آداب معاشرت (10) دوستی و رفاقت نمک زندگی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
«نزدیکترین شخص به انسان کسى است که دوستى و محبت، او را نزدیکتر ساخته گرچه نژادش با دوست، پیوسته نیست. و بیگانه کسى است که مهر و محبت و دوستى نداشته باشد گرچه پیوند نسبى و نژادى دارد. چیزى به چیز دیگر نزدیکتر از دست به پیکر نیست که اگر دست خیانت ورزد، از بدن بریده شود...».
امیرمؤمنان على علیهالسلام
یکى از مهمترین جلوههاى آداب معاشرت با مردم، دوستى و رفاقت است که در اهمیّت آن، کسى شک نکرده و نمىتواند انکار نماید؛ چراکه دوستى و رفاقت و محبت به همنوع، در سرشت بشر نهفته و اصلاً لازمه زندگى جمعى به شمار مىرود؛ زیرا انسان در ادامه حیات خود هیچوقت بىنیاز از همنوعان خود نبوده و نخواهد بود و انسانها بایستى در کارهاى روزمرّه زندگى، مددکار همدیگر باشند و این مدد و یارى کردن، بدون دوستى و رفاقت، امکانپذیر نیست.
رفاقت و دوستى در همه جوامع کوچک و بزرگ، حتى در روابط فامیلى و خانوادگى مانند زن و شوهرى و پدر و فرزندى و برادرى و... موجود و مؤثر است، یعنى اگر پدر و فرزند هم علاوه بر پیوند نسبى و حسبى، رفاقت و دوستى نداشته باشند، زندگى آنان صفا ندارد، چنانکه در طول زندگى، زیاد دیده شده است که کدورت و خصومت شدیدى بین زن و شوهر، پدر و مادر با فرزند، و برادر با برادر رخ داده است، بدون اینکه پیوند فامیلى بهم بخورد.
دوستى در اسلام
در اسلام، به مسأله رفاقت و دوستى بیش از همه ادیان، اهمیّت داده شده است چنانکه بیانات رهبران دینى ما مخصوصا اهل بیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله طى احادیث بىشمار در این مورد، گواه این مسئله است که ما به برخى از آنها اشاره مىنماییم از جمله در حدیثى از امام حسن علیهالسلام مىخوانیم:
القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ المَوَدَّةُ و إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ و البَعیدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ المَوَدَّةُ و إنْ قربت نَسَبُهُ لا شىء أقربُ الى شىءٍ مِنْ یدٍ الى جسدٍ و إنّ الیَدَ تَغُلُّ(خیانت) فتُقْطَعُ و...(1)».
«نزدیکترین شخص به انسان کسى است که دوستى و محبت، او را نزدیکتر ساخته گرچه نژادش با دوست، پیوسته نیست. و بیگانه کسى است که مهر و محبت و دوستى نداشته باشد گرچه پیوند نسبى و نژادى دارد. چیزى به چیز دیگر نزدیکتر از دست به پیکر نیست که اگر دست خیانت ورزد، از بدن بریده شود...».
معلوم مىشود به رفاقت و دوستى -که مىشود گفت، نمک روابط عاطفى و اصلاً نمک زندگى است-، در اسلام چهقدر بها داده شده است بهطورى که رهبران معصوم ما، دوست انسان را به منزله خود انسان دانستهاند. چنانکه از بعضى از بزرگان نقل شده است که:
«الصَّدیقُ إنْسانٌ هو أنْتَ فانْظر صدیقا یکونَ مِنْکَ لنفسِکَ(2)».
«دوست هر شخص به منزله خود اوست، پس باید بنگرى که چه کسى را براى دوستى خویش برمىگزینى».
«دوست و رفیق، وقتى دوست واقعى است که سه هنگام انسان را فراموش نکنند: هنگام گرفتارى، مددکار او باشد، و در نبود انسان، مدافع او باشد و پس از وفات دوست، همچنان به یادش باشد».
در حدیث دیگرى مىخوانیم:
«سه چیز، نشاندهنده جوانمردى انسان است: قرائت قرآن، آبادکردن مساجد و داشتن دوست فراوان(3)».
اما اینکه چگونه دوست را بشناسیم و بهترین و بدترین دوست کدام است؟ و طرز برخورد با دوست چگونه باید باشد؟ و دوستى براى چه و با چه کسى باشد؟ و چه مقدار دوست داشته باشیم؟ و با چه کسانى دوست نشویم؟، اینها مسائلى است که به خواست خدا بهطور اختصار اشاره خواهیم کرد.
کدام دوست؟
حال که رفاقت و دوستى، اینقدر در زندگى انسان اهمیّت دارد، پس باید پیش از آنکه انسان با کسى طرح دوستى و رفاقت بریزد، باید آن شخص را بشناسد و سپس با او طرح رفاقت بریزد؛ چراکه اگر انسان بدون شناخت، با کسى رفیق شود، ممکن است باعث بدبختى و سیهروزى او شود. چنانکه در طول تاریخ، دوستان ناباب خیابانى و کنار دریایى و دودى و... چه بر سر رفقاى خود آوردهاند. امروز نیز در مطبوعات و در صدا و سیما و رسانههاى گروهى دیگر مىخوانیم و مىشنویم که افرادى به ظاهر دوست، اما در باطن روى چه مأموریتى، چطور فرزندان معصوم ما را به وسیله سیگار و مواد مخدر و نوارهاى مبتذل و انواع و اقسام وسائل صوتى و تصویرى و اینترنت و ماهواره و... به لجنزار بدبختى و سیهروزى کشیده و چنان از خود بىخود مىکنند که حتى پدر و مادر و خواهر و برادر خود را نیز فراموش مىکنمد و این نیست مگر در اثر ناآگاهى جوانان ما از فرهنگ انسانساز اسلام که در تمام مراحل زندگى فردى و جمعى برنامه دارد و انسان را به بهترین آداب معاشرت و خوشبختى دعوت مىکند و آن مکتب ناب اهل بیت است که راه آنان راه دوستى سالم و مایه خوشبختى است. و این مطلبى نیست که نیاز به دلیل دیگرى بهتر از تجربه و مشاهده داشته باشد.
پس براى اینکه بفهمیم دوستان خوب را چگونه بشناسیم، لازم است به مکتب اهلبیت علیهمالسلام و کسانى که روش آنها در همه زمینههاى اخلاقى و دینى و آداب معاشرت، الهى بوده و الگوى تمام انسانهاى وارسته مىباشد، برگردیم.
على علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
«فى تقلّبِ الأحوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرّجال، حسدُ الصَّدیقِ مِنْ سُقْمِ المَوَدَّة(4)».
«در تحولات روزگار، ماهیّت و جوهره شخصیت اشخاص، شناخته مىشود و حسد ورزیدن به دوست، نشانه ناخوشى محبت و دوستى است».
همچنین در حدیث جامع دیگرى مىفرماید:
«أصْدِقائکَ ثلاثة و أعدائکَ ثلاثة: فأصدقائک، صدیقک و صدیق صدیقک و عدوّ عدوّک. و أعدائک: عدوّک و عدوّ صدیقک و صدیق عدوّک(5)».
«دوستان تو سه گروهند: دوست تو، دوست دوستِ تو و دشمنِ دشمن تو.
همچنانکه دشمنان تو سه گروهند: دشمن تو، دوست دشمن تو و دشمن دوست تو».
باز مىفرماید: «لا یکونَ الصَدیقُ ِ صدیقا حتى یحفظ أخاه فى ثلاث: فى نکبته و غیبته و وفاته(6)».
«دوست و رفیق، وقتى دوست واقعى است که سه هنگام انسان را فراموش نکنند: هنگام گرفتارى، مددکار او باشد، و در نبود انسان، مدافع او باشد و پس از وفات دوست، همچنان به یادش باشد».
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالى و درماندگى
گلستان سعدى
بهترین و بدترین دوست
اما ببینیم بهترین و بدترینِ دوستان از دیدگاه بزرگان دین ما چگونه دوستانى هستند؟ پیشوایان ما فرمودهاند:
«دوستان دو نوعند: دوستان راستین و به اصطلاح، «جانى» که آنها به منزله بال و پر انسان هستند و آنان همچون خانواده و ثروت هستند؛ پس تو نیز جان و مال خود را از ایشان دریغ مدار. دوست آنها را دوست، و دشمنشان را دشمن بدار و عیب آنها را بپوشان، خوبىهاى آنها را پخش کن و اینچنین دوستانى از گوهر سرخ هم کمیابترند. ولى قسم دوم دوستان ظاهرى هستند که فقط با لبخند با تو روبهرو مىشوند، با آنان با رویى گشاده و لبى خندان برخورد کن و بیش از این از آنها انتظار نداشته باش»(7).
اما در زمینه دوستان بد، امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید:
«بدترینِ دوستان کسى است که انسان به خاطر او به زحمت بیفتد(8)».
«هرکس با دوست خود رودربایستى داشته باشد، دوستى آنها پایدار نخواهد بود(9)».
«دوستى که به تو حسد بورزد، رفاقت و دوستىاش ناسالم است(10)».
«دوستى که معصیت و نافرمانى خدا را در نظر تو بیاراید و زیبا نشان دهد، بدترین دوست است(11)».
چنانکه مىبینیم، در اکثر بیانات ائمّه اطهار علیهمالسلام در مورد دوست و رفیق، خصوصا دوستان خوب، کلمه «اخ» یعنى برادر، بهکار برده شده است که حاکى از اهمیّت و نقش مثبت و مؤثر دوست خوب در زندگى اجتماعى و خانوادگى انسان مىباشد. و کلام گهربار امیر مؤمنان که مىفرماید دوستان خوب به منزله بال و پر انسان هستند، مؤیّد این مطلب است. یعنى چطور برادر انسان مانند دست و پشت انسان است، دوست و رفیق خوب و متدیّن هم مانند پشت انسان مىماند. یعنى اگر کسى دوست خوب نداشته باشد، مثل این است که یار و یاورى ندارد و تنهاست.
ادامه دارد
________________________________________
1. اصول کافى، ج 4، کتابالعشرة، باب التحبّب الى الناس، ح 7.
2. بحارالانوار، ج 74، ص 179.
3. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 27.
4. بحارالانوار، ج 74، ص 163.
5. همان، ص 164.
6. بحارالانوار، ج 74، ص 163.
7. خصال شیخ صدوق، ص 49.
8. نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص 559.
9. بحارالانوار، ج 74، ص 165.
10. نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص 507.
11. امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 50.
امیرمؤمنان على علیهالسلام
یکى از مهمترین جلوههاى آداب معاشرت با مردم، دوستى و رفاقت است که در اهمیّت آن، کسى شک نکرده و نمىتواند انکار نماید؛ چراکه دوستى و رفاقت و محبت به همنوع، در سرشت بشر نهفته و اصلاً لازمه زندگى جمعى به شمار مىرود؛ زیرا انسان در ادامه حیات خود هیچوقت بىنیاز از همنوعان خود نبوده و نخواهد بود و انسانها بایستى در کارهاى روزمرّه زندگى، مددکار همدیگر باشند و این مدد و یارى کردن، بدون دوستى و رفاقت، امکانپذیر نیست.
رفاقت و دوستى در همه جوامع کوچک و بزرگ، حتى در روابط فامیلى و خانوادگى مانند زن و شوهرى و پدر و فرزندى و برادرى و... موجود و مؤثر است، یعنى اگر پدر و فرزند هم علاوه بر پیوند نسبى و حسبى، رفاقت و دوستى نداشته باشند، زندگى آنان صفا ندارد، چنانکه در طول زندگى، زیاد دیده شده است که کدورت و خصومت شدیدى بین زن و شوهر، پدر و مادر با فرزند، و برادر با برادر رخ داده است، بدون اینکه پیوند فامیلى بهم بخورد.
دوستى در اسلام
در اسلام، به مسأله رفاقت و دوستى بیش از همه ادیان، اهمیّت داده شده است چنانکه بیانات رهبران دینى ما مخصوصا اهل بیت پیامبر صلىاللهعلیهوآله طى احادیث بىشمار در این مورد، گواه این مسئله است که ما به برخى از آنها اشاره مىنماییم از جمله در حدیثى از امام حسن علیهالسلام مىخوانیم:
القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ المَوَدَّةُ و إنْ بَعُدَ نَسَبُهُ و البَعیدُ مَنْ بَعَّدَتْهُ المَوَدَّةُ و إنْ قربت نَسَبُهُ لا شىء أقربُ الى شىءٍ مِنْ یدٍ الى جسدٍ و إنّ الیَدَ تَغُلُّ(خیانت) فتُقْطَعُ و...(1)».
«نزدیکترین شخص به انسان کسى است که دوستى و محبت، او را نزدیکتر ساخته گرچه نژادش با دوست، پیوسته نیست. و بیگانه کسى است که مهر و محبت و دوستى نداشته باشد گرچه پیوند نسبى و نژادى دارد. چیزى به چیز دیگر نزدیکتر از دست به پیکر نیست که اگر دست خیانت ورزد، از بدن بریده شود...».
معلوم مىشود به رفاقت و دوستى -که مىشود گفت، نمک روابط عاطفى و اصلاً نمک زندگى است-، در اسلام چهقدر بها داده شده است بهطورى که رهبران معصوم ما، دوست انسان را به منزله خود انسان دانستهاند. چنانکه از بعضى از بزرگان نقل شده است که:
«الصَّدیقُ إنْسانٌ هو أنْتَ فانْظر صدیقا یکونَ مِنْکَ لنفسِکَ(2)».
«دوست هر شخص به منزله خود اوست، پس باید بنگرى که چه کسى را براى دوستى خویش برمىگزینى».
«دوست و رفیق، وقتى دوست واقعى است که سه هنگام انسان را فراموش نکنند: هنگام گرفتارى، مددکار او باشد، و در نبود انسان، مدافع او باشد و پس از وفات دوست، همچنان به یادش باشد».
در حدیث دیگرى مىخوانیم:
«سه چیز، نشاندهنده جوانمردى انسان است: قرائت قرآن، آبادکردن مساجد و داشتن دوست فراوان(3)».
اما اینکه چگونه دوست را بشناسیم و بهترین و بدترین دوست کدام است؟ و طرز برخورد با دوست چگونه باید باشد؟ و دوستى براى چه و با چه کسى باشد؟ و چه مقدار دوست داشته باشیم؟ و با چه کسانى دوست نشویم؟، اینها مسائلى است که به خواست خدا بهطور اختصار اشاره خواهیم کرد.
کدام دوست؟
حال که رفاقت و دوستى، اینقدر در زندگى انسان اهمیّت دارد، پس باید پیش از آنکه انسان با کسى طرح دوستى و رفاقت بریزد، باید آن شخص را بشناسد و سپس با او طرح رفاقت بریزد؛ چراکه اگر انسان بدون شناخت، با کسى رفیق شود، ممکن است باعث بدبختى و سیهروزى او شود. چنانکه در طول تاریخ، دوستان ناباب خیابانى و کنار دریایى و دودى و... چه بر سر رفقاى خود آوردهاند. امروز نیز در مطبوعات و در صدا و سیما و رسانههاى گروهى دیگر مىخوانیم و مىشنویم که افرادى به ظاهر دوست، اما در باطن روى چه مأموریتى، چطور فرزندان معصوم ما را به وسیله سیگار و مواد مخدر و نوارهاى مبتذل و انواع و اقسام وسائل صوتى و تصویرى و اینترنت و ماهواره و... به لجنزار بدبختى و سیهروزى کشیده و چنان از خود بىخود مىکنند که حتى پدر و مادر و خواهر و برادر خود را نیز فراموش مىکنمد و این نیست مگر در اثر ناآگاهى جوانان ما از فرهنگ انسانساز اسلام که در تمام مراحل زندگى فردى و جمعى برنامه دارد و انسان را به بهترین آداب معاشرت و خوشبختى دعوت مىکند و آن مکتب ناب اهل بیت است که راه آنان راه دوستى سالم و مایه خوشبختى است. و این مطلبى نیست که نیاز به دلیل دیگرى بهتر از تجربه و مشاهده داشته باشد.
پس براى اینکه بفهمیم دوستان خوب را چگونه بشناسیم، لازم است به مکتب اهلبیت علیهمالسلام و کسانى که روش آنها در همه زمینههاى اخلاقى و دینى و آداب معاشرت، الهى بوده و الگوى تمام انسانهاى وارسته مىباشد، برگردیم.
على علیهالسلام در این زمینه مىفرماید:
«فى تقلّبِ الأحوالِ عُلِمَ جواهِرُ الرّجال، حسدُ الصَّدیقِ مِنْ سُقْمِ المَوَدَّة(4)».
«در تحولات روزگار، ماهیّت و جوهره شخصیت اشخاص، شناخته مىشود و حسد ورزیدن به دوست، نشانه ناخوشى محبت و دوستى است».
همچنین در حدیث جامع دیگرى مىفرماید:
«أصْدِقائکَ ثلاثة و أعدائکَ ثلاثة: فأصدقائک، صدیقک و صدیق صدیقک و عدوّ عدوّک. و أعدائک: عدوّک و عدوّ صدیقک و صدیق عدوّک(5)».
«دوستان تو سه گروهند: دوست تو، دوست دوستِ تو و دشمنِ دشمن تو.
همچنانکه دشمنان تو سه گروهند: دشمن تو، دوست دشمن تو و دشمن دوست تو».
باز مىفرماید: «لا یکونَ الصَدیقُ ِ صدیقا حتى یحفظ أخاه فى ثلاث: فى نکبته و غیبته و وفاته(6)».
«دوست و رفیق، وقتى دوست واقعى است که سه هنگام انسان را فراموش نکنند: هنگام گرفتارى، مددکار او باشد، و در نبود انسان، مدافع او باشد و پس از وفات دوست، همچنان به یادش باشد».
دوست آن باشد که گیرد دست دوست در پریشانحالى و درماندگى
گلستان سعدى
بهترین و بدترین دوست
اما ببینیم بهترین و بدترینِ دوستان از دیدگاه بزرگان دین ما چگونه دوستانى هستند؟ پیشوایان ما فرمودهاند:
«دوستان دو نوعند: دوستان راستین و به اصطلاح، «جانى» که آنها به منزله بال و پر انسان هستند و آنان همچون خانواده و ثروت هستند؛ پس تو نیز جان و مال خود را از ایشان دریغ مدار. دوست آنها را دوست، و دشمنشان را دشمن بدار و عیب آنها را بپوشان، خوبىهاى آنها را پخش کن و اینچنین دوستانى از گوهر سرخ هم کمیابترند. ولى قسم دوم دوستان ظاهرى هستند که فقط با لبخند با تو روبهرو مىشوند، با آنان با رویى گشاده و لبى خندان برخورد کن و بیش از این از آنها انتظار نداشته باش»(7).
اما در زمینه دوستان بد، امیرمؤمنان على علیهالسلام مىفرماید:
«بدترینِ دوستان کسى است که انسان به خاطر او به زحمت بیفتد(8)».
«هرکس با دوست خود رودربایستى داشته باشد، دوستى آنها پایدار نخواهد بود(9)».
«دوستى که به تو حسد بورزد، رفاقت و دوستىاش ناسالم است(10)».
«دوستى که معصیت و نافرمانى خدا را در نظر تو بیاراید و زیبا نشان دهد، بدترین دوست است(11)».
چنانکه مىبینیم، در اکثر بیانات ائمّه اطهار علیهمالسلام در مورد دوست و رفیق، خصوصا دوستان خوب، کلمه «اخ» یعنى برادر، بهکار برده شده است که حاکى از اهمیّت و نقش مثبت و مؤثر دوست خوب در زندگى اجتماعى و خانوادگى انسان مىباشد. و کلام گهربار امیر مؤمنان که مىفرماید دوستان خوب به منزله بال و پر انسان هستند، مؤیّد این مطلب است. یعنى چطور برادر انسان مانند دست و پشت انسان است، دوست و رفیق خوب و متدیّن هم مانند پشت انسان مىماند. یعنى اگر کسى دوست خوب نداشته باشد، مثل این است که یار و یاورى ندارد و تنهاست.
ادامه دارد
________________________________________
1. اصول کافى، ج 4، کتابالعشرة، باب التحبّب الى الناس، ح 7.
2. بحارالانوار، ج 74، ص 179.
3. عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 27.
4. بحارالانوار، ج 74، ص 163.
5. همان، ص 164.
6. بحارالانوار، ج 74، ص 163.
7. خصال شیخ صدوق، ص 49.
8. نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص 559.
9. بحارالانوار، ج 74، ص 165.
10. نهجالبلاغه، صبحى صالح، ص 507.
11. امالى شیخ طوسى، ج 2، ص 50.