آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

در نوشتار پیش، با یکى از ویژگى‏هاى جهان هستى، آشنا شدیم. دیدیم که جهان بر صراط مستقیم است و انسان نیز که جزیى بسیار ناچیز از این جهان است باید بر صراط مستقیم باشد. اکنون با ویژگى دیگرى آشنا مى‏شویم.
2. روزى براى همگان
بسیارى از مخلوقات این جهان، به گونه‏اى آفریده شده‏اند که داراى خاصیت تحرّک مى‏باشند. این حرکت و تغیّر، ممکن است در ابعاد جسمانى و در اوصاف و کیفیات؛ و ممکن است به صورت انتقال از جایى به جایى و از وضعیتى به وضعیتى دیگر باشد. اینگونه تحرک‏ها، نیاز به انرژى دارد. تأمین انرژى لازم، از راه جذب مواد غذایى و آب، و دفع مواد زاید، صورت مى‏گیرد. به علاوه موجودات حیوانى از راه مصرف در طبیعت، کارها و فعالیت‏هایى نیز انجام مى‏دهند که قطعا براى ادامه حیات آنها لازم و ضرورى است. اینها نیز نیازمند انرژى و تأمین آن از راه خوردن و آشامیدن و به‏طور کلى جذب و دفع مى‏باشند.بنابراین، به جز جمادات، تمام نباتات و حیوانات، براى ادامه حیات خود، نیاز به جذب و دفع دارند. آنچه را آنها از عالم طبیعت جذب مى‏کنند، همان رزق و روزى آنهاست.
خداوند متعال، نظام آفرینش را به گونه‏اى طراحى کرده است که هیچ جنبنده‏اى از رزق و روزى خود محروم نباشد. قرآن مجید در این‏باره مى‏فرماید:
«و ما مِنْ دابَّةٍ فى الأرضِ إلّا عَلَى اللّهِ رِزْقُها و یَعلَمُ مُسْتَقَرَّها و مُسْتَوْدَعَها کلٌّ فى کتابٍ مبینٍ(1)».
«هیچ جنبنده‏اى در زمین نیست جز اینکه رزق و روزى او بر عهده خداست و او قرارگاهش را (در این دنیا) و امانت‏گاهش را (در رحم و پس از مرگ) مى‏داند. همه اینها در مکتوبى روشن ثبت و ضبط گردیده است».
مقصود از «کتاب مبین»، لوح محفوظ است.
طبرسى مى‏گوید: «دابّة، موجود زنده‏اى است که صلاحیّت جنبندگى دارد و در عرف، اختصاص به حیوان پیدا کرده است(2)».
او سپس در تفسیر آیه فوق مى‏گوید: «هیچ جنبنده‏اى که بر روى زمین بجنبد، نیست، مگر اینکه خداوند، متکفل روزى اوست و او را به آنچه مقتضاى مصلحت و حکمت است، مى‏رساند. در این تعبیر قرآنى، تمام جن و انس و پرندگان و چارپایان و حیوانات وحشى و حشرات، داخلند(3)».
هرچند ممکن است در شمول آیه نسبت به نباتات، تردید شود، ولى بدون شک آنها هم به نحوى از صفت جنبندگى، برخوردارند. اگرچه مثل حیوانات، حرکت انتقالى ندارند، بلکه حرکات دیگرى دارند. به علاوه آنها هم رزق و روزى خود را از زمین و هوا دریافت مى‏کنند و به حیات خود ادامه مى‏دهند. تردید نسبت به شمول آیه، هنگامى قوت مى‏گیرد که در آیه دیگر مى‏فرماید:
«و ما مِنْ دابّةٍ فى الأرضِ و لا طائرٍ یطیرُ بِجَناحَیْهِ إلّا أُمَممٌ أمثالُکُم...(4)».
«هیچ جنبنده‏اى در روى زمین نیست و هیچ پرنده‏اى نیست که به دو بال خود پرواز کند، مگر آنکه امتهایى همانند شمایند».
بدیهى است که در مورد نباتات، «امّت» به کار نمى‏رود. اهل لغت، دابّه را به معناى راه‏رونده گرفته‏اند(5). در آیه زیر، دابّه در معناى اخص به کار رفته است:
«و مِنَ النّاسِ و الدّوابِّ و الأنعامِ مُختَلِف ألوانُهُ».
«برخى از مردم و جنبندگان و چارپایان به رنگهاى مختلفند».
چنانکه پیداست در آیه فوق به غیر انسان و چارپایان، دابّه گفته شده است.
رزق و روزى، در مقابل حرمان و محرومیت است. به هر عطایى که از آن سود برند، روزى یا رزق گفته مى‏شود، اعم از اینکه طعام باشد یا علم یا غیر آن(6). حتى خداوند به باران هم رزق گفته است. چنانکه مى‏فرماید:
«و یُنَزِّلُ لَکُم مِنَ السَّماءِ رِزْقا(7)».
«خداوند از آسمان براى شما روزى نازل مى‏کند».
از نظر قرآن مجید، تنها روزى‏رسان، خداوند متعال است:
«إنّ اللّه هو الرَّزاقُ ذُوالقُوَّةِ المَتین(8)».
«خداوند تنها روزى‏رسانى است که نیرومند و استوار است».
چنین خدایى خود را ملزم و متعهد شمرده است که روزى‏رسان همه جنبندگان باشد و نیاز مادى و معنوى مخلوقات خود را برآورده کند و خوان نعمتش را آن چنان گسترده و بى‏دریغ سازد که هیچ گرسنه‏اى بى‏طعام نماند و هیچ تشنه‏اى از آب محروم نگردد. اعم از اینکه گرسنگان و تشنگان، گرسنه و تشنه آب و غذاى مادى باشند یا معنوى.
وظیفه انسان در برابر بهره معنوى از روزى‏ها
اگر خداوند متعهد شده است که تمام امکانات مادى و معنوى را براى انسان و سایر جنبندگان فراهم کند و نظام طبیعت را به گونه‏اى بیافریند که هیچگونه کمبودى در آن احساس نشود، مسلّما از مخلوقات خود خواسته‏ها و انتظاراتى دارد که باید برآورده شود. نباتات و حیوانات، در خط فرمانبرى و اطاعت تکوینى، حرکت مى‏کنند و این انسان آزاد و مختار است که احیانا تخلّف و سرپیچى مى‏کند. از این‏رو براى توجه دادن او به رزق و روزى گسترده الهى مى‏فرماید:
«فَلْیَنْظُرِ الإنسانُ الى طَعامِهِ * انّا صَبَبْنَا الماءَ صَبّا * ثمّ شَقَقْنَا الارضَ شَقّا* فَأنْبَتْنا فیها حَبّا * و عِنَبا و قَضْبا * و زَیْتونا و نَخلاً * و حدائِقَ غُلبا * و فاکِهَةً و أبّا * مَتاعا لکم و لأنعامکم(9)».
«انسان باید به طعام خود بنگرد، که ما باران را فرو ریختیم، آنگاه زمین را شکافتیم و در آن، دانه انگور و زیتون و علوفه تر و نخل و باغهاى انبوه و میوه و چراگاه، رویاندیم، تا وسیله تمتّع و بهره‏مندى شما و چارپایان‏تان باشد».
به راستى که اگر انسان به مراحل پیدایش باران، از زمانى که آبهاى روى زمین، تبخیر مى‏شود تا به صورت ابرهاى متراکم درمى‏آید و با وزش باد و فراهم شدن شرایط لازم جوى به صورت قطرات آب یا دانه‏هاى تگرگ و برف، بر زمین مى‏بارد و زمین مرده را زنده مى‏کند، بنگرد و درباره آن به مطالعه دقیق و عمیقى که درخور یک موجود خردمند و اندیشمند است بپردازد، آیا احساس وظیفه و مسؤولیت نمى‏کند؟ آیا باور نمى‏کند که در این نظام قانونمند و هدفمند، بى‏هدف بودن و قانون شکستن و لاابالیگرى، جز سرافکندگى و شکست و سقوط، نتیجه‏اى به بار نمى‏آورد؟
اگر انسان نگاهى -به دیده عبرت- به گیاهان و درختان بیفکند و مراحل تطوّر و تکامل آنها را مورد مطالعه قرار دهد و سرانجام تصدیق کند که هیچ جنبنده‏اى بى‏نیاز از نباتات نیست، چه آنهایى که گیاه‏خوارند و چه آنهایى که گوشت‏خوارند و چه آنهایى که از هر دو تغذیه مى‏کنند، به چه نتیجه‏اى مى‏رسد؟ آیا به خود نمى‏گوید:
ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند     تا تو نانى به کف آرىّ و به غفلت نخورى
همه از بهر تو سرگشته و فرمانبردار     شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبرى
تأمل در روزى‏هاى معنوى
آیا انسان، تنها باید به همین غذاهاى مادى به دیده عبرت و دقّت و حیرت بنگرد؟غذاهاى معنوى چطور؟ آیا نباید به آنها نیز به دیده تأمّل و تعقّل نگریست و آیا آنها را نباید -دست‏کم- به اندازه نعمت‏هاى مادى و غذاهاى جسمى، ارج نهاد؟ در روایت آمده است:
«فلینظر الانسان الى طعامه، أىْ الى علمِهِ الّذى یَأخُذُهُ عَمَّن یَأْخُذُهُ(10)».
«اینکه باید انسان به طعامش بنگرد، یعنى به علمش بنگرد که از چه کسى اخذ مى‏کند».
درست است که انسان، حق دارد و باید از علوم دیگران استفاده کند و بر معلومات خود بیفزاید؛ ولى معمولاً رابطه شاگرد و معلّم به رابطه مرید و مراد مى‏انجامد و اخلاق و رفتار و منش معلم در متعلّم تأثیر مى‏گذارد و به همین جهت است که هرکس شایسته استادى و معلّمى نیست. به خصوص در علوم انسانى و علوم فلسفى و کلامى و علوم دینى. در سایر علوم، اگر شاگرد در حدى از رشد و استقامت باشد که تنها اخذ علم کند، نه اخذ دیانت و اخلاق، شاگردى کردن، پسندیده است ولى در علوم انسانى -به ویژه علوم دینى- شخصیّت و منش استاد را نباید در سنجش معیارها نادیده گرفت.
آیا انسان نباید نظرى به دریاها و منافع بى‏شمار آنها بیفکند؟ آیا نباید بیندیشد که خداوند بر اساس تعهّدى که در تأمین رزق و روزى بندگان کرده است، چه نعمت‏هاى ارزشمندى در آنها منظور کرده است که اگر نبودند، زندگى انسان و حیوانات مختل مى‏شد و روزگار هر دو به سیاهى و بدبختى مى‏گرایید؟ خداوند متعال مى‏فرماید:
«و هو الّذى سَخَّرَ البَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنهُ لَحما طریّا و تَسْتَخْرِجوا مِنهُ حِلْیَةً تَلْبَسونَها و تَرَى الفُلْکَ مَواخِرَ فیهِ و لِتَبْتَغوا مِنْ فَضلِهِ و لَعَلَّکُم تَشْکُرون(11)».
«اوست که دریا را رام کرد، تا از آن گوشتى تازه بخورید و از آن زیورى که به خود مى‏پوشید، استخراج کنید و مى‏بینى که کشتى‏ها (سینه) دریا را مى‏شکافند تا شما بهره‏مند شوید و از فضل خداوند، طلب روزى کنید و سپاس‏گزار باشید».
و نیز مى‏فرماید:
«و ما یَسْتَوِى البَحْرانِ هذا عَذْبٌ فُراتٌ سائِغٌ شَرابُهُ و هذا مِلْحٌ اُجاجٌ و مِنْ کُلٍّ تأکُلونَ لَحْما طریّا و تَسْتَخْرِجونَ حِلْیَةً تَلْبَسونَها و تَرَى الفُلْکَ فیه مَواخِرَ لِتَبتَغوا من فضلِهِ و لعلّکم تشکرون(12)».
«و دو دریا یکسان نیستند، این یکى شیرین و دل‏نشین و نوشیدنش گواراست و این یکى شور و نمکین است و از هر کدام گوشتى تازه مى‏خورید و زیورى که آن را مى‏پوشید، استخراج مى‏کنید و کشتى‏ها را مى‏بینى که سینه دریا را مى‏شکافند تا از فضل خداوند طلب روزى کنید و سپاس‏گزار باشید».
دریاها به اقیانوس‏ها راه دارند. دریاها و اقیانوس‏ها تقریبا سه‏چهارم کره زمین را مى‏پوشانند و بیشتر آنها در نیم‏کره جنوبى قرار دارند. گفته‏اند: شورى دریاها به خاطر تخته سنگ‏هاى نمکینى است که در ته اقیانوس‏ها قرار دارند. بعضى از دریاها تا پانزده هزار متر عمق دارند. در زیر آب، دره‏هایى عمیق موجود است و شبیه دره‏هاى کوه‏هاى مرتفعى است که در روى زمین دیده مى‏شوند. جزیره‏هاى کوچک و بزرگ، از کوه‏هاى مرتفعى که در اعماق دریاها وجود دارند، پدید مى‏آیند(13).
در اعماق دریاها جانورانى گوناگون زندگى مى‏کنند. گاهى زمین کف دریاها از گیاهان گوناگونى پوشیده شده است. همه اینها از روزى‏خواران خدایند. چنانکه گیاهان و حیوانات خاک‏زى هم از روزى‏خوارانند. خدا مى‏داند که در اعماق دریاها چه اسرارى نهفته است. اعماق دریاها از عجایب و شگفتى‏هاى بى‏شمارى برخوردارند و علوم و دانش بشرى چیزى در حدّ الفباى علوم دریایى است و هرچه بشر از لحاظ علمى، پیشرفت کند، به اسرار نوینى دست مى‏یابد. اگر دریا نبود، باران نبود و اگر باران نبود، دریا نبود.
نریزد ابر بى‏توفیر دریا     نه بى‏باران شود دریا مهیّا
در دعاهاى معصومین (ع) آمده است: «یا مَنْ فى البِحارِ عَجائِبُهُ(14)»: «اى خدایى که شگقتى‏هاى او در دریاهااست».
نعمت منعم چراست دریا دریا؟     محنت مفلس چراست کشتى کشتى؟
جالب این است که دریاها با همه نعمت‏هایى که در خود دارند و با همه شگفتى‏هاى بى‏شمار خود، از نظر شگفتى و اسرار حیرت‏انگیز، نه به قرآن مى‏رسند و نه به امام. امیرالمؤمنین علیه‏السلام مى‏فرماید:
«انّ القرآنَ ظاهرُهُ أنیقٌ و باطِنُهُ عمیقٌ لا تَفنى عجائبُهُ و لا تَنْقَضى غَرائبُهُ و لا تُکْشَفُ الظُّلُماتُ إلّا به(15)».
«ظاهر قرآن زیبا و باطن آن شگرف است. شگفتى‏هایش فناناپذیر و غرائبش تمام‏نشدنى است. تنها به وسیله قرآن است که ظلمت‏ها برانداخته مى‏شود».
آرى دریاها به همراه همه شگفتى‏ها، فنا مى‏پذیرند و خشک مى‏شوند. قرآن مجید از پر شدن و انفجار دریاها، خبر داده است(16).ولى خودش دریایى است خشکى‏ناپذیر و فانى‏نشدنى و محوناپذیر و غیر قابل انفجار.
در بیانات ماندگار معصومین (ع) درباره مقام امامت، چنین آمده است:
«الأمامُ... عَجائبُهُ أکْثَرُ مِنْ عَجائِبِ البَحْرِ(17)»: «شگفتى‏هاى امام از شگفتى‏هاى دریا بیشتر است».
شاعرى در وصف سالار شهیدان، امام حسین علیه‏السلام چنین سروده است:
خواستم دست و دلش را ابر و دریا بشمرم     ناگهان آشفت عقل و گفت با من این چنین
ابرکى پاشید لؤلؤ تا نشد با ناله جفت     بحر کى بخشید مرجان تا نزد چین بر جبین
جالب این‏جاست که خداوند متعال در پایان هر دو آیه‏اى که درباره دریاها نازل کرده است، جمله «لعلّکم تشکرون» آورده است، تا خاطرنشان کند که خداوند، تنها در همین دریاها که احیانا بى‏تفاوت از کنار آنها یا بر آنها مى‏گذرید، این همه نعمتها براى شما قرار داد و زمینه کسب روزى براى شما فراهم کرد، تا شما شکر کنید و وظیفه بندگى به جاى آورید.
قرآن مجید با صراحت اعلام داشته است که باید دیده عبرت‏بین را گشود و به تماشاى رام‏بودن آنچه در آسمانها و زمین است نشست و از غوطه‏ور بودن در نعمتهاى ظاهر و باطن، آگاه شد و از جدال و ستیز با نظام آفرینش و ناظم آن، خوددارى کرد. آیه زیر را با هم بخوانیم:
«ألَمْ تَرَوْا أنّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُم ما فِى السَّمواتِ و ما فِى الارضِ و أسْبَغَ عَلَیْکُم نِعَمَهُ ظاهِرَةً و باطِ‏نةً و مِنَ النّاس مَنْ یُجادِلُ فِى اللّهِ بِغیرِ علمٍ و لا هُدىً و لا کتابٍ مُنیر(18)».
«نمى‏بینید که خداوند آنچه درآسمان‏ها و آنچه در زمین است، براى شما رام ساخت و نعمتهاى آشکار و پنهان خود را بر شما تمام کرد و برخى از مردم، بدون دانش و هدایت و کتابتى روشنگر، درباره خدا به جدال و ستیز مى‏پردازند».
جهان‏ستیزى نتیجه خداستیزى است. آنان که با جهان مى‏ستیزند، با خدا مى‏ستیزند و آنانکه با خداوند، سر ستیز دارند، جهان را هم به بازى مى‏گیرند. چرا انسان از نعمتهاى خداوند، بهره صحیح نگیرد و به روزى‏رسانى خداوند، اعتماد نکند و از شکر و سپاس و انجام وظیفه، سر باز زند و از خدمت به دیگران و روزى‏رسانى که کارى است خدایى و هماهنگى با نظام آفرینش خوددارى کند؟
شخصى خدمت پیامبراکرم صلى‏الله‏علیه‏و‏آله عرض کرد: مرا فرزندان و خواهران و برادران و برادرزاده‏ها و خواهرزاده‏هایى است و معیشت ما اندک است. چه خوب است دعا کنید که خداوند روزى ما را توسعه دهد! پیامبرخدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله گریه کرد و آیه «ما من دابّة فى الارض...» را قرائت نمود و فرمود:
«مَنْ کَفَّلَ بِهذهِ الأفواهِ المَضْمونةِ عَلَى اللّهِ رِزْقُها صَبَّ اللّهُ عَلَیْهِ الرِّزْقَ صَبّا کالماءِ المُنْهَمِرِ إنْ قلیلٌ فقلیلاً و إنْ کثیرٌ فکثیرا(19)»: «هرکس کفیل روزى کسانى شود که خداوند رزق آنها را ضمانت کرده است، خداوند، همچون آب باران، رزق و روزى را بر او فرو مى‏بارد. اگر کفالت روزى او کمتر، روزى خدا نیز کمتر و اگر آن بیشتر باشد، رزق خدا نیز بیشتر خواهد بود».
آنگاه در حقّش دعا کرد و حاضران «آمین» گفتند. او بعدها گفته بود: «از همه اطرافیان، نکوحال‏تر و از نظر مال، فزون‏تر شده است».
________________________________________
1. هود، 6.
2. مجمع البیان، ج 5 و 6، ص 143.
3. همان، ص 144.
4. انعام، 38.
5. قاموس قرآن: دبّ.
6. قاموس قرآن: رزق.
7. غافر، 13.
8. ذاریات، 58.
9. عبس، 24 تا 33.
10. مجمع البحرین، طعم.
11. نحل، 14.
12. فاطر، 12.
13. لغت‏نامه دهخدا: دریا.
14. بحار الأنوار، ج 94، ص 391.
15. همان، ج 2، ص 284.
16. «و إذَا البِحارُ سُجِّرت» (تکویر، 7) و «و إذَا البِحارُ فُجِّرت» (انفطار، 3).
17. بحارالأنوار، ج 48، ص 70.
18. لقمان، 20.
19. تفسیر نورالثّقلین، ج 2، ص 335.

تبلیغات