آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

قرآن مجید به منظور استفاده همگانى از رهنمودهایش و درک حقایقش، در بیان مفاهیم و معانى بلند خود و ابلاغ پیام‏هایش، شیوه‏هاى خاصى به کار برده و با قالب و شکل‏هاى متنوعى، با مردم ارتباط برقرار کرده است . یکى از شیوه‏هاى جالب قرآن در بیان مطالب خود، این است که پیش از بیان مطلب، مخاطب خود را ندا مى دهد و با عنوان متناسبى از او نام مى‏برد .
زبان آشناى فطرت
قرآن کریم کتابى است جهانى که به منظور هدایت تمام انسانها از سوى خداوند عالى و حکیم بر پیامبر هادى و امین صلى الله علیه و آله نازل شده است و به گونه‏اى با مردم سخن مى‏گوید که همگان از فهم آن بهره و نصیبى دارند .
خداوند سبحان به منظور جذب تمام انسان‏هایى که در پهنه زمین و گستره زمان به سر مى‏برند، آن را کتابى آسان و قابل فهم براى همگان معرفى مى‏کند: «و لقد یسرناالقرآن للذکر فهل من مدکر» (1) «ما قرآن را براى تذکر آسان ساختیم، آیا کسى هست که متذکر شود؟!» . و این آسانى به دلیل گویایى عبارات و آشنا بودن پیام آن با زبان فطرت و دل است نه آنکه کتابى سبک و بى‏مغز است، بلکه سخنى استوار و پر مغز است، ولى در عین حال به دلیل هماهنگى و آشنایى با فطرت انسان، فهمیدن آن و بهره‏مندى از آن براى همگان آسان است، لذا به منظور استفاده همگانى از رهنمودهایش و درک حقایقش، در بیان مفاهیم و معانى بلند خود و ابلاغ پیام‏هایش، شیوه‏هاى خاصى را به کار برده و با قالب و شکل‏هاى متنوعى با مردم ارتباط معنوى بر قرار کرده است (2) .
یکى از شیوه‏هاى قرآن در بیان مطالب خود این است که پیش از بیان مطلب، مخاطب خود را ندا مى‏دهد و از او نام مى‏برد . معلوم است که این روش از نظر روانى تاثیر زیادى در مخاطب دارد و او را به اندیشیدن و تفکر در محتواى خطاب و مطلب ارائه شده، وادار مى‏سازد .
این موضوع در علوم تربیتى و روانشناسى روشن شده که وقتى متکلم نام مخاطب را به صورت خطاب و ندا بیان کند، توجه مخاطب یا شنونده به سخن گوینده جلب مى‏شود و او را از حواس‏پرتى و عدم توجه به سخن نجات مى دهد .
وقتى به هنگام خطابه و سخنرانى کسى را منادا قرار دهیم، با تمام حواس به سخن گوینده توجه کرده و پیام او را دریافت مى‏کند .
به هر حال ذکر نام یا صفت‏شنونده در سخن گوینده یکى از شیوه‏هاى تجربه شده براى جلب توجه اوست (3) . قرآن کریم که در بر گیرنده احکام و دستورات کامل‏ترین دین الهى است، شیوه بیان بسیارى از احکام و حکم در آن به صورت خطاب است و بهترین و زیباترین شاهد این موضوع، وجود نداهاى فراوان در قرآن کریم است . برخلاف کتابهاى علمى، فلسفى و یا قانونى که مسائل و مضامین آن‏ها به صورت عبارات و گزارش‏هاى خبرى بیان مى‏شود، در بسیارى از آیات قرآن خطاب‏هایى مانند: «یا ایهاالذین آمنوا) ، (یا ایها الناس‏» ، «یا ایها الرسول‏» ، «یا عباد» و ... یافت مى‏شود .
در قرآن کریم اگرچه بسیارى از مفاهیم و احکام و داستان‏ها به صورت قضیه و خبر بیان مى‏شود، ولى روح آن انشاء و خطاب است نه گزارش .
بهره‏گیرى از شیوه خطاب و ندا ثمراتى به دنبال دارد، مانند این که خداوند مردم را متوجه کلام وحى مى‏کند، به آنها شخصیت مى‏دهد و از آنان انسانهایى متعهد و مسوؤل مى‏سازد . دیگر این‏که، خداوند با خطاب و ندا، لذت حضور در حریم و محضر خود را به مخاطبان مى‏چشاند تا هنگام فراگیرى حقایق، معارف در قلب آنان مستقر شود و هنگام عبادت عملى، خستگى در آنان اثر نکند .
از اینرو امام صادق علیه السلام فرمودند: «لذتى که در نداى الهى است، خستگى و رنج عبادت را برطرف مى‏کند» (4) . اینجاست که انسان خود را در محضر مولاى خویش مشاهده مى‏کند و دیگر فاصله‏اى میان او و خدا نیست و خداى سبحان همواره به او نزدیک است: «... نحن اقرب الیه من حبل الورید» (5) . «... ما به او از رگ قلبش نزدیک‏تریم!» .
کیفیت‏خطاب و وسعت آن
نداهاى الهى در قرآن گاهى با واسطه است مانند: «قل یا ایها الکافرون‏» (6) «بگو: اى کافران!» . که خداوند پیامبر اکرم را مخاطب و واسطه میان کلام خود و مردم قرار داده است و پیام خود را از طریق آن حضرت به مردم مى‏رساند و گاهى بدون واسطه است مانند: «... یا موسى لا تخف انى لا یخاف لدى المرسلون‏» (7) «... اى موسى! نترس، که رسولان در نزد من نمى‏ترسند!» . البته این ندا در لفظ، بدون واسطه است وگرنه در نزول تمام آیات قرآن، پیامبر واسطه میان کلام وحى و مردم بوده است .
نداى بى‏واسطه نشانه آن است که بین خداى سبحان و انسان رابطه‏اى مستقیم وجود دارد و خداوند انسان را به‏طور مستقیم مورد لطف قرار مى‏دهد، ولى انسان غافل یا جاهل به سوء اختیار خود، رابطه خویش با خدا را قطع یا ضعیف مى‏کند و از لطف الهى محروم مى‏شود . نداها و خطاب‏هاى قرآن اختصاص به زمان و افراد خاصى ندارد، بلکه در همه دوره‏ها و براى همه اعصار و نسل‏ها زنده و حاضر است .
از این رو گفتن «لبیک‏» هنگام خطاب (یا ایها الذین آمنوا) از آداب تلاوت قرآن است و این نشانه مستقیم و زنده‏بودن نداهاى قرآنى است وگرنه لبیک گفتن به ندایى که زمانش سپرى شده باشد، نمى‏تواند جدى و از روى حقیقت‏باشد . پس نداى بى‏واسطه (یا ایها الناس) نشانه رابطه ناگسستنى عبد و مولاست و تا از طرف انسان این رابطه قطع یا ضعیف نشود، از طرف خداوند همچنان پابرجاست (8) . هر ندا و خطابى به اندازه دید منادى و مخاطب وسعت دارد و منادى گاهى انسان است که با چشم ظاهر، تنها حاضران را مى‏بیند و به آنان خطاب مى‏کند . و گاهى خداوند سبحان است که انسان‏هاى آینده را نیز مى‏بیند . و به آنان خطاب مى‏کند .
حضرت على علیه السلام مى‏فرماید: خداوند پیش از تحقق معلوم، عالم بوده است: «عالم اذ لا معلوم‏» (9) «عالم بوده، آنگاه که معلومى وجود نداشت‏» .
از آنجا که همه انسان‏هاى کنونى و آینده مشهود خداوند هستند، نداهاى قرآنى همه آنان را در بر مى‏گیرد . خطاب (یا ایها الناس) مانند خطاب‏هاى عادى نیست، بلکه دعوتى است همگانى که شامل مؤمنان، کافران، منافقان، اهل کتاب و ملحدان نیز مى‏شود ولى بعد خطاب متفاوت است (10) .
مراتب خطاب
خطاب‏هاى قرآنى داراى اوج و حضیض و نیز داراى مراتب متوسط است; پایین‏ترین آن، تعبیر «یا ایها الناس‏» است (11) که در قرآن حدود بیست‏بار تکرار شده و یک خطاب جامع و عمومى است و نشان مى‏دهد که قرآن مخصوص نژاد و قبیله و قشر خاصى نیست، بلکه همگان را در این دعوت شرکت مى دهد (12) . در منطق قرآن وقتى مخاطبان، توده مردم هستند، خداوند ربوبیت‏خویش را در قالب ذکر نعمت‏هاى مادى و ظاهرى بیان مى‏کند; نعمت‏هایى که حیوانات نیز با انسان در بهره‏بردارى از آن شریکند (13) و با تعبیرهاى لطیفى مانند: «کلوا و ارعوا انعامکم ...» (14) «هم خودتان بخورید، و هم چهارپایانتان را در آن به چرا ببرید! ...» . یا «متاعا لکم و لانعامکم‏» (15) «تا وسیله‏اى براى بهره‏گیرى شما و چهارپایانتان باشد!» . از آنها یاد مى‏کند .
مرحله متوسط خطاب «یا ایها الذین آمنوا» و بالاتر از آن «اولى العلم‏» و «اولى‏الابصار» است که مخاطب خداوند، مؤمنان هستند . بنابراین خداوند ربوبیت‏خود را در قالب ذکر نعمت‏هاى معنوى و باطنى مانند: ارسال رسل، انزال کتب، نبوت، امامت، ولایت و ... بیان مى‏کند که انسان در این مرحله از خطاب در ردیف فرشتگان قرار مى‏گیرد (16) ; چنانکه در آیه شریفه (شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکة و اولوالعلم قائما بالقسط . .). (17) «خداوند، (با ایجاد نظام واحد جهان هستى) گواهى مى‏دهد که معبودى جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش، (هرکدام به گونه‏اى بر این مطلب) گواهى مى‏دهند، درحالى که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد ...» . که سخن از شهادت بر وحدانیت‏حق است، انسان در ردیف فرشته قرار گرفته است . و بالاخره عالى‏ترین مرحله خطاب و ندا «یا ایها الرسول‏» و «یا ایها النبى‏» است که وجود مقدس پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مورد خطاب خداى سبحان قرار گرفته است .
رایج ترین ندا و خطاب در قرآن
معمول‏ترین خطاب در قرآن کریم همان خطاب به مؤمنان است که با تعبیر (یا ایها الذین آمنوا . .). شروع مى‏شود . این تعبیر در قرآن کریم هشتاد و هفت مورد ذکر شده که نخستین آن آیه (یا ایها الذین آمنوا لا تقولوا راعنا و قولوا انظرنا واسمعوا . .). (18) و آخرین آن آیه (یا ایها الذین آمنوا توبوا الى الله توبة نصوحا) (19) مى‏باشد .
این تعبیر منحصرا در آیاتى است که در مدینه نازل شده است و در آیات مکى اثرى از آن نیست; شاید به این دلیل که با هجرت پیامبر صلى الله علیه و آله به مدینه وضع مسلمانان تثبیت‏شد و به صورت یک جمعیت ثابت و صاحب نفوذ در آمدند و از پراکندگى نجات یافتند، لذا خداوند آنها را با عبارت «یا ایها الذین آمنوا ...» مخاطب قرار داده است .
این تعبیر ضمنا نکته دیگرى در بر دارد و آن اینکه، حال که شما ایمان آورده‏اید و در برابر حق تسلیم شده‏اید و با خداى خود پیمان اطاعت‏بسته‏اید، باید به مقتضاى این پیمان، به دستورهایى که پشت‏سر این جمله مى‏آید، عمل کنید و به بیان دیگر: ایمان شما ایجاب مى‏کند که این دستور را به کار ببندید .
قابل توجه اینکه، در بسیارى از کتب اسلامى از جمله منابع اهل تسنن، از پیامبر صلى الله علیه و آله چنین نقل شده است که فرمودند: «ما انزل الله آیة فیها «یا ایها الذین آمنوا» الا و على راسها و امیرها» ; (خداوند هیچ آیه‏اى از قرآن که «یا ایها الذین آمنوا» در آن باشد، نازل نکرده مگر اینکه حضرت على علیه السلام رئیس و امیر آن است . یا به عبارت دیگر: یکى از مصادیق بارز و در راس مخاطبان، آیه «یا ایها الذین آمنوا ...» حضرت على علیه السلام است (20) .
وجوه خطاب و ندا
خطاب‏هاى قرآن از لحاظ ساختار و نوع جمله بیشتر در قالب امر، نهى، شرط، تعجب، استفهام، ندا، تمنى، ترجى و خبر بیان شده است .
«ابن الجوزى‏» در کتاب «النفیس‏» خود گفته است که خطاب در قرآن پانزده وجه دارد (21) .
«ابن القیم‏» مى‏گوید:
«در خطاب قرآن دقت کن مى‏بینى پادشاهى که همه چیز از آن اوست، چگونه بندگانش را نصیحت مى‏کند و آنان را به آنچه سعادت و رستگاریشان در آن است، رهنمون مى‏سازد و در آن ترغیب و تشویقشان مى‏کند و خود را با اسمها و صفاتش به آنان معرفى مى‏کند و با نعمت‏ها و لطف‏هایش زمینه دوستى با آنان را فراهم مى‏سازد، نعمت‏هایش را به بندگانش یادآور مى‏شود و آنچه مایه تمامیت نعمتش هست، به آنان امر مى‏کند و از خشم و نقمتش آنان را بر حذر مى‏دارد و دوستان خود را به خاطر کارهاى نیک و اوصاف پسندیده مدح مى‏کند و دشمنانش را به جهت کارهاى بد مذمت مى‏کند و مثل‏ها مى‏زند و دلایل و براهین متنوع مى‏آورد، راستگو را تصدیق مى‏کند و دروغگو را تکذیب، حق را مى‏گوید و راهنمایى مى‏کند و به خانه سلامت در آخرت دعوت مى‏نماید، نعمت‏هایش را تذکر مى‏دهد و از خانه هلاک و عذاب برحذر مى‏دارد . او لطیف‏ترین عتاب‏ها را نسبت‏به دوستانش بیان مى‏کند و در عین‏حال لغزشهایشان را مى‏بخشد و گناهانشان را مى‏آمرزد و از هر اندوهى نجاتشان مى‏دهد و اوست ولى آنان که جز او ولى و یاورى ندارند و او بهترین مولى و بهترین یاور بندگان خویش است‏» (22) .
دیگر علماى علوم قرآنى گفته‏اند که خطاب‏هاى قرآن بر بیش از سى وجه است که ذیلا به اکثر آنها اشاره مى‏کنیم:
1 . خطاب عام که منظور از آن عموم مردم است: «یا ایها الناس انا خلقناکم ...» (23) .
2 . خطاب خاص که منظور از آن، فرد، یا گروهى خاص است: «یا ایها الرسول بلغ ...» (24) .
3 . خطاب جنس، مانند «یا ایها الانسان ما غرک . .» (25) .
4 . خطاب نوع، مانند: «یا بنی اسرائیل اذکروا ...» (26) .
5 . خطاب عین، مانند: «یا موسى لا تخف ...» (27) .
6 . خطاب مدح، مانند: «یا ایها الذین آمنوا استعینوا بالصبر و الصلاة ...» (28) .
7 . خطاب ذم، مانند: «یا ایها الذین کفروا لا تعتذروا الیوم ...» (29) .
8 . خطاب تکریم، مانند «یا ایها النبی اتق الله . .» (30) .
9 . خطاب خشم، مانند: «ذق انک انت العزیز الکریم‏» (31) .
10 . خطاب اهانت، مانند: «... کونوا قردة خاسئین‏» (32) .
11 . خطاب جمع با لفظ مفرد، مانند «یا ایها الانسان انک کادح ...» (33) .
12 . خطاب مفرد با لفظ جمع، مانند: «یا ایها الرسل کلوا من‏الطیبات‏» (34) . که این خطاب به پیامبر صلى الله علیه و آله است‏به تنهایى; زیرا که هیچ پیامبرى معاصر و بعد از آن حضرت نبوده است .
13 . خطاب فرد به لفظ دو، مانند: «القیا فی جهنم‏» (35) . که خطاب به نگهبان جهنم است .
14 . خطاب به دو تن با لفظ مفرد، مانند: «فمن ربکما یا موسى‏» (36) . یعنى یا موسى و یا هارون، و در آن دو وجه است .
یکى این که فرعون خطابش را به تنهایى متوجه موسى گردانید تا پرورش دادنش را یادآور شود . دوم این که او صاحب رسالت و معجزات بوده و هارون به تبع آن حضرت قرار داشته است .
15 . خطاب تهییج، مانند: «و على الله فتوکلوا ان کنتم مؤمنین‏» (37) .
16 . خطاب مهربانى، مانند: «یا عبادی الذین اسرفوا ...» (38) .
17 . خطاب محبت، مانند: «یا بنی انها ان تک ...» (39) .
18 . خطاب تعجزى، مانند: «فاتوا بسورة ...» (40) .
19 . خطاب تشریف و آن در هر جاى قرآن که با خطاب «قل‏» آمده باشد .
20 . خطاب تکوینى، مانند: «ثم استوى الى السماء و هی دخان فقال لها و للارض ائتیا طوعا او کرها» (41) . که این خطاب، خطاب تکوینى و متوجه مجموعه نظام آفرینش است (42) .
21 . خطاب انعام و یادآورى نعمت، مانند: «کلوا مما رزقکم الله‏» (43) .
22 . خطاب تسویه، مانند: «اصبروا او لا تصبروا» (44) .
23 . خطاب تکذیب، مانند: «قل هلم شهداءکم الذین یشهدون ان الله حرم هذا . .» (45) .
24 . خطاب عبرت، مانند: «انظروا الى ثمره اذا اثمر ...» (46) .
25 . خطاب تعجب، مانند: «اسمع بهم و ابصر . .» (47) . و خطاب‏ها و نداهاى دیگر (48) .
پى‏نوشت:
1) قمر: 17 .
2) سیرى در علوم قرآنى: یعقوب جعفرى، ص‏193 .
3) همان: 235 .
4) تفسیر تسنیم: آیة‏الله جوادى آملى، ج‏2، ص‏356 .
5) ق: 16 .
6) کافرون: 1 .
7) نمل: 10 .
8) تسنیم: ج‏2، ص‏357 - 358 .
9) نهج‏البلاغه: خطبه‏152، بند5 .
10) ماخد قبل: 359 .
11) تفسیر قرآن در قرآن، آیة‏الله جوادى آملى، ج‏1، ص‏255 .
12) تفسیر نمونه، ج‏1، ص‏117 .
13) تسنیم، ج‏2، ص‏395 .
14) طه: 54 .
15) عبس: 32 .
16) تسنیم، ج‏2، ص‏395 .
17) آل‏عمران: 18 .
18) بقره: 104 .
19) تحریم: آیه 80 .
20) تفسیر نمونه: ج‏1، ص‏386 - 387 .
21) ترجمه الاتقان فى علوم القرآن، سیوطى، ج‏2، ص 111 .
22) همان، ص 117 - 118 .
23) حجرات: 13 .
24) مائده: 67 .
25) انفطار: 6 .
26) بقره: 47 . (همان، ص 111 - 112 .
27) نمل: 10 .
28) بقره: 153 .
29) تحریم: 7 .
30) احزاب: 1 .
31) دخان: 49 .
32) بقره: 65 .
33) انشقاق: 6 .
34) مؤمنون: 51 . (قرآن ثقل اکبر، سید على کمالى، ص 367، 368 .
35) ق: 24 .
36) طه: 49 .
37) مائده: 23 .
38) زمر: 53 .
39) لقمان: 16 .
40) بقره: 23 . (ماخذ قبل، ص 115 - 116 .
41) فصلت: 11 .
42) تسنیم، ج‏2، ص 358 .
43) مائده: 88 .
44) طور: 16 .
45) انعام: 150 .
46) انعام: 99 .
47) مریم: 38 .
48) الاتقان فى علوم القرآن، ج‏2، ص 258 - 260 .

تبلیغات