آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

در مقاله گذشته گفتیم که مساله بقاى روح بعد از مرگ انسانها از جمله مسائل و معارف اسلامى بوده، همه مسلمین اعم از شیعه و سنى و همه متکلمین اسلامى اعم از فرقه شیعه و معتزله و حتى اشاعره و ... این حقیقت را از دیدگاه اسلام و قرآن و احادیث پذیرفته‏اند . اینک در اینجا اضافه مى‏کنیم که:
«غزالى‏» بر دلایل «ابن سینا» در مورد خلود نفس چند دلیل شرعى مى‏افزاید (1) و آیه: «و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا . ..» (2) . را ذکر کرده، ذیل آن روایتى از رسول خدا چنین نقل مى‏کند:
«ارواح الشهداء فى حواصل طیر خضر تسرح فى ریاض الجنة برحمة‏» «ارواح شهدا در باطن پرندگان سبز رنگ در استراحت‏بوده، در باغهاى بهشتى در سایه رحمت الهى زندگى مى‏کنند» .
سپس مى‏گوید: عقیده به بقاى روح در تمام اندیشه‏هاى اسلامى و عرفانى موج مى‏زند، پیامبر صلى الله علیه و آله میفرماید: «مغفرت و رحمت‏براى کسى است که باقى است نه براى کسى که فانى است‏» . براهین عقلى غزالى جملگى ماخوذ است از ابن سینا چنانکه گوید: روح ناطق، فساد نمى‏پذیرد و دستخوش اضمحلال نمى‏شود و فانى نمى‏گردد و نمى‏میرد، بلکه جوهرى است ثابت، دائم و فساد ناپذیر» (3) .
جالب این است که قرآن به دنباله آیه مذکور در بالا چنین مى‏فرماید:
«فرحین بما آتاهم الله من فضله و یستبشرون بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم الا خوف علیهم و لا هم یحزنون‏» (4) . «شهداء بعد از شهادت زنده بوده، به افرادى که پشت‏سر آنان قرار دارند و به آنها پیوسته‏اند، بشارت مى‏دهند و مى‏گویند که براى آنان ترس و اندوهى نیست‏» .
این آیات از حیات شهیدان در راه خدا خبر مى‏دهند که هم آثار جسمانى حیات را دارا هستند (آنجا که مى‏خورند) و هم آثار روحى و نفسانى را دارا مى‏باشند آنجا که مى‏گوید: «فرحین بما آتاهم‏الله‏» یعنى به آنچه خدا داده است، شادمانند (5) .
بقاى روح منحصر به شهیدان نیست، بلکه یک مساله اصلى و کلى در کل خلقت انسانى است چنانکه در قرآن حالات فرعونیان را نقل مى‏کند که بعد از مردن در آتش جهنم وارد مى‏شوند:
«النار یعرضون علیها غدوا و عشیا و یوم تقوم الساعة ادخلوا آل فرعون اشد العذاب‏» (6) . «آل فرعون بامداد و عصر به آتش عرضه مى‏شوند و روزى که قیامت‏برپا مى‏شود، حکم مى‏شود که آل فرعون را به سخت‏ترین عذاب وارد کنید» .
واضح است که منظور از آتش که آل فرعون صبح و شام بر آن عرضه مى‏شوند، آتش برزخى است چرا که آنها از دنیا رفته‏اند و هنوز هم قیامت‏برپا نشده است همانگونه که ذیل آیه گواهى مى‏دهد، این تعبیر شاهد زنده دیگرى است‏بر بقاى روح چرا که اگر روح باقى نباشد، چه چیزى را صبح و شام بر آتش عرضه مى‏کنند؟ آیا تنها جسم بى‏جان و خاک شده را؟ اینکه تاثیرى ندارد پس باید روح آنها باقى بماند و داراى درک و شعور باشد و در عالم برزخ هر صبح و شام گرفتار عذاب الهى گردد .
تعبیر به «غدو» و «عشى‏» (صبح و شام) ممکن است‏به خاطر آن باشد که موقع صبح و شام از مواقع قدرت‏نمائى طاغوتیان و عیش و نوش آنها است، درست در همین ساعات گرفتار مجازات الهى مى‏شوند!
تعبیر به «یعرضون‏» (عرضه مى‏شوند) مسلما با داخل شدن در آتش که در ذیل آیه آمده، تفاوت دارد و ممکن است اشاره به نزدیک شدن آتش به آنها باشد، یعنى در برزخ نزدیک آتش دوزخ مى‏شوند و در قیامت داخل آن!
بسیارى از مفسران این آیه را دلیل بر عذاب قبر و برزخ گرفته‏اند (7) و مسلم است که عذاب قبر و برزخ بدون بقاى روح معنى و مفهومى نخواهد داشت .
در حدیثى از پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله مى‏خوانیم که فرمود: هر یک از شما که از دنیا مى‏رود، صبح و شام جایگاهش را در قیامت‏به او عرضه مى‏کنند اگر بهشتى باشد، جایش را در بهشت و اگر دوزخى باشد، در جهنم به او نشان مى‏دهند و به او گفته مى‏شود: «این جایگاه تو است در قیامت و همین امر مایه نشاط یا شکنجه و عذاب او است‏» (8) .
این حدیث نشان مى‏دهد که پاداش و کیفر برزخى، منحصر به شهیدان یا آل فرعون نیست و دیگران را نیز شامل مى‏شود (9) .
چنانکه خوانندگان توجه دارند، این آیه از حیات مجرمانى مانند آل فرعون گزارش مى‏دهد که هم پیش از وقوع آخرت زنده‏اند و هم پس از برپائى آن، چیزى که هست، کیفر آنان پیش از برپائى آخرت، نشان دادن آنان بر آتش است، چنان که کیفر آنها پس از برپائى آخرت، ورود به خود آتش است (10) .
اصولا این نکته بسیار جالبى است که از کلمات گهربار امام على علیه السلام نقل شده است:
«واعلموا انکم خلقتم للبقاء لا للفناء» (11) . «بدانید که شما انسانها براى جاوید ماندن آفریده شده‏اید، نه براى از بین رفتن‏» .
راستى اگر تمام مردم به این مساله اعتقاد داشته باشند، دیگر هیچ‏گونه فساد و تباهى در دنیا به وجود نمى‏آید و دیگر ظلم و ستمى بر کسى روا نخواهد شد، اگر انسانى علم پیدا کند که روز جزا و سزا براى هر کسى در انتظار است این، معلوم مى‏دارد که حیات دائمى است و بقاى روح امر مسلم و پابرجاست‏خداوند در قرآن مجید مکرر مى‏فرماید: «من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها و ما ربک بظلام للعبید» (12) . «کسى که عمل صالحى انجام دهد، سودش به خود او باز مى‏گردد و هرکسى بد کند، به خویشتن بدى کرده است و پروردگارت هرگز به بندگان ستم نمى‏کند» .
و هم‏چنین مى‏فرماید: «ان احسنتم احسنتم لانفسکم و ان اساتم فلها ...» (13) . «اگر نیکى کنید به خودتان نیکى مى‏کنید و اگر بدى کنید، بازهم به خودتان بد مى‏کنید» .
این مساله که سود و زیان داشتن اعمال نیک و بد در پایان کار زندگى انسانها، امرى مسلم است، خود دلیل است‏براى آدمى که مراحلى در پیش رو دارد که در هر حال نتیجه کار و رفتار خود را خواهد یافت و این معنا نشانگر این حقیقت است که بعد از مرگ روح آدمى در جهان، ماندگار است تا صحت گفتار الهى ظاهر و آشکار گردد .
پس بقاى روح پس از مرگ امرى مسلم است که امروزه از طرف دانشمندان علوم روحى و فلاسفه شرق و غرب مورد تایید قرار گرفته و بزرگان اسلام هم با دلائل روشن این امر را ثابت کرده و حکماء و عرفا مانند شیخ‏الرئیس و صدرالمتالهین و دیگران هرکدام در اثبات این، بحثهاى مفصلى آورده‏اند که هیچ‏گونه شک و تردیدى براى اهل تحقیق باقى نمى‏گذارد (14) .
در کتاب «روح، ماده، کائنات‏» نوشته دکتر «محسن فرشاد» پس از شرحى پیرامون این معنا که اطلاق کلمه «من‏» همان اشاره بر روح است، چنین مى‏نویسد:
«هرجا که شخصیت اشخاص ارائه مى‏شود و یا آن که کسى بخواهد اظهار وجود نماید، با تلفظ کلمه «من‏» وجود روحى خود را اثبات یعنى اشاره به شخصیت روحى خود مى‏نماید .
پس اعتقاد به وجود یک روح مطلق که «من‏» است، و یک شکل «اترى‏» دارد، و کاملا از بدن «من‏» جدا است، در قرن نوزدهم قابل قبول نبوده اما امروزه بیشتر قابل قبول است . سابقا عقیده داشتند که روح در بعضى از قسمت‏هاى بدن قرار دارد مانند عضو صنوبرى قلب یا مخچه، اما امروز پذیرفته‏اند که هر قسمتى از بدن یعنى تمام قسمت‏ها، به نحوى در زندگى همه قسمت‏هاى بدن که زندگى روحى را مى‏سازند، مؤثر است . و «من‏» به اعتبار این قسمت‏ها و اندام‏ها باقى بوده و اگر آنها از بین بروند، آیا مى‏توان گفت که باز روحى باقى خواهد ماند؟
براى پاسخ به این سؤال باید دید بعد از مرگ، از بدن ما چه چیزى باقى مى‏ماند؟
اگر ذرات ما باقى مى‏ماند علم فیزیک مى‏گوید این ذرات داراى زندگى نامتناهى هستند . پس به این معنا مى‏توان گفت که ماجراى روح در جهان کائنات ماجراى میلیاردها الکترونیکى است که این جهان را پر نموده و مى‏توانند در این دستگاه چهار بعدى مخصوص، اطلاعات ذخیره نمایند و آنچنان این اطلاعات را براى امور خود بکار برده و ترکیب نمایند که پیشرفته‏ترین مغزهاى ما را متحیر مى‏سازد بنابراعتقاد فلاسفه فیزیک‏دانان، هر یک از سلولهاى بدن ما داراى حدود صد میلیارد الکترون روحى است که حاصل «من‏» یا روح انسان است و سلولهاى بدن ما طبیعتا به میلیاردها مى‏رسد احتمالا همان‏قدر در بدن خود براى حمل در جهان الکترون داریم که در جهان کائنات ستاره و سیاره وجود دارد باز صنعت، ما را در برابر ارقام نجومى قرار داده است چه در سطح روح و چه در سطح ماده‏» (15) . پس مى‏توان این ادعا را دقیق دانست که جدائى روح از بدن موجب فناى او نخواهد بود و هرگاه فساد و تباهى بدن موجب فساد و از میان رفتن روح نباشد، از هیچ راه دیگرى فساد و تباهى بر او راه نخواهد یافت .
بنابر گفته برخى از حکما، روح و سایر مجردات قابل هیچ‏گونه عدمى نیستند مگر عدم ذاتى و این که در قرآن مجید آمده است: «... کل شى هالک الا وجهه ...» (16) «همه چیز جز ذات (پاک) او فانى مى‏شود» . در نزد اهل تحقیق این معنا حمل بر عدم ذاتى است (17) . برخى از روان‏پژوهان چنین قائلند که چون روح از بدن مفارقت کند، پس به ذات خود قائم باشد و آزادى و استقلال خود را حفظ مى‏نماید (18) .
شاید این اشاره به این حقیقت‏باشد که چنین قائلند: چون روح جزئى افاضه شده از کل است و کل، فناپذیر نیست، لذا از این هت‏بقاى روح ثابت است چنانکه در قرآن این آیه وارد شده است . . «... . و نفخت فیه من روحى ...» (19) . «. . در او از روح خود دمیدم ... » . و برخى دیگر از مفسران بقاى روح را این‏گونه معنى مى‏کنند که هر چیزى که به نحوى با ذات پاک باریتعالى پیوند و ارتباطى داشته باشد از آن نظر فنا و هلاک براى او نیست (20)
پى‏نوشت:
1) علم‏النفس از دیدگاه دانشمندان اسلامى و تطبیق آن با روانشناسى جدید، ص 18، تالیف دکتر حسن احدى، و شکوه‏السادات جمالى، تاریخ نشر سال 1363، چاپ دوم .
2) آل عمران، 169 .
3) منبع قبل، به نقل از حنا الفاخورى و خلیل البحر، ص 71 .
4) آل عمران، 170 .
5) منشور جاوید، تالیف استاد جعفر سبحانى، ص 222 .
6) سوره غافر، 46 .
7) مجمع‏البیان، ج‏7، ص 535 - تفسیر فخر رازى، ج‏27، ص 73 - قرطبى، ج‏8، ص 573 - المیزان، ج‏17، ص 354 .
8) مجمع‏البیان، به نقل از صحیح بخارى و مسلم، ص 7 و 8 و ص 526 .
9) پیام قرآن، ج‏7، ص 282 .
10) منشور جاوید، ص‏22 و 223 .
11) نقل از کتاب حقیقت روح، دانشى اندک از علم الارواح، تالیف احمد زمردیان، ص 90 .
12) فصلت، 46 .
13) اسراء، 7 .
14) حقیقت روح دانشى اندک از علم‏الارواح، ص 91 و 92 .
15) منبع قبل، ص 92 و ...
16) قصص، 88 .
17) منبع قبل، ص 95 .
18) منبع قبل، ص 95 .
19) ص، 72 .
20) منبع قبل ، ص 95 .

تبلیغات