وظیفه انسان در برابر هستى (14) جهان را پاس بداریم (4)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
پاسداشت جهان، به شناخت جهان و آگاهى نسبت به تعهداتى بستگى دارد که خداى جهان نسبت به آفرینش مخلوقات و به ویژه انسان دارد. تاکنون دانستهایم که خداوند بر راه راست است. ما نیز باید چنین باشیم و برخلاف مسیر جریان خلقت، حرکت نکنیم. دانستهایم که او روزىرسان همه جنبندگان و عهدهدار هدایت همگانى است. چرا ما از خوان بىدریغ روزىبخشى و هدایترسانى او محروم بمانیم؟! اکنون با یک ویژگى دیگر، آشنا مىشویم.
4. نصرت و یارى مؤمنان
درست است که اهل ایمان باید پاسدار مکتب خود باشند و آن را بهتر از مال و جان و ناموس خود، محافظت و مراقبت کنند و این هم درست است که به شهادت تجربه و تاریخ، مردم مؤمن در راه ایدئولوژى و مکتب، شکنجهها و زجرها کشیده و قربانىها دادهاند و حماسههایى آفریدهاند که براى نسلهاى بعد از خود، الهامبخش و تحرّکآفرین بوده است؛ ولى بینش توحیدى و مکتبى، اقتضا مىکند که معتقد باشیم نظام هستى و ناظم حکیم آن، درمسیر یارى اهل ایمان و مجاهدان راه حق و فضیلتاند و هرگز آنان را درکشاکش میدان مبارزه و زیر چنگال دشمنان، رها نمىکنند و اصولاً مسیر نظام آفرینش، هدف واحدى را تعقیب مىکند و آن هم پیروزى حق بر باطل و غلبه ایمان بر کفر و چیرگى عدل بر ظلم و اسلام بر همه ادیان است. به همین جهت است که خداوند در قرآن مجید مىگوید:
«... و کانَ حَقّا عَلَیْنا نَصْرُ المُؤْمِنینَ(1)». «یارى مؤمنان، حقى است که بر عهده ماست».
این هم یک تعهد است. خداوند، خود را الزام کرده که یارى مؤمنان را به عنوان یک سنت پایدار و یا راه و رسم ماندگار، به مرحله اجرا درآورد و اسباب پیروزى آنها را فراهم سازد.
باز هم به لحاظ ادبى، از تقدیم خبر -یعنى «حقّا علینا»- استفاده حصر مىکنیم. یعنى این حق، منحصرا بر عهده ماست و کسى را در آن دخالتى نیست.
مرورى بر آیات
قرآن مجید در مواردى به مصادیق ویژه نصرت الهى نسبت به مؤمنان اشاره کرده است که به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
1. «إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحا مُبینا(2)».
«ما -اى پیامبر- براى تو فتحى آشکار به ارمغان آوردیم».
2. «إذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ و الفَتْحُ * و رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فى دینِ اللّهِ أفْواجا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و اسْتَغْفِرْهُ...(3)».
«هنگامى که نصرت و فتح خداوند فراآید و بنگرى که مردم، گروهگروه در دین خدا داخل مىشوند، پروردگارت را تسبیح کن و حمد بگو و از او طلب مغفرت کن».
3. «إنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرُکُم و یُثَبِّتْ أقْدامَکُم(4)».
«اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد».
4. «إنْ یَنْصُرُکُماللّه فلا غالِبَ لَکُم و إن یَخْذُلْکُم فَمَن ذَا الّذى یَنْصُرُکُم مِن بعده...(5)».
«اگر خداوند شما را یارى کند، هیچکس بر شما غالب نیست و اگر شما را واگذارد، چه کسى بعد از او شما را یارى مىکند؟».
5. «... و ما النّصرُ إلّا مِنْ عِنْدِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ(6)».
«یارى و نصرت، جز از جانب خداوند مقتدر و حکیم نیست».
6. و از همه گویاتر و نویدبخشتر آیه زیر است:
«وعْدَ اللّهُ الّذینَ آمنوا مِنْکُم و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الارضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِم و لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الّذى ارْتَضى لَهُم و لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِم أمْنا یَعْبُدونَنى لا یُشْرِکونَ بى شیئا و مَنْ کَفَرَ بعدَ ذلِکَ فأؤلئکَ هُمُ الفاسِقونَ(7)».
«خداوند به آنهایى که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، وعده کرده است که آنها را خلافت ببخشد، همانگونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دینشان را که براى آنها پسندیده، استوار سازد و ترس و بیم آنها را مبدّل به امنیّت کند که مرا پرستش کنند و هیچ چیزى را شریک من نسازند و هرکس که بعد از آن کفر بورزد، از فاسقان است».
شرط نصرت الهى
نکته مهم این است که در عین اینکه خداوند وعده نصرت داده، تحقق این وعده، شرطى دارد که اگر مردم مکتبى و متعهد به آن شرط عمل نکنند، نباید انتظار داشته باشند که خداوند متعال آنها را یارى کند. «چه خوش بى مهربانى از دو سر بى»
از قدیم گفتهاند: «از ما حرکت، از خدا برکت». در سومین آیه از آیات فوق به این شرط اشاره شده است.
قانون خدا و سنت غیرقابلتغییر او این است که حق را بر سر باطل بکوبد(8) و شرّ مردم بد را به وسیله مردم خوب دفع کند. اگر چنین نباشد، از صومعهها و کنیسهها و کلیساها و مساجد، چیزى بر جاى نمىماند. به همین جهت است که مىفرماید:
«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ و بِیَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرا...(9)».
«اگر نبود که خداوند شرّ برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر کوتاه مىکند، صومعهها و کنیسهها و معبدها و مسجدهایى که در آنها بسیار یاد خدا مىشود، ویران مىشد».
و در ادامه آیه فوق مىگوید:
«.. و لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ إنَّ اللّهَ لَقَوىٌّ عَزیز(10)».
«بهطور حتم خداوند کسى را یارى مىکند که یاریش کند. خداوند نیرومند و غیرقابلشکست است».
آرى یاران خدایند که با پایدارى و استقامت و جهاد با دشمنان در همه ابعاد آن - اعم از جهاد با شمشیر و قلم و زبان - ضامن سرپا ماندن تمام مساجد و معابد روى زمیناند و اگر اینها نباشند، آنها هم نخواهند بود.
عواقب کوتاهى مؤمنان از نصرت خداوند
اگر پرچم نصرت خداوند از دست اهل ایمان بیفتد، نه تنها مساجد و معابد که کعبه هم به دست انسانهاى فاسد و مفسد، ویران مىشود. دیدیم که در هند، بودائیانِ از خدا بىخبر مسجد بابرى را ویران کردند و آب از آب تکان نخورد. مگر صهیونیستها مسجد الاقصى را که قبلهگاه نخستین اسلام است، آتش نزدند؟! مگر در این ایّام تاریک و سیاه که ملتهاى عراق و فلسطین و افغانستان، اسیر چنگال مهاجمان دیوسیرت شدهاند، به حرم مطهر امیرالمؤمنین على علیهالسلام و سیدالشهداء علیهالسلام و حضرت ابوالفضل علیهالسلام و مسلم بن عقیل و مسجد کوفه، اهانت و جسارت نشد؟! اگر مسلمانان، یکدل و یکزبان و یکدست بودند، کى صهیونیستها و مهاجمان و اشغالگران، جرأت اینهمه کشتار و جسارت و اهانت به اماکن مقدس داشتند و بىرحمانه، مردم بىگناه را قتل عام مىکردند؟!
اکنون کره زمین را فساد فراگرفته است. وضع خاورمیانه را - که دشمن، عزم خود را بر متلاشى کردن آن و گسترش اسرائیل از نیل تا فرات و یا از فرات تا نیل، جزم کرده است - همه شاهدیم. قاره آفریقا گرفتار فقر و فلاکت است. دشمنى که خود را ابرقدرت و «ربّ اعلى»(11) مىپندارد، صریحا مدّعى شده است که اعراب شایستگى تصدى سرنوشت نفت را ندارند. در قاره آمریکا مردم آمریکاى جنوبى از زورگویىهاى مردم آمریکاى شمالى در رنج و عذابند. در چنین شرایطى راه علاج و درمان همان است که قرآن مجید مىگوید:
«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ ولکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلىَ العالَمینَ(12)».
«اگر خداوند شرّ برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر، دفع نمىکرد، کره زمین دستخوش فساد مىشد، ولى خداوند بر مردم جهان، صاحب فضل است».
پیروزى طالوت بر جالوت، جلوهاى از نصرت الهى
آیه فوق - که بیانگر سنت غیرقابلتغییر الهى است - در زمینه فساد بزرگى است که با ظهور جالوت و جالوتیان، دامنگیر بنىاسرائیل شده بود. آنها در آن شرایط حادّ و وحشتناک، نه اختیار سرزمین خود را داشتند و نه اختیار فرزندان خود را. از اینرو به فکر جهاد و مبارزه افتادند و خداوند طالوت را به رهبرى آنها برگزید؛ تا زیر فرمان او با دشمن مبارزه کنند. داوود که یکى از پیامبران خداست، تحت فرماندهى او، جالوت را کشت و ریشه فساد را قطع کرد و این، در حالى بود که لشگر طالوت با عزم جزم و اراده پولادین، قدم به میدان نبرد گذاشته و از خداى خود درخواست مىکرد که:
«... رَبَّنا أفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا و ثَبِّتْ أقدامَنا و انْصُرْنا عَلَى القَوْمِ الکافِرینَ(13)».
«پروردگارا، بر ما صبر و شکیبایى نازل فرما و گامهایمان را استوار گردان و ما را بر کافران یارى فرما».
اینان که با نیایش فوق، از خداى خویش تقاضاى نصرت مىکردند، به مقدمات آن هم توجه داشتند. آنها مکتبىهاى مکتبشناسى بودند که گرفتار طمع خام و خیالات بیهوده نبودند. آنها مىدانستند که نزول نصرت الهى براى جنگاوران و رزمندگان و مجاهدان است، نه براى قاعدان و گوشهنشینان. آنها آگاه بودند که رسیدن به پیروزى، صبر و ثبات قدم مىخواهد و صبر و ثبات قدم، مقدمه نزول نصرت الهى است.
نتایج و آثار مضاعف ایمان و جهاد در راه خدا
از نظر قرآن، تجارتى که نجاتبخش انسان است، ایمان به خدا و رسول و جهاد مالى و بدنى در راه خداست. مردمى که ایمان و جهاد دارند، همهچیز دارند. هم دنیا، هم آخرت. هم آمرزش، هم بهشت و از همه بالاتر اینکه به همان چیزى که در این دنیا دوست دارند، مىرسند.
«و أُخْرى تُحِبّونَها نَصْرٌ مِّنَ اللّهِ و فَتْحٌ قَریبٌ...(14)».
«و شما را تجارتى دیگر است که دوستش دارید و آن، نصرتى است که از جانب خداوند است و فتحى است نزدیک».
آرى پیروان متعهد مکتب، دو تجارت مىکنند:
یکى اینکه با ایمان و جهاد خود، خریدار بهشت عنبرسرشت و مسکنهاى پاکیزه و آمرزش گناهان و رستگارى بزرگ مىباشند.
دیگرى اینکه نصرت الهى آنها را فرامى گیرد و فتح و پیروزى خداوند، به آنهانزدیک است.
آنچه در ایران اسلامى رزمندگان اسلام را در نبرد تحمیلى هشتساله پیروز کرد، ایمان و جهاد و صبر و استقامت و پایدارى بود. امروز هم خطر در کمین است. شوراى حکّام به بهانه انرژى هستهاى ایران - که هدفى جز استفاده صلحآمیز ندارد - هر روز بهانهاى مىتراشد و سران اروپایى که با حضور خود در ایران، متعهد شدند که پرونده ایران را از دستور خارج کنند، عهدشکنى کردند. حضور اشغالگران در عراق و افغانستان و سرسپردگى دیگر همسایگان در برابر استکبار، خطر را مضاعف کرده است. امام حسین علیهالسلام مىفرمود: «مرا میان کشتهشدن و تسلیم، مخیّر کردهاند، ولى هیهات من الذّلّة». ما را هم مخیّر کردهاند که با خوارى و فرومایگى تسلیم شویم یا استقامت کنیم. اگر تسلیم شویم، همه مردمى که در دنیا به عشق اسلام و انقلاب اسلامى به مبارزه برخاستهاند، مأیوس و دلشکسته مىشوند و اگر مبارزه کنیم، نه تنها آنها را امیدوار کردهایم، بلکه نصرت الهى و فتح قریب او شامل حالمان مىشود و در دنیا، پیامآور صلح و آزادى و عدالت و امنیّت و سمبل استبدادستیزى خواهیم بود.
جلوه حقو تکلیف در نصرت خداوند
ما مسلمانان جهان که خوشبختانه از نظر کمّیّت، عدد چشمگیرى داریم و امروز از مرز میلیارد گذشتهایم و مىرویم که در آیندهاى نه چندان دور، به میلیاردها برسیم، بیاییم و دست در دست یکدیگر نهیم و آواى وحدت را سر دهیم و از خدایى که بندگان صالح را بر کرسى فتح و ظفر نشانده کمک بخواهیم، تا حقى که خود براى ما قرار داده، ادا کند و ما را در این دنیاى سرگردان و استبدادزده، اسوه و الگوى انسانهاى آزاده و عدالتخواه قرار دهد.
در آیه شریفه «و کانَ حقّا عَلینا نَصْرُ المُؤْمِنینَ» که محور اصلى این نوشتار است، سخن از حق به میان آمده. حق، دو طرف دارد: یک طرف آن «مَنْ لَهُ الحقّ» و طرف دیگر آن «مَنْ عَلَیْهِ الحقّ» است. در حقیقت، حق و تکلیف در برابر یکدیگرند. آنجایى حقى باشد، در مقابلش تکلیفى است و آنجا که تکلیفى باشد، در برابرش حقى است. اگر فرزند بر پدر و مادر، حق خدمت و هدایت و تعلیم و تربیت دارد، پدر و مادر هم تکلیف دارند که حقوق او را ادا کنند. اگر مؤمنان، حق نصرت دارند، خدا هم مکلّف(15) است که حق آنها را بدهد. این تکلیف را خودش مقرر داشته است. چه مانعى دارد که او خود براى خود، الزاماتى در قبال انسانها و همه آفریدگان قائل باشد و به الزامات خود عمل کند؟!
مطابق آیه شریفه، مؤمن، «من له الحق» و خداوند «من علیه الحق» است. اوّلى، بستانکار و دومى بدهکار است. البته هیچ موجودى از خداوند، طلبکار یا بستانکار نیست، چنانکه او به هیچکس بدهى ندارد. هرچه مىدهد، تفضّل است و هرچه نمىدهد، تعطیل تفضّل است. آنهم نه اینکه او بخل و امساک دارد؛ بلکه قابلیّتها محدود است. محدودیّت قابلیّتها را نباید با محدودیّت فیض فیّاض على الاطلاق اشتباه کرد. خورشید، فیّاض نور است. اگر چشمى نتواند از فیض نور آن برخوردار شود، از قصور اوست نه از قصور فیّاضیّت خورشید. هرگز نباید قصور قابلها را به حساب قصور فاعلها گذاشت. اگر کودک ابجدى، از آموزش الهیّات عالى ناتوان است، چه ربطى به استاد دارد. اگر برخى مردم، زمینه هدایتپذیرى را در خویشتن از بین بردهاند، چه ارتباطى با فیّاضیّت پیامبران در انتشار نور هدایت دارد(16).
چه مانعى دارد که او نسبت به همین تفضّلات، خود را بدهکار بداند و در آن تفضّل ویژه که افراغ صبر و تثبیت اقدام و نصرت بر کافران و فرا آوردن فتح و ظفر و پیروزى بر مؤمنان است، خود را بدهکار و مؤمنان را طلبکار، تلقّى کند.
او، هم تفضّل ویژه دارد که براى مؤمنان است و هم تفضّل عام دارد که شامل حال همگان است. آنجا که سخن از دفع فساد زمین مىگوید و خبر مىدهد که به وسیله خود مردم باید فساد برانداخته شود، از فضل خود بر عالمیان سخن مىگوید(17). در فساد فراگیر، تر و خشک با هم مىسوزد. تفضل عام الهى اقتضا مىکند که به وسیله خود مردم، ریشههاى فساد قطع شود. طلبکار این تفضل عام، همه مردمند.
با این توضیحات، معلوم مىشود که نظام کلّى جهان که به حکمت ناظم آن پدید آمده، در خدمت نصرت مؤمنان و دفع فساد از روى زمین است. بر ماست که آن را بشناسیم و آن را پاس بداریم.
________________________________________
1. روم، 47.
2. فتح، 1.
3. نصر، 1 به بعد.
4. محمد، 7.
5. آل عمران، 160.
6. آل عمران، 126.
7. نور، 55.
8. «... بَل نَقْذِفُ بِالحقِّ عَلَى الباطِلِ فیدمغه فإذا هُوَ زاهِقٌ...». (انبیاء، 18).
9. حج، 42.
10. حج، 42.
11. «أنا ربّکمُ الأعلى»(نازعات، 25).
12. بقره، 251.
13. بقره، 252.
14. صف، 13.
15. این تکلیف به معناى اصطلاحى که به دستور مافوق است، نیست. چراکه خدا را مافوقى نیست، بلکه صرف الزام است.
16. «إنّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتى و لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا و لَّوْ مُدْبِرینَ». نمل، 80.
17. «.. ولکنّ اللّه ذو فضلٍ على العالمین». بقره، 253.
4. نصرت و یارى مؤمنان
درست است که اهل ایمان باید پاسدار مکتب خود باشند و آن را بهتر از مال و جان و ناموس خود، محافظت و مراقبت کنند و این هم درست است که به شهادت تجربه و تاریخ، مردم مؤمن در راه ایدئولوژى و مکتب، شکنجهها و زجرها کشیده و قربانىها دادهاند و حماسههایى آفریدهاند که براى نسلهاى بعد از خود، الهامبخش و تحرّکآفرین بوده است؛ ولى بینش توحیدى و مکتبى، اقتضا مىکند که معتقد باشیم نظام هستى و ناظم حکیم آن، درمسیر یارى اهل ایمان و مجاهدان راه حق و فضیلتاند و هرگز آنان را درکشاکش میدان مبارزه و زیر چنگال دشمنان، رها نمىکنند و اصولاً مسیر نظام آفرینش، هدف واحدى را تعقیب مىکند و آن هم پیروزى حق بر باطل و غلبه ایمان بر کفر و چیرگى عدل بر ظلم و اسلام بر همه ادیان است. به همین جهت است که خداوند در قرآن مجید مىگوید:
«... و کانَ حَقّا عَلَیْنا نَصْرُ المُؤْمِنینَ(1)». «یارى مؤمنان، حقى است که بر عهده ماست».
این هم یک تعهد است. خداوند، خود را الزام کرده که یارى مؤمنان را به عنوان یک سنت پایدار و یا راه و رسم ماندگار، به مرحله اجرا درآورد و اسباب پیروزى آنها را فراهم سازد.
باز هم به لحاظ ادبى، از تقدیم خبر -یعنى «حقّا علینا»- استفاده حصر مىکنیم. یعنى این حق، منحصرا بر عهده ماست و کسى را در آن دخالتى نیست.
مرورى بر آیات
قرآن مجید در مواردى به مصادیق ویژه نصرت الهى نسبت به مؤمنان اشاره کرده است که به بعضى از آنها اشاره مىکنیم:
1. «إنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحا مُبینا(2)».
«ما -اى پیامبر- براى تو فتحى آشکار به ارمغان آوردیم».
2. «إذا جاءَ نَصْرُ اللّهِ و الفَتْحُ * و رَأَیْتَ النّاسَ یَدْخُلونَ فى دینِ اللّهِ أفْواجا * فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ و اسْتَغْفِرْهُ...(3)».
«هنگامى که نصرت و فتح خداوند فراآید و بنگرى که مردم، گروهگروه در دین خدا داخل مىشوند، پروردگارت را تسبیح کن و حمد بگو و از او طلب مغفرت کن».
3. «إنْ تَنْصُرُوا اللّهَ یَنْصُرُکُم و یُثَبِّتْ أقْدامَکُم(4)».
«اگر خدا را یارى کنید، شما را یارى مىکند و گامهایتان را استوار مىسازد».
4. «إنْ یَنْصُرُکُماللّه فلا غالِبَ لَکُم و إن یَخْذُلْکُم فَمَن ذَا الّذى یَنْصُرُکُم مِن بعده...(5)».
«اگر خداوند شما را یارى کند، هیچکس بر شما غالب نیست و اگر شما را واگذارد، چه کسى بعد از او شما را یارى مىکند؟».
5. «... و ما النّصرُ إلّا مِنْ عِنْدِ اللّهِ العَزیزِ الحَکیمِ(6)».
«یارى و نصرت، جز از جانب خداوند مقتدر و حکیم نیست».
6. و از همه گویاتر و نویدبخشتر آیه زیر است:
«وعْدَ اللّهُ الّذینَ آمنوا مِنْکُم و عَمِلوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِى الارضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الّذینَ مِنْ قَبْلِهِم و لَیُمَکِّنَنَّ لَهُم دینَهُمُ الّذى ارْتَضى لَهُم و لَیُبَدِّلَنَّهُم مِن بَعْدِ خَوْفِهِم أمْنا یَعْبُدونَنى لا یُشْرِکونَ بى شیئا و مَنْ کَفَرَ بعدَ ذلِکَ فأؤلئکَ هُمُ الفاسِقونَ(7)».
«خداوند به آنهایى که از شما ایمان آورده و عمل صالح انجام دادهاند، وعده کرده است که آنها را خلافت ببخشد، همانگونه که پیشینیان را خلافت بخشید و دینشان را که براى آنها پسندیده، استوار سازد و ترس و بیم آنها را مبدّل به امنیّت کند که مرا پرستش کنند و هیچ چیزى را شریک من نسازند و هرکس که بعد از آن کفر بورزد، از فاسقان است».
شرط نصرت الهى
نکته مهم این است که در عین اینکه خداوند وعده نصرت داده، تحقق این وعده، شرطى دارد که اگر مردم مکتبى و متعهد به آن شرط عمل نکنند، نباید انتظار داشته باشند که خداوند متعال آنها را یارى کند. «چه خوش بى مهربانى از دو سر بى»
از قدیم گفتهاند: «از ما حرکت، از خدا برکت». در سومین آیه از آیات فوق به این شرط اشاره شده است.
قانون خدا و سنت غیرقابلتغییر او این است که حق را بر سر باطل بکوبد(8) و شرّ مردم بد را به وسیله مردم خوب دفع کند. اگر چنین نباشد، از صومعهها و کنیسهها و کلیساها و مساجد، چیزى بر جاى نمىماند. به همین جهت است که مىفرماید:
«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ و بِیَعٌ و صَلَواتٌ و مَساجِدُ یُذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللّهِ کَثیرا...(9)».
«اگر نبود که خداوند شرّ برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر کوتاه مىکند، صومعهها و کنیسهها و معبدها و مسجدهایى که در آنها بسیار یاد خدا مىشود، ویران مىشد».
و در ادامه آیه فوق مىگوید:
«.. و لَیَنْصُرَنَّ اللّهَ مَنْ یَنْصُرُهُ إنَّ اللّهَ لَقَوىٌّ عَزیز(10)».
«بهطور حتم خداوند کسى را یارى مىکند که یاریش کند. خداوند نیرومند و غیرقابلشکست است».
آرى یاران خدایند که با پایدارى و استقامت و جهاد با دشمنان در همه ابعاد آن - اعم از جهاد با شمشیر و قلم و زبان - ضامن سرپا ماندن تمام مساجد و معابد روى زمیناند و اگر اینها نباشند، آنها هم نخواهند بود.
عواقب کوتاهى مؤمنان از نصرت خداوند
اگر پرچم نصرت خداوند از دست اهل ایمان بیفتد، نه تنها مساجد و معابد که کعبه هم به دست انسانهاى فاسد و مفسد، ویران مىشود. دیدیم که در هند، بودائیانِ از خدا بىخبر مسجد بابرى را ویران کردند و آب از آب تکان نخورد. مگر صهیونیستها مسجد الاقصى را که قبلهگاه نخستین اسلام است، آتش نزدند؟! مگر در این ایّام تاریک و سیاه که ملتهاى عراق و فلسطین و افغانستان، اسیر چنگال مهاجمان دیوسیرت شدهاند، به حرم مطهر امیرالمؤمنین على علیهالسلام و سیدالشهداء علیهالسلام و حضرت ابوالفضل علیهالسلام و مسلم بن عقیل و مسجد کوفه، اهانت و جسارت نشد؟! اگر مسلمانان، یکدل و یکزبان و یکدست بودند، کى صهیونیستها و مهاجمان و اشغالگران، جرأت اینهمه کشتار و جسارت و اهانت به اماکن مقدس داشتند و بىرحمانه، مردم بىگناه را قتل عام مىکردند؟!
اکنون کره زمین را فساد فراگرفته است. وضع خاورمیانه را - که دشمن، عزم خود را بر متلاشى کردن آن و گسترش اسرائیل از نیل تا فرات و یا از فرات تا نیل، جزم کرده است - همه شاهدیم. قاره آفریقا گرفتار فقر و فلاکت است. دشمنى که خود را ابرقدرت و «ربّ اعلى»(11) مىپندارد، صریحا مدّعى شده است که اعراب شایستگى تصدى سرنوشت نفت را ندارند. در قاره آمریکا مردم آمریکاى جنوبى از زورگویىهاى مردم آمریکاى شمالى در رنج و عذابند. در چنین شرایطى راه علاج و درمان همان است که قرآن مجید مىگوید:
«... و لَوْ لا دَفْعُ اللّهِ النّاسَ بَعْضَهُم بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الأرْضُ ولکِنَّ اللّهَ ذُو فَضْلٍ عَلىَ العالَمینَ(12)».
«اگر خداوند شرّ برخى از مردم را به وسیله برخى دیگر، دفع نمىکرد، کره زمین دستخوش فساد مىشد، ولى خداوند بر مردم جهان، صاحب فضل است».
پیروزى طالوت بر جالوت، جلوهاى از نصرت الهى
آیه فوق - که بیانگر سنت غیرقابلتغییر الهى است - در زمینه فساد بزرگى است که با ظهور جالوت و جالوتیان، دامنگیر بنىاسرائیل شده بود. آنها در آن شرایط حادّ و وحشتناک، نه اختیار سرزمین خود را داشتند و نه اختیار فرزندان خود را. از اینرو به فکر جهاد و مبارزه افتادند و خداوند طالوت را به رهبرى آنها برگزید؛ تا زیر فرمان او با دشمن مبارزه کنند. داوود که یکى از پیامبران خداست، تحت فرماندهى او، جالوت را کشت و ریشه فساد را قطع کرد و این، در حالى بود که لشگر طالوت با عزم جزم و اراده پولادین، قدم به میدان نبرد گذاشته و از خداى خود درخواست مىکرد که:
«... رَبَّنا أفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا و ثَبِّتْ أقدامَنا و انْصُرْنا عَلَى القَوْمِ الکافِرینَ(13)».
«پروردگارا، بر ما صبر و شکیبایى نازل فرما و گامهایمان را استوار گردان و ما را بر کافران یارى فرما».
اینان که با نیایش فوق، از خداى خویش تقاضاى نصرت مىکردند، به مقدمات آن هم توجه داشتند. آنها مکتبىهاى مکتبشناسى بودند که گرفتار طمع خام و خیالات بیهوده نبودند. آنها مىدانستند که نزول نصرت الهى براى جنگاوران و رزمندگان و مجاهدان است، نه براى قاعدان و گوشهنشینان. آنها آگاه بودند که رسیدن به پیروزى، صبر و ثبات قدم مىخواهد و صبر و ثبات قدم، مقدمه نزول نصرت الهى است.
نتایج و آثار مضاعف ایمان و جهاد در راه خدا
از نظر قرآن، تجارتى که نجاتبخش انسان است، ایمان به خدا و رسول و جهاد مالى و بدنى در راه خداست. مردمى که ایمان و جهاد دارند، همهچیز دارند. هم دنیا، هم آخرت. هم آمرزش، هم بهشت و از همه بالاتر اینکه به همان چیزى که در این دنیا دوست دارند، مىرسند.
«و أُخْرى تُحِبّونَها نَصْرٌ مِّنَ اللّهِ و فَتْحٌ قَریبٌ...(14)».
«و شما را تجارتى دیگر است که دوستش دارید و آن، نصرتى است که از جانب خداوند است و فتحى است نزدیک».
آرى پیروان متعهد مکتب، دو تجارت مىکنند:
یکى اینکه با ایمان و جهاد خود، خریدار بهشت عنبرسرشت و مسکنهاى پاکیزه و آمرزش گناهان و رستگارى بزرگ مىباشند.
دیگرى اینکه نصرت الهى آنها را فرامى گیرد و فتح و پیروزى خداوند، به آنهانزدیک است.
آنچه در ایران اسلامى رزمندگان اسلام را در نبرد تحمیلى هشتساله پیروز کرد، ایمان و جهاد و صبر و استقامت و پایدارى بود. امروز هم خطر در کمین است. شوراى حکّام به بهانه انرژى هستهاى ایران - که هدفى جز استفاده صلحآمیز ندارد - هر روز بهانهاى مىتراشد و سران اروپایى که با حضور خود در ایران، متعهد شدند که پرونده ایران را از دستور خارج کنند، عهدشکنى کردند. حضور اشغالگران در عراق و افغانستان و سرسپردگى دیگر همسایگان در برابر استکبار، خطر را مضاعف کرده است. امام حسین علیهالسلام مىفرمود: «مرا میان کشتهشدن و تسلیم، مخیّر کردهاند، ولى هیهات من الذّلّة». ما را هم مخیّر کردهاند که با خوارى و فرومایگى تسلیم شویم یا استقامت کنیم. اگر تسلیم شویم، همه مردمى که در دنیا به عشق اسلام و انقلاب اسلامى به مبارزه برخاستهاند، مأیوس و دلشکسته مىشوند و اگر مبارزه کنیم، نه تنها آنها را امیدوار کردهایم، بلکه نصرت الهى و فتح قریب او شامل حالمان مىشود و در دنیا، پیامآور صلح و آزادى و عدالت و امنیّت و سمبل استبدادستیزى خواهیم بود.
جلوه حقو تکلیف در نصرت خداوند
ما مسلمانان جهان که خوشبختانه از نظر کمّیّت، عدد چشمگیرى داریم و امروز از مرز میلیارد گذشتهایم و مىرویم که در آیندهاى نه چندان دور، به میلیاردها برسیم، بیاییم و دست در دست یکدیگر نهیم و آواى وحدت را سر دهیم و از خدایى که بندگان صالح را بر کرسى فتح و ظفر نشانده کمک بخواهیم، تا حقى که خود براى ما قرار داده، ادا کند و ما را در این دنیاى سرگردان و استبدادزده، اسوه و الگوى انسانهاى آزاده و عدالتخواه قرار دهد.
در آیه شریفه «و کانَ حقّا عَلینا نَصْرُ المُؤْمِنینَ» که محور اصلى این نوشتار است، سخن از حق به میان آمده. حق، دو طرف دارد: یک طرف آن «مَنْ لَهُ الحقّ» و طرف دیگر آن «مَنْ عَلَیْهِ الحقّ» است. در حقیقت، حق و تکلیف در برابر یکدیگرند. آنجایى حقى باشد، در مقابلش تکلیفى است و آنجا که تکلیفى باشد، در برابرش حقى است. اگر فرزند بر پدر و مادر، حق خدمت و هدایت و تعلیم و تربیت دارد، پدر و مادر هم تکلیف دارند که حقوق او را ادا کنند. اگر مؤمنان، حق نصرت دارند، خدا هم مکلّف(15) است که حق آنها را بدهد. این تکلیف را خودش مقرر داشته است. چه مانعى دارد که او خود براى خود، الزاماتى در قبال انسانها و همه آفریدگان قائل باشد و به الزامات خود عمل کند؟!
مطابق آیه شریفه، مؤمن، «من له الحق» و خداوند «من علیه الحق» است. اوّلى، بستانکار و دومى بدهکار است. البته هیچ موجودى از خداوند، طلبکار یا بستانکار نیست، چنانکه او به هیچکس بدهى ندارد. هرچه مىدهد، تفضّل است و هرچه نمىدهد، تعطیل تفضّل است. آنهم نه اینکه او بخل و امساک دارد؛ بلکه قابلیّتها محدود است. محدودیّت قابلیّتها را نباید با محدودیّت فیض فیّاض على الاطلاق اشتباه کرد. خورشید، فیّاض نور است. اگر چشمى نتواند از فیض نور آن برخوردار شود، از قصور اوست نه از قصور فیّاضیّت خورشید. هرگز نباید قصور قابلها را به حساب قصور فاعلها گذاشت. اگر کودک ابجدى، از آموزش الهیّات عالى ناتوان است، چه ربطى به استاد دارد. اگر برخى مردم، زمینه هدایتپذیرى را در خویشتن از بین بردهاند، چه ارتباطى با فیّاضیّت پیامبران در انتشار نور هدایت دارد(16).
چه مانعى دارد که او نسبت به همین تفضّلات، خود را بدهکار بداند و در آن تفضّل ویژه که افراغ صبر و تثبیت اقدام و نصرت بر کافران و فرا آوردن فتح و ظفر و پیروزى بر مؤمنان است، خود را بدهکار و مؤمنان را طلبکار، تلقّى کند.
او، هم تفضّل ویژه دارد که براى مؤمنان است و هم تفضّل عام دارد که شامل حال همگان است. آنجا که سخن از دفع فساد زمین مىگوید و خبر مىدهد که به وسیله خود مردم باید فساد برانداخته شود، از فضل خود بر عالمیان سخن مىگوید(17). در فساد فراگیر، تر و خشک با هم مىسوزد. تفضل عام الهى اقتضا مىکند که به وسیله خود مردم، ریشههاى فساد قطع شود. طلبکار این تفضل عام، همه مردمند.
با این توضیحات، معلوم مىشود که نظام کلّى جهان که به حکمت ناظم آن پدید آمده، در خدمت نصرت مؤمنان و دفع فساد از روى زمین است. بر ماست که آن را بشناسیم و آن را پاس بداریم.
________________________________________
1. روم، 47.
2. فتح، 1.
3. نصر، 1 به بعد.
4. محمد، 7.
5. آل عمران، 160.
6. آل عمران، 126.
7. نور، 55.
8. «... بَل نَقْذِفُ بِالحقِّ عَلَى الباطِلِ فیدمغه فإذا هُوَ زاهِقٌ...». (انبیاء، 18).
9. حج، 42.
10. حج، 42.
11. «أنا ربّکمُ الأعلى»(نازعات، 25).
12. بقره، 251.
13. بقره، 252.
14. صف، 13.
15. این تکلیف به معناى اصطلاحى که به دستور مافوق است، نیست. چراکه خدا را مافوقى نیست، بلکه صرف الزام است.
16. «إنّکَ لا تُسْمِعُ المَوْتى و لا تُسْمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ إذا و لَّوْ مُدْبِرینَ». نمل، 80.
17. «.. ولکنّ اللّه ذو فضلٍ على العالمین». بقره، 253.