اصول اسلامی حاکم بر دیپلماسی با کفار (3)
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در دو شماره گذشته، در زمینه اصول دیپلماسى با کفار، با قواعد نفى سبیل، ذلت کفار، عدم دوستى با کفار و حفظ مواضع اصولى در برابر کفار آشنا شدیم. اینک در این شماره با تعداد دیگرى از این قواعد، آشنا مىشویم:
6. برخورد انسانى با کفار
گاهى تصور مىشود که اسلام و احکام آن در مورد کفار و غیرمسلمانان، بسیار خشک و متعصّبانه و به دور از منطق است، که البته این، تصور غلطى بیش نیست؛ مثلاً همانطور که بیان شد، ذلت کفار به معنى عدم صفآرایى و تبلیغ عقاید و اعمال فاسد آنان بین مردم مسلمان است. قاعده نفى سبیل نیز اصلى کاملاً منطقى است تا مسلمین بر خلاف مصالح دین و دنیاى خود با کفار رابطه برقرار نکنند ؛ همانگونه که کفار، مصالح دنیوى را محور تصمیمات خود قرار دادهاند. بنابراین دوستى با آنها نیز درحالى که مؤمنین براى دوستى مناسبترند، کاملاً منطقى است.
در تفسیر آیه 29 از سوره مبارکه توبه (که قبلاً به آن اشاره شد) آمده است:
«منظور از ذلت ایشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامى و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامى است و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمىتوانند در برابر جامعه اسلامى، صفآرایى کنند و آزادانه در انتشار افکار و عقاید خرافى و هوى و هوس خود به فعالیت بپردازند و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند...(1)».
در تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه مذکور آمده است:
«آنها که جزیه را یک نوع حق تسخیر به حساب آوردهاند، توجه به روح و فلسفه آن نداشتهاند. آنها به این حقیقت توجه نکردهاند که اهل کتاب، هنگامى که به صورت اهل ذمّه درآیند، حکومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرض و آزادى، مصونیّت بدهد؛ و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیّت و امنیّت، هیچگونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیّه امور دفاعى و امنیّتى بر عهده ندارند، روشن است که مسؤولیّت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب کمتر از مسلمانان است. یعنى آنان با پرداخت مبلغ ناچیزى در تمام سال، از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مىکنند و با مسلمانان برابر مىشوند. در حالىکه در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مىکند، این است که در عهدنامههایى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مىشود، به این موضوع تصریح گردیده است(2)».
در احادیث اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است که باید با دشمن مدارا کرد و گاهى رفتار رحیمانه نسبت به آنها داشت. در نهجالبلاغه آمده است:
«إذا قدرتْ على عدوّک فاجْعلِ العفوَ عنهُ شکرا لِلْقدرةِ علیه(3)».
«اگر بر دشمنت دست یافتى، بخشیدن او را شکرانه پیروزى قرار ده».
یعنى پس از آنکه بر دشمن پیروز شدى همیشه رفتار توأم با شدت نباید داشته باشى و گاهى رحم و بخشش لازم است که البته موارد آن در ادامه خواهد آمد. این مورد در سیره نبوى نیز دیده مىشود.
در واقع رفتار دوگانهاى که ما، در تعالیم اسلام در مورد کفار مىبینیم، به تفاوت موقعیّتها و شرایط زمانى و مکانى و شخصى برمىگردد. همانطور که اشاره شد، رفتار محترمانه و محبّتآمیز هنگامى به کار مىآید که تأثیر داشته باشد و موجب گستاخى نشود و باعث تلطیف روح طرف مقابل شود. در چنین شرایطى است که باید حتى با سرسختترین دشمنان، با نرمى و لطافت برخورد کرد و حتى از بیتالمال مسلمین براى جذب آنان استفاده کرد. به این موضوع در آیه شصت سوره مبارکه توبه اشاره شده است:
«انّما الصّدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فى الرّقاب و الغارمین و فى سبیل اللّه و ابن السبیل فریضةً مِنَ اللّه و اللّه علیمٌ حکیمٌ(4)».
«صدقات و زکات براى فقیران است و مساکین و عاملان و جمعآورى کنندگان زکات و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مىشود و در راه آزاد کردن بندگان و اداى دین بدهکاران و در راه خدا و واماندگان در راه. این فریضهاى الهى است و خداوند دانا و حکیم است».
در تفسیر «المؤلّفة قلوبهم» آمده است:
«آنها کسانى هستند که انگیزه معنوى و نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلام ندارند و با تشویق مالى مىتوان تألیف قلوب و جلب محبّت آنان نمود و در مباحث فقهى گفته شده، که آیه، مفهوم وسیعى دارد که کفار و غیرمسلمانان را نیز شامل مىشود(5)».
7. بحث و مباحثه مستدل و منطقى با کفار
بهطور کلى دین اسلام کاملترین و برترین دین آسمانى و الهى است و مسلّما در منطق و استدلال، هیچگاه مقابل سایر ادیان و بىدینان، شکست نخواهد خورد. یکى از معانى آیه «و لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً» نیز همین است که خداوند: کافرین را از لحاظ منطق و دلیل و سایر لحاظ بر مسلمین برترى نداده است؛ و به همین جهت است که اسلام همیشه از استدلال و مباحثه حمایت کرده و آن را پذیرا بوده است.چنانکه در قرآن مجید آمده است:
«..قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین(6)»: «بگو اگر راست مىگویید دلیل خود را بیاورید».
اساسا معجزه پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله که قرآن است همیشه تحدّى کرده و بیش از چهارده قرن است که هیچکس نتوانسته در مقابل آن قد علم کند و نخواهد توانست. اسلام نه تنها دین تحجّر و مخالف با عقل و استدلال نیست، بلکه طرفدار واقعى آن است. چنان که از آیه فوق برمىآید:
اوّلاً. سخنان اسلام و قرآن همه از روى دلیل و منطق است و از دیگران نیز دلیلخواهى مىکند.
ثانیا. اسلام پذیراى منطق است، در حالىکه مخالفان، دلیل منطقى براى مخالفت خود ندارند.
این کار (مباحثه با کفار) به جایى رسیده است که آیهاى نازل شده به این مضمون که اگر وسط جنگ با مشرکین، یکى از مشرکین پناه خواست، به او پناه داده و فرصت دهید تا کلام خدا را بشنود (اگر سؤال و ابهامى دارد مطرح کند و پاسخش را دریافت نماید) و آنگاه او را به مکان امن برسانید:
«وَ إنْ اَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حتّى یَسْمَعَ کلامَاللّهَ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، ذلِکَ بأنّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون(7)».
«و اگر یکى از مشرکین از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود(و در آن بیندیشد!) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!».
در تفسیر آیه فوق آمده است:
«آرى اساس این دعوت حقّه و وعده و وعیدش و بشارت و انذارش و لوازم این وعده و وعید یعنى عهد و پیمان بستنش یا شکستنش و نیز احکام و دستورات جنگیش همه و همه هدایت مردم است و مقصود از همه آنها این است که مردم را از راه ضلالت به سوى رشد و هدایت برگردانیده و از بدبختى و نکبت و شرک به سوى سعادت توحید بکشاند و لازمه این منظور این است که کمال اهتمام را در رسیدن به آن هدف، مبذول داشته است و براى هدایت یک گمراه و احیاى یک حق، هرچند هم ناچیز باشد، از هر راهى که امید مىرود به هدف برسد استفاده مىشود و به همین جهت است که خداى تعالى با اینکه از مشرکین غیرمعاهد بیزارى جسته و خون و مال و عِرض آنها را هدر کرده بود از آنجایى که منظورش این بود که حق را احیا و باطلى را ابطال کند؛ لذا وقتى احتمال مىدهد همین مشرکین به راه راست بیایند، عمین امید و احتمال تا آنجا که مبدل به یأس و نومیدى از هدایتشان نشود، از هر قصد سوئى جلوگیرى مىکند».
پس وقتى مشرکى پناه خواست تا از نزدیک دعوت دینى را بررسى نموده و آن را دین حق یافت و حقانیّتش براى او روشن شد پیروى نمىکند، واجب است او را پناه دهد تا کلام خدا را بشنود و در نتیجه پرده جهل از روى دلش کنار رفته و حجّت خدا برایش تمام شود(8)».
8. عدم تشبّه به کفار
یکى از احکام دینى مسلمانان این است که «تشبّه به کفار» حرام است و معنى آن این است که مثلاً اگر شخص مسلمان لباسى را که مانند لباس کفار است (طرح و مدل آن لباس)، در صورتى که مسلمان با پوشیدن آن مانند کافر شود، پوشیدن آن حرام است. صورت فقهى این مطلب به این صورت مطرح مىشود:
«اگر امروز مثلاً یک فرم کلاه مخصوص به وسیله یک ملّت غیرمسلمان اختراع گردیده و ساخته شود، براى مسلمانان جهان به سر گذاشتن آن کلاه (تا هنگامى که عنوان تشبّه دارد) جایز نیست. اما اگر همان فرم کلاه را مسلمانى اختراع نماید، براى دیگر مسلمین به سر گذاردن آن جایز است و هیچگونه منع مذهبى ندارد».
دلیل و فلسفه آن هم جلوگیرى از نفوذ فرهنگ دشمنان اسلام و ترویج آن بین مسلمانان و همچنین ایجاد و حفظ روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمانان است.
اینجاست که مىتوان گفت هدف اصلى اسلام و روح این قانون این نیست که مسلمین آن فرم کلاه مخصوص را بر سر نگذارند زیرا اگر دین، چنین هدفى داشت در صورتىکه چنین نیست. بنابراین از اینکه اگر مسلمانى آن کلاه را اختراع کند، به سر گذاشتن آن جایز است؛ استفاده مىشود که هدف اصلى اسلام این است که روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمین ایجاد نموده و آنها را زیر بار نیاز و تقلید از ملل بیگانه -حتى در امور عادى مانند لباس و امثال آن- نجات بخشد.
اگر مسلمانان جهان روح این قانون را در خود زنده کرده و به این دستور جامه عمل مىپوشاندند و تنها به شکل آن اکتفا نمىکردند؛ یعنى به راستى روح استقلال و قطع احتیاج از دیگران را در خود زنده مىنمودند، آیا این خود براى تأمین سیادت و آقایى آنها کافى نبود؟! آیا با این عمل به این دستور مقدس (عدم تشبّه به کفار) باز دست نیاز به طرف آنهایى که دزدان بینالمللى غرباند دراز بود؟! آیا تنها اجراى این قانون ساده مذهبى کافى نبود که بهترین وسایل صحیح و مفید تمدن را به دست خود مسلمین در اختیار آنان قرار دهد؟! با اجراى این دستور، اگر مسلمانان نیاز به هواپیما و بمبافکن داشتند، خود اختراع مىکردند. اگر کشتى و زیردریایى و یا وسایل صحیح و مفید روز را لازم داشتند با دست خود تهیّه مىنمودند. همانگونه که مسلمانان گذشته، روح این قانون را درک کرده و تا حدّ زیادى به مرحله اجرا درآوردند و در نتیجه نه تنها توانستند بهترین و مدرنترین وسایل زندگى روز را با دست خود براى خود تهیّه نمایند، بلکه مجد و عظمت و سیادت و آقایى خود را هم در سراسر جهان تأمین نمودند.
در دنیاى امروز هم حتى اگر یک دولت کوچک، داراى روح استقلال و اتکاى به نفس باشد، مىتواند روى پاى خود بایستد و احتیاجات خود را از دنیاى خونخوار اروپا قطع کند و با اندیشه و کار خود، تمام وسایل زندگى را از نظر دنیاى روز براى خود تأمین نماید.
________________________________________
1. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 322.
2. تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم شیرازى، ج 7، ص 356.
3. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 11، ص 624.
4. توبه، 60.
5. برگزیده تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم شیرازى، ج 2، ص 219.
6. بقره، 111.
7. توبه، 6.
8. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 256.
6. برخورد انسانى با کفار
گاهى تصور مىشود که اسلام و احکام آن در مورد کفار و غیرمسلمانان، بسیار خشک و متعصّبانه و به دور از منطق است، که البته این، تصور غلطى بیش نیست؛ مثلاً همانطور که بیان شد، ذلت کفار به معنى عدم صفآرایى و تبلیغ عقاید و اعمال فاسد آنان بین مردم مسلمان است. قاعده نفى سبیل نیز اصلى کاملاً منطقى است تا مسلمین بر خلاف مصالح دین و دنیاى خود با کفار رابطه برقرار نکنند ؛ همانگونه که کفار، مصالح دنیوى را محور تصمیمات خود قرار دادهاند. بنابراین دوستى با آنها نیز درحالى که مؤمنین براى دوستى مناسبترند، کاملاً منطقى است.
در تفسیر آیه 29 از سوره مبارکه توبه (که قبلاً به آن اشاره شد) آمده است:
«منظور از ذلت ایشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامى و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامى است و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمىتوانند در برابر جامعه اسلامى، صفآرایى کنند و آزادانه در انتشار افکار و عقاید خرافى و هوى و هوس خود به فعالیت بپردازند و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند...(1)».
در تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه مذکور آمده است:
«آنها که جزیه را یک نوع حق تسخیر به حساب آوردهاند، توجه به روح و فلسفه آن نداشتهاند. آنها به این حقیقت توجه نکردهاند که اهل کتاب، هنگامى که به صورت اهل ذمّه درآیند، حکومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرض و آزادى، مصونیّت بدهد؛ و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیّت و امنیّت، هیچگونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیّه امور دفاعى و امنیّتى بر عهده ندارند، روشن است که مسؤولیّت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب کمتر از مسلمانان است. یعنى آنان با پرداخت مبلغ ناچیزى در تمام سال، از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مىکنند و با مسلمانان برابر مىشوند. در حالىکه در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مىکند، این است که در عهدنامههایى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مىشود، به این موضوع تصریح گردیده است(2)».
در احادیث اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است که باید با دشمن مدارا کرد و گاهى رفتار رحیمانه نسبت به آنها داشت. در نهجالبلاغه آمده است:
«إذا قدرتْ على عدوّک فاجْعلِ العفوَ عنهُ شکرا لِلْقدرةِ علیه(3)».
«اگر بر دشمنت دست یافتى، بخشیدن او را شکرانه پیروزى قرار ده».
یعنى پس از آنکه بر دشمن پیروز شدى همیشه رفتار توأم با شدت نباید داشته باشى و گاهى رحم و بخشش لازم است که البته موارد آن در ادامه خواهد آمد. این مورد در سیره نبوى نیز دیده مىشود.
در واقع رفتار دوگانهاى که ما، در تعالیم اسلام در مورد کفار مىبینیم، به تفاوت موقعیّتها و شرایط زمانى و مکانى و شخصى برمىگردد. همانطور که اشاره شد، رفتار محترمانه و محبّتآمیز هنگامى به کار مىآید که تأثیر داشته باشد و موجب گستاخى نشود و باعث تلطیف روح طرف مقابل شود. در چنین شرایطى است که باید حتى با سرسختترین دشمنان، با نرمى و لطافت برخورد کرد و حتى از بیتالمال مسلمین براى جذب آنان استفاده کرد. به این موضوع در آیه شصت سوره مبارکه توبه اشاره شده است:
«انّما الصّدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فى الرّقاب و الغارمین و فى سبیل اللّه و ابن السبیل فریضةً مِنَ اللّه و اللّه علیمٌ حکیمٌ(4)».
«صدقات و زکات براى فقیران است و مساکین و عاملان و جمعآورى کنندگان زکات و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مىشود و در راه آزاد کردن بندگان و اداى دین بدهکاران و در راه خدا و واماندگان در راه. این فریضهاى الهى است و خداوند دانا و حکیم است».
در تفسیر «المؤلّفة قلوبهم» آمده است:
«آنها کسانى هستند که انگیزه معنوى و نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلام ندارند و با تشویق مالى مىتوان تألیف قلوب و جلب محبّت آنان نمود و در مباحث فقهى گفته شده، که آیه، مفهوم وسیعى دارد که کفار و غیرمسلمانان را نیز شامل مىشود(5)».
7. بحث و مباحثه مستدل و منطقى با کفار
بهطور کلى دین اسلام کاملترین و برترین دین آسمانى و الهى است و مسلّما در منطق و استدلال، هیچگاه مقابل سایر ادیان و بىدینان، شکست نخواهد خورد. یکى از معانى آیه «و لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً» نیز همین است که خداوند: کافرین را از لحاظ منطق و دلیل و سایر لحاظ بر مسلمین برترى نداده است؛ و به همین جهت است که اسلام همیشه از استدلال و مباحثه حمایت کرده و آن را پذیرا بوده است.چنانکه در قرآن مجید آمده است:
«..قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین(6)»: «بگو اگر راست مىگویید دلیل خود را بیاورید».
اساسا معجزه پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله که قرآن است همیشه تحدّى کرده و بیش از چهارده قرن است که هیچکس نتوانسته در مقابل آن قد علم کند و نخواهد توانست. اسلام نه تنها دین تحجّر و مخالف با عقل و استدلال نیست، بلکه طرفدار واقعى آن است. چنان که از آیه فوق برمىآید:
اوّلاً. سخنان اسلام و قرآن همه از روى دلیل و منطق است و از دیگران نیز دلیلخواهى مىکند.
ثانیا. اسلام پذیراى منطق است، در حالىکه مخالفان، دلیل منطقى براى مخالفت خود ندارند.
این کار (مباحثه با کفار) به جایى رسیده است که آیهاى نازل شده به این مضمون که اگر وسط جنگ با مشرکین، یکى از مشرکین پناه خواست، به او پناه داده و فرصت دهید تا کلام خدا را بشنود (اگر سؤال و ابهامى دارد مطرح کند و پاسخش را دریافت نماید) و آنگاه او را به مکان امن برسانید:
«وَ إنْ اَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حتّى یَسْمَعَ کلامَاللّهَ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، ذلِکَ بأنّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون(7)».
«و اگر یکى از مشرکین از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود(و در آن بیندیشد!) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!».
در تفسیر آیه فوق آمده است:
«آرى اساس این دعوت حقّه و وعده و وعیدش و بشارت و انذارش و لوازم این وعده و وعید یعنى عهد و پیمان بستنش یا شکستنش و نیز احکام و دستورات جنگیش همه و همه هدایت مردم است و مقصود از همه آنها این است که مردم را از راه ضلالت به سوى رشد و هدایت برگردانیده و از بدبختى و نکبت و شرک به سوى سعادت توحید بکشاند و لازمه این منظور این است که کمال اهتمام را در رسیدن به آن هدف، مبذول داشته است و براى هدایت یک گمراه و احیاى یک حق، هرچند هم ناچیز باشد، از هر راهى که امید مىرود به هدف برسد استفاده مىشود و به همین جهت است که خداى تعالى با اینکه از مشرکین غیرمعاهد بیزارى جسته و خون و مال و عِرض آنها را هدر کرده بود از آنجایى که منظورش این بود که حق را احیا و باطلى را ابطال کند؛ لذا وقتى احتمال مىدهد همین مشرکین به راه راست بیایند، عمین امید و احتمال تا آنجا که مبدل به یأس و نومیدى از هدایتشان نشود، از هر قصد سوئى جلوگیرى مىکند».
پس وقتى مشرکى پناه خواست تا از نزدیک دعوت دینى را بررسى نموده و آن را دین حق یافت و حقانیّتش براى او روشن شد پیروى نمىکند، واجب است او را پناه دهد تا کلام خدا را بشنود و در نتیجه پرده جهل از روى دلش کنار رفته و حجّت خدا برایش تمام شود(8)».
8. عدم تشبّه به کفار
یکى از احکام دینى مسلمانان این است که «تشبّه به کفار» حرام است و معنى آن این است که مثلاً اگر شخص مسلمان لباسى را که مانند لباس کفار است (طرح و مدل آن لباس)، در صورتى که مسلمان با پوشیدن آن مانند کافر شود، پوشیدن آن حرام است. صورت فقهى این مطلب به این صورت مطرح مىشود:
«اگر امروز مثلاً یک فرم کلاه مخصوص به وسیله یک ملّت غیرمسلمان اختراع گردیده و ساخته شود، براى مسلمانان جهان به سر گذاشتن آن کلاه (تا هنگامى که عنوان تشبّه دارد) جایز نیست. اما اگر همان فرم کلاه را مسلمانى اختراع نماید، براى دیگر مسلمین به سر گذاردن آن جایز است و هیچگونه منع مذهبى ندارد».
دلیل و فلسفه آن هم جلوگیرى از نفوذ فرهنگ دشمنان اسلام و ترویج آن بین مسلمانان و همچنین ایجاد و حفظ روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمانان است.
اینجاست که مىتوان گفت هدف اصلى اسلام و روح این قانون این نیست که مسلمین آن فرم کلاه مخصوص را بر سر نگذارند زیرا اگر دین، چنین هدفى داشت در صورتىکه چنین نیست. بنابراین از اینکه اگر مسلمانى آن کلاه را اختراع کند، به سر گذاشتن آن جایز است؛ استفاده مىشود که هدف اصلى اسلام این است که روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمین ایجاد نموده و آنها را زیر بار نیاز و تقلید از ملل بیگانه -حتى در امور عادى مانند لباس و امثال آن- نجات بخشد.
اگر مسلمانان جهان روح این قانون را در خود زنده کرده و به این دستور جامه عمل مىپوشاندند و تنها به شکل آن اکتفا نمىکردند؛ یعنى به راستى روح استقلال و قطع احتیاج از دیگران را در خود زنده مىنمودند، آیا این خود براى تأمین سیادت و آقایى آنها کافى نبود؟! آیا با این عمل به این دستور مقدس (عدم تشبّه به کفار) باز دست نیاز به طرف آنهایى که دزدان بینالمللى غرباند دراز بود؟! آیا تنها اجراى این قانون ساده مذهبى کافى نبود که بهترین وسایل صحیح و مفید تمدن را به دست خود مسلمین در اختیار آنان قرار دهد؟! با اجراى این دستور، اگر مسلمانان نیاز به هواپیما و بمبافکن داشتند، خود اختراع مىکردند. اگر کشتى و زیردریایى و یا وسایل صحیح و مفید روز را لازم داشتند با دست خود تهیّه مىنمودند. همانگونه که مسلمانان گذشته، روح این قانون را درک کرده و تا حدّ زیادى به مرحله اجرا درآوردند و در نتیجه نه تنها توانستند بهترین و مدرنترین وسایل زندگى روز را با دست خود براى خود تهیّه نمایند، بلکه مجد و عظمت و سیادت و آقایى خود را هم در سراسر جهان تأمین نمودند.
در دنیاى امروز هم حتى اگر یک دولت کوچک، داراى روح استقلال و اتکاى به نفس باشد، مىتواند روى پاى خود بایستد و احتیاجات خود را از دنیاى خونخوار اروپا قطع کند و با اندیشه و کار خود، تمام وسایل زندگى را از نظر دنیاى روز براى خود تأمین نماید.
________________________________________
1. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 322.
2. تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم شیرازى، ج 7، ص 356.
3. نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 11، ص 624.
4. توبه، 60.
5. برگزیده تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم شیرازى، ج 2، ص 219.
6. بقره، 111.
7. توبه، 6.
8. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 256.