توبه شیطان
آرشیو
چکیده
متن
شیطان موجودی زنده، باشعور، مکلف، فریبکار و متمرد از فرمان خداوند است.
در قرآن یازده بار لفظ ابلیس آمده است که به جز یک بار مابقی در داستان آدم بوده است.اول بار در داستان حضرت آدم آن هنگام که فرشتگان امر به سجده بر آدم می شوند از او نام برده شده است.عدهای او را از جمله فرشتگان میدانند که قول ضعیفی است.در قرآن بر ماهیت او تصریح شده و از جمله جنیان برشمرده شده است.(سوره کهف،آیه 47) در احادیث و قصص اسلامی آمده است که او از اجنه بود و همچنین دارای عبادات بسیاری بود و به مقام والایی دست یافت به گونهای که میتوانست با فرشتگان همراه شود و در مرتبه آنان قرار بگیرد،امّا وقتی آدم خلق شد، حسادت و غرور شیطان باعث شد تا نتواند بر آدم سجده کند.به همین دلیل از خداوند خواست تا او را از این فرمان معاف گرداند.در مقابل او قول داد خداوند را چنان عبادت کند که هیچ فرشتهای آن گونه خداوند را عبادت نکرده باشد،اما خداوند به او فرمود من از تو عبادتی را میخواهم که خود نوع آن را تعیین میکنم،نه آن عبادتی را که تو دوست داری انجام دهی.او دلیل سرپیچی خود را نژاد و ریشه خلقت خود و آدم اعلام میدارد،زیرا او از آتش بود و آدم از خاک،امّا خداوند این دلیل را نپذیرفت و این ملاک برتری را مردود خواند.شیطان از درگاه خدا رانده شد،امّا از خداوند تا (وقت معلوم) که برخی آن را برپایی قیامت دانستهاند،مهلت خواست.خداوند نیز به او مهلت داد و این مهلت را پاداش عبادات او دانست.شیطان همچنین تقاضای تولد یک شیطان با هر انسان نمود که این تقاضا نیز پذیرفته شد.او نیز قسم یاد کرد که تمامی انسانها را اغوا کند،مگر مؤمنان مخلص را.آدم نیز در مقابل از خداوند کمک خواست و خداوند به او فرمود:تا هنگامی که جان از تنت خارج نگردیده باشد،من توبه تو را خواهم پذیرفت.و بر هر عمل خیرت ده برابر ثواب نویسم و اعمال بدت را یک برابر حساب میکنم.شیطان در قرآن عامل اخراج آدم و حوا از بهشت معرفی شده است.او همچنین موجب قتل هابیل به دست قابیل گردید.او همچنین به صفات چندی چون خناس و رجیم متصف گردیده است.خناس را به معنای بسیار مخفی شونده بعد از ظهور و پیدایی دانستهاند و رجیم را نیز رانده شده، معنا کردهاند.در قرآن برای ابلیس یاران و انصاری ذکر گردیده است،مانند آیه94 و 95 شعراء، همچنین لفظ شیطان در قرآن به معانی متعدد آمده است.یکی نام ابلیس است و دوم به معنای دیو.سوم به معنای سرکرده اشرار.در دو مورد هم لفظ شیطان در قرآن قرینه رحمان آمده است،یکی در سوره انبیاء،آیه82 و دیگری در سوره زخرف،آیه 35.شیطان به معنی شرور،در زمان یهودیان معمول بوده و به وسیله آنان عربها نیز با این معنی آشنا شدند و به تدریج مشرکین عرب، شیاطین را به معنای ارواح ناپاک هم استعمال کردند.
در مورد حدود و اختیارات در وجود بشر بسیار سخن گفته شده است.امّا آنچه از تمامی آنها بدست میآید این است که:تصرّف شیطان در وجود انسان تنها وسوسه قلبی و ایجاد انگیزه به گناه و بهتر نمایاندن بدیها و بالعکس است و جز این تسلطی ندارد و آیه 21سوره سبأ بر این معنی تصریح دارد.در روایات بسیاری از شیطان سخن رفته است.برخی از این روایات شرح دیدار او با پیامبران است.از امام باقر(ع) نقل است که شیطان به نوح چنین گفت:در سه مورد بیاد من باش که آن سه بزنگاه من است.هنگامی که به خشم آیی و موقعی که میان دو کس داوری کنی و آن زمان که با زن نامحرم در حالی باشی که دیگری با شما نباشد.در روایتی دیگر است که او از یکی از پیامبران الهی درخواست شفاعت کرد.او خواست تا پیامبر خدا از درگاه الهی سؤال کند آیا امکان بازگشت برای او هست یا نه؟خطاب رسید:ای پیامبر ما! به او بگو:اگر بر قبر آدم سجده نماید او را خواهم بخشید.هنگامی که پیغام به او رسانیده شد، پاسخ داد:هنگامی که آدم زنده بود بر او سجده نکردم،حال که مرده و جسدش با خاک قرین شده،چگونه سجده نمایم؟
در برخی ادیان،شیطان از مقامی در حد خداوند برخوردار است و با این خصوصیات که ما برای شیطان میشمارین تعریف نمیشود،بلکه او خدایی است که با عنوان (اهریمن) منشأ تمامی بدیهاست و در مقابل خدایی قرار دارد که منشأ تمامی خوبیهاست.از میان فرقههای مختلف موجود در دنیا فرقهای نیز وجود دارند که به پرستش شیطان به عنوان قدرت برتر مشغولند و به شیطان پرست معروف میباشند.
در قرآن یازده بار لفظ ابلیس آمده است که به جز یک بار مابقی در داستان آدم بوده است.اول بار در داستان حضرت آدم آن هنگام که فرشتگان امر به سجده بر آدم می شوند از او نام برده شده است.عدهای او را از جمله فرشتگان میدانند که قول ضعیفی است.در قرآن بر ماهیت او تصریح شده و از جمله جنیان برشمرده شده است.(سوره کهف،آیه 47) در احادیث و قصص اسلامی آمده است که او از اجنه بود و همچنین دارای عبادات بسیاری بود و به مقام والایی دست یافت به گونهای که میتوانست با فرشتگان همراه شود و در مرتبه آنان قرار بگیرد،امّا وقتی آدم خلق شد، حسادت و غرور شیطان باعث شد تا نتواند بر آدم سجده کند.به همین دلیل از خداوند خواست تا او را از این فرمان معاف گرداند.در مقابل او قول داد خداوند را چنان عبادت کند که هیچ فرشتهای آن گونه خداوند را عبادت نکرده باشد،اما خداوند به او فرمود من از تو عبادتی را میخواهم که خود نوع آن را تعیین میکنم،نه آن عبادتی را که تو دوست داری انجام دهی.او دلیل سرپیچی خود را نژاد و ریشه خلقت خود و آدم اعلام میدارد،زیرا او از آتش بود و آدم از خاک،امّا خداوند این دلیل را نپذیرفت و این ملاک برتری را مردود خواند.شیطان از درگاه خدا رانده شد،امّا از خداوند تا (وقت معلوم) که برخی آن را برپایی قیامت دانستهاند،مهلت خواست.خداوند نیز به او مهلت داد و این مهلت را پاداش عبادات او دانست.شیطان همچنین تقاضای تولد یک شیطان با هر انسان نمود که این تقاضا نیز پذیرفته شد.او نیز قسم یاد کرد که تمامی انسانها را اغوا کند،مگر مؤمنان مخلص را.آدم نیز در مقابل از خداوند کمک خواست و خداوند به او فرمود:تا هنگامی که جان از تنت خارج نگردیده باشد،من توبه تو را خواهم پذیرفت.و بر هر عمل خیرت ده برابر ثواب نویسم و اعمال بدت را یک برابر حساب میکنم.شیطان در قرآن عامل اخراج آدم و حوا از بهشت معرفی شده است.او همچنین موجب قتل هابیل به دست قابیل گردید.او همچنین به صفات چندی چون خناس و رجیم متصف گردیده است.خناس را به معنای بسیار مخفی شونده بعد از ظهور و پیدایی دانستهاند و رجیم را نیز رانده شده، معنا کردهاند.در قرآن برای ابلیس یاران و انصاری ذکر گردیده است،مانند آیه94 و 95 شعراء، همچنین لفظ شیطان در قرآن به معانی متعدد آمده است.یکی نام ابلیس است و دوم به معنای دیو.سوم به معنای سرکرده اشرار.در دو مورد هم لفظ شیطان در قرآن قرینه رحمان آمده است،یکی در سوره انبیاء،آیه82 و دیگری در سوره زخرف،آیه 35.شیطان به معنی شرور،در زمان یهودیان معمول بوده و به وسیله آنان عربها نیز با این معنی آشنا شدند و به تدریج مشرکین عرب، شیاطین را به معنای ارواح ناپاک هم استعمال کردند.
در مورد حدود و اختیارات در وجود بشر بسیار سخن گفته شده است.امّا آنچه از تمامی آنها بدست میآید این است که:تصرّف شیطان در وجود انسان تنها وسوسه قلبی و ایجاد انگیزه به گناه و بهتر نمایاندن بدیها و بالعکس است و جز این تسلطی ندارد و آیه 21سوره سبأ بر این معنی تصریح دارد.در روایات بسیاری از شیطان سخن رفته است.برخی از این روایات شرح دیدار او با پیامبران است.از امام باقر(ع) نقل است که شیطان به نوح چنین گفت:در سه مورد بیاد من باش که آن سه بزنگاه من است.هنگامی که به خشم آیی و موقعی که میان دو کس داوری کنی و آن زمان که با زن نامحرم در حالی باشی که دیگری با شما نباشد.در روایتی دیگر است که او از یکی از پیامبران الهی درخواست شفاعت کرد.او خواست تا پیامبر خدا از درگاه الهی سؤال کند آیا امکان بازگشت برای او هست یا نه؟خطاب رسید:ای پیامبر ما! به او بگو:اگر بر قبر آدم سجده نماید او را خواهم بخشید.هنگامی که پیغام به او رسانیده شد، پاسخ داد:هنگامی که آدم زنده بود بر او سجده نکردم،حال که مرده و جسدش با خاک قرین شده،چگونه سجده نمایم؟
در برخی ادیان،شیطان از مقامی در حد خداوند برخوردار است و با این خصوصیات که ما برای شیطان میشمارین تعریف نمیشود،بلکه او خدایی است که با عنوان (اهریمن) منشأ تمامی بدیهاست و در مقابل خدایی قرار دارد که منشأ تمامی خوبیهاست.از میان فرقههای مختلف موجود در دنیا فرقهای نیز وجود دارند که به پرستش شیطان به عنوان قدرت برتر مشغولند و به شیطان پرست معروف میباشند.