آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

در شماره گذشته به دنبال سابقه شخصى و قبیله‏اى رفاعة، به بخشى از مبارزات او پرداختیم و اینک دنباله مبارزات و پیوستن رفاعه به «مختار ثقفى‏» در قیام علیه قاتلان امام حسین علیه السلام .
نجات از عین الورده با تدبیر رفاعة
هرچه عرصه بر آنها تنگ‏تر مى‏شد، عزمشان بر ادامه نبرد، استوارتر مى‏گردید . حتى در دشوارترین لحظه که شکست نظامى خود را حتمى مى‏دانستند، امان دشمن را به هیچ، انگاشتند و با شکستن غلاف شمشیر خویش، پیمان شهادت بستند . سرانجام به جز اندکى، همه آنها از دم تیغ دشمن گذشتند و در قتلگاه «عین‏الورده‏» به ابدیت پیوستند . رفاعة در قیام توابین نقش کلیدى داشت . او در کنار رهبران قیام، تا آخرین لحظه شهادت آنان، با دشمن به نبرد پرداخت . چون فرماندهان دیگر و بیشتر مردان سپاه به شهادت رسیدند، او به عنوان پنجمین رهبر و فرمانده جنگ انتخاب گردید . از منظر رفاعة، نجات افراد باقى‏مانده براى ادامه مبارزه، از شهادت «عین‏الورده‏» سودمندتر مى‏نمود; از این‏رو به بازماندگان دستور عقب‏نشینى داد . در حقیقت صدور فرمان بازگشت در میدان خون و حماسه، آن‏هم براى کسانى که خانه‏هاى خویش را، تنها براى کشته‏شدن ترک گفته‏اند و در ظرف چند روز نبرد جانانه، شگفت‏ترین صحنه‏هاى ایثار و فداکارى را آفریده و شاهد به خون خفتن بهترین دوستان و آشنایان خود بوده‏اند، امرى است‏بسیار دشوار، که تنها از عهده افراد با اراده و شجاع ساخته است . چه بسیار رخ داده که در شرایط این چنینى، نخستین قربانى، فرمانده سپاه بوده که در آتش خشم و احساسات افراد سوخته و با فجیع‏ترین شکل به قتل رسیده است . فرمان رفاعة نیز بر بازماندگان گران آمد . از این رو بى‏درنگ، برخى به‏طور علنى مخالفت نمودند و حتى در میان آن دسته هم که براى احترام به مقام فرماندهى و ارج‏نهادن به پیشینه روشن رفاعة در یارى على علیه السلام، از دستورش اطاعت مى‏کردند، با طعنه و نیش زبان، بازگشت دوباره را ناپسند مى‏شمردند (1) . با این حال با تدبیر و دورنگرى رفاعة، باقى‏مانده توابین از قتلگاه عین‏الورده نجات یافتند و چنانکه خواهیم گفت، در قیام مختار، به نیروى او پیوستند (2) . این نجات دو فایده مهم داشت:
الف . حفظ و نگهدارى تاریخ هر حادثه آن چنانکه بوده است، از زبان حاضران امکان‏پذیر است، و گفتار آنان در نظر پژوهشگران، بهترین و محکمترین سند حادثه به شمار مى‏رود . نجات‏یافتگان عین‏الورده نیز، پس از بازگشت، به حفظ چهره قیام پرداخته و صحنه فداکارى و استقامت توابین را به زیبایى بر صفحه تاریخ نگاشتند .
ب . در قیام مختار با تجربه بیشترى شرکت جستند و در انتقام از قاتلان شهیدان کربلا و نز کشته‏شدگان توابین، موفق شدند . سرانجام رفاعة و همراهان، با تلاش فراوان به کوفه رسیدند . مختار که در آن زمان در زندان به سر مى‏برد، از خبر بازگشت آنان مسرور شد . او در نامه‏اى به «رفاعة‏» نوشت:
«آفرین بر گروهى (توابین) که چون عزم نبرد دشمن کردند، خداوند پاداشى بزرگ براى آنان مقرر داشت، و چون بازگشتند، از ورودشان خوشنود گردید . سوگند به خداوند کعبه، هیچ‏کس از شما قدمى بر نداشت، مگر اینکه پروردگار، او را به مقام بلند پیامبران و راست‏پیشگان و همه شهیدان و پارسایان ملحق نمود . سلیمان کسى نبود که شما به سرپرستى او پیروز گردید . امیر امانت‏دار و انتقام‏گیرنده از دشمنان جنایت‏کار من هستم . من شما را به کتاب خداوند و پیروى از سنت پیغمبر و خونخواهى اهلبیت آن حضرت و دفاع از ستمدیدگان، و نبرد با کجروان، بشارت داده و بدان فرامى‏خوانم . والسلام (3) » .
پس از چندى مختار از زندان آزاد شد و تبلیغ بر علیه کشندگان کربلا را که از قبل در دستور کار خود داشت، با قوت و گستره بیشترى پیش نمود . شعارهاى آتشین او در دل شیعیان و ستمدیدگان مؤثر افتاد و بسیارى از آنان را، به صف حامیان مختار کشید .
«موالى‏» (ایرانیان) ساکن کوفه، که در شورشهاى آن شهر نقش چشمگیرى داشتند، به مختار پیوستند . همه‏چیز براى یک قیام عمومى آماده شد . اما چون اشراف و بزرگان قبایل با مختار مخالف بودند و از سوى دیگر، حرکتهاى پیشین شیعیان، همگى شکست‏خورده بود; همین موفقیت قیام مختار را، در نظر کارآزمودگان شیعه بعید مى‏نمود . لذا مختار را بر جلب حمایت ابراهیم اشتر از قیام تشویق کردند . «ابراهیم‏» فرزند مالک‏اشتر نخعى، یار و منصب‏دار ارشد امیرالمؤمنین علیه السلام بود . علاوه بر این، ابراهیم خود جوانى دلیر و خردمند بود . و همین امر او را در نزد شیعیان، به ویژه بنى‏همدان عزیز و بانفوذ کرده بود . سرانجام، با تلاش زیرکانه مختار و اطرافیان او، «ابراهیم اشتر» به آنان پیوست (4) . ابراهیم اشتر در پیروزى مختار نقش کلیدى داشت . قیام مختار یک شب پیش از موعد مقرر با کشته‏شدن «ایاس بن مضارب‏» ، فرمانده نگهبانان کوفه به دست «ابراهیم اشتر» آغاز شد (5) .
تردید ناپایدار رفاعة در صداقت مختار
همچنانکه انتظار مى‏رفت، سران قبایل، در مقابل قیام مختار ایستادند . و براى شکست‏دادن او همراه با نیروهاى «عبدالله بن مطیع‏» فرماندار «عبدالله بن زبیر» در عراق، با نیروهاى مختار به نبرد پرداختند . آنان علاوه بر جبهه نظامى، جبهه استراتژى و گسترده‏اى نیز در بعد سیاسى و اجتماعى بر علیه مختار گشودند . تبلیغات وسیع دشمن از یک‏سو، سابقه نه چندان زیباى مختار در دوران‏هاى پیشین، به‏ویژه هنگام صلح امام حسن علیه السلام و نیز شیوه و سخنان او براى جذب نیرو از سوى دیگر، باعث گردید تا برخى از سران شیعه، مانند رفاعة بن شداد بجلى در صداقت مختار تردید نمایند و در صف مخالفان او درآیند . شاید هم ناخشنودى «رفاعة بن شداد» از مقابله «مختار» با رهبران توابین که همگى از یاران فداکار «امیرالمؤمنین علیه السلام‏» و همین‏طور از طلایه‏داران حرکتهاى شیعى پس از حکومت آن بزرگوار به شمار مى‏رفتند، در بدبینى «رفاعة‏» نسبت‏به «مختار» بى‏تاثیر نبوده است . طبرى مى‏نویسد:
«ابراهیم اشتر» همراه با هفت هزار جنگجو، به قصد پیکار با سپاه شام، عازم موصل گردید . در همان حال شایعه شکست و نابودى سپاه پیشین مختار و کشته‏شدن «یزید بن انس‏» ، فرمانده آن به دست‏شامیان، به سرعت در شهر پیچید . در این هنگام در اطراف مختار نیز بیش از چند صد نفر نبود . اشراف کوفه به قصد نابودى «مختار» منزل وى و کوچه‏هاى اطراف را به محاصره در آوردند (6) » .
ابراهیم که جوانى با تدبیر بود و از قبل توطئه و شورش اشراف کوفه را پیش‏بینى مى‏نمود . در بیرون شهر به‏طور مخفى توقف کرد و پس از چند ساعت‏به کوفه بازگشت . او هنگام غروب وارد شهر شد و شب را در حالیکه همه شجاعان و برجستگان نهضت‏با او بودند در مسجد سپرى نمود . اما از آن‏سو در اردوى مخالف هنگام نماز، برخى از اشراف کوفه بر سر امامت جماعت‏با یکدیگر مخالفت کردند . «عبدالرحمن بن مخنف‏» که وضع را ناآرام دید، براى جلوگیرى از پراکندگى گفت:
«این آغاز تفرقه و بیچارگى شماست . رفاعة بن شداد از شما و در میان شماست . او بزرگ قاریان این شهر است . او را پیش دارید و با قبول امامت او بر نماز، از اختلاف دورى کنید» .
پیداست که در این زمان هنوز رفاعة در میان مخالفان مختار بوده است .
بازگشت رفاعة به اردوى مختار و شهادت او
اما گمراهى رفاعة در انتخاب راه، چندان طول نکشید و به زودى دیدگانش بر روى حقیقت‏باز گردید . دلیل بیدارى رفاعة این شد که در بامداد پس از اینکه «ابراهیم اشتر» نماز صبح را در مسجد با جماعت‏خواند، به عزم جنگ با اشراف و سربازان فرماندار ابن زبیر از مسجد بیرون آمد و به نیروهاى خود دستور داد تا جهت اتمام حجت‏بر مخالفان و دیگر مردم کوفه، نداى «یا لثارات الحسین‏» (پیش به سوى انتقام از قاتلان حسین) سر دهند . چون شعار یالثارات الحسین در بازار کوفه و کوچه‏هاى اطراف آن طنین‏انداز شد; «یزید بن عمیر» ، از سرکردگان یکى از گروههاى مخالف، که رفاعة، نیز از آنان بود، دستور داد، تا در برابر شعار یاد شده با آواز بلند، شعار «یالثارات العثمان‏» گویند . این شعار پرده غفلت را که در جریان قیام «مختار» بر چشمان حق‏جوى رفاعة آویخته شده بود کنار زد و مسیر پیروى از رسول خدا صلى الله علیه و آله و دوستى اهل‏بیت پاک آن حضرت، را که از آغاز جوانى پیموده بود، بار دیگر به او نمایاند . او لحظه‏اى درنگ نمود و چون درست‏به اطراف نگریست جنایت پیشه‏گان معروف کربلا را در کنار خویش دید، و از غلتیدن در ورطه غفلت‏بر خود لرزید و فریاد کشید:
«من در کنار کسانى که خون عثمان را مى‏خواهند نمى‏جنگم; اصلا ما را با عثمان و خون او چه کار؟ مگر ما در اینجا گرد آمده‏ایم تا خون عثمان را بگیریم؟!» .
گروهى از قوم وى بر آشفتند و به او گفتند: ما به پیروى تو در اینجا حاضر شده‏ایم و خویش را در گرداب حمله دشمن افکنده‏ایم، حال مى‏گویى برگردیم و دوستان خود را رها کنیم؟! رفاعة به آنها گفت:
انا ابن شداد على دین على
لست لعثمان بن اروى (7) یفرلى
لاعطین الیوم فیمن یصطلى
بحر نار الحرب غیر موتلى‏» .
من پسر شداد بر دین على استوار هستم . دوست عثمان پسر اروى نیستم . امروز در این گرماى جنگ با مردان دیگر سخت مى‏جنگم، و هرگز در دفاع از حق کوتاهى نمى‏کنم .
«رفاعة‏» با بیان این شعر حماسى به صف یاران مختار پیوست و در یک نبرد جانانه در مصاف با قاتلان امام حسین علیه السلام به شهادت رسید (8) .
پى‏نوشت:
1) ابوعلى مسکویه، تجارب‏الامم، ج‏2، ص‏111 .
2) طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج‏4، ص‏85 - مسعودى، ج‏3، ص‏104 - بلاذرى، ص‏212 - ابراهیم ثقفى، الغارات، ترجمه عزت‏الله عطاردى، ص‏477 - الکامل، ج‏3، ص‏347 - تاریخ گزیده، حمدالله مستوفى، ص 2680 - الفتوح، ج‏6، ص‏90 - محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، ص‏365 - محمد ابوالفضل ابراهیم، على محمد بجاوى، ایام العرب فى الاسلام، ص‏98 - الامویون فى الشرق و الغرب، ج‏1، ص‏333 .
3) طبرى، ج‏4، ص‏96 - ذهبى، تاریخ اسلام، سالهاى 61 تا 80، ص‏50 .
4) طبرى، ج‏4، ص‏110 - تجارب‏الامم، ج‏2، ص‏125 - مجلسى، بحارالانوار، ج‏45، ص‏366 .
5) تجارب الامم، ج‏2، ص‏127 .
6) طبرى، ج‏4، ص‏114 تا 120 - الکامل، ج‏3، ص‏367 - ایام‏العرب، ص‏448 .
7) اروى‏» نام مادر عثمان بوده است، داود الهامى، سیرى در تاریخ تشیع .
8) ذهبى، تاریخ‏الاسلام، سالهاى 60 تا 80، ص‏50 - ایام العرب، ص‏448 .

تبلیغات