آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

اگر توسیدید، مورخ نامدار یونانى را نخستین مورخ علمى به حساب بیاوریم که کار خود را بر اساس تحلیل علمى ارائه مى‏کند، قطعا باید اذعان کنیم که تا قبل از قرن نوزدهم، هیچ‏کس جز عبدالرمان بن خلدون، از توسیدید پیشى نگرفته است . اگر اولى، مبدع تاریخ است، قطعا دومى پایه‏گذار تاریخ به عنوان علم محسوب مى‏شود .
از توسیدید تا ابن خلدون
توجه به زندگى اجتماعى انسان و سیر مطالعه حیات اجتماعى در بستر زمان، موضوعى بوده است که از زمانهاى دور مورد توجه انسان اندیشمند قرار گرفته و شاید آغازگر تمدن اجتماعى بشرى بوده است .
اما عنایت‏به علم تاریخ و توجه به ریشه حوادث و تحقیقات تاریخى از قرن هیجدهم به بعد در اروپا نضج گرفته است و انسان معاصر پدیده تاریخى را Historical PHenomena را به عنوان یک موضوع قابل مطالعه به روش علمى و توصیفى، مورد مطالعه قرار داده است .
البته شک نیست که از زمانهاى دور، مسائل تاریخى به صورت کم و بیش روشن، خیال انسان را به خود مشغول داشته است . به‏طورى که دو هزار سال پیش، بابلى‏ها به مناسبت ضروریات و تشریفات ادارى و مذهبى، صورتى از اعمال مهم سلاطین و سلسله‏ها ترتیب داده بودند . هیئتى‏ها نیز وقایع مربوط به حیات سیاسى و نظامى‏شان را به شکل منظم ثبت مى‏کردند . همچنین تورات و ادبیات دینى، تاریخ‏گونه است . مثلا شرح‏حال عبریها و تحول تشکیلات و سازمانهاى آنان را ضبط کرده است (1) .
آنچه در عرصه تاریخ‏نویسى وجود داشته است، غالبا گزارش «واقعه‏ها» بوده است‏بى‏آنکه توجهى به تجزیه و تحلیل حوادث وجود داشته باشد . گزارش یک «حادثه‏» هرچند که روز و ماهش هم معین باشد، ولى بى‏ارتباط با سایر حوادث، چندان مفید معنى و مفهومى نمى‏باشد، زیرا در این صورت، حادثه به عنوان تک حادثه‏اى در زندگى بى‏ارتباط با زمینه‏ها و شرایط آن گزارش مى‏شود .
خواست‏خداوند در تاریخ
غالبا در عرصه اندیشه مذهبى ادیان بنى‏اسرائیل و اعتقاد چنین است که فاعل همه کارها خداست و به‏طور کلى اعتقاد به فاعلیت مایشاء خداوند، نقطه جهان‏بینى تاریخى را از بین مى‏برد . به اعتقاد آنها خداوند است که روند تاریخ را به‏طور جبرى، انجام مى‏دهد، و از طریق خلق «ملت‏برگزیده‏» خود قوم اسرائیل و یا با فرستادن فرزند خود! عیسى مسیح، قیمت تاریخ را رقم مى‏زند . بى آنکه انسان در سرنوشت‏حیات اجتماعى دخالتى داشته باشد و مسئول اعمال خود باشد (2) .
البته چنین اعتقادى هرگز در اندیشه اسلامى وجود ندارد، بلکه به گفته قرآن کریم، خواست انسان در طول خواست‏خداوند قرار گرفته، و هرچه در جامعه بشرى اتفاق مى‏افتند، دقیقا معلول کارها، عملکردها، و اراده‏هاى انسانى صورت مى‏گیرد و خداوند تغییر جامعه و تاریخ را بى‏تحول ارادى، فکرى انسانها انجام نمى‏دهد [... ان الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بانفسهم] . «. . خداوند سرنوشت هیچ قوم (و ملتى) را تغییر نمى‏دهد مگر آنکه آنان آنچه را در خودشان است، تغییر دهند ...» .
تحول در بینش علم تاریخ
به‏طور کلى تا قرن نوزدهم تحقیق در علل و ریشه حوادث تاریخى و سعى در یافتن روابط میان آنها، تعمیم نیافته بود . تحول علم تاریخ، برخلاف تحول در سایر رشته‏هاى فکرى نظیر فلسفه که از زمانهاى خیلى دور جریان داشته و تقریبا بلاانقطاع به یشرفت‏خود ادامه داده است، تحولى است دیرتر و متاخر .
غالب تمدن‏هاى بزرگ، گروه زیادى فیلسوف، هنرمند، دانشمند در مهد خویش پرورانده‏اند . اما شماره مورخان نامى و معروف تا قرن هیجدهم همچنان اندک و محدود باقى مانده است .
دلیل اهمیت و عظمت مورخ را نباید در کثرت آثار او سراغ گرفت . آنچه در این زمینه، محک اعتبار و واقعى است، شیوه تحقیق و بینشى است که مورخ از تاریخ دارد .
هرگز چنین نیست که آنچه مورخ به دست آورده است، همواره پایدار و استوار باقى بماند و جانشینان او، نتایج کار او را درک و دنبال نمایند، چه‏بسا مقلدان و پیروان مورخان پیشین به حقیقت و عصاره کار، آنها وقوف نیابند و دستاورد مورخ، همچنان در بوته ابهام و تاریکى، باقى بماند . این مساله در جانشینان توسیدید و ابن خلدون صادق است .
شرط لازم پیشرفت و گسترش جهان‏بینى تاریخى، وجود شرایط مساعد فکرى، سیاسى، اجتماعى است . این شرایط تا قرن نوزدهم به ندرت وجود پیدا کرده است‏شرط لازم توسعه جهان‏بینى تاریخى، آن است که انسان، باید «بار تاریخ گذشته خویش را بر دوش بکشد و سرنوشت تاریخى انسان را دریابد» .
«مورخ باید علاوه بر اخبار تاریخى هر قوم، از اوضاع جغرافیائى (آب و هوا، نژاد و جمعیت و مراسم اجتماعى، مجالس و محافل، احوال اقتصادى و مؤسسات اجتماعى، طبقات اجتماعى و معنویات (خط، زبان، هنر، فلسفه، دین) تشکیلات سیاسى، تاسیسات روحانى، مطلع بوده و بحث کند» (3) .
ابتکار علمى مورخ یونانى
به‏جز دو مورد، یکى «توسیدید» در یونان توسیدید و دیگرى «ابن خلدون‏» در تمدن اسلامى تاریخ‏نگارى، صرفا حالت وقایع‏نگارى داشته است، تاریخ به معناى واقعى کلمه توسط توسیدید (460 - 395 ق‏م) پایه‏گذارى شده است . البته پیش از او، هرودوت (480 - 425 ق‏م) کمک شایسته‏اى در تفکیک جهان‏بینى تاریخى از اساطیر و افسانه‏هاى کهن، نموده است .
اما هدف هرودوت آن بود که، داستانهاى جذاب را از خطر فراموشى برهاند و از این جهت، وى، از مفاهیم «زمان و علیت‏» درک روشنى نداشته است (4) .
شاید اولین مورخى حیات اجتماعى انسان را به‏طور عالمان مطالعه کرده و به رشته تحریر آورده است، «توسیدید» است .
در کار توسیدید نظم منطقى وجود دارد . وى در جنگ «پلوپونز» (5) ، ابتداء علل نزدیک وقوع حادثه را ذکر مى‏کند، سپس به ذکر علل دورتر مى‏پردازد و در آخر، حوادث را به صورت خشک و بى‏پیرایه بیان مى‏نماید . توسیدید آیا جنبه‏هاى افسانه‏اى و سحرانگیز وقایع کارى نیست . وى در جستجوى کشف «حقیقت‏» است . باز اینجا مى‏توان گفت: انسان از نقش خویشتن در جامعه و در تاریخ آگاهى یافته است . انسان است که حادثه‏آفرین است، امور; تابع قوانین هستند و وقایع تاریخى به‏طور تصادفى به وجود نمى‏آیند . بنابراین فهم آنها نه تنها ممکن، بلکه ضرورى است .
فایده عمده تاریخ «توسیدید» را عبارت از آن مى‏داند که مى‏توان نشانى از توجه او به «علیت‏» در تاریخ یافت که به موجب آن، در اوضاع و احوال مشابه علتهاى واحد مى‏بایست نتایج مشابه داشته باشد . توسیدید، بین جنگهاى پلوپونز با جنگهاى قدیمیترى که میان یونانیها روى مى‏داده است، تفاوت بسیار مى‏یابد . اما این تفاوت را نه از راه تشبث‏به اراده خدایان توجیه مى‏کند و نه از خواست اشخاص مى‏داند که در این جنگها شرکت داشته‏اند، بلکه مى‏کوشد تا آن را منسوب به تفاوت در نوع زندگى عصر جنگهاى پلوپونز با روزگاران گذشته یونان نماید .
از مقایسه‏اى که وى میان زندگى یونانیان قدیم و یونانیان روزگار خویش مى‏کند بر مى‏آید که این مورخ صاحب‏نظر، دگرگونى شرایط و احوال زندگى انسان را نتیجه دگرگونى آرام و بى سر و صدایى مى‏بیند که به حکم نوعى ضرورت در تمام شهرها روى مى‏دهد . درست است که این ضرورت را تعریف نمى‏کند اما به هرحال آنچه او، در این توالى رویددادها مى‏یابد، چیزى نیست جز قاعده «علیت‏» گذشته از این دید فلسفى که تاریخ او را امتیازى خاص مى‏بخشد و شیوه‏اى که توسیدید در نقد اسناد و ماخذ به کار مى‏بندد، تازگى دارد (6) .
آمیختگى تاریخ با اساطیر و افسانه‏ها، مورخ و خواننده تاریخ را از کشف «حقیقت‏» باز مى‏دارد و خواننده هرگز نمى‏تواند واقعیت را از افسانه تشخیص دهد و در نتیجه از پیش‏بینى اجتماعى و عبرت‏آموزى تاریخى باز مى‏ماند .
انتخاب وقایع برحسب معیارهاى خاص (اخلاقى، مذهبى، توصیفى، و نظایر آن) فقط توجه به حوادث سیاسى و نظامى و بدون در نظرگرفتن عوامل اجتماعى، اقتصادى، روانى موجب «یک بعدى شدن‏» واقعیت تاریخى است و در نتیجه دریچه بینش مورخ را تنگ کرده و او را از تجزیه و تحلیل حوادث باز مى‏دارد .
«و به این ترتیب مثلا مورخ مذهبى‏مآب، دخالت‏خدا را عامل اصلى حوادث دانسته و مورخ بزم‏نگار به نقش زنان توجه داشته است . چنین نویسندگانى را مورخ واقعى نمى‏توان نامید توجه اینان به گذشته به خاطر کشف «حقیقت‏» و تحلیل وقایع نیست، بلکه مى‏خواهند از گذشته الهام بگیرند و یا براى منظور خاصى که دارند حجت و دلیل استخراج کنند . در این معنى، تاریخ همچنان که سیسرون گفته است: «وسیله تزیین خطابه است (7) » .
اوگوستین مقدس (430 - 354 م)
اوگوستین مقدس مؤلف کتاب «شهر خدا» یکى از بزرگترین شخصیتهائى است که عصرى را به خود اختصاص داده و قرن چهارم و پنجم میلادى را مى‏توان قرن اوگوستین نامید . او خود یک تاریخ‏ساز است و سازنده عصرى که واسطه انتقال از عصر قدیم به دنیاى جدید مى‏باشد (8) . او آثار زیادى از خود به یادگار گذاشته است . اما دو کتاب در میان نوشته‏هاى او، از همه معروفتر و مشهورتر است:
1 . اعترافات .CONFESSIONS
2 . شهر خدا .CITY OF GOD
او در زمینه تاریخى به مفهوم تازه‏اى دست‏یافت و تاریخ را به‏طور خاصى تفسیر کرد .
به نظر اوگوستین مقدس: زمان تاریخى که با گناه آدم آغاز شده است تا قیامت هنچنان ادامه دارد و برگشت و رجعتى بر آن متصور نیست و به این ترتیب تاریخ، معنى و واقعیت عمیق خود را پیدا مى‏کند و چون چنین است، بنابراین آدمى در زمان، نقش قاطعى به عهده دارد و سازنده سرنوشت‏خویش است .
در «شهر خدا» ابعاد تاریخ وسیعتر مى‏شود و اوگوستین مقدس یک دید کلى از تاریخ رومیان به دست مى‏دهد . با وجود این، او تحول تاریخى و شرایط اجتماعى و فرهنگى را به موازات یکدیگر مورد تجزیه و تحلیل قرار مى‏دهد، ولى تحول تاریخى را از طریق عوامل اجتماعى و فرهنگى توجیه نمى‏کند، بلکه «مشیت الهى‏» را عامل مؤثر و سازنده تاریخ مى‏داند .
به نظر وى تاریخ سیرى است که از گناه آدم شده و تا قیامت ادامه دارد، ولى در مسیر حرکت گاهى از گردنه‏هاى سخت و روزگاران تلخ عبور مى‏کند . در این حرکت، عامل غالب و قاطع، مشیت الهى است و نه عمل بشرى (9) .
مى‏توان گفت که تفسیر تاریخى اوگوستین نقطه مقابل تفسیر توسیدید قرار مى‏گیرد که تاریخ را صرفا بر اساس اعمال بشرى مى‏داند و از قبول عوامل ماوراءالطبیعى سر باز مى‏زند .
ابن خلدون پایه‏گذار علم تاریخ
آثار مورخان اسلامى نیز به گونه آثار مورخان یونانى است که آن را از هبوط آدم، شروع کرده‏اند و بمانند عهد عتیق (تورات) دنباله حیات اجتماعى را پى‏گیرى نموده‏اند .
در این میان انتقادات ابن خلدون از اسلاف خویش حائز اهمیت است . وى مورخان ماقبل خود را مورد نکوهش قرار مى‏دهد که اینان هیچگونه کوشش به منظور تبیین حوادث از خود نشان نداده‏اند و قضاوتهاى سطحى کرده‏اند . براى افسانه و اساطیر اهمیت‏خاصى قائل شده‏اند و به مداحى پرداخته‏اند به عوامل اقتصادى و اجتماعى توجه نکرده‏اند به سبک نگارش و حالت‏خطابى نوشته‏هایشان زیاده از حد اهمیت داده‏اند و بالاخره حوادث تاریخى را بدون آنکه میان آنها رابطه‏اى وجود داشته باشد، برشمرده‏اند .
مى‏توان گفت که زمینه ذهنیت واحدى، در نگارش تاریخ در دنیاى قدیم یونان و جهان اسلام وجود داشته است و تاریخ بیش از آنچه واقعیتها را تحلیل کند و به دنبال حقیقت‏برود، از اساطیر و افسانه‏ها، الهام گرفته است . و تاریخ عبارت از نقل هنرمندانه حوادث گذشتگان براى عبرت آیندگان، تفسیر شده است .
بر این اساس اگر توسیدید را اولین مورخ علمى به حساب بیاوریم که ارزش کار خود را بر اساس تحلیل تاریخى ارائه مى‏دهد، قطعا باید اذعان کرد که تا قبل از قرن نوزدهم، هیچ‏کسى جز عبدالرحمن بن خلدون از توسیدید پیشى نگرفته است . اگر اولى مبدع تاریخ است قطعا دومى (ابن خلدون) پایه‏گذار تاریخ به عنوان علم، محسوب مى‏شود (ایولاگوست، ص‏169) .
در مقاله بعدى از نقد ابن خلدون از روش تاریخ‏نگارى مورخان مسلمان بحث‏خواهیم کرد .
قال الامام ابى محمد الحسن بن على العسکرى علیه السلام:
«حب الابرار للابرار ثواب للابرار و حب الفجار للابرار فضیلة للابرار، و بغض الفجار للابرار زین للابرار و بغض الابرار للفجار خزى على . الفجار» .
امام حسن عسکرى علیه السلام فرمودند:
«دوستى نیکان، براى نیکان، ثواب است‏براى نیکان; و دوست داشتن بدان نیکان را، باز هم ثواب است‏براى نیکان; دشمنى بدان با نیکان زینت نیکان است; و دشمنى خوبان با بدان رسوائى است‏براى بدان‏» . (تحف‏العقول، ص 517) .
پى‏نوشت:
1) توسیدید . Tusidid مورخ یونانى (460 - 395 ق‏م) مؤلف «تاریخ جنگ پلوپونز» که حوادث جنگ از آغاز تا سال 411 ق‏م در آن نقل شده . وى مى‏کوشیده بیطرف باشد، وقایع را با دقت نقل و سعى مى‏کند علل آنها را شرح دهد . (فرهنگ فارسى، دکتر معین، ج‏5، ص‏401) .
2) ایولاگوست، جهان‏بینى ابن خلدون، ص 160 - ترجمه مهدى مظفرى، انتشارات دانشگاه تهران 1354 .
3) نصرالله نیک‏آئین، تاریخ مشیرالدوله و ارزش علمى آن، ص‏182، تهران، 1347 .
4) عبدالحسین زرین‏کوب، تاریخ در ترازو، ص‏77، امیرکبیر، تهران، 1354 .
5) جنگ پلوپونز Peloponnese ، از سال 404 تا 431 قبل از میلاد مسیح ادامه یافت و به شکست کلى آتن در برابر اسپارت پایان پذیرفت . در این شکست ایرانیان نقش مؤثرى داشتند و با دادن زر به مزدوران آتنى مقدمات پیروزى اسپارت را فراهم ساختند .
6) زرین‏کوب، تاریخ در ترازو، ص‏79 .
7) ایولاگوست، ص‏165 .
8. ST Augustine: City of god. P. 1-Image Books. Garden City. Newyork. 1985.
9) مقدمه آئین ژیلسون بر «شهر خدا» ، اوگوستین، ص‏15 - 16 .

تبلیغات