دستورالعمل قرآنی:حفظ ایمان
آرشیو
چکیده
متن
در شمارههای پیشین بشارت مطالبی در زمینه بدست آوردن ایمان نگاشته شد. نگاهی گذرا به آن مطالب، حقیقت ایمان و راه بدست آوردن آن را به ما میآموزد و اکنون کلام این است که اگر انسان با کوشش و اهتمام ایمان را بدست آورد، چگونه آن را نگهداری کند؟ ایجاد یک چیز مهم است، ولی مهمتر نگهداری آن است؛ مثلاً اگر کسی باغی را به عمل آورد و درختهای زیادی در آن بکارد، باید برنامهای داشته باشد تا آن را در تداوم زمان حفظ کند وگرنه تمام زحمات و سرمایه گذاری به هدر می رود و یا کسی که با زحمت فراوان زمینی میخرد و منزلی میسازد باید نگهداری آن را وجهه همّت خود قرار دهد، تا سرمایهاش از بین نرود. این مطلب در باب ایمان هم صادق است.بی ایمانی باعث می شود که فرد از راه سعادت بیرون و در جرگه انسانهای بدبخت و شقاوتمند باشد.
بسیاری اوقات انسان ها در راه وصول به ایمان شوق و رغبت نشان میدهند و با هرزحمتی آن را بدست میآورند و قلب آنان به نور ایمان منور میگردد، حال اگر خواسته باشند از آثار و ثمرات فراوان آن بهره مند باشند، باید در خود حالت مراقبت ایجاد کنند و نگذارند آنچه که ایمان را فاسد میکند به سراغ آنها بیاید و در واقع مواظب عوامل مخرب و آفتهای ایمان باشند، بنابراین هر چند که به دست آوردن ایمان سعادتی است بلند مرتبه که شاید بسیاری از آن محروم باشند لیکن سعادت برتر آن است که بتوان آن را حفظ و نگهداری کرد از آنچه گفته آمد توجه انسان به دو نکته مهم در باره لزوم مراقبت و نگهداری جلب میشود:یکی داشتن برنامه جهت نگهداری،تا سرمایه حفظشود و زحمت ها به هدر نرود،دوّم داشتن هدف در حفظ و نگهداری.مثلاً هدف از ساخت منزل، استفاده و سکونت در آن است و نگهداری آن موجب رسیدن به هدف است و در باب ایمان نیز انسان می تواند با داشتن و حفظ آن به کمالات دست یابد،به رضوان اللّه برسد و به لقاءالله نائل گردد، این هدف ها تنها در سایه داشتن ایمان و نگهداری آن میسّر است.
به این که انسان به فکر و اندیشه حفظ ایمان باشد و از عوامل مخرب جلوگیری کند، مراقبت میگویند، پس لازمه بهرمندی از آثار و ثمرات ایمان، مراقبت است. در روایات، ائمه(ع) چندین عامل را بیان کردهاند که باعث از بین رفتن ایمان می شود. آن عوامل که ما در ذیل به طور اختصار به مفهوم و ارتباط آنها خواهیم پرداخت، عبارتند از:
1. غیبت؛2. حسد؛3. تهمت؛4. کذب؛5. تعصب؛6. سوءخلق؛7. طمع.
1. غیبت
یکی از رفتارهای زیان بار که موجب از بین رفتن ایمان میشود، غیبت کردن از دیگران است و غیبت عبارت از این است که: انسان به قصد اینکه آبروی فردی را ببرد،سخنی را میگوید و یا مطلبی را مینویسد و یا با اشاره شخصیت فردی و اجتماعی شخصی را تخریب میکند.
برای غیبت عواقب بسیار بد و زیانآوری در روایات آمده است که از همه آنها اگر صرف نظر کنیم از آن نمی توان گذشت و برای کمتر گناهی چنین اثر مهلکی آورده شده و آن این است که فردی را در قیامت میآورند و نامه اعمالش را به او نشان می دهند و آن فرد کارهایی را در نامه اعمال میبیند که به هیچ وجه آنها را مرتکب نشده و لذا اعتراض می کند که این نامه عمل من نیست و این اعمال به هیچ وجه به من مربوط نمیشود و فرشتگان به او میگویند: این اعمال را شما انجام ندادهاید، ولی شما از فردی که این گناهان را مرتکب شده بود ،غیبت کردید و غیبت باعث این شد که اعمال زشت او به نامه عمل شما بیاید و فرد دیگری نیز نامه عمل خود را میگشاید و می بیند عجب کارهای خوبی در نامه اعمال او وجود دارد: مثل رفتن به حج، عمره و کارهای صالح بسیار نیک و شایسته و او نیز منکر میشود که این نامه عمل او باشد و میگوید: در اینجا اشتباهی صورت گرفته و نامه عمل یکی از بندههای خوب به دست او داده شده است. در اینجا فرشتگان به او میگویند، این اعمال خوب وشایسته مربوط به فلان مؤمن است که در دنیا با زحمت آنها را انجام داده لیکن چون غیبت شما را کرده، موجب شده که اعمال از نامه عمل او محو و در نامه عمل شما ثبت گردد.
پس انسانی که اعمال صالح انجام میدهد شایسته است که به آنها دل خوش کند و قطعاً آنها موجب نجات از عذاب میشوند به شرط آنکه آن اعمال برای اوبماند. اگر غیبت کسی را کرد دیگر نمیتواند امیدی به آن اعمال داشته باشد.
حال چرا غیبت موجب از بین رفتن ایمان میشود؟دلیلش آن است که انسان با خلق خدا هر رفتاری داشته باشد، خداوند نیز با او همان رفتار را خواهد داشت و کسی که غیبت میکند چون طرف را از چشم دیگران میاندازد و خود او نیز از چشم خدا می افتد و چون آبروی او را می برد ایمان که باعث آبرومندی انسان پیش خداوند است و نور مؤمن است از او گرفته می شود.
پس دو اثر عمده و اساسی برای غیبت یادآور شدیم. اول اینکه؛ غیبت اعمال صالح انسان ر نابود میسازد. دوم اینکه؛ غیبت موجب از بین رفتن ایمان و نورانیت از دل میشود و قلب او را ظلمانی میسازد.و غیبت تیغ برّانی است که اعمال خوب و ایمان را یکجا از بین میبرد و آن چراغ افروخته را خاموش و کورههای ظلمت را به انسان وارد می سازد و با لحاظ مطلب فوق می توان حتی غیبت را خطرناکتر از ریا دانست؛ زیرا کسی که عملی را برای نمایاندن به دیگران به جا میآورد موجب آن است که خود آن عمل هیچ ثوابی نداشته باشد؛ اما به سایر اعمال صدمهای وارد نمیسازد. فرض کنید فرد پنجاه عمل خوب دارد که خداوند آنها را در صندوق اعمال صالحِ شخص حفظ میکند اگر چند کار ریایی هم داشته باشد. این کارها صدمه و زیانی به آن کارهای خوب وارد نمی کند اما غیبت چهره خطرناک و بسیار وحشتآور دارد موجب میشود سایر اعمال خوب انسان نابود شود و در جای خود نماند و به پرونده عمل فردی که مورد غیبت قرار گرفته،منتقل شود و یا بدتر از آن اینکه اعمال زشت آن طرف به پرونده عمل این شخص منتقل گردد. این مطلب انسان را تکان میدهد و به حالت مراقبت و پرهیز وامیدارد.
2. تهمت
مفهوم تهمت نزدیک به معنای غیبت است؛ زیرا غیبت آن بود که با برملا کردن عیب کسی بخواهیم او را از چشم دیگران بیاندازیم،حال اگر آن عیب در طرف باشد، گفتن آن میشود غیبت و اگر نباشد، تهمت خواهد بود.
پس تهمت را میتوان چنین گفت: کار ناشایستی را به دیگری نسبت میدهد، در حالی که آن عیب و ایراد در او نیست و این تهمت از قدرت تخریبی بالایی برخوردار است که میتواند ایمان را در اولین لحظه از بین ببرد.
امام صادق(ع)می فرماید: هنگامی که مؤمنی به برادر دینی خود تهمت میزند، ایمان در قلب او از بین میرود، همچنانکه نمک در آب حل میشود.
در باب تهمت نکته قابل توجه این است که گاهی انسان کاری را به فردی نسبت میدهد که او انجام نداده است و گاهی شخصیت طرف را بد ترسیم میکند و می گوید روش و رویه و روحیه فلان شخص اینگونه است که … در واقع شخصیت او را مورد لطمه و صدمه قرار میدهد مثلاً میگوید فلانآدم، شخصی خسیس و پست است و یا اصلاً رویه و مرام او این است که در این صورت کار خاصی را به او نسبت نداده، بلکه اتهام را به شخصیت او متوجه ساخته است و هر چند که نسبت دادن کار به دیگری تهمت است و دارای عواقب بد، ولی آنچه که خطرناکتر و عواقب بد دنیایی و آخرتی در پیدارد آن است که شخصیت انسانی را از چشم دیگران بیاندازد و وقتی که او را می بینند، درباره مرام و رویه و روحیه او قضاوت بد داشته باشند. به نظر می رسد عاملی که در لحظه نخست ایمان را از بین می برد، آن نوع تهمتی است که شخصیت انسانها را هدف بگیرد.
بسیاری اوقات انسان ها در راه وصول به ایمان شوق و رغبت نشان میدهند و با هرزحمتی آن را بدست میآورند و قلب آنان به نور ایمان منور میگردد، حال اگر خواسته باشند از آثار و ثمرات فراوان آن بهره مند باشند، باید در خود حالت مراقبت ایجاد کنند و نگذارند آنچه که ایمان را فاسد میکند به سراغ آنها بیاید و در واقع مواظب عوامل مخرب و آفتهای ایمان باشند، بنابراین هر چند که به دست آوردن ایمان سعادتی است بلند مرتبه که شاید بسیاری از آن محروم باشند لیکن سعادت برتر آن است که بتوان آن را حفظ و نگهداری کرد از آنچه گفته آمد توجه انسان به دو نکته مهم در باره لزوم مراقبت و نگهداری جلب میشود:یکی داشتن برنامه جهت نگهداری،تا سرمایه حفظشود و زحمت ها به هدر نرود،دوّم داشتن هدف در حفظ و نگهداری.مثلاً هدف از ساخت منزل، استفاده و سکونت در آن است و نگهداری آن موجب رسیدن به هدف است و در باب ایمان نیز انسان می تواند با داشتن و حفظ آن به کمالات دست یابد،به رضوان اللّه برسد و به لقاءالله نائل گردد، این هدف ها تنها در سایه داشتن ایمان و نگهداری آن میسّر است.
به این که انسان به فکر و اندیشه حفظ ایمان باشد و از عوامل مخرب جلوگیری کند، مراقبت میگویند، پس لازمه بهرمندی از آثار و ثمرات ایمان، مراقبت است. در روایات، ائمه(ع) چندین عامل را بیان کردهاند که باعث از بین رفتن ایمان می شود. آن عوامل که ما در ذیل به طور اختصار به مفهوم و ارتباط آنها خواهیم پرداخت، عبارتند از:
1. غیبت؛2. حسد؛3. تهمت؛4. کذب؛5. تعصب؛6. سوءخلق؛7. طمع.
1. غیبت
یکی از رفتارهای زیان بار که موجب از بین رفتن ایمان میشود، غیبت کردن از دیگران است و غیبت عبارت از این است که: انسان به قصد اینکه آبروی فردی را ببرد،سخنی را میگوید و یا مطلبی را مینویسد و یا با اشاره شخصیت فردی و اجتماعی شخصی را تخریب میکند.
برای غیبت عواقب بسیار بد و زیانآوری در روایات آمده است که از همه آنها اگر صرف نظر کنیم از آن نمی توان گذشت و برای کمتر گناهی چنین اثر مهلکی آورده شده و آن این است که فردی را در قیامت میآورند و نامه اعمالش را به او نشان می دهند و آن فرد کارهایی را در نامه اعمال میبیند که به هیچ وجه آنها را مرتکب نشده و لذا اعتراض می کند که این نامه عمل من نیست و این اعمال به هیچ وجه به من مربوط نمیشود و فرشتگان به او میگویند: این اعمال را شما انجام ندادهاید، ولی شما از فردی که این گناهان را مرتکب شده بود ،غیبت کردید و غیبت باعث این شد که اعمال زشت او به نامه عمل شما بیاید و فرد دیگری نیز نامه عمل خود را میگشاید و می بیند عجب کارهای خوبی در نامه اعمال او وجود دارد: مثل رفتن به حج، عمره و کارهای صالح بسیار نیک و شایسته و او نیز منکر میشود که این نامه عمل او باشد و میگوید: در اینجا اشتباهی صورت گرفته و نامه عمل یکی از بندههای خوب به دست او داده شده است. در اینجا فرشتگان به او میگویند، این اعمال خوب وشایسته مربوط به فلان مؤمن است که در دنیا با زحمت آنها را انجام داده لیکن چون غیبت شما را کرده، موجب شده که اعمال از نامه عمل او محو و در نامه عمل شما ثبت گردد.
پس انسانی که اعمال صالح انجام میدهد شایسته است که به آنها دل خوش کند و قطعاً آنها موجب نجات از عذاب میشوند به شرط آنکه آن اعمال برای اوبماند. اگر غیبت کسی را کرد دیگر نمیتواند امیدی به آن اعمال داشته باشد.
حال چرا غیبت موجب از بین رفتن ایمان میشود؟دلیلش آن است که انسان با خلق خدا هر رفتاری داشته باشد، خداوند نیز با او همان رفتار را خواهد داشت و کسی که غیبت میکند چون طرف را از چشم دیگران میاندازد و خود او نیز از چشم خدا می افتد و چون آبروی او را می برد ایمان که باعث آبرومندی انسان پیش خداوند است و نور مؤمن است از او گرفته می شود.
پس دو اثر عمده و اساسی برای غیبت یادآور شدیم. اول اینکه؛ غیبت اعمال صالح انسان ر نابود میسازد. دوم اینکه؛ غیبت موجب از بین رفتن ایمان و نورانیت از دل میشود و قلب او را ظلمانی میسازد.و غیبت تیغ برّانی است که اعمال خوب و ایمان را یکجا از بین میبرد و آن چراغ افروخته را خاموش و کورههای ظلمت را به انسان وارد می سازد و با لحاظ مطلب فوق می توان حتی غیبت را خطرناکتر از ریا دانست؛ زیرا کسی که عملی را برای نمایاندن به دیگران به جا میآورد موجب آن است که خود آن عمل هیچ ثوابی نداشته باشد؛ اما به سایر اعمال صدمهای وارد نمیسازد. فرض کنید فرد پنجاه عمل خوب دارد که خداوند آنها را در صندوق اعمال صالحِ شخص حفظ میکند اگر چند کار ریایی هم داشته باشد. این کارها صدمه و زیانی به آن کارهای خوب وارد نمی کند اما غیبت چهره خطرناک و بسیار وحشتآور دارد موجب میشود سایر اعمال خوب انسان نابود شود و در جای خود نماند و به پرونده عمل فردی که مورد غیبت قرار گرفته،منتقل شود و یا بدتر از آن اینکه اعمال زشت آن طرف به پرونده عمل این شخص منتقل گردد. این مطلب انسان را تکان میدهد و به حالت مراقبت و پرهیز وامیدارد.
2. تهمت
مفهوم تهمت نزدیک به معنای غیبت است؛ زیرا غیبت آن بود که با برملا کردن عیب کسی بخواهیم او را از چشم دیگران بیاندازیم،حال اگر آن عیب در طرف باشد، گفتن آن میشود غیبت و اگر نباشد، تهمت خواهد بود.
پس تهمت را میتوان چنین گفت: کار ناشایستی را به دیگری نسبت میدهد، در حالی که آن عیب و ایراد در او نیست و این تهمت از قدرت تخریبی بالایی برخوردار است که میتواند ایمان را در اولین لحظه از بین ببرد.
امام صادق(ع)می فرماید: هنگامی که مؤمنی به برادر دینی خود تهمت میزند، ایمان در قلب او از بین میرود، همچنانکه نمک در آب حل میشود.
در باب تهمت نکته قابل توجه این است که گاهی انسان کاری را به فردی نسبت میدهد که او انجام نداده است و گاهی شخصیت طرف را بد ترسیم میکند و می گوید روش و رویه و روحیه فلان شخص اینگونه است که … در واقع شخصیت او را مورد لطمه و صدمه قرار میدهد مثلاً میگوید فلانآدم، شخصی خسیس و پست است و یا اصلاً رویه و مرام او این است که در این صورت کار خاصی را به او نسبت نداده، بلکه اتهام را به شخصیت او متوجه ساخته است و هر چند که نسبت دادن کار به دیگری تهمت است و دارای عواقب بد، ولی آنچه که خطرناکتر و عواقب بد دنیایی و آخرتی در پیدارد آن است که شخصیت انسانی را از چشم دیگران بیاندازد و وقتی که او را می بینند، درباره مرام و رویه و روحیه او قضاوت بد داشته باشند. به نظر می رسد عاملی که در لحظه نخست ایمان را از بین می برد، آن نوع تهمتی است که شخصیت انسانها را هدف بگیرد.