فدائیان امامت (1) فدائی امامت، رفاعة بن شداد بجلی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
فدایى امامت نامى است که براى نوشتار حاضر در نظر گرفته شد . انتخاب این نام از آنرو است که هدف این نوشتار آن است که با تکیه بر منابع کهن تاریخى و ارشاد روایى، به دور از هرگونه تعصب و جانبدارى، گوشهاى از ایمان و زندگى بزرگان شیعى را که در دفاع از اسلام ناب محمدى، به دست فرمانروایان اموى به شهادت رسیدهاند، بررسى نماید . سترگ مردان و زنانى که در دشوارترین دوران شیعه، با خون سرخ خویش نهال نوپاى امامت را سیراب و باور کردند .
برجستگان تاریخ
انسانهاى برجسته از یکنظر بر دو دستهاند:
1 . برخى، از خردسالگى، در هوشمندى و رفتار، بر دیگران برترى دارند; پیامبران الهى و جانشینان آنان و نیز معدودى از نوابغ جهان در این دسته جاى دارند .
2 . گروه دیگر، از آغاز، برترى چشمگیرى ندارند . اما با قرارگرفتن در پرتو روشنگرى و هدایتبزرگان دین و با قابلیت و کوشش پیوسته در آئین الهى، بر دیگران پیشى مىگیرند و با ثبت نام خود بر سینه تاریخ به نسلهاى آینده، درس فداکارى مىدهند . افراد فدایى امامت که در صدد بازخوانى زندگىنامه آنان هستیم در این گروه جاى مىگیرند . از اینرو همه زندگى آنها از آغاز، تا انجام در تاریخ نیست . تنها آن بخش که جنبه تحولگرى و تاریخسازى داشته است، و در تاریخ انعکاس یافته، مورد بررسى قرار گرفته است . رفاعة بن شداد بجلى یکى از این افراد است .
پیشینه قبیله بجیله در تاریخ
قبیله بجیله، از قبایل بزرگى است که در میان عرب جایگاه ویژهاى دارد . بجیله نام کنیزى بوده است که «نزار بن معد» به فرزند خود «انمار» بخشید (1) . چون آن هنگام مصادف با چیرگى بختالنصر بر مکه و ستمگرىهاى او بر مردم آن سرزمین بود، انمار به همراه بسیارى از عدنانیان به یمن گریخت . چون بجیله کنیز نزار، که در یمن به ازدواج انمار درآمد، یک عرب قحطانى و اهل یمن به شمار مىرفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند و قبیله بجیله پدید آمد (2) . این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانى گرفت و به عرب جنوبى شهرت یافت . لیکن در اصل عدنانى بود .
بجیله در عصر اسلام
تفکر بجیله چون دیگر مردم عرب تنها در بتپرستى تبلور مىیافت; اما با ظهور اسلام و گسترش آن در پهنه عربستان به سال نهم از هجرت، در افق هدایت قرار گرفت . در آن سال کلیه افراد این قبیله، همراه با بزرگ خود (قیس بن عربه) به حضور پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله رسیدند و به دین اسلام درآمدند (3) . و در حوادث و پیروزىهاى پس از آن نیز پیوسته شرکت مىکردند .
تولد رفاعة
چنانکه در پیش اشاره گردید، فدائیان امامت کسانى هستند که در زیر لواى تعلیمات معصومان و جنبههاى شخصى خویش، به قابلیت رسیدهاند، از این رو، تنها رفتارهاى برجسته و تحولآفرین آنان در تاریخ مشهود است و چون در سایر کردار آنها جنبه الگوپذیرى نیست، سایر زندگى ایشان مورد توجه قرار نگرفته است . در تاریخ نامى از تولد رفاعة بن شداد بجلى نیامده است . اما مورخان به اتفاق، صحنه پایدارى او را، در دفاع از عمر و بن حمق خزاعى، به سال 51 - 50 آوردهاند و در آن هنگام از او به عنوان جوانى دلیر و نیرومند نام بردهاند (4) . با بهرهگیرى از گفتار مورخان در مورد فعالیت او، دوران یادشده و نیز نقش رفاعة در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام مىتوان سن تقریبى او را هنگام دفاع از عمرو بن حمق خزاعى چهل (40) سالگى دانست و از تولد او به سال دهم هجرى یاد کرد .
در هر حال او در خانوادهاى از بجیله دیده به جهان گشود، خانوادهاى که به عشق هدایت، از یمن به مدینه آمد و با کلام معنوى وحى که در نفس گرم رسول خدا صلى الله علیه و آله مىپیچید، به دین اسلام درآمد . آنان در سال دهم از هجرت (هنگام تولد رفاعة) مسلمان مىزیستند و در سایه ایمان با کافران مىجنگیدند طبعا معارف زیادى از اسلام مىدانستند و قادر بودند فرزندان خود را با باورهاى اسلامى پرورش دهند و آنها را از حقایق دینى آگاه نمایند . رفاعة بن شداد بجلى که استعداد شخصى و ربیتخانوادگى را باهم داشت، به زودى در میان همگان بىمانند گردید و در ردیف بزرگان مسلمان قرار گرفت .
رفاعة در دوران خلفا
در رویدادهاى زمان خلافت ابوبکر و عمر، نامى از رفاعة بن شداد بجلى نیست، لیکن در زمان عثمان، به ویژه در سالیان پایان حکمرانى او، نام رفاعة بن شداد، در پهنه تحولات به چشم مىخورد . قابلیتهاى فردى و پرورش خانوادگى باعث گردید، تا او در همان دوران جوانى از دیگر همسالان خویش پیشى گیرد و نامش در کنار بزرگان مسلمان مطرح گردد . مرحوم کشى در رجال خود (اخبار معرفةالرجال) به نقل از محمد بن علقمه مىنویسد: همراه با رفاعة بن شداد بجلى و گروهى از بزرگان مسلمان، با مالک اشتر نخعى به قصد حجحرکت کردیم . چون به ربذه رسیدیم، با ابوذر (یار دیرین و راستین رسول خدا صلى الله علیه و آله که از سوى عثمان، به آن سرزمین خشک و سوزان تبعید شده بود) مواجه شدیم . او در آن هنگام از دنیا رفته بود . ما جنازه پاک ابوذر را کفن کردیم . بر وى نماز گزاردیم و به خاک سپردیم (5) . مالک اشتر بر قبر اباذر ایستاد و گفت:
«پروردگارا، این ابوذر است که در میان بندگانتبه عبادت تو پرداخت; در راه تو با مشرکان پیکار نمود . چیزى را دگرگون نساخت، بلکه براى جلوگیرى از تغییر دستورات دین و مشاهده رفتارهاى خلاف آئین بپا خاست و با جان و زبان، لب به اعتراض گشود و از سوى عثمان، در نهایتستم، بدون توشه راه، بدین مکان تبعید گردید و سرانجام در غم اسلام جان سپرد . پروردگارا نابود فرما کسى را که ابوذر را از حرم فرستاده تو بیرون ساخت و بدون توشه بدین سرزمین تبعید نمود» .
محمد بن علقمه مىگوید: پس از پایان مراسم، جملگى به دعاى مالک اشتر آمین گفتیم (6) . در سفر یادشده نام رفاعة بن شداد در کنار بزرگانى چون عبدالله بن مسعود، حجر بن عدى همراه با مالکاشتر آمده که خود دلیل گویایى بر برجستگى و ظمتشخصیت اوست .
یک عامل برجسته در هدایت رفاعة
چنانکه گذشت، گرچه رفاعة دوران رسول خدا صلى الله علیه و آله را ندیده بود و از اینرو اصطلاحا از تابعین شمرده مىشد . اما دوستى و همنشینى او با صحابه برجسته و پارساى آن حضرت چون: عبدالله بن مسعود، حجر بن عدى، عمرو بن حمق خزاعى در هدایت و شخصیت معنوى رفاعة نقش چشمگیرى داشت . به طور مثال، عبدالله بن مسعود از بزرگان صحابه از شرکتکنندگان در جنگ بدر و احد از کاتبان وحى به شمار مىآید (7) . او که با برخوردارى از امتیازات یادشده به نیکى مىتوانست چون بسیارى از یاران پیشینهدار پیغمبر صلى الله علیه و آله از سهم بیتالمال و غنائم و فتوحات، زندگى راحت و خوشى را در پیش گیرد، تا پایان عمر، سادهزیستى آن حضرت را پیشه خویش نموده و سرانجام در مصاف با ظلم و تبذیر در تهىدستى درگذشت .
کوشش رفاعة که از پیش در دفاع از اسلام چشمگیرى مىنمود، در دوران حکومت امام على علیه السلام به اوج خود رسید . او که از خوشعهدى روزگار، فروغ جوانى را با ایام حجت پروردگار همعصر مىیافت، تصمیم گرفت تا همه نیروى خویش را در راه امیرالمؤمنین علیه السلام، به کار برد و او هیچگونه فداکارى در پیشبرد اهداف آن حضرت دریغ نورزد .
در کنار امیرمؤمنان در جبهه
جنگ جمل نخستین پیامد عدالتخواهى على علیه السلام بود . این جنگ که به گفته مورخان از عطش ریاستخواهى طلحه و زبیر و کینه دیرینه عایشه به امیرالمؤمنین علیه السلام به وجود آمد، آغاز صفبندى نوینى بود که در این دوران، میان دوگروه مسلمان واقع شد و مرز قدرتطلبان را از حقپرستان مشخص نمود . چون امیرالمؤمنین علیه السلام از آمادگى سپاه پیمانشکنان به سرکردگى طلحه، زبیر و عایشه آگاه شد، بىدرنگ با بزرگان مسلمان مشورت کرد . رفاعةبن شداد بجلى که در آن جمع حضور داشت، برخاست و گفت:
«اى امیرالمؤمنین ما همه تو را مىشناسیم و به گفته تو ایمان داریم، نیک مىدانیم که تو بر حق هستى و مخالفان تو جملگى راه انحراف مىپویند و در گسترش باطل مىکوشند . دیندارى و آئین پرورى پیشه همیشگى تو است . اگر ایشان با تو سرسازش گرفتند، تو نیز با آنان راه آرامش گیر . و اگر از در جنگ و فتنه درآمدند، تو هم آهنگ نبرد پیشه کن که ما به یارى خداوند، براى جلوگیرى و درهمشکستن گمراهان آمادهایم . در این راه بسیار مىکوشیم و هیچگونه تقصیر و سستى را بر خویش نمىبخشیم . به درستى مىدانیم تو بر حق هستى و حق نیز همواره با تو است و هرگونه گسستنى بین تو و حقیقتبىمعناست» (8) .
چون امیرالمؤمنین علیه السلام سپاه جمل را بر عزم جنگ مصمم دید، به تنظیم سپاه پرداخت . مردان میداندیده و کارآزموده را در راس تیپها و قبایل سپاه خود قرار داد و فرماندهى قبیله بجیله را که در آن هنگام از قبایل مهم جنوب عربستان به شمار مىرفت، به رفاعة بن شداد بجلى سپرد (9) . ابن شهراشوب مىنویسد:
«جنگ با حمله تیراندازان بصره آغاز گردید . دو نیرو با تمام قدرت بر یکدیگر هجوم بردند . در این هنگام رفاعةبن شداد بجلى همراه با افراد خویش سپاه بصره را دور زد و از پشتبر لشگر دشمن حمله برد . درحالى که با شجاعت مىجنگید و نیروى جمل را پراکنده مىکرد، زبانش بدین اشعار حماسى مشغول بود:
آن الذین قطعوا الوسیلة
و نازعوا على على الفضیلة
فى حرب کالنعجةالاکیلة (10)
کسانى که راه هدایت را بر مردم بریدهاند، و با على و فضیلتهاى او به نزاع برخاستهاند، در جنگ چون میش، خورده مىشوند» (11) .
رفاعة در جنگ صفین، یکى از فرماندهان جناح راستسپاه امام على علیه السلام بود که در کنار عبدالله بن بدیل خزاعى و سعید بن قیس همدانى و عدى بن حاتم طائى (از سران برجسته نیروى حضرت) با لشگر معاویه دلیرانه مىجنگید و در پیروزى یاران امام نقش چشمگیرى داشت (12) . در ماه آخر جنگ صفین که نبرد به روزهاى پایانى و دشوار خود نزدیک مىشد، رفاعه از سوى امیرالمؤمنین علیه السلام به ریاست قبیله بجیله نایل گردید (13) .
سرانجام، یارى پروردگار، ایمان و فداکارى یاران امام علیه السلام در سایه شجاعت و رهنمودهاى حکیمانه آن حضرت، افق پیروزى را بر دیده مؤمنان گشود . معاویه که پایان ریاستخود را تنها در چند ضربه شمشیر مالک اشتر مىدید، با پیشنهاد عمروبن عاص قرآنهایى را که در نزد برخى از سربازان شام یافت مىشد، براى فریب یاران على علیه السلام بر نیزهها آویخت . حیله معاویه در سپاه عراق مؤثر آمد و بىدرنگ آتش تفرقه را در اردوى امام شعلهور ساخت . چون اختلاف راى و مشاجره در ارتش على علیه السلام بر سر مساله حکمیتبالا گرفت، رفاعة بن شداد بجلى خطاب به آنان گفت:
«دست از مشاجره بردارید; اگر حکمیتبر عدل آید، مطلوب ماست و اگر خواسته ما تحقق نپذیرد، روز ما بسى شدیدتر و جانکاهتر از امروز گردد» . سپس برخاست و با صداى بلند گفت:
«اى مردم، ما چیزى را از حق خویش از دست ندادهایم . آنان ما را در پایان کار به همان چیزى مىخوانند که ما در آغاز ایشان را بدان خواندهایم . حال اینان ناخودآگاه همان را پذیرا شدند . اگر آنچه ما خواستیم انجام یافت، فتنه و کشتار دور گردد و اگر خواسته ما عملى نگشت، دگربار خواسته خویش را از سر گیریم و همان جدیت پیش را به کار گیریم» (14) .
هرچند سخنان رفاعة در جریان حکمیت از دوراندیشى آنچنانى برخودار نیست، اما بىشک صحنه موجود به گونهاى بوده که بیان چنین گفتار معقول به شمار مىرفته است و تنها شخصیتهاى ویژهاى چون مالک اشتر قادر بر پیشبینى آخر کار بودهاند .
با راستگویان باشید
«محمد بن یحیى از احمد بن محمد او از ابن ابى نصر مىگوید: از امام على بن موسى الرضا علیه السلام از تفسیر آیه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» پرسیدم; فرمود: راستگویان همان ائمه معصومین علیهم السلام هستند و آنها که پیروى و اطاعت از ائمه را بىتردید باور و تصدیق مىکنند» .
(اصول کافى، ج1، ص 398، چاپ اسلامیه) .
پىنوشت:
1) دکتر آیتى، تاریخ اسلام، ص9 .
2) تاریخ یعقوبى، ج1، صص280 و 336 .
3) تاریخ یعقوبى، ج1، ص334 .
4) تاریخ طبرى، ج2، ص265 . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج2، ص492 . ابن عبدالبر قرطبى، الاستیعاب فى معرفة الصحاب، ج3، ص257 . بلاذرى، انساب الاشراف، ج2، ص281 .
5) کشى، اخبار معرفة الرجال، ص65 .
6) على اکبر ذاکرى، سیماى کارگزاران على بن ابىطالب، ج2، ص124 .
7) رافعى، اعجازالقرآن، ص35 .
8) .
9) .
10) .
11) میش، گوسفند پشمآلود و ماده است که داراى شیرى چرب و گوشتى لذیذ است .
12) ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 197 .
13) نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص 281 .
14) نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص 672 .
برجستگان تاریخ
انسانهاى برجسته از یکنظر بر دو دستهاند:
1 . برخى، از خردسالگى، در هوشمندى و رفتار، بر دیگران برترى دارند; پیامبران الهى و جانشینان آنان و نیز معدودى از نوابغ جهان در این دسته جاى دارند .
2 . گروه دیگر، از آغاز، برترى چشمگیرى ندارند . اما با قرارگرفتن در پرتو روشنگرى و هدایتبزرگان دین و با قابلیت و کوشش پیوسته در آئین الهى، بر دیگران پیشى مىگیرند و با ثبت نام خود بر سینه تاریخ به نسلهاى آینده، درس فداکارى مىدهند . افراد فدایى امامت که در صدد بازخوانى زندگىنامه آنان هستیم در این گروه جاى مىگیرند . از اینرو همه زندگى آنها از آغاز، تا انجام در تاریخ نیست . تنها آن بخش که جنبه تحولگرى و تاریخسازى داشته است، و در تاریخ انعکاس یافته، مورد بررسى قرار گرفته است . رفاعة بن شداد بجلى یکى از این افراد است .
پیشینه قبیله بجیله در تاریخ
قبیله بجیله، از قبایل بزرگى است که در میان عرب جایگاه ویژهاى دارد . بجیله نام کنیزى بوده است که «نزار بن معد» به فرزند خود «انمار» بخشید (1) . چون آن هنگام مصادف با چیرگى بختالنصر بر مکه و ستمگرىهاى او بر مردم آن سرزمین بود، انمار به همراه بسیارى از عدنانیان به یمن گریخت . چون بجیله کنیز نزار، که در یمن به ازدواج انمار درآمد، یک عرب قحطانى و اهل یمن به شمار مىرفت، فرزندانش را نیز به نام او خواندند و قبیله بجیله پدید آمد (2) . این قبیله چون سالیان دراز در یمن زیست، نام قحطانى گرفت و به عرب جنوبى شهرت یافت . لیکن در اصل عدنانى بود .
بجیله در عصر اسلام
تفکر بجیله چون دیگر مردم عرب تنها در بتپرستى تبلور مىیافت; اما با ظهور اسلام و گسترش آن در پهنه عربستان به سال نهم از هجرت، در افق هدایت قرار گرفت . در آن سال کلیه افراد این قبیله، همراه با بزرگ خود (قیس بن عربه) به حضور پیغمبر اسلام صلى الله علیه و آله رسیدند و به دین اسلام درآمدند (3) . و در حوادث و پیروزىهاى پس از آن نیز پیوسته شرکت مىکردند .
تولد رفاعة
چنانکه در پیش اشاره گردید، فدائیان امامت کسانى هستند که در زیر لواى تعلیمات معصومان و جنبههاى شخصى خویش، به قابلیت رسیدهاند، از این رو، تنها رفتارهاى برجسته و تحولآفرین آنان در تاریخ مشهود است و چون در سایر کردار آنها جنبه الگوپذیرى نیست، سایر زندگى ایشان مورد توجه قرار نگرفته است . در تاریخ نامى از تولد رفاعة بن شداد بجلى نیامده است . اما مورخان به اتفاق، صحنه پایدارى او را، در دفاع از عمر و بن حمق خزاعى، به سال 51 - 50 آوردهاند و در آن هنگام از او به عنوان جوانى دلیر و نیرومند نام بردهاند (4) . با بهرهگیرى از گفتار مورخان در مورد فعالیت او، دوران یادشده و نیز نقش رفاعة در حکومت امیرالمؤمنین علیه السلام مىتوان سن تقریبى او را هنگام دفاع از عمرو بن حمق خزاعى چهل (40) سالگى دانست و از تولد او به سال دهم هجرى یاد کرد .
در هر حال او در خانوادهاى از بجیله دیده به جهان گشود، خانوادهاى که به عشق هدایت، از یمن به مدینه آمد و با کلام معنوى وحى که در نفس گرم رسول خدا صلى الله علیه و آله مىپیچید، به دین اسلام درآمد . آنان در سال دهم از هجرت (هنگام تولد رفاعة) مسلمان مىزیستند و در سایه ایمان با کافران مىجنگیدند طبعا معارف زیادى از اسلام مىدانستند و قادر بودند فرزندان خود را با باورهاى اسلامى پرورش دهند و آنها را از حقایق دینى آگاه نمایند . رفاعة بن شداد بجلى که استعداد شخصى و ربیتخانوادگى را باهم داشت، به زودى در میان همگان بىمانند گردید و در ردیف بزرگان مسلمان قرار گرفت .
رفاعة در دوران خلفا
در رویدادهاى زمان خلافت ابوبکر و عمر، نامى از رفاعة بن شداد بجلى نیست، لیکن در زمان عثمان، به ویژه در سالیان پایان حکمرانى او، نام رفاعة بن شداد، در پهنه تحولات به چشم مىخورد . قابلیتهاى فردى و پرورش خانوادگى باعث گردید، تا او در همان دوران جوانى از دیگر همسالان خویش پیشى گیرد و نامش در کنار بزرگان مسلمان مطرح گردد . مرحوم کشى در رجال خود (اخبار معرفةالرجال) به نقل از محمد بن علقمه مىنویسد: همراه با رفاعة بن شداد بجلى و گروهى از بزرگان مسلمان، با مالک اشتر نخعى به قصد حجحرکت کردیم . چون به ربذه رسیدیم، با ابوذر (یار دیرین و راستین رسول خدا صلى الله علیه و آله که از سوى عثمان، به آن سرزمین خشک و سوزان تبعید شده بود) مواجه شدیم . او در آن هنگام از دنیا رفته بود . ما جنازه پاک ابوذر را کفن کردیم . بر وى نماز گزاردیم و به خاک سپردیم (5) . مالک اشتر بر قبر اباذر ایستاد و گفت:
«پروردگارا، این ابوذر است که در میان بندگانتبه عبادت تو پرداخت; در راه تو با مشرکان پیکار نمود . چیزى را دگرگون نساخت، بلکه براى جلوگیرى از تغییر دستورات دین و مشاهده رفتارهاى خلاف آئین بپا خاست و با جان و زبان، لب به اعتراض گشود و از سوى عثمان، در نهایتستم، بدون توشه راه، بدین مکان تبعید گردید و سرانجام در غم اسلام جان سپرد . پروردگارا نابود فرما کسى را که ابوذر را از حرم فرستاده تو بیرون ساخت و بدون توشه بدین سرزمین تبعید نمود» .
محمد بن علقمه مىگوید: پس از پایان مراسم، جملگى به دعاى مالک اشتر آمین گفتیم (6) . در سفر یادشده نام رفاعة بن شداد در کنار بزرگانى چون عبدالله بن مسعود، حجر بن عدى همراه با مالکاشتر آمده که خود دلیل گویایى بر برجستگى و ظمتشخصیت اوست .
یک عامل برجسته در هدایت رفاعة
چنانکه گذشت، گرچه رفاعة دوران رسول خدا صلى الله علیه و آله را ندیده بود و از اینرو اصطلاحا از تابعین شمرده مىشد . اما دوستى و همنشینى او با صحابه برجسته و پارساى آن حضرت چون: عبدالله بن مسعود، حجر بن عدى، عمرو بن حمق خزاعى در هدایت و شخصیت معنوى رفاعة نقش چشمگیرى داشت . به طور مثال، عبدالله بن مسعود از بزرگان صحابه از شرکتکنندگان در جنگ بدر و احد از کاتبان وحى به شمار مىآید (7) . او که با برخوردارى از امتیازات یادشده به نیکى مىتوانست چون بسیارى از یاران پیشینهدار پیغمبر صلى الله علیه و آله از سهم بیتالمال و غنائم و فتوحات، زندگى راحت و خوشى را در پیش گیرد، تا پایان عمر، سادهزیستى آن حضرت را پیشه خویش نموده و سرانجام در مصاف با ظلم و تبذیر در تهىدستى درگذشت .
کوشش رفاعة که از پیش در دفاع از اسلام چشمگیرى مىنمود، در دوران حکومت امام على علیه السلام به اوج خود رسید . او که از خوشعهدى روزگار، فروغ جوانى را با ایام حجت پروردگار همعصر مىیافت، تصمیم گرفت تا همه نیروى خویش را در راه امیرالمؤمنین علیه السلام، به کار برد و او هیچگونه فداکارى در پیشبرد اهداف آن حضرت دریغ نورزد .
در کنار امیرمؤمنان در جبهه
جنگ جمل نخستین پیامد عدالتخواهى على علیه السلام بود . این جنگ که به گفته مورخان از عطش ریاستخواهى طلحه و زبیر و کینه دیرینه عایشه به امیرالمؤمنین علیه السلام به وجود آمد، آغاز صفبندى نوینى بود که در این دوران، میان دوگروه مسلمان واقع شد و مرز قدرتطلبان را از حقپرستان مشخص نمود . چون امیرالمؤمنین علیه السلام از آمادگى سپاه پیمانشکنان به سرکردگى طلحه، زبیر و عایشه آگاه شد، بىدرنگ با بزرگان مسلمان مشورت کرد . رفاعةبن شداد بجلى که در آن جمع حضور داشت، برخاست و گفت:
«اى امیرالمؤمنین ما همه تو را مىشناسیم و به گفته تو ایمان داریم، نیک مىدانیم که تو بر حق هستى و مخالفان تو جملگى راه انحراف مىپویند و در گسترش باطل مىکوشند . دیندارى و آئین پرورى پیشه همیشگى تو است . اگر ایشان با تو سرسازش گرفتند، تو نیز با آنان راه آرامش گیر . و اگر از در جنگ و فتنه درآمدند، تو هم آهنگ نبرد پیشه کن که ما به یارى خداوند، براى جلوگیرى و درهمشکستن گمراهان آمادهایم . در این راه بسیار مىکوشیم و هیچگونه تقصیر و سستى را بر خویش نمىبخشیم . به درستى مىدانیم تو بر حق هستى و حق نیز همواره با تو است و هرگونه گسستنى بین تو و حقیقتبىمعناست» (8) .
چون امیرالمؤمنین علیه السلام سپاه جمل را بر عزم جنگ مصمم دید، به تنظیم سپاه پرداخت . مردان میداندیده و کارآزموده را در راس تیپها و قبایل سپاه خود قرار داد و فرماندهى قبیله بجیله را که در آن هنگام از قبایل مهم جنوب عربستان به شمار مىرفت، به رفاعة بن شداد بجلى سپرد (9) . ابن شهراشوب مىنویسد:
«جنگ با حمله تیراندازان بصره آغاز گردید . دو نیرو با تمام قدرت بر یکدیگر هجوم بردند . در این هنگام رفاعةبن شداد بجلى همراه با افراد خویش سپاه بصره را دور زد و از پشتبر لشگر دشمن حمله برد . درحالى که با شجاعت مىجنگید و نیروى جمل را پراکنده مىکرد، زبانش بدین اشعار حماسى مشغول بود:
آن الذین قطعوا الوسیلة
و نازعوا على على الفضیلة
فى حرب کالنعجةالاکیلة (10)
کسانى که راه هدایت را بر مردم بریدهاند، و با على و فضیلتهاى او به نزاع برخاستهاند، در جنگ چون میش، خورده مىشوند» (11) .
رفاعة در جنگ صفین، یکى از فرماندهان جناح راستسپاه امام على علیه السلام بود که در کنار عبدالله بن بدیل خزاعى و سعید بن قیس همدانى و عدى بن حاتم طائى (از سران برجسته نیروى حضرت) با لشگر معاویه دلیرانه مىجنگید و در پیروزى یاران امام نقش چشمگیرى داشت (12) . در ماه آخر جنگ صفین که نبرد به روزهاى پایانى و دشوار خود نزدیک مىشد، رفاعه از سوى امیرالمؤمنین علیه السلام به ریاست قبیله بجیله نایل گردید (13) .
سرانجام، یارى پروردگار، ایمان و فداکارى یاران امام علیه السلام در سایه شجاعت و رهنمودهاى حکیمانه آن حضرت، افق پیروزى را بر دیده مؤمنان گشود . معاویه که پایان ریاستخود را تنها در چند ضربه شمشیر مالک اشتر مىدید، با پیشنهاد عمروبن عاص قرآنهایى را که در نزد برخى از سربازان شام یافت مىشد، براى فریب یاران على علیه السلام بر نیزهها آویخت . حیله معاویه در سپاه عراق مؤثر آمد و بىدرنگ آتش تفرقه را در اردوى امام شعلهور ساخت . چون اختلاف راى و مشاجره در ارتش على علیه السلام بر سر مساله حکمیتبالا گرفت، رفاعة بن شداد بجلى خطاب به آنان گفت:
«دست از مشاجره بردارید; اگر حکمیتبر عدل آید، مطلوب ماست و اگر خواسته ما تحقق نپذیرد، روز ما بسى شدیدتر و جانکاهتر از امروز گردد» . سپس برخاست و با صداى بلند گفت:
«اى مردم، ما چیزى را از حق خویش از دست ندادهایم . آنان ما را در پایان کار به همان چیزى مىخوانند که ما در آغاز ایشان را بدان خواندهایم . حال اینان ناخودآگاه همان را پذیرا شدند . اگر آنچه ما خواستیم انجام یافت، فتنه و کشتار دور گردد و اگر خواسته ما عملى نگشت، دگربار خواسته خویش را از سر گیریم و همان جدیت پیش را به کار گیریم» (14) .
هرچند سخنان رفاعة در جریان حکمیت از دوراندیشى آنچنانى برخودار نیست، اما بىشک صحنه موجود به گونهاى بوده که بیان چنین گفتار معقول به شمار مىرفته است و تنها شخصیتهاى ویژهاى چون مالک اشتر قادر بر پیشبینى آخر کار بودهاند .
با راستگویان باشید
«محمد بن یحیى از احمد بن محمد او از ابن ابى نصر مىگوید: از امام على بن موسى الرضا علیه السلام از تفسیر آیه: «یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و کونوا مع الصادقین» پرسیدم; فرمود: راستگویان همان ائمه معصومین علیهم السلام هستند و آنها که پیروى و اطاعت از ائمه را بىتردید باور و تصدیق مىکنند» .
(اصول کافى، ج1، ص 398، چاپ اسلامیه) .
پىنوشت:
1) دکتر آیتى، تاریخ اسلام، ص9 .
2) تاریخ یعقوبى، ج1، صص280 و 336 .
3) تاریخ یعقوبى، ج1، ص334 .
4) تاریخ طبرى، ج2، ص265 . ابن اثیر، الکامل فى التاریخ، ج2، ص492 . ابن عبدالبر قرطبى، الاستیعاب فى معرفة الصحاب، ج3، ص257 . بلاذرى، انساب الاشراف، ج2، ص281 .
5) کشى، اخبار معرفة الرجال، ص65 .
6) على اکبر ذاکرى، سیماى کارگزاران على بن ابىطالب، ج2، ص124 .
7) رافعى، اعجازالقرآن، ص35 .
8) .
9) .
10) .
11) میش، گوسفند پشمآلود و ماده است که داراى شیرى چرب و گوشتى لذیذ است .
12) ابن شهراشوب، مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 197 .
13) نصر بن مزاحم، وقعه صفین، ص 281 .
14) نصر بن مزاحم، پیکار صفین، ص 672 .