آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

در شماره پیشین از آفت‌هایی که موجب ویرانی و ضعف ایمان می‌شود،سخن به میان آوردیم و از غیبت و تهمت سخن گفتیم.اکنون به آفت‌های دیگری می‌پردازیم که این ویژگی را دارند.
تعصب
یکی از آفت‌هایی که ایمان را ضعیف و ویران می‌کند،تعصب است.تعصب پافشاری و اصرار بر موضوعی است فارغ از منطق، تعصب مصادیق گوناگونی دارد،رایج‌ترین نوع آن تعصب قبیله‌ای است که از دیر باز میان انسان‌ها وجود داشته است.قبیله،به مثابه اعضای یک پیکر عمل می‌کند و جزیی از یک خانواده تفکیک ناپذیر به شمار می‌آمده،اگر قبیله‌ای کوچک و از نظر اقتصادی ناتوان بود،طعمه قبایل بزرگتر قرار می‌گرفت و از این رو،ناگزیر به بستن پیمان با قبایل بزرگتر می‌گردید تا برای خود امنیت بوجود آورد و در این راستا هزینه‌های سنگینی را متحمّل می‌شد.در نظام قبیله‌ای،عمل هر فرد عمل کل قبیله تلقی می‌شود بی‌آنکه کاری به خوب و بدی عمل او داشته باشند و همه قبیله،خود را پاسخ‌گوی عمل او می‌دانست و به دفاع از آن برمی‌خواست اگر چه قبیله دیگر به حق شمرده می‌شد.یکی از مهم‌ترین کارهای پیامبر مبارزه با تعصب بود تا آنجا که اعلام کرد،عصبیت یکی از ارکان کفر است.هر جا که عصبیت وارد گردد،ایمان از آنجا خارج می‌شود.در دنیای کنونی نیز عصبیت همچنان وجود دارد؛ولی شکل و رنگ آن عوض شده است.تعصب نژادی در عرصه وسیعتر بر اساس رنگ پوست ـ آریایی و غیر آریایی ـ تعصب‌های حزبی و شخصیت پرستی همه و همه مصداق‌هایی از تعصب هستند که از نظر پیشوایان اسلام طرد شده است.پیروی و دفاع متعصبانه از شخص،گاه آن چنان چشم و عقل را کور می‌کند که به صورت مرید و مرادی در می‌آید.شخص به خود اجازه کوچک‌ترین تفکر را نمی‌دهد و می‌گوید:اگر مقتدای من ذغال را سفید و شب ر ا روز ببیند،من هم همانطور می‌بینم.
پیامدهای این نوع از تعصب،بسیار زیانبار است،زیرا بخش عظیمی از خلق خدا از نعمت کار و شغل و خدمت رسانی محروم می‌شوند، نفاق و دو رویی گسترش می‌یابد و افراد ناصالح در پوشش تعصب و ادعای ذوب شدن در فلان و بهمان در مصدر کارها قرار می‌گیرند و به این وسیله برای خود چتر امنیتی ایجاد می‌کنند و هر چه که می‌خواهند انجام می‌دهند بی‌آنکه پاسخ گوی اعمال خود باشند.ائمه (ع) که برترین انسان‌های روی زمین‌اند از پیروان خویش خواسته‌اند که در حمایت از آنان تعصب نورزند، حضرت امیر(ع) در خطبه قاصعه از آثار زیانبار تعصب سخن گفته است و در توصیه‌های ائمه (ع) از پیروانشان خواسته شده که در نماز جماعت مخالفان شرکت کنند و در تشییع جنازه آنان حاضر شوند. حضرت ابراهیم(ع) ـ قهرمان مبارزه با عصبیت ـ از پدرش بخاطر تعصب در راه شرک، تبری می‌جوید.
حسد
یکی دیگر از آفت‌هایی که موجب ویرانی و زوال ایمان می‌شود،حسد است.در روایات نسبت به حسد تعبیرهای شدیدی آمده،و در تضادش با ایمان،بسیار تأکید شده است. امام صادق و امام باقر(ع) می‌فرمایند:
«ان الحسد لیأکل الایمان کما تأکل النار الحطب؛ حسد آن چنان ایمان را می‌سوزاند و از بین می‌برد که آتش چوب را نابود و خاکستر می‌کند».
حسد چیست که این گونه ویران گری می‌کند؟ حسد آن است که انسان نسبت به برخورداری دیگران از تعمتی،تنگ نظری کند،خواه مقام و یا ثروت و آبرو و علم و هنر و یا هر چیز مثبت دیگری باشد و از اینکه او دارای این کمالات و محاسن نیست،ناراحت شود و آرزوی زوال آن را نسبت به دیگران داشته باشد و انحصار آن را فقط برای خود بخواهد و به گونه‌ای آن را ابراز کند و نشان بدهد از این رو حسود تا وقتی که عکس العمل نشان ندهد و در حد انفعال باشد،شاید چندان اشکالی نداشته باشد؛ولی اگر ابراز کرد و با زبان و عمل و اشاره به تعرض پرداخت، حسد را عملی کرده و مصداق کامل شخص حسود است.
اولین کسی که حسودی کرد شیطان بود.وقتی خداوند از او خواست تا به آدم سجده کند،او ادعای برتری نسبت به آدم را کرد و حسدش را با سجده نکردن بروز داد.حسد کم و بیش در میان گروه‌ها وجود دارد؛لیکن در میان اهل علم بیشتر است.
در برابر حسد،حالت دیگری ممکن است برای انسان پیش بیاید و آن حالت غبطه است،از غبطه در روایات به نیکی یاد شده و حتی در بعضی از موارد از صفات مؤمن شمرده شده است.
غبطه آن است که شما کمالات و محاسنی که دیگران دارند،برای خود آرزو کنید و از خدا بخواهید که آن نعمت‌ها نصیب شما نیز بشود،بی‌آنکه آرزوی زوال آن را از کسی داشته باشید.تاریخ اسلام پر است از حسادت‌ها و بیشترین مصیبت‌هایی که بر اسلام و مسلمین وارد داشته شده از ناحیه حسادت بوده است.از عوامل انحراف پس از پیامبر و کنار گذاشتن حضرت امیر(ع) از مقام خلافت حسادت بود.برای آنان قابل تحمّل نبود که یک جوان 33 ساله رهبری امت اسلامی را بعهده گیرد.
مقابله و مبارزه با حسد کار بسیار دشواری است،به خصوص که ثابت شده که حسد تا حدودی ریشه‌های ژنتیک و ارثی دارد.تمرین و مراقبت زیادی می‌خواهد؛ انسان حسود با تمام رنجی که می‌برد و دائماً باخودش در ستیز است از زوال نعمت دیگران شاد می‌گردد و به صفت زشت دیگری مبتلا می‌گردد و آن چاپلوسی است که در پیش رو اظهار تأسف می‌کند؛ولی در نهان خرسند است.پس حسادت نفاق را هم به همراه دارد.در این میان در روایات برای مصونیت از شر حسود توصیه شده است که از مشورت با آنان پرهیز گردد.
انسان وقتی حسد می‌ورزد در واقع به خدا اعتراض می‌کند که چرا به فلان شخص نعمت دادی و اعتراض به خدا با ایمان منافات دارد.انسانی که بتواند خود را از خصلت حسد دور کند به مقامات بسیار بلندی ارتقا پیدا می‌کند.در روایتی از امام صادق آمده است که گویا برای حضرت موسی(ع) مکاشفه‌ای پیش آمده و حضرت مشاهده کرد که شخصی زیر سایه عرش الهی نشسته و به مناجات با پروردگار مشغول است.پرسید:آن شخص کیست؟ در جواب گفته شد:این فرد کسی است که از برخورداری و تنعم دیگران ناراحت نیست،حسادت نمی‌ورزد از این جهت در زیر عرش الهی جای دارد.

تبلیغات