آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

از پیشگامان بودند، شیرینی کامشان از شهد روح افزای اسلام نه تنها کم نشده بود که عطش آنان در چشیدن زلال ایمان افزوده بود.
عما ر را می گویم او، پدر و مادرش کسانی بودند که در خشکی حس و روان به طراوت ایمان راه یافتند و در اندوه نبود معنویت به بهشت و کامیابی و سعادت دو سرا وارد شدند. سکوی ترقی و پیک خوشبختی آنان در خانه أرقم بن أبی أرقم رقم خورد و به ترنم نشست. پس از راهیابی به جرگه توحید و اسلام و مسلمانی، خفاشان که توان دیدن نور را نداشتند با پیکر تو خالی خود هجمه بر اندام اهل نور ر آغازیدند اذیتهای پی‌در پی و مزاحمت‌های مداوم به گونه‌ای که اگر تحمل این آزارها به جهت رسیدن به منافع دنیوی بود کسی را تحمل آن نبود و مواهب مادی را لایق آن. لکن احترام و ارزش عقیده و دیدن سعادت واقعی بود رنج‌ها را تحمل و طاقت را تاب می‌یافت.
این گونه می‌آورند پس از آن که این جمع آهنگ توحیدی سردادند و مشرکان آنان را هماهنگ خویش ندیدند، شروع به آزار نمودند.آنان را در گرمترین اوقات وادار می کردند از منزل خارج شوند و میهمان آفتاب سوزان و زمین سنگلاخ گردند. چند روزی سپری شد که پدر و درخت تنومند خانواده حیات این عرصه را بدرود گفت.در پی این واقعه سمیه(شیر زن) در حمایت از شوهر خویش، سرکرده مشرکان، ابوجهل را مورد عتاب قرار داده و با پرخاش و جسارت این بت جهالت را با رگبار کلمات در هم کوبید که این جسارت انجامی نه چندان آسان و خوش برای عمار به همراه داشت چرا که ابوجهل با وارد کرن نیزه در قلب سمیه او را مهمان پروردگارش کرد و داغ نبود او را بر جان عمار گذاشت. اکنون این بازمانده کانون توحید روزگار سخت تر از پیش، در مقابل داشت شکنجه هایی چون شکنجه‌های وارد بر بلال را تاب می‌آوردو به اندازه‌ای این آزارها نشدید شد که عمار طاقت از کف بداد اما از زبان و نه از دل، کلماتی موافق نظر مشرکان بر زبان راند و این را به خاطر حفظ جانش انجام داد اما دیری نپایید و به محض گریز از خطر فوراً نادم و پیشمان گشت و شرمسار از کرده خویش، که ای کاش برنمی‌گشتم و این عمل من چه حکمی را دارد با چشمی گریان که هوای لطیف درون را نشان می‌داد به محضر رسول خدا رحمه للعالمین(ص) مشرف شد. و همه وجودش را زبان ندامت کرد و پیامبر که«که مظهر رحمت الهی» بودند شربتی از کوثر دهان مبارک بر جان تفتیده او زدند و فرمودند آیا تزلزلی در عقیده‌ات راه یافته است، گفت خیر و در ادامه فرمودند: آن گریز از خطر و گوارایت باد. از این پس نیز در هنگام خطر پنهان کردن عقیده مانعی نخواهد داشت و چنین آورده اند که شان نزول این آیه کریمه«الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان» درباره عمار نازل شده آنان که از ایمان به خدا از روی اکراه سرباز زنند مواخذه نخواهند نشد تا زمانی که تزلزل در دل پیدا نکنند.

تبلیغات