لطایف قرآنی
آرشیو
چکیده
متن
مواظب باش نلغزی
روزی ابوحنیفه از محلی می گذشت،دید طفلی از جای گل آلود راه میرود او را صدا زد و گفت:بچه جان مواظب باش نلغزی طفل در جوابش بیدرنگ گفت:ای شیخ لغزش من سهل است،تو خود مواظب باش که نلغزی،چون از لغزش تو پیروانت نیز میلغزند.
ابوحنیفه از هوش و ذکاوت آن طفل تعجب کرد.1
1.دنیای لطیفهها و داستانها ـ احمد دهقان.
شیطان لاغر و چاق
روایت شده که شیطان چاقی به شیطان لاغری رسید و از او پرسید:چرا تو لاغری؟
گفت من مامور بر یک مردی هستم که هر گاه غذا میخورد(بسم اللّه) میگوید و هر گاه نزد همسرش میرود بسم اللّه میگوید:برای همین شراکت من در افعال او حرام گشته.
آن گاه پرسید:تو چرا چاقی؟
گفت:صاحب من شخصی است غافل و هیچگاه بسم اللّه نمیگوید،لذا به مصداق «و شارکهم فی الاموال و الاولاد؛با وی در همه چیز شریک و سهیم هستم»2.(سوره بنیاسرائیل،اسراء، آیه 64)
2.نمونه معارف السلام،ج 2، ص 783
روضه خوان ناشی
روضه خوانی در بالای منبر گفت:در خبر دارد که امامزاده یعقوب را در مصر بالای گلدسته شغال خورد.
شخصی از پای منبر گفت:خیلی اشتباه کردی،اولاً امامزاده نبود پیغمبر بود،ثانیاً یعقوب نبود یوسف بود.ثالثاً مصر نبود کنعان بود.رابعاً بالای گلدسته نبود ته چاه بود.خامساً شغال نبود گرگ بود،سادساً گرگ هم نبود تهمت بود.
دنیا را گول زدن
عارفی نان میخورد و میگفت:دنیا را گول میزنم.
گفتند:چگونه با اینکه دنیا همه را گول میزند.
گفت نان دنیا میخورم و کار آخرت میکنم.
عمر هفتصد سال
در انوار نعمانیه و در لئالی الاخبار نقل شده که حضرت عیسی(ع) از کوهی بالا میرفت.عابدی را دید که جلو آفتاب عبادت میکند فرمود:ای بنده خدا چرا برای خود سایهای بنا نمیکنی که در آنجا مشغول عبادت شوی؟
عرض کرد:یا روح اللّه! از انبیای سلف شنیدهام که زندگانی من در دنیا از هفتصد سال تجاوز نمیکند برای همین دور از عقل میبینم که با این عمر قلیل مشغول منزل و سایهبان باشم!حال ما با این عمر کوتاه چه آرزوهایی طولانی که نداریم!
روزی ابوحنیفه از محلی می گذشت،دید طفلی از جای گل آلود راه میرود او را صدا زد و گفت:بچه جان مواظب باش نلغزی طفل در جوابش بیدرنگ گفت:ای شیخ لغزش من سهل است،تو خود مواظب باش که نلغزی،چون از لغزش تو پیروانت نیز میلغزند.
ابوحنیفه از هوش و ذکاوت آن طفل تعجب کرد.1
1.دنیای لطیفهها و داستانها ـ احمد دهقان.
شیطان لاغر و چاق
روایت شده که شیطان چاقی به شیطان لاغری رسید و از او پرسید:چرا تو لاغری؟
گفت من مامور بر یک مردی هستم که هر گاه غذا میخورد(بسم اللّه) میگوید و هر گاه نزد همسرش میرود بسم اللّه میگوید:برای همین شراکت من در افعال او حرام گشته.
آن گاه پرسید:تو چرا چاقی؟
گفت:صاحب من شخصی است غافل و هیچگاه بسم اللّه نمیگوید،لذا به مصداق «و شارکهم فی الاموال و الاولاد؛با وی در همه چیز شریک و سهیم هستم»2.(سوره بنیاسرائیل،اسراء، آیه 64)
2.نمونه معارف السلام،ج 2، ص 783
روضه خوان ناشی
روضه خوانی در بالای منبر گفت:در خبر دارد که امامزاده یعقوب را در مصر بالای گلدسته شغال خورد.
شخصی از پای منبر گفت:خیلی اشتباه کردی،اولاً امامزاده نبود پیغمبر بود،ثانیاً یعقوب نبود یوسف بود.ثالثاً مصر نبود کنعان بود.رابعاً بالای گلدسته نبود ته چاه بود.خامساً شغال نبود گرگ بود،سادساً گرگ هم نبود تهمت بود.
دنیا را گول زدن
عارفی نان میخورد و میگفت:دنیا را گول میزنم.
گفتند:چگونه با اینکه دنیا همه را گول میزند.
گفت نان دنیا میخورم و کار آخرت میکنم.
عمر هفتصد سال
در انوار نعمانیه و در لئالی الاخبار نقل شده که حضرت عیسی(ع) از کوهی بالا میرفت.عابدی را دید که جلو آفتاب عبادت میکند فرمود:ای بنده خدا چرا برای خود سایهای بنا نمیکنی که در آنجا مشغول عبادت شوی؟
عرض کرد:یا روح اللّه! از انبیای سلف شنیدهام که زندگانی من در دنیا از هفتصد سال تجاوز نمیکند برای همین دور از عقل میبینم که با این عمر قلیل مشغول منزل و سایهبان باشم!حال ما با این عمر کوتاه چه آرزوهایی طولانی که نداریم!