فاطمه بانوی نمونه (2)
آرشیو
چکیده
متن
در بخش گذشته این مقاله، با گوشههایى از عظمت و فضیلتبانوى بزرگ اسلام حضرت زهرا علیها السلام و نیز با تاریخ تولد او، و نیز هجرت وى از مکه به مدینه و ازدواجش با حضرت على علیه السلام آشنا شدیم، اینک در این شماره نیز با ابعاد دیگرى از شخصیتحضرت فاطمه آشنا مىشویم:
نخستین فرد بهشتى
رسول خدا صلى الله علیه و آله در شناساندن مقام فاطمه علیها السلام به مسلمانان و آگاه نمودن ایشان به جایگاه و مرتبت وى در نزد پروردگار کوششى بىدریغ داشت .
نافع مىگوید: «هشت ماه تمام رسول خدا را مىدیدم که وقتى به قصد نماز صبح بیرون مىرفت، بر درگاه خانه فاطمه علیها السلام مىایستاد و مىفرمود: سلام و رحمت و برکات پروردگار بر شما اهل بیتباد . هنگام نماز است! (1) .
سپس این آیه را تلاوت مىفرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (2) . «اى اهل بیت! فقط خداوند مىخواهد که پلیدى و زشتى را از شما خاندان [نبوت] دور سازد و به حقیقت پاکتان گرداند» .
نقل شده است که رسول خدا بیرون آمد و دست فاطمه علیها السلام را در دست داشت و فرمود:
«هرکس که این را مىشناسد و هرکس که نمىشناسد بداند که وى فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله است و او پاره تن و قلب من است و در سینهام جاى گرفته است . هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است . و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است» (3) .
ابو هریره مىگوید: «شنیدم که رسول خدا فرمودند: نخستین کسى که به بهشت وارد شود، فاطمه است» (4) .
در تفسیر و توضیح مضمون این حدیث مىتوان گفت که قیامت روز حق است، پس اولویت ورود در بهشتبراى شخص اول در وجود است و اول شخص باید، اول شخص در انسانیتباشد . بنابراین عقلا و نقلا ممکن نیست غیر از پیامبر خاتم اولین وارد شونده به بهشت کس دیگرى باشد . پیامبر بزرگ اسلام از نظر صورت و سیرت گفتار و کردار، علم و دانش و تقوا شخص اول عالم وجود است . اول شخصى که بر سفره ضیافت و جزاى الهى وارد مىشود، باید این بشر باشد ولى بین عقل و نقل تناقضى نیست . اول کسى که وارد بهشت مىشود، فاطمه است، چون فاطمه عین پیامبر است، با او متحد است، ورود فاطمه، یعنى ورود پیامبر .
سر عجیبى در این روایت نهفته است که شرح آن را باید در روایاتى که در کتابهاى عامه و خاصه نقل شده، پیدا کرد . عایشه مىگوید: هر وقت آرزو داشتم راه رفتن پیامبر را ببینم، به فاطمه نگاه مىکردم; زیرا عین پیامبر بود (5) .
ام سلمه مىگوید: «فاطمه دختر رسول خدا شبیهترین مردم به پیامبر بود از جهت صورت، اندام، حرکات، منطق و بیان» (6) .
فاطمه علیها السلام از جهت ظاهر و باطن به رسول خدا شباهتى تمام داشت و پاره تن او بود . و وقتى پاره تن رسول خدا باشد، باید پیامبر اول شخص باشد و فاطمه جدا از او نیست; زیرا روحى است در کالبد رسول خدا، بنابراین اول شخصى که وارد بهشت مىشود، اول فرد عالم وجود است و خدا مىخواهد نشان دهد که این دختر، شخص پیامبر صلى الله علیه و آله است .
علم و آگاهىبخشى
حضرت زهرا علیها السلام به علم و دانش و آگاهىبخشى اهمیتبسیار مىداد و خود مخزن علم الهى بود و اندوختههاى علم لدنى و اکتسابى او در سطحى بود که امامان معصوم علیهم السلام به آن استناد مىکردند و از آن به عنوان «مصحف فاطمه» یاد مىکردند (7) .
در این راستا نظر خوانندگان را به حادثه جالبى که بیانگر جدیتحضرت زهرا علیها السلام به آگاهىبخشى است، جلب مىکنیم:
«روزى بانویى به محضر حضرت زهرا علیها السلام آمد و عرض کرد: «مادر ناتوانى دارم که در باره نماز به احکام و مسائل آن ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احکام را از شما بپرسم» . فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: بپرس . او ده سؤال پشتسر هم پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد . آنگاه از سؤال زیاد خود شرمنده شد و عرض کرد: «اى دختر رسول خدا! بیش از این شما را زحمت نمىدهم» فاطمه علیها السلام فرمود: آنچه نمىدانى بپرس . آیا شخصى را مىشناسى که در برابر صد هزار دینار اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینى را بالاى بام ببرد و اظهار خستگى کند؟ او عرض کرد: نه . فاطمه علیها السلام فرمود: «من نیز در پیشگاه خداوند اجیر شدهام که در برابر هر مسالهاى که مىپرسى و به تو پاسخ مىدهم، پاداش بسیار بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از گوهر ناب کنند و به من بدهند، باز ارزش آن پاداش، بیشتر است . بنابر این من سزاوارتر از آن هستم که اظهار خستگى کنم . من از پدرم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما در قیامتبه مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در راهنمایى مردم پاداش مىبرند» (8) .
در عرصه سیاست
حضرت زهرا علیها السلام به تعالیم وسیع اسلام، آگاهى و توجه کامل داشت و مىدانست که بخش وسیعى از اسلام، امور سیاسى است . از اینرو بهطور جدى و عمیق در آن دخالت مىکرد . مساله امامت و رهبرى از ارکان اصلى سیاست اسلامى است . آن حضرت براى اثبات امامت و رهبرى امیرمؤمنان على علیه السلام تا پاى جان ایستاد و در این راستا به شهادت رسید . هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در این مورد، بیانگر بینش سیاسى او در سطح بسیار عالى است . حتى بخشى از وصیت او جنبه سیاسى دارد و یک نوع مبارزه با خودکامگان تیرهدل، براى اثبات رهبرى حق است و حتى در یک احوالپرسى ساده، مسائل سیاسى را مطرح مىکرد; به عنوان مثال: یک روز از روزهاى آخر عمر زهرا علیها السلام، امسلمه براى احوالپرسى به بالین آن حضرت آمد و عرض کرد: «حالت چطور است؟» حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ فرمود:
«شب را صبح کردم درحالى که در میان حزن شدید و اندوه بزرگ هستم، از یک سو جدایى و فراق پیامبر صلى الله علیه و آله و از سوى دیگر ظلمى که به وصى او على علیه السلام روا داشتند . بهطورى که حریم حرمتش دریده شد و به رغم قرآن و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله مقام امامتش ربوده شد و کینههاى بجا مانده از جنگ بدر و احد را آشکار ساختند . بندهاى ایمانشان برید و در نتیجه به جاى یارى على علیه السلام، به سوى دیگران رفتند ...» (9) .
پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله دگرگونىهاى عمیقى در جامعه اسلامى پدید آمد و فاطمه علیها السلام در احقاق حق حضرت على علیه السلام نقش بسیار مهمى را ایفا نمود . او در اجتماع مهاجر و انصار از پشت پرده خطبهاى ایراد نمود که در عالىترین درجه فصاحت و شیوایى قرار داشت و طى آن حقایق بسیار و خدمات پیامبر صلى الله علیه و آله و مقام اهل بیت علیه السلام را بیان نمود .
آنچه فاطمه3 در آن روز مىخواست مطرح کند، تنها دفاع از حق شخصى خود و شکایت از تصرف «فدک» نبود، بلکه از آن نطق آتشین هدف مهمتر و دقیقترى داشت . او مىخواست مسلمانان را متوجه عواقب وخیم پشتپا زدن به دستورهاى خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله سازد و آنان را از هرگونه انحراف از روش پیامبر صلى الله علیه و آله برحذر دارد (10) .
هدیه جاویدان
رسول خدا صلى الله علیه و آله به سبب محبت و شفقتبسیارى که نسبتبه فاطمه علیها السلام داشت، «تسبیحات» را به وى هدیه داد . تسبیحات فاطمه علیها السلام را فضیلتى بسیار است و گفتن آن در پى نمازهاى پنجگانه ثواب فراوان دارد و مصداق «ذکر کثیر» است که قرآن مجید به آن امر فرموده است; چنانکه از امام صادق علیه السلام پرسیدند: این که خداى عزوجل مىفرماید: «اذکروا الله ذکرا کثیرا» (11) «خدا را زیاد یاد کنید» .
مقصود از ذکر کثیر در آیه چیست؟ حضرت فرمود: هرکس تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام را بگوید، خداى را زیاد یاد کرده و ذکر کثیر را به جاى آورده است و نیز فرمود: «تسبیح فاطمه علیها السلام در پى هر نماز، نزد من محبوبتر از خواندن هزار رکعت نماز است» (12) .
به راستى سعادتمند کسى است که پیوسته از خواندن این ذکرهاى نورانى غفلت نورزد; چرا که این کلمات شریف هدیهاى است ربانى که رسول خدا به فاطمه یاد داد; چنانکه در خبر است که امام باقر علیه السلام فرمود:
«خداوند به چیزى از تسبیح و تمجید پرستش نشده است که فضیلت آن از تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام بیشتر باشد و اگر ذکرى از این تسبیحات افضل بود، هر آینه رسول خدا آن را به فاطمه علیها السلام مىآموخت» (13) .
از فراق تا شهادت
بعد از وفات رسول خدا صلى الله علیه و آله سختترین روزهاى زندگى بر حضرت فاطمه علیها السلام گذشت و زهرا از فرط گریه و زارى آرام و قرارى نداشت و این حالت تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت .
فاطمه عزیز با چشمانى اشکبار و روحى آزرده و قلبى شکسته در کنار فرزندان عزیزش در فراق پدر ارجمند مىنالید و مىگفت:
«اى پدر! من همچنان بر تو سوگوار مىمانم تا این که تو را دیدار کنم و از آن زمانى که بین من و تو جدایى افتاد، چشمانم نخفته است!
اى پدر! چه کسى بینوایان و بیوهزنان را پناه باشد و چه کسى امت تو را تا روز قیامت رهبرى کند!
اى پدر! من با رحلت تو در برابر امرى خطیر قرار گرفتم و مصیبت مرگ تو اندک نبود، بلکه بلایى عظیم و فاجعهاى هولانگیز بود که مرا پیش آمد . فرشتگان بر تو گریستند و افلاک از حرکتباز ایستاد، منبرت پس از تو غریب و تنها مانده است و در محرابت صداى نیایش تو، به گوش نمىرسد .
اى رسول خدا! اى برگزیده پروردگار! اى پناه بینوایان! اسلام بر تو مىگرید; زیرا در میان مردم مانند غریبان تنها مانده است . اگر بر منبرى که بر بالاى آن مىنشستى، بنگرى خواهى دید که پس از روشنایى تو، تاریکى بر آن چیره شده است! اى خداى من! مرگ مرا زود فرا رسان که زیستنم به رنجى جانکاه تبدیل شده است ...» (14) .
پىنوشت:
1) بحارالانوار، ج43، ص 53 .
2) سوره احزاب: آیه 33 .
3) ماخذ قبل، ص 54 .
4) مناقب آل ابى طالب، ص 329 .
5) ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 155، ص 7 .
6) کشف الغمه، ج1، ص 363 .
7) اصول کافى، ج1، ص 240 .
8) منیةالمرید، شهید ثانى، ص 2 .
9) بحارالانوار، ج43، ص 156 و 157 .
10) ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 144، ص 15 .
11) سوره احزاب، 41 .
12) وسائل الشیعه، حر عاملى، ج6، ص 443 .
13) بحارالانوار، ج43، ص 68 .
14) همان، ص 175 .
نخستین فرد بهشتى
رسول خدا صلى الله علیه و آله در شناساندن مقام فاطمه علیها السلام به مسلمانان و آگاه نمودن ایشان به جایگاه و مرتبت وى در نزد پروردگار کوششى بىدریغ داشت .
نافع مىگوید: «هشت ماه تمام رسول خدا را مىدیدم که وقتى به قصد نماز صبح بیرون مىرفت، بر درگاه خانه فاطمه علیها السلام مىایستاد و مىفرمود: سلام و رحمت و برکات پروردگار بر شما اهل بیتباد . هنگام نماز است! (1) .
سپس این آیه را تلاوت مىفرمود: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (2) . «اى اهل بیت! فقط خداوند مىخواهد که پلیدى و زشتى را از شما خاندان [نبوت] دور سازد و به حقیقت پاکتان گرداند» .
نقل شده است که رسول خدا بیرون آمد و دست فاطمه علیها السلام را در دست داشت و فرمود:
«هرکس که این را مىشناسد و هرکس که نمىشناسد بداند که وى فاطمه دختر محمد صلى الله علیه و آله است و او پاره تن و قلب من است و در سینهام جاى گرفته است . هرکس او را بیازارد، مرا آزرده است . و هر کس مرا بیازارد، خدا را آزرده است» (3) .
ابو هریره مىگوید: «شنیدم که رسول خدا فرمودند: نخستین کسى که به بهشت وارد شود، فاطمه است» (4) .
در تفسیر و توضیح مضمون این حدیث مىتوان گفت که قیامت روز حق است، پس اولویت ورود در بهشتبراى شخص اول در وجود است و اول شخص باید، اول شخص در انسانیتباشد . بنابراین عقلا و نقلا ممکن نیست غیر از پیامبر خاتم اولین وارد شونده به بهشت کس دیگرى باشد . پیامبر بزرگ اسلام از نظر صورت و سیرت گفتار و کردار، علم و دانش و تقوا شخص اول عالم وجود است . اول شخصى که بر سفره ضیافت و جزاى الهى وارد مىشود، باید این بشر باشد ولى بین عقل و نقل تناقضى نیست . اول کسى که وارد بهشت مىشود، فاطمه است، چون فاطمه عین پیامبر است، با او متحد است، ورود فاطمه، یعنى ورود پیامبر .
سر عجیبى در این روایت نهفته است که شرح آن را باید در روایاتى که در کتابهاى عامه و خاصه نقل شده، پیدا کرد . عایشه مىگوید: هر وقت آرزو داشتم راه رفتن پیامبر را ببینم، به فاطمه نگاه مىکردم; زیرا عین پیامبر بود (5) .
ام سلمه مىگوید: «فاطمه دختر رسول خدا شبیهترین مردم به پیامبر بود از جهت صورت، اندام، حرکات، منطق و بیان» (6) .
فاطمه علیها السلام از جهت ظاهر و باطن به رسول خدا شباهتى تمام داشت و پاره تن او بود . و وقتى پاره تن رسول خدا باشد، باید پیامبر اول شخص باشد و فاطمه جدا از او نیست; زیرا روحى است در کالبد رسول خدا، بنابراین اول شخصى که وارد بهشت مىشود، اول فرد عالم وجود است و خدا مىخواهد نشان دهد که این دختر، شخص پیامبر صلى الله علیه و آله است .
علم و آگاهىبخشى
حضرت زهرا علیها السلام به علم و دانش و آگاهىبخشى اهمیتبسیار مىداد و خود مخزن علم الهى بود و اندوختههاى علم لدنى و اکتسابى او در سطحى بود که امامان معصوم علیهم السلام به آن استناد مىکردند و از آن به عنوان «مصحف فاطمه» یاد مىکردند (7) .
در این راستا نظر خوانندگان را به حادثه جالبى که بیانگر جدیتحضرت زهرا علیها السلام به آگاهىبخشى است، جلب مىکنیم:
«روزى بانویى به محضر حضرت زهرا علیها السلام آمد و عرض کرد: «مادر ناتوانى دارم که در باره نماز به احکام و مسائل آن ناآگاه است، مرا نزد شما فرستاده، تا آن احکام را از شما بپرسم» . فاطمه زهرا علیها السلام فرمود: بپرس . او ده سؤال پشتسر هم پرسید و پاسخ آنها را دریافت کرد . آنگاه از سؤال زیاد خود شرمنده شد و عرض کرد: «اى دختر رسول خدا! بیش از این شما را زحمت نمىدهم» فاطمه علیها السلام فرمود: آنچه نمىدانى بپرس . آیا شخصى را مىشناسى که در برابر صد هزار دینار اجیر شود که فقط یک روز بار سنگینى را بالاى بام ببرد و اظهار خستگى کند؟ او عرض کرد: نه . فاطمه علیها السلام فرمود: «من نیز در پیشگاه خداوند اجیر شدهام که در برابر هر مسالهاى که مىپرسى و به تو پاسخ مىدهم، پاداش بسیار بگیرم که اگر بین زمین تا عرش را پر از گوهر ناب کنند و به من بدهند، باز ارزش آن پاداش، بیشتر است . بنابر این من سزاوارتر از آن هستم که اظهار خستگى کنم . من از پدرم رسول خدا صلى الله علیه و آله شنیدم که فرمود: علماى شیعه ما در قیامتبه مقدار علمشان و به اندازه تلاششان در راهنمایى مردم پاداش مىبرند» (8) .
در عرصه سیاست
حضرت زهرا علیها السلام به تعالیم وسیع اسلام، آگاهى و توجه کامل داشت و مىدانست که بخش وسیعى از اسلام، امور سیاسى است . از اینرو بهطور جدى و عمیق در آن دخالت مىکرد . مساله امامت و رهبرى از ارکان اصلى سیاست اسلامى است . آن حضرت براى اثبات امامت و رهبرى امیرمؤمنان على علیه السلام تا پاى جان ایستاد و در این راستا به شهادت رسید . هر فراز از خطبه و گفتار مختلف او در این مورد، بیانگر بینش سیاسى او در سطح بسیار عالى است . حتى بخشى از وصیت او جنبه سیاسى دارد و یک نوع مبارزه با خودکامگان تیرهدل، براى اثبات رهبرى حق است و حتى در یک احوالپرسى ساده، مسائل سیاسى را مطرح مىکرد; به عنوان مثال: یک روز از روزهاى آخر عمر زهرا علیها السلام، امسلمه براى احوالپرسى به بالین آن حضرت آمد و عرض کرد: «حالت چطور است؟» حضرت زهرا علیها السلام در پاسخ فرمود:
«شب را صبح کردم درحالى که در میان حزن شدید و اندوه بزرگ هستم، از یک سو جدایى و فراق پیامبر صلى الله علیه و آله و از سوى دیگر ظلمى که به وصى او على علیه السلام روا داشتند . بهطورى که حریم حرمتش دریده شد و به رغم قرآن و سنت پیامبر صلى الله علیه و آله مقام امامتش ربوده شد و کینههاى بجا مانده از جنگ بدر و احد را آشکار ساختند . بندهاى ایمانشان برید و در نتیجه به جاى یارى على علیه السلام، به سوى دیگران رفتند ...» (9) .
پس از رحلت پیامبر صلى الله علیه و آله دگرگونىهاى عمیقى در جامعه اسلامى پدید آمد و فاطمه علیها السلام در احقاق حق حضرت على علیه السلام نقش بسیار مهمى را ایفا نمود . او در اجتماع مهاجر و انصار از پشت پرده خطبهاى ایراد نمود که در عالىترین درجه فصاحت و شیوایى قرار داشت و طى آن حقایق بسیار و خدمات پیامبر صلى الله علیه و آله و مقام اهل بیت علیه السلام را بیان نمود .
آنچه فاطمه3 در آن روز مىخواست مطرح کند، تنها دفاع از حق شخصى خود و شکایت از تصرف «فدک» نبود، بلکه از آن نطق آتشین هدف مهمتر و دقیقترى داشت . او مىخواست مسلمانان را متوجه عواقب وخیم پشتپا زدن به دستورهاى خداوند و پیامبر صلى الله علیه و آله سازد و آنان را از هرگونه انحراف از روش پیامبر صلى الله علیه و آله برحذر دارد (10) .
هدیه جاویدان
رسول خدا صلى الله علیه و آله به سبب محبت و شفقتبسیارى که نسبتبه فاطمه علیها السلام داشت، «تسبیحات» را به وى هدیه داد . تسبیحات فاطمه علیها السلام را فضیلتى بسیار است و گفتن آن در پى نمازهاى پنجگانه ثواب فراوان دارد و مصداق «ذکر کثیر» است که قرآن مجید به آن امر فرموده است; چنانکه از امام صادق علیه السلام پرسیدند: این که خداى عزوجل مىفرماید: «اذکروا الله ذکرا کثیرا» (11) «خدا را زیاد یاد کنید» .
مقصود از ذکر کثیر در آیه چیست؟ حضرت فرمود: هرکس تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام را بگوید، خداى را زیاد یاد کرده و ذکر کثیر را به جاى آورده است و نیز فرمود: «تسبیح فاطمه علیها السلام در پى هر نماز، نزد من محبوبتر از خواندن هزار رکعت نماز است» (12) .
به راستى سعادتمند کسى است که پیوسته از خواندن این ذکرهاى نورانى غفلت نورزد; چرا که این کلمات شریف هدیهاى است ربانى که رسول خدا به فاطمه یاد داد; چنانکه در خبر است که امام باقر علیه السلام فرمود:
«خداوند به چیزى از تسبیح و تمجید پرستش نشده است که فضیلت آن از تسبیحات حضرت زهرا علیها السلام بیشتر باشد و اگر ذکرى از این تسبیحات افضل بود، هر آینه رسول خدا آن را به فاطمه علیها السلام مىآموخت» (13) .
از فراق تا شهادت
بعد از وفات رسول خدا صلى الله علیه و آله سختترین روزهاى زندگى بر حضرت فاطمه علیها السلام گذشت و زهرا از فرط گریه و زارى آرام و قرارى نداشت و این حالت تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت .
فاطمه عزیز با چشمانى اشکبار و روحى آزرده و قلبى شکسته در کنار فرزندان عزیزش در فراق پدر ارجمند مىنالید و مىگفت:
«اى پدر! من همچنان بر تو سوگوار مىمانم تا این که تو را دیدار کنم و از آن زمانى که بین من و تو جدایى افتاد، چشمانم نخفته است!
اى پدر! چه کسى بینوایان و بیوهزنان را پناه باشد و چه کسى امت تو را تا روز قیامت رهبرى کند!
اى پدر! من با رحلت تو در برابر امرى خطیر قرار گرفتم و مصیبت مرگ تو اندک نبود، بلکه بلایى عظیم و فاجعهاى هولانگیز بود که مرا پیش آمد . فرشتگان بر تو گریستند و افلاک از حرکتباز ایستاد، منبرت پس از تو غریب و تنها مانده است و در محرابت صداى نیایش تو، به گوش نمىرسد .
اى رسول خدا! اى برگزیده پروردگار! اى پناه بینوایان! اسلام بر تو مىگرید; زیرا در میان مردم مانند غریبان تنها مانده است . اگر بر منبرى که بر بالاى آن مىنشستى، بنگرى خواهى دید که پس از روشنایى تو، تاریکى بر آن چیره شده است! اى خداى من! مرگ مرا زود فرا رسان که زیستنم به رنجى جانکاه تبدیل شده است ...» (14) .
پىنوشت:
1) بحارالانوار، ج43، ص 53 .
2) سوره احزاب: آیه 33 .
3) ماخذ قبل، ص 54 .
4) مناقب آل ابى طالب، ص 329 .
5) ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 155، ص 7 .
6) کشف الغمه، ج1، ص 363 .
7) اصول کافى، ج1، ص 240 .
8) منیةالمرید، شهید ثانى، ص 2 .
9) بحارالانوار، ج43، ص 156 و 157 .
10) ماهنامه پاسدار اسلام، شماره 144، ص 15 .
11) سوره احزاب، 41 .
12) وسائل الشیعه، حر عاملى، ج6، ص 443 .
13) بحارالانوار، ج43، ص 68 .
14) همان، ص 175 .