فتواهای منتسب به فقها
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
کهنه زخم خشونت فرقهای و کینه دیرینه مذهبی در قلب جهان اسلام بار دیگر با فتوای منتسب به برخی از فقهای وهابیمسلک عربستان دایر بر وجوب تخریب حرم سیدالشهدا(ع) و ائمه شیعه سر باز کرد، فتوایی که بیش از همه جهان در رسانههای خبری ایران بازتاب یافت و با واکنش گسترده فقها و مراجع شیعی در جهان اسلام به ویژه قم مواجه شد و همراهی تعدادی از علمای اهل سنت را نیز با خود داشت. اصل وجود این فتوا را ایاد مدنی، وزیر فرهنگ و اطلاعرسانی عربستان تکذیب کرد و در دیدار با سفیر ایران در ریاض گفت: «به دنبال اعتراض علما به فتوای انفجار اماکن مقدس شیعیان بلافاصله از مفتی کل هیات کبار علما و مجلس اعلای فتواها و شورای عالی قضایی و سایر علما سوال کردم، همه اظهار بیاطلاعی و تعجب میکردند و شخصا هیچ اثری از این فتوای ادعایی در سایت علمای مورد اشاره ندیدم. این فتوا قطعا وجود ندارد و اگر هم باشد یقینا ساخته و پرداخته صهیونیستها و دشمنان اسلام است.»
ظاهرا اصل ماجرا خاتمه یافته است، اما پیامدهای آن همچنان ادامه دارد، بهویژه آنکه در گذشته دور در سال 1803 وهابیان یک بار حرم امامحسین(ع) را با خاک یکسان کردند و در 18 ماه گذشته هم دو بار همین سرنوشت برای حرم امام هادی وامام حسن عسکری در سامرا رقم خورد که عوامل آن تروریستهای وهابی وابسته به القاعده بودند. آنچه درعراق امروز جریان دارد در واقع جنگی فرقهای است که در آن نگرش فقهی و فرقهای وهابیت نقشی محوری دارد و چنانکه آمار منابع آمریکایی و غربی گویاست بیش از نیمی از عاملان خارجی خشونتها و عملیات تروریستی در عراق منشا عربستانی دارند.
بنابراین حتی اگر علمای وهابی منکر چنین فتوایی در حال حاضر شوند، نمیتوانند منکر اصل عمل با توجه به گذشته تاریخی شوند. بهویژه که از نظر مبانی عقیدتی وهابیت برگرفته از آرای ابن تیمیه فقیه حنبلی ساختن بارگاه بر آرامگاهها (اعم از حضرت محمد، صحابه، خاندان پیامبر و...) و زیارت این قبور را شرک میدانند و بنابراین نه تنها شیعیان بلکه اغلب فرقهها و مذاهب اهل سنت و جماعت و صوفیه رودرروی وهابیت قرار میگیرند. هرچند که نوک تیز حمله وهابیت در این میان به سمت شیعیان و صوفیان است که سرنخ این دشمنی هم به ابن تیمیه میرسد.
فقیه در زندان
ابوعباس تقیالدین احمد بن عبدالسلام بن عبدالله بن تیمیه الحرانی فقیه حنبلی متولد سال 1263میلادی در حران (ترکیه امروزی نزدیک مرز سوریه) است که پدر و پدربزرگش از علمای مذهب حنبلی از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت در دیار خود بودند. زندگی کودکی و نوجوانی او شباهت زیادی با مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی دارد و این دو تقریبا همعصر و متعلق به دورانی بودند که سرزمینهای اسلامی زیر تاخت و تاز مهاجمان مغول قرار داشت. مولوی در کنار پدر از بلخ عازم بغداد و مکه میشود و سپس در قونیه رحل اقامت میافکند و ابنتیمیه از دست مغولان فرار میکند و به دمشق میرسد.
احتمالا این دو در یک زمان در دمشق حضور داشتهاند. دمشق در آن سالها کانون توجه بسیاری از عالمان طریقت و شریعت از فریقین شیعه و سنی بوده؛ جایی که ملتقای شیعیان جبل عامل، صوفیان فرقه قادریه (پیروان عبدالقادر گیلانی) و علما و فقهای بزرگ آن زمان و دیار و مهمتر از همه کانون توجه مریدان و پیروان بزرگترین عارف نظری جهان اسلام محمدبن عربی بود که در همین شهر زندگی میکرد. ابن تیمیه که خود در جوانی گرایشهایی به تصوف و فرقه قادریه داشت، در این شهر نشو و نما یافت و با غلبه گرایش به ظاهر شریعت حنبلی در وی، در برابر باطن طریقتهای صوفیانه و نیز مذهب شیعه قرار گرفت و از همین جا بود که جرقههای ضدتشیع و ضدتصوف در اندیشههای او زده شد و بارها به خاطر صراحتش در انتقاد از علمای اسلام و سلاطین ممالک مصر که در آن زمان در شام نیز قدرت داشتند، به زندانهای دمشق و قاهره افتاد.
برداشتی سرسختانه و خشک از توحید در کانون اندیشه او نقش محوری یافت که همین برداشت به صورت پررنگتر بعدا در تفکرات فرقههایی چون وهابیت و گروههای سلفی نمودار و کانون بسیاری از خشونتهای سیاسی و مذهبی در جهان اسلام شد و امروز به عنوان یکی از سرمنشاهای بنیادگرایی شناخته میشود. در نگاه ابن تیمیه تنها قرآن و سنت پیامبر است که حجیت دارد و این حجیت را تنها میتوان در قول و فعل شخص پیامبر، صحابه او و تابعین (کسانی که محضر پیامبر را درک نکردند ولی محضر صحابه پیامبر را درک کردند) جست که به طور خلاصه به آنها سلف صالح گفته میشود و سه نسل اول مردم مدینه در صدر اسلام را شامل میشود.
فقیه در قدرت
حدودا چهار و نیم قرن پس از ابن تیمیه، فرد دیگری این بار از نجد عربستان، پا در جای پای او گذاشت ولی اشتباهات او را در رودررویی با حاکمان وقت تکرار نکرد. محمدبن عبدالوهاب پایهگذار جنبش وهابیت به مدت 90 سال در قرن هجدهم زندگی کرد و از همان ابتدا شیفته تفکرات و آرای ابن تیمیه شد. محمدبن عبدالوهاب در سال 1744 و در 41 سالگی با محمدبن سعود رئیس قبیلهای در نجد پیمان دوستی بست تا پیوندی میان فرقه وهابیت و خاندانی که دو قرن بعد حکومت را در عربستان به دست گرفت برقرار شود. در سایه این اتحاد، آلسعود با پشتوانه مذهبی جدید قدرت زیادی در شبه جزیره عربستان به دست آورد و وهابیت نیز از پیشرفتهای نظامی و سیاسی آلسعود برای افزایش نفوذ معنوی خود استفاده کرد؛ پیوندی که پس از گذشت 250 سال همچنان استوار است و تفکیک قدرت سیاسی آلسعود و قدرت مذهبی آلوهاب را بهغایت دشوار میکند.
رابطه محمدبن عبدالوهاب با آلسعود شبیه پیوندی شد که در تاریخ اساطیری ایران میان گشتاسب، پدر اسفندیار و زرتشت پدید آمد و نیز رابطهای که حکومتهای ساسانیان با آیین زرتشتی و صفویان با تشیع برقرار ساختند و پایهای برای تشکیل دولتهای ملی در ایران شد. در عربستان مدرن هم هویت ملی این کشور از دو عنصر مذهب وهابیت و خاندان سلطنتی آلسعود تفکیکپذیر نیست، هر چند که همه علما و پیروان وهابیت در سه دهه گذشته اهدافی فراتر از مرزهای سرزمینی عربستان را از پاکستان و افغانستان گرفته تا آسیای مرکزی و چچن دنبال میکردند که سیاست محافظهکارانه دولت سعودی را با چالشهای بیشماری مواجه کرد اما این دلارهای نفتی سعودیها بود که سوخت ایدئولوژی بنیادگرایانه سلفی وهابیون را تامین میکرد و در نهایت سر از جیب گروههایی چون القاعده درآورد تا آن را خرج عملیات تروریستی و انتحاری در آمریکا، اروپا، اندونزی، پاکستان، افغانستان، چچن و دستآخر عراق کنند که شیعیان و حرم امامان سامرا هم از این عملیات تروریستی در امان نماندند.
ظاهرا اصل ماجرا خاتمه یافته است، اما پیامدهای آن همچنان ادامه دارد، بهویژه آنکه در گذشته دور در سال 1803 وهابیان یک بار حرم امامحسین(ع) را با خاک یکسان کردند و در 18 ماه گذشته هم دو بار همین سرنوشت برای حرم امام هادی وامام حسن عسکری در سامرا رقم خورد که عوامل آن تروریستهای وهابی وابسته به القاعده بودند. آنچه درعراق امروز جریان دارد در واقع جنگی فرقهای است که در آن نگرش فقهی و فرقهای وهابیت نقشی محوری دارد و چنانکه آمار منابع آمریکایی و غربی گویاست بیش از نیمی از عاملان خارجی خشونتها و عملیات تروریستی در عراق منشا عربستانی دارند.
بنابراین حتی اگر علمای وهابی منکر چنین فتوایی در حال حاضر شوند، نمیتوانند منکر اصل عمل با توجه به گذشته تاریخی شوند. بهویژه که از نظر مبانی عقیدتی وهابیت برگرفته از آرای ابن تیمیه فقیه حنبلی ساختن بارگاه بر آرامگاهها (اعم از حضرت محمد، صحابه، خاندان پیامبر و...) و زیارت این قبور را شرک میدانند و بنابراین نه تنها شیعیان بلکه اغلب فرقهها و مذاهب اهل سنت و جماعت و صوفیه رودرروی وهابیت قرار میگیرند. هرچند که نوک تیز حمله وهابیت در این میان به سمت شیعیان و صوفیان است که سرنخ این دشمنی هم به ابن تیمیه میرسد.
فقیه در زندان
ابوعباس تقیالدین احمد بن عبدالسلام بن عبدالله بن تیمیه الحرانی فقیه حنبلی متولد سال 1263میلادی در حران (ترکیه امروزی نزدیک مرز سوریه) است که پدر و پدربزرگش از علمای مذهب حنبلی از مذاهب چهارگانه فقهی اهل سنت در دیار خود بودند. زندگی کودکی و نوجوانی او شباهت زیادی با مولانا جلالالدین محمد بلخی رومی دارد و این دو تقریبا همعصر و متعلق به دورانی بودند که سرزمینهای اسلامی زیر تاخت و تاز مهاجمان مغول قرار داشت. مولوی در کنار پدر از بلخ عازم بغداد و مکه میشود و سپس در قونیه رحل اقامت میافکند و ابنتیمیه از دست مغولان فرار میکند و به دمشق میرسد.
احتمالا این دو در یک زمان در دمشق حضور داشتهاند. دمشق در آن سالها کانون توجه بسیاری از عالمان طریقت و شریعت از فریقین شیعه و سنی بوده؛ جایی که ملتقای شیعیان جبل عامل، صوفیان فرقه قادریه (پیروان عبدالقادر گیلانی) و علما و فقهای بزرگ آن زمان و دیار و مهمتر از همه کانون توجه مریدان و پیروان بزرگترین عارف نظری جهان اسلام محمدبن عربی بود که در همین شهر زندگی میکرد. ابن تیمیه که خود در جوانی گرایشهایی به تصوف و فرقه قادریه داشت، در این شهر نشو و نما یافت و با غلبه گرایش به ظاهر شریعت حنبلی در وی، در برابر باطن طریقتهای صوفیانه و نیز مذهب شیعه قرار گرفت و از همین جا بود که جرقههای ضدتشیع و ضدتصوف در اندیشههای او زده شد و بارها به خاطر صراحتش در انتقاد از علمای اسلام و سلاطین ممالک مصر که در آن زمان در شام نیز قدرت داشتند، به زندانهای دمشق و قاهره افتاد.
برداشتی سرسختانه و خشک از توحید در کانون اندیشه او نقش محوری یافت که همین برداشت به صورت پررنگتر بعدا در تفکرات فرقههایی چون وهابیت و گروههای سلفی نمودار و کانون بسیاری از خشونتهای سیاسی و مذهبی در جهان اسلام شد و امروز به عنوان یکی از سرمنشاهای بنیادگرایی شناخته میشود. در نگاه ابن تیمیه تنها قرآن و سنت پیامبر است که حجیت دارد و این حجیت را تنها میتوان در قول و فعل شخص پیامبر، صحابه او و تابعین (کسانی که محضر پیامبر را درک نکردند ولی محضر صحابه پیامبر را درک کردند) جست که به طور خلاصه به آنها سلف صالح گفته میشود و سه نسل اول مردم مدینه در صدر اسلام را شامل میشود.
فقیه در قدرت
حدودا چهار و نیم قرن پس از ابن تیمیه، فرد دیگری این بار از نجد عربستان، پا در جای پای او گذاشت ولی اشتباهات او را در رودررویی با حاکمان وقت تکرار نکرد. محمدبن عبدالوهاب پایهگذار جنبش وهابیت به مدت 90 سال در قرن هجدهم زندگی کرد و از همان ابتدا شیفته تفکرات و آرای ابن تیمیه شد. محمدبن عبدالوهاب در سال 1744 و در 41 سالگی با محمدبن سعود رئیس قبیلهای در نجد پیمان دوستی بست تا پیوندی میان فرقه وهابیت و خاندانی که دو قرن بعد حکومت را در عربستان به دست گرفت برقرار شود. در سایه این اتحاد، آلسعود با پشتوانه مذهبی جدید قدرت زیادی در شبه جزیره عربستان به دست آورد و وهابیت نیز از پیشرفتهای نظامی و سیاسی آلسعود برای افزایش نفوذ معنوی خود استفاده کرد؛ پیوندی که پس از گذشت 250 سال همچنان استوار است و تفکیک قدرت سیاسی آلسعود و قدرت مذهبی آلوهاب را بهغایت دشوار میکند.
رابطه محمدبن عبدالوهاب با آلسعود شبیه پیوندی شد که در تاریخ اساطیری ایران میان گشتاسب، پدر اسفندیار و زرتشت پدید آمد و نیز رابطهای که حکومتهای ساسانیان با آیین زرتشتی و صفویان با تشیع برقرار ساختند و پایهای برای تشکیل دولتهای ملی در ایران شد. در عربستان مدرن هم هویت ملی این کشور از دو عنصر مذهب وهابیت و خاندان سلطنتی آلسعود تفکیکپذیر نیست، هر چند که همه علما و پیروان وهابیت در سه دهه گذشته اهدافی فراتر از مرزهای سرزمینی عربستان را از پاکستان و افغانستان گرفته تا آسیای مرکزی و چچن دنبال میکردند که سیاست محافظهکارانه دولت سعودی را با چالشهای بیشماری مواجه کرد اما این دلارهای نفتی سعودیها بود که سوخت ایدئولوژی بنیادگرایانه سلفی وهابیون را تامین میکرد و در نهایت سر از جیب گروههایی چون القاعده درآورد تا آن را خرج عملیات تروریستی و انتحاری در آمریکا، اروپا، اندونزی، پاکستان، افغانستان، چچن و دستآخر عراق کنند که شیعیان و حرم امامان سامرا هم از این عملیات تروریستی در امان نماندند.