیسی به آنها جواب داد… آیا شما به آن کس که پدر او را منزه کرده و به جهان فرستاده میگویید که تو کفر میگویی از آنجا که گفتم من پسر خدا هستم،اگر من کارهای پدر خود را به جا نمیآورم مرا باور میکنید و اگر بجا آورم هر چند که مرا باور نکنید کارهای مرا باور کنید تا شما بدانید و باور کنید که پدر در من است و من در وی).1
حال از این عبارت چند نکته روشن میشود:
1. یهودیان عیسی را متهم میکردند که او ادعای خدایی کرده و حکم به تفکیر او و سنگسار نمودنش دادند.
2.مسیح به هنگام دفاع از خود،گاه میگوید:من گفتهام پسر خدا هستم و خدا پدر من است و گاه میگوید:من کارهایی انجام میدهم،اگر انجام ندادم سخن مرا باور نکنید و اگر انجام دادم باور کنید که خدا در من است و من در خدا.
تعبیر به پسر و پدر و انجام کارهای خدایی و حلول انسان در خدا و خدا در انسان،تعبیراتی کفر آمیز است،که با هیچ یک از معیارهای منطقی سازگار نیست و اصولاً دلیلی ندارد که یک پیامبر،این گونه تعبیرات را در مورد خود و خداوند بیان کند.
این در حالی است که قرآن در آیاتی که در ابتدای بحث خواندیم با صراحت میگوید،هیچ گونه ادعایی جز بندگی خداوند و نبوت و رسالت از سوی او نداشت و در مقام عبودیت و تسلیم در برابر فرمان خدا نیز بسیار خاضع بود در آیات دیگر نیز میگوید:آنچه از معجزات انجام میداد همگی به اذن و فرمان خدا بود،در سوره مائده،آیه 110میخوانیم:
«و اذ تخلق من الطین کهیئة الطّیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیراً باذنی و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی؛به یاد آر هنگامی را که به اذن من از گل چیزی به صورت پرنده میساختی و در آن میدمیدی،و به اذن من پرندهای میشد و کور مادرزاد و مبتلای به بیماری پیسی را به اذن من شفا میدادی و مردگان را به اذن من زنده میکردی».
مقایسه این گونه مسائل تاریخی در قرآن و در انجیل با یکدیگر نشان میدهد که کدام از سوی خداست و کدام تحریف یافته و ساخته مغز بشر.
1.انجیل یوحنا،باب 10، جملههای 31 و 38.
«و اذ قال اللّه یا عیسی بن مریم ءأنت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون اللّه قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق ان کنت قلته فقد علمته تعلم ما فی نفسی…؛به خاطر بیاور هنگامی را که خداوند (در روز قیامت) به عیسی بن مریم(ع) میگوید آیا تو به مردم گفتی که من و مادرم را معبود قرار دهید،عیسی(ع) میگوید:خداوندا منزهی،من هرگزحق ندارم آنچه شایسته من نیست بگویم اگر چنین گفته بودم تو میدانستی،آنچه را در دل من است میدانی و من آنچه در ذات تو است نمیدانم و تو دانای اسرار پنهانی ـ من به آنها چیزی نگفتم جز آنچه به من امر فرمودی که (تنها) خدا را بپرستید که پروردگار من و شما است و تا زمانی که من در میان آنها بودم گواه ایشان بودم (تا از سیر توحید به سوی شرک منحرف نشوند)اما هنگامی که مرا بازگرفتی تو مراقب آنان بودی و تو بر هر چیزی گواهی».(مائده/117 ـ 116)
حال ببینیم اناجیل درباره مسیح(ع) چه میگویند:
در انجیل یوحنا میخوانیم:
(و یهودیان سنگها را باز برداشتند تا او را سنگسار کنند ـ عیسی به آنها جواب داد که من بسیار کارهای خوب را از جانب پدر خود به شما نمودهام به جهت کدام یک از آنهاست که شما مرا سنگسار میکنید ـ یهودیان به او جواب داده، گفتند برای کار خوب تو را سنگسار نمیکنیم بلکه به جهت کفر و به جهت اینکه تو انسان هستی و خود را خدا میگردانی.عیسی به آنها جواب داد… آیا شما به آن کس که پدر او را منزه کرده و به جهان فرستاده میگویید که تو کفر میگویی از آنجا که گفتم من پسر خدا هستم،اگر من کارهای پدر خود را به جا نمیآورم مرا باور میکنید و اگر بجا آورم هر چند که مرا باور نکنید کارهای مرا باور کنید تا شما بدانید و باور کنید که پدر در من است و من در وی).1
حال از این عبارت چند نکته روشن میشود:
1. یهودیان عیسی را متهم میکردند که او ادعای خدایی کرده و حکم به تفکیر او و سنگسار نمودنش دادند.
2.مسیح به هنگام دفاع از خود،گاه میگوید:من گفتهام پسر خدا هستم و خدا پدر من است و گاه میگوید:من کارهایی انجام میدهم،اگر انجام ندادم سخن مرا باور نکنید و اگر انجام دادم باور کنید که خدا در من است و من در خدا.
تعبیر به پسر و پدر و انجام کارهای خدایی و حلول انسان در خدا و خدا در انسان،تعبیراتی کفر آمیز است،که با هیچ یک از معیارهای منطقی سازگار نیست و اصولاً دلیلی ندارد که یک پیامبر،این گونه تعبیرات را در مورد خود و خداوند بیان کند.
این در حالی است که قرآن در آیاتی که در ابتدای بحث خواندیم با صراحت میگوید،هیچ گونه ادعایی جز بندگی خداوند و نبوت و رسالت از سوی او نداشت و در مقام عبودیت و تسلیم در برابر فرمان خدا نیز بسیار خاضع بود در آیات دیگر نیز میگوید:آنچه از معجزات انجام میداد همگی به اذن و فرمان خدا بود،در سوره مائده،آیه 110میخوانیم:
«و اذ تخلق من الطین کهیئة الطّیر باذنی فتنفخ فیها فتکون طیراً باذنی و تبرئ الاکمه و الابرص باذنی و اذ تخرج الموتی باذنی؛به یاد آر هنگامی را که به اذن من از گل چیزی به صورت پرنده میساختی و در آن میدمیدی،و به اذن من پرندهای میشد و کور مادرزاد و مبتلای به بیماری پیسی را به اذن من شفا میدادی و مردگان را به اذن من زنده میکردی».
مقایسه این گونه مسائل تاریخی در قرآن و در انجیل با یکدیگر نشان میدهد که کدام از سوی خداست و کدام تحریف یافته و ساخته مغز بشر.
1.انجیل یوحنا،باب 10، جملههای 31 و 38.