آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

در دو شماره گذشته، در زمینه اصول دیپلماسى با کفار، با قواعد نفى سبیل، ذلت کفار، عدم دوستى با کفار و حفظ مواضع اصولى در برابر کفار آشنا شدیم. اینک در این شماره با تعداد دیگرى از این قواعد، آشنا مى‏شویم:
6. برخورد انسانى با کفار
گاهى تصور مى‏شود که اسلام و احکام آن در مورد کفار و غیرمسلمانان، بسیار خشک و متعصّبانه و به دور از منطق است، که البته این، تصور غلطى بیش نیست؛ مثلاً همان‏طور که بیان شد، ذلت کفار به معنى عدم صف‏آرایى و تبلیغ عقاید و اعمال فاسد آنان بین مردم مسلمان است. قاعده نفى سبیل نیز اصلى کاملاً منطقى است تا مسلمین بر خلاف مصالح دین و دنیاى خود با کفار رابطه برقرار نکنند ؛ همان‏گونه که کفار، مصالح دنیوى را محور تصمیمات خود قرار داده‏اند. بنابراین دوستى با آنها نیز درحالى که مؤمنین براى دوستى مناسب‏ترند، کاملاً منطقى است.
در تفسیر آیه 29 از سوره مبارکه توبه (که قبلاً به آن اشاره شد) آمده است:
«منظور از ذلت ایشان، خضوعشان در برابر سنت اسلامى و تسلیمشان در برابر حکومت عادله جامعه اسلامى است و مقصود این است که مانند سایر جوامع نمى‏توانند در برابر جامعه اسلامى، صف‏آرایى کنند و آزادانه در انتشار افکار و عقاید خرافى و هوى و هوس خود به فعالیت بپردازند و عقاید و اعمال فاسد و مفسد جامعه بشرى خود را رواج دهند...(1)».
در تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه مذکور آمده است:
«آنها که جزیه را یک نوع حق تسخیر به حساب آورده‏اند، توجه به روح و فلسفه آن نداشته‏اند. آنها به این حقیقت توجه نکرده‏اند که اهل کتاب، هنگامى که به صورت اهل ذمّه درآیند، حکومت اسلامى موظف است آنان را از هرگونه تعرض و آزادى، مصونیّت بدهد؛ و با توجه به اینکه آنها در برابر پرداخت جزیه علاوه بر استفاده از مصونیّت و امنیّت، هیچ‏گونه تعهدى از نظر شرکت در میدان جنگ و کلیّه امور دفاعى و امنیّتى بر عهده ندارند، روشن است که مسؤولیّت آنها در برابر حکومت اسلامى به مراتب کمتر از مسلمانان است. یعنى آنان با پرداخت مبلغ ناچیزى در تمام سال، از تمام مزایاى حکومت اسلامى استفاده مى‏کنند و با مسلمانان برابر مى‏شوند. در حالى‏که در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند. از جمله دلایل روشنى که این فلسفه را تأیید مى‏کند، این است که در عهدنامه‏هایى که در دوران حکومت اسلامى میان مسلمانان و اهل کتاب در زمینه جزیه منعقد مى‏شود، به این موضوع تصریح گردیده است(2)».
در احادیث اسلامى نیز به این موضوع تصریح شده است که باید با دشمن مدارا کرد و گاهى رفتار رحیمانه نسبت به آنها داشت. در نهج‏البلاغه آمده است:
«إذا قدرتْ على عدوّک فاجْعلِ العفوَ عنهُ شکرا لِلْقدرةِ علیه(3)».
«اگر بر دشمنت دست یافتى، بخشیدن او را شکرانه پیروزى قرار ده».
یعنى پس از آنکه بر دشمن پیروز شدى همیشه رفتار توأم با شدت نباید داشته باشى و گاهى رحم و بخشش لازم است که البته موارد آن در ادامه خواهد آمد. این مورد در سیره نبوى نیز دیده مى‏شود.
در واقع رفتار دوگانه‏اى که ما، در تعالیم اسلام در مورد کفار مى‏بینیم، به تفاوت موقعیّت‏ها و شرایط زمانى و مکانى و شخصى برمى‏گردد. همان‏طور که اشاره شد، رفتار محترمانه و محبّت‏آمیز هنگامى به کار مى‏آید که تأثیر داشته باشد و موجب گستاخى نشود و باعث تلطیف روح طرف مقابل شود. در چنین شرایطى است که باید حتى با سرسخت‏ترین دشمنان، با نرمى و لطافت برخورد کرد و حتى از بیت‏المال مسلمین براى جذب آنان استفاده کرد. به این موضوع در آیه شصت سوره مبارکه توبه اشاره شده است:
«انّما الصّدقات للفقراء و المساکین و العاملین علیها و المؤلّفة قلوبهم و فى الرّقاب و الغارمین و فى سبیل اللّه و ابن السبیل فریضةً مِنَ اللّه و اللّه علیمٌ حکیمٌ(4)».
«صدقات و زکات براى فقیران است و مساکین و عاملان و جمع‏آورى کنندگان زکات و کسانى که براى جلب محبتشان اقدام مى‏شود و در راه آزاد کردن بندگان و اداى دین بدهکاران و در راه خدا و واماندگان در راه. این فریضه‏اى الهى است و خداوند دانا و حکیم است».
در تفسیر «المؤلّفة قلوبهم» آمده است:
«آنها کسانى هستند که انگیزه معنوى و نیرومندى براى پیشبرد اهداف اسلام ندارند و با تشویق مالى مى‏توان تألیف قلوب و جلب محبّت آنان نمود و در مباحث فقهى گفته شده، که آیه، مفهوم وسیعى دارد که کفار و غیرمسلمانان را نیز شامل مى‏شود(5)».
7. بحث و مباحثه مستدل و منطقى با کفار
به‏طور کلى دین اسلام کاملترین و برترین دین آسمانى و الهى است و مسلّما در منطق و استدلال، هیچ‏گاه مقابل سایر ادیان و بى‏دینان، شکست نخواهد خورد. یکى از معانى آیه «و لن یجعل اللّه للکافرین على المؤمنین سبیلاً» نیز همین است که خداوند: کافرین را از لحاظ منطق و دلیل و سایر لحاظ بر مسلمین برترى نداده است؛ و به همین جهت است که اسلام همیشه از استدلال و مباحثه حمایت کرده و آن را پذیرا بوده است.چنانکه در قرآن مجید آمده است:
«..قل هاتوا برهانکم إن کنتم صادقین(6)»: «بگو اگر راست مى‏گویید دلیل خود را بیاورید».
اساسا معجزه پیامبر اکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله که قرآن است همیشه تحدّى کرده و بیش از چهارده قرن است که هیچ‏کس نتوانسته در مقابل آن قد علم کند و نخواهد توانست. اسلام نه تنها دین تحجّر و مخالف با عقل و استدلال نیست، بلکه طرفدار واقعى آن است. چنان که از آیه فوق برمى‏آید:
اوّلاً. سخنان اسلام و قرآن همه از روى دلیل و منطق است و از دیگران نیز دلیل‏خواهى مى‏کند.
ثانیا. اسلام پذیراى منطق است، در حالى‏که مخالفان، دلیل منطقى براى مخالفت خود ندارند.
این کار (مباحثه با کفار) به جایى رسیده است که آیه‏اى نازل شده به این مضمون که اگر وسط جنگ با مشرکین، یکى از مشرکین پناه خواست، به او پناه داده و فرصت دهید تا کلام خدا را بشنود (اگر سؤال و ابهامى دارد مطرح کند و پاسخش را دریافت نماید) و آنگاه او را به مکان امن برسانید:
«وَ إنْ اَحَدٌ مِنَ المُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حتّى یَسْمَعَ کلامَ‏اللّهَ ثُمَّ اَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ، ذلِکَ بأنّهُمْ قَوْمٌ لا یَعْلَمُون(7)».
«و اگر یکى از مشرکین از تو پناهندگى بخواهد به او پناه ده تا سخن خدا را بشنود(و در آن بیندیشد!) سپس او را به محل امنش برسان، چرا که آنها گروهى ناآگاهند!».
در تفسیر آیه فوق آمده است:
«آرى اساس این دعوت حقّه و وعده و وعیدش و بشارت و انذارش و لوازم این وعده و وعید یعنى عهد و پیمان بستنش یا شکستنش و نیز احکام و دستورات جنگیش همه و همه هدایت مردم است و مقصود از همه آنها این است که مردم را از راه ضلالت به سوى رشد و هدایت برگردانیده و از بدبختى و نکبت و شرک به سوى سعادت توحید بکشاند و لازمه این منظور این است که کمال اهتمام را در رسیدن به آن هدف، مبذول داشته است و براى هدایت یک گمراه و احیاى یک حق، هرچند هم ناچیز باشد، از هر راهى که امید مى‏رود به هدف برسد استفاده مى‏شود و به همین جهت است که خداى تعالى با اینکه از مشرکین غیرمعاهد بیزارى جسته و خون و مال و عِرض آنها را هدر کرده بود از آنجایى که منظورش این بود که حق را احیا و باطلى را ابطال کند؛ لذا وقتى احتمال مى‏دهد همین مشرکین به راه راست بیایند، عمین امید و احتمال تا آنجا که مبدل به یأس و نومیدى از هدایتشان نشود، از هر قصد سوئى جلوگیرى مى‏کند».
پس وقتى مشرکى پناه خواست تا از نزدیک دعوت دینى را بررسى نموده و آن را دین حق یافت و حقانیّتش براى او روشن شد پیروى نمى‏کند، واجب است او را پناه دهد تا کلام خدا را بشنود و در نتیجه پرده جهل از روى دلش کنار رفته و حجّت خدا برایش تمام شود(8)».
8. عدم تشبّه به کفار
یکى از احکام دینى مسلمانان این است که «تشبّه به کفار» حرام است و معنى آن این است که مثلاً اگر شخص مسلمان لباسى را که مانند لباس کفار است (طرح و مدل آن لباس)، در صورتى که مسلمان با پوشیدن آن مانند کافر شود، پوشیدن آن حرام است. صورت فقهى این مطلب به این صورت مطرح مى‏شود:
«اگر امروز مثلاً یک فرم کلاه مخصوص به وسیله یک ملّت غیرمسلمان اختراع گردیده و ساخته شود، براى مسلمانان جهان به سر گذاشتن آن کلاه (تا هنگامى که عنوان تشبّه دارد) جایز نیست. اما اگر همان فرم کلاه را مسلمانى اختراع نماید، براى دیگر مسلمین به سر گذاردن آن جایز است و هیچ‏گونه منع مذهبى ندارد».
دلیل و فلسفه آن هم جلوگیرى از نفوذ فرهنگ دشمنان اسلام و ترویج آن بین مسلمانان و هم‏چنین ایجاد و حفظ روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمانان است.
اینجاست که مى‏توان گفت هدف اصلى اسلام و روح این قانون این نیست که مسلمین آن فرم کلاه مخصوص را بر سر نگذارند زیرا اگر دین، چنین هدفى داشت در صورتى‏که چنین نیست. بنابراین از اینکه اگر مسلمانى آن کلاه را اختراع کند، به سر گذاشتن آن جایز است؛ استفاده مى‏شود که هدف اصلى اسلام این است که روح استقلال و اتّکاء به نفس در بین مسلمین ایجاد نموده و آنها را زیر بار نیاز و تقلید از ملل بیگانه -حتى در امور عادى مانند لباس و امثال آن- نجات بخشد.
اگر مسلمانان جهان روح این قانون را در خود زنده کرده و به این دستور جامه عمل مى‏پوشاندند و تنها به شکل آن اکتفا نمى‏کردند؛ یعنى به راستى روح استقلال و قطع احتیاج از دیگران را در خود زنده مى‏نمودند، آیا این خود براى تأمین سیادت و آقایى آنها کافى نبود؟! آیا با این عمل به این دستور مقدس (عدم تشبّه به کفار) باز دست نیاز به طرف آنهایى که دزدان بین‏المللى غرب‏اند دراز بود؟! آیا تنها اجراى این قانون ساده مذهبى کافى نبود که بهترین وسایل صحیح و مفید تمدن را به دست خود مسلمین در اختیار آنان قرار دهد؟! با اجراى این دستور، اگر مسلمانان نیاز به هواپیما و بمب‏افکن داشتند، خود اختراع مى‏کردند. اگر کشتى و زیردریایى و یا وسایل صحیح و مفید روز را لازم داشتند با دست خود تهیّه مى‏نمودند. همان‏گونه که مسلمانان گذشته، روح این قانون را درک کرده و تا حدّ زیادى به مرحله اجرا درآوردند و در نتیجه نه تنها توانستند بهترین و مدرن‏ترین وسایل زندگى روز را با دست خود براى خود تهیّه نمایند، بلکه مجد و عظمت و سیادت و آقایى خود را هم در سراسر جهان تأمین نمودند.
در دنیاى امروز هم حتى اگر یک دولت کوچک، داراى روح استقلال و اتکاى به نفس باشد، مى‏تواند روى پاى خود بایستد و احتیاجات خود را از دنیاى خونخوار اروپا قطع کند و با اندیشه و کار خود، تمام وسایل زندگى را از نظر دنیاى روز براى خود تأمین نماید.

________________________________________
1. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 322.
2. تفسیر نمونه، آیت‏اللّه مکارم شیرازى، ج 7، ص 356.
3. نهج‏البلاغه، ترجمه محمد دشتى، حکمت 11، ص 624.
4. توبه، 60.
5. برگزیده تفسیر نمونه، آیت‏اللّه مکارم شیرازى، ج 2، ص 219.
6. بقره، 111.
7. توبه، 6.
8. ترجمه تفسیر المیزان، علامه طباطبایى، ج 9، ص 256.

تبلیغات