آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۸

چکیده

متن

  میشیکو کاکوتانی منتقد معروف روزنامه نیویورک‌تایمز است و نگاه او به این کتاب دوباتن منبعث از فرهنگی است که او از آن برخاسته است. هر آنچه در کتاب دوباتن به آن ارجاع داده شده در دسترس عموم خوانندگان ادبیات در آمریکاست و آنها اسامی کتاب‌ها و اشخاصی که در کتاب آمده را خیلی بهتر از ما می‌شناسند؛ پس ناگزیر ممکن است این کتاب برای آنها کتابی اصیل و دست اول نباشد. اما برای ما و در کشور ما شرایط متفاوت است، شاید برای بار اول باشد که می‌شنویم فلوبر عاشق شرق بود یا به مصر رفته... در نتیجه تلقی ما از این کتاب با تلقی یک منتقد آمریکایی زمین تا آسمان فرق می‌کند. با این‌حال این نقد کمک می‌کند از منظری متفاوت به این کتاب نگاه کنیم.

میشیکو کاکوتانی ترجمه: نیما ملک محمدی : آلن دوباتن با انتشار کتاب عجیب «پروست چگونه می‌تواند زندگی شما را دگرگون کند» در سال 1997، به فرمولی برای حرف‌زدن از هنر و دغدغه‌های خواص به شیوه‌ای حساب‌شده که خوشایند عوام باشد دست یافت: این کتاب به‌گونه‌ای بازیگوشانه به خوانندگان خود توصیه می‌کرد تا شاهکار عظیم پروست، «در جست‌وجوی زمان از دست‌رفته» را به مثابه‌ یکی از همان کتاب‌های «چگونه...‌ خود باشیم» به عنوان راهنمایی برای زندگی بهتر مطالعه کند. کتاب آقای دوباتن که به شیوه‌ای سرخوشانه زندگینامه، فلسفه و نقد ادبی را در هم می‌آمیخت، کشش و جذابیت خاصی داشت که از لحن غیرجدی و سخره‌آمیز آن ناشی می‌شد.
 
دوباتن سه سال بعد باری دیگر با بسط همان فرمول قبلی‏، کتاب «تسلی بخشی‌های فلسفه» را نوشت؛ مجموعه‌ای از نکات و اندرزهای مفید برای مقابله با مشکلات زندگی که از آثار بزرگ‌مردانی چون مونتینی، شوپنهاور، سقراط و سنکا استخراج شده بود. این کتاب بعدها در انگلستان به یک برنامه تلویزیونی تبدیل شد و مولف آن به‌خاطر اندرزهای فلسفی‌اش به عشاق جفادیده، به «دکتر عشق» مشهور شد.

اکنون در کتاب «هنر سیر و سفر» به ما پیشنهاد می‌کند تا علاقه و گرایش خود به سفر را به عنوان کلیدی برای درک «آن چیزی که فیلسوفان یونانی به زیبایی آن را ‏eudaimonia‏ یا شکوفایی انسان نامیده‌اند» در نظر بگیریم. هر چند جای‌جای کتاب مملو از نکات جذاب و خوشایندی از مسافران مشهور گذشته است، اما در کل جذابیت خود کتاب جذابیتی دست‌دوم است: به‌واقع این کتاب بازیافتِ سطحی و توخالی اندیشه‌ها و مشاهدات دیگران است که با کلی‌گویی‌های عاری از ظرافت‌ و روایت‌های بی‌مزه و دافعه‌بر‌انگیز مسافرت‌های خسته‌‌کننده‌ای که مولف رنجشان را بر خود هموار کرده کنار هم چسبانده شده‌اند.
 
خوانندگانی که صنعت توریسم مدرن حالشان را به هم می‌زند و به هنر از دست رفته سفر علاقه‌مند هستند، در کتاب «خارج» (‏Abroad‏) نوشته پل فاسل به سال 1980، هم به‌لحاظ تاریخی و هم به‌لحاظ بینش‌ها و اندیشه‌های اصیل و دست‌اول، چیزهای بیشتری پیدا می‌کنند.
چرا مردم سفر می‌کنند؟ جناب آقای دوباتن همان جواب قابل پیش‌بینی ــ و بدیهی ــ را به خوانندگان خود عرضه می‌کند: برای فرار از روزمرگی زندگی خانه، برای فرونشاندن کنجکاوی‌مان درباره مردمان و سرزمین‌های دوردست و دیدار از مکان‌های دوردستی که به گونه‌ای خودانگیخته سلایق زیباشناختی و فکری ما را نوازش می‌کنند. شهرنشینان به توصیه وردزورث گاه برای بهره‌گیری از لذت آرامش و نیروی حیات‌بخش طبیعت به دامان مناطق روستایی پناه می‌برند و گروهی دیگر از مسافران نیز به دنبال چشم‌اندازهای حیرت‌آوری می‌روند که لمحه‌ای چشمانشان را به روی امر والا (استعلایی) می‌گشاید.
 
فلوبر در جوانی به مصر سفر کرد، جایی که محمل تمام رویاهای کودکی‌اش از مکانی عجیب و بیگانه بود و در نظر او کاملا در نقطه مقابل زیاده‌روی‌ها و نخوت نفرت‌انگیز زندگی بورژوایی فرانسه بود. به نوشته دوباتن، فلوبر بلافاصله «به هرج‌ومرج و آشفتگی‌دیداری و شنیداری» خیابان‌های مصر‏ احساس تعلقی عظیم کرد، چراکه او اساسا براین‌ باور بود که «زندگی در اساس آشفته است و جدا از مقوله هنر، تمام تلاش‌ها برای برقراری نظم و ترتیب در زندگی، نوعی انکار خشکه‌مقدسانه و انتقادآمیزِ وضعیت موجودمان است.» ‏

اما انگیزه سفر الکساندر فون هامبولت به آمریکای جنوبی، چنان‌که خود در سال 1801 شرح می‌دهد، «اشتیاق شدید به نقل مکان از زندگی کسالت‌بار روزمره به جهانی شگفت‌آور» بود. او همچنین رویای این را در سر می‌پروراند که با سفر خود چیزی به دانش ما از جهان اضافه کند: تهیه نقشه‌ای دقیق‌تر از آمریکای‌جنوبی، جمع‌آوری 1600گونه گیاهی و شناسایی 600 گونه جدید، کشف آبراهی در پرو که اکنون نام او را بر خود دارد و نیز کمک به صورت‌بندی اصولی که گونه‌های گیاهی و جانوری بر اساس آنها در محیط‌های جغرافیایی و آب‌وهوایی مختلف شکل می‌گیرند.

دوباتن در یک فصل تلاش‌های ناچیز خود برای گردشگری در شهر مادرید را در کنار سفر قهرمانانه هامبولت در اقیانوس اطلس و سرچشمه رود آمازون قرار می‌دهد. تضاد میان این دو سفر و مسافر قرار است خنده‌دار باشد، اما در عوض مولف تنها موفق می‌شود چهره‌ بهانه‌گیر، تنبل و خودمحور یک فرد ناآشنا با هنر و فرهنگ را از خود ترسیم کند. دوباتن در این کتاب همچنین علاقه خاصی به ارائه گزاره‌های بدیهی و سازگار با عقل سلیم، با حال و هوایی وحی‌گون و خودشیفته‌وار دارد: «ظرفیت ما برای کسب شادی از اشیای زیباشناختی یا کالاهای مادی، در وهله اول، بستگی شدیدی به ارضای طیف وسیعی از نیازهای عاطفی و روانی پراهمیت‌تر دارد، از جمله نیاز به تفاهم و درک متقابل، عشق، بیان احساسات و احترام.»
 
کلی‌گویی‌ها هم که بدیهی نیستند، در عوض مشکوک یا به کلی احمقانه هستند. دوباتن می‌نویسد: «یکی از مخاطرات سفر این است که ما با چیزها در زمانی اشتباه مواجه شویم، هنگامی که هنوز فرصت این را نداشته‌ایم که قابلیت پذیرش لازم را در خود به‌وجود آوریم.» بعضی از مشاهدات دوباتن نیز ابتذال کتاب‌های کلمات قصار را به یاد می‌آورند: «سفرها قابله افکار هستند.»‏

هر چند افکار و مشاهداتی که دوباتن در این کتاب به شرح‌شان می‌پردازد، قرار است به شیوه کتاب‌های «چگونه ... خود باشیم»، مفید و الهام‌بخش باشند، اما در نهایت این مشاهدات نه اصیل و ارژینال هستند و نه تفکربرانگیز و به این ترتیب کتاب «هنر سیر و سفر» را به کتابی ضعیف و بی‌رمق تبدیل می‌کنند.

ش

تبلیغات