خودی و بیگانه
آرشیو
چکیده
متن
انسان موجودی اجتماعی است و اجتماعی بودن، بخش جدایی ناپذیری از شخصیت اوست.همواره در حال گرایش به افراد یا گروههاست.اما این گرایش و پذیرش،باید با حالتی دیگر تعدیل شود.برای ایجاد موازنه بین «پذیرش و وازنش» دیگران، با دو تیپ افراد به نام «اهل و نااهل» روبرو میشویم.بر اساس هدف، مکتب، بینش و فرهنگ ،بعضی را اهل میدانیم و بعضی را بیگانه.از اغیار، خلوت و دوری و با یار، الفت میجوییم.
خلوت از اغیار باید، نی زیار پوستین بهر دی آمد نی بهار1
اهل و نا اهل همواره در صف و جناح شناخته شدهای نیستند.باید به دقت آنها را شناسایی کرد و سپس بر اساس اصول شناخته شده،وارد ارتباط و داد و ستد با آنان شد.شیطان که شناخته شدهترین دشمن است،برای حضرت آدم و حوا سوگند یاد کرد که من «خیرخواه» شما هستم؛و توانست آنها را بفریبد و موجب شود که از زندگی در بهشت محروم شوند.«و قاسمهما انّی لکما لمنَ النّاصحینُ».(سوره اعراف، آیه 21)
و حال آن که خدای متعال به آنان هشدار داده بود که «انّ الشّیطان لکما عدوُّ مُبین؛شیطان برای شما دشمن آشکار است».(سوره اعراف، آیه 22) «فاتّخذوه عدوّّاً؛ پس شما هم او را دشمن خود قرار دهید».(سوره فاطر، آیه 6)چه بسا بسیاری از بیگانگان و شیاطین آدم نما ،در مسیر زندگی ما قرار داشته باشند و ما از خطر آنها غافل باشیم:
ای بـسا ابلیـس آدم روی هـست پس به هر دستی نشاید داد دست
یکی از مهمترین خدمات دین به انسان، معرفی دوست و دشمن واقعی و خودی و بیگانه است.بسیاری ازمعیارهای این دو،در آموزههای دینی ما تعریف شدهاند.هم زبانی و هم وطن بودن، خویشاوندی نسبی و سببی و هم نژاد بودن و خلاصه مشترکات قهری و جبری، برای «اهل بودن» کافی نیست، بلکه ایمان به خدا، تقوا و اعمال صالح است که میتواند بین انسانها، خویشاوندی واقعی برقرار کند.بر همین اساس حضرت ابراهیم (ع) فرمود:«فَمَن تَبِعَنی فَانّهُ منّی،هر کس از من پیروی کند از من است».(سوره ابراهیم، آیه 36)
گـر ز بغـداد و هـری یا از ری انـد بی مزاج آب و گل، نسل وی اند2
قرآن کریم این واقعیت را به گونهای صریح، به انسان گوشزد کرده است که شما انسانها پس از هبوط در زمین در جناحها و جبهههای مختلف و متعارض قرار میگیرید و با یکدیگر دشمنی میورزید:«و قُلنا اهبطوا بعضُکُم لبعضٍ عدُوُّ و لکم فی الارض مستقرُّ و متاع الی حین؛به آنها گفتیم:«همگی (به زمین) فرود آیید، در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود و برای شما در زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.(سوره بقره، آیه 36)
همراهی با راستگویان
قرآن کریم با توجه به اوصاف گروههای اجتماعی میفرماید:
«یا ایها الّذین آمنوا اتّقو اللّه و کونوا مع الصّادقین؛(سوره توبه، آیه 119) در تفسیر این آیه آمده است:«کونوا مع الصّادقین؛ یعنی مع محمد و اهل بیته(ع) 3 ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقین باشید».
هر که خواهد همنشینی خد گـونشینـد در حضـور اولیا4
صدق از نشانههای ایمان است و کذب ضد آن .هماهنگ بودن نیت، قول و عمل در امور دینی، در تعیین مرزهای خودی و بیگانه،اهمیت فراوانی دارد.و همراهی با گروه صادقان، بهترین گزینه برای انسان هدفدار است.
ایمان، عامل برادری
از منظر قرآن کریم، دینداران واقعی، با هم برادر هستند و هم دینان باید بکوشند این برادری پایدار بماند و در صورت لزوم،این رابطه اصلاح شود.«انّما المؤمنون اخوةفاصلحوا بین اخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛مؤمنان برادر یکدیگرند،پس دو برادر خود را، صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید».(سوره حجرات، آیه 10)
بیگانگان
در تاریخ زندگی پیامبران الهی، چهرههایی را می بینیم که پیوند خویشاوندی و نسبی آنها به بیگانگی گرایید و این نسب بدون تناسب، سودی به حالشان نداشت.
نسب چه بود؟تناسب را طلب کن به حق رو آور و ترک نسب کن5
نوح و کنعان
داستان پسر نوح، بسیار عبرت انگیز است.قرآن واقعه را این گونه گزارش میکند.
نوح گفت:به نام خدا بر آن کشتی سوار شوید و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او کنید که پروردگارم آمرزنده و مهربان است و آن کشتی آنها را از میان امواجی همچون کوهها حرکت میداد.در این هنگام نوح فرزندش را که در گوشهای بود صدا زد:پسرم همراه ما سوار شو، و با کافران مباش.گفت:به زودی به کوهی پناه میبرم که مرا از آب حفظ میکند.نوح گفت:امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند.در این هنگام، موج، در میان آن دو حائل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت و… نوح به پروردگارش عرض کرد:«پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛و تو از همه حکم کنندگان برتری».
خدا فرمود:«ای نوح! پسر تو از اهل تو نیست؛او عمل غیر صالحی است[فرد ناشایستهای است] پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه، من به تو اندرز میدهم که از جاهلان نباشی.»
مولوی داستان نوح و کنعان را به نظم در آورده است:
نـوح گفـت ای پـادشـاه بـردبـار مر مرا خر مرد و سیلت بـرد، بـار
وعــده کـردی مـر مـرا تـو بـاره که بیــابد اهـلت از طــوفان ره
دل نـهادم بر امیـدت من، سلیم! پس چرا بر بود سـیل از من گلیم؟
گفت او از اهل و خویشانت نبود خود ندیدی تو سپیـدی او کبـود؟
چون که دندان تو کرمـش در فتـاد نیست دندان،بر کنش ای اوستاد
تــا کــه باقـی تن نگـردد زار ازو گر چه بود آن تو، شو بیزار ازو.6
قطع خویشاوندی در قیامت
در سوره مؤمنون می خوانیم:«فاذا نُفخ فی الصّور فَلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتساءلون؛پس آن گاه که در صور دمیده شود، در آن روز نه میانشان خویشاوندی است، نه از حال یکدیگر سؤال میکنند».(سوره مؤمنون،آیه101)
ناصر خسرو میگوید:
چون از آن روز بر نیندیشی
که بریده شود در او انساب؟
مقامی که به ستمگران نمیرسد
درباره مقام امامت حضرت ابراهیم آمده است:«و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّی جاععلک للنّاس اماماً قال و من ذرّیتی قال لاینال عهدی الظالمین؛ به خاطر آورید هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود، و او به خوبی از عهده آزمایشها برآمد».(سوره بقره،آیه 104)
خداوند به او فرمود:«من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.»ابراهیم عرض کرد:«از دودمان من (نیز امامانی قرار بده.)» خداوند فرمود:پیمان من به ستمکاران نمیرسد.و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقام هستند.
ابراهیم و آزر
یکی دیگر از نمونههای «خویشاوندی»، ابراهیم خلیل و آزر بت تراش است.بر اساس اعتقاد شیعه، آزر، عموی حضرت ابراهیم (ع) بود و او را سرپرستی میکرد.اما هنگامی که ابراهیم (ع)، از هدایت او ناامید شد، از او بیزاری جست.چرا که سازش بین ابراهیم خلیل و آزر بت ساز، محال است،همچنان که بین راهزن و راهنما سازش نیست.
چون تولد ساخـت با آزر، خلیـل؟ چون تواند ساخت با رهزن، دلیل؟7
«و ما کان استغفار ابراهیم لأبیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلمّا تبین له انّه عَدوّ لله تَبَرَّأَ منه إنَّ ابراهیم لاوّاه حلیم؛ و استغفار ابراهیم برای[عمویش آزر]،فقط به خاطر وعدهای بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند)؛اما هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست، به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.(سوره توبه آیه 114)
آسیه و فرعون
بین فرعون و آسیه پیوند زوجیت برقرار بود.بدیهی است که آسیه همچون هر شهبانوی دیگر در کاخ پادشاهی و قصر نعمتهای دنیوی زندگی میکرد و اگر «چشم پایان بین» نداشت باید به همان نعمتهای رنگارنگ ظاهری دل خوش میکرد.
اما او با چشم باطن بین خود، آن جلوهها را، جهنمی بیش نمیدید:
هسـت زاهـد را غــم پایـان کـار تا چـه باشـد حـال او روز شمار؟
گر همی خواهی سلامت از ضرر چشـم ز اول بنـد و پایـان را نـگر8
این زن در دربار ستم و کبر فرعونی، اسوه پرچمداران توحید شد.
«ضَرَبَ اللّهُ مثلاً للّذین آمنوا إمرت فرعون اذ قالت ربِّ ابن لی عِندَکَ بیتاً فی الجنةِ و نَجِّنی مِن فِرعونَ و عَمَلِهِ و نَجِّنی مِن القومِ الظالمین؛خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثال زده است، در آن هنگام که گفت:«پروردگارا!خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات بده و مرا از گروه ستمگران، رهایی بخش!»(سوره تحریم،آیه 11)
برادران بیگانه صفت
داستان یوسف و برادران او چنان مشهور است که نیازی به تفصیل آن نیست؛ یکی از عبرتهای این داستان این است که حسد، اهل را به نااهل و انسان دانا و حکیم را به ابوجهل و برادر را به بیگانه تبدیل میکند:
ای بــسا اهل، از حسد نا اهل شد
بوالحکم نامش بد و بوجهل شـد9
1.مثنوی معنوی، دفتر 2، بیت 25.
2.هری:نام شهری در استان خراسان قدیم.
3.بحارالانوار، ج24، ص 33.
4.مثنوی معنوی، دفتر 2، بیت 2163.
5.شیخ محمود شبستری، گلشن راز.
6.مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 5 ـ 1331.
7.دلیل:راهنما.
8.مثنوی معنوی دفتر ششم بیت 1360.
9.مثنوی معنوی دفتر پنجم، بیت 4066.
خلوت از اغیار باید، نی زیار پوستین بهر دی آمد نی بهار1
اهل و نا اهل همواره در صف و جناح شناخته شدهای نیستند.باید به دقت آنها را شناسایی کرد و سپس بر اساس اصول شناخته شده،وارد ارتباط و داد و ستد با آنان شد.شیطان که شناخته شدهترین دشمن است،برای حضرت آدم و حوا سوگند یاد کرد که من «خیرخواه» شما هستم؛و توانست آنها را بفریبد و موجب شود که از زندگی در بهشت محروم شوند.«و قاسمهما انّی لکما لمنَ النّاصحینُ».(سوره اعراف، آیه 21)
و حال آن که خدای متعال به آنان هشدار داده بود که «انّ الشّیطان لکما عدوُّ مُبین؛شیطان برای شما دشمن آشکار است».(سوره اعراف، آیه 22) «فاتّخذوه عدوّّاً؛ پس شما هم او را دشمن خود قرار دهید».(سوره فاطر، آیه 6)چه بسا بسیاری از بیگانگان و شیاطین آدم نما ،در مسیر زندگی ما قرار داشته باشند و ما از خطر آنها غافل باشیم:
ای بـسا ابلیـس آدم روی هـست پس به هر دستی نشاید داد دست
یکی از مهمترین خدمات دین به انسان، معرفی دوست و دشمن واقعی و خودی و بیگانه است.بسیاری ازمعیارهای این دو،در آموزههای دینی ما تعریف شدهاند.هم زبانی و هم وطن بودن، خویشاوندی نسبی و سببی و هم نژاد بودن و خلاصه مشترکات قهری و جبری، برای «اهل بودن» کافی نیست، بلکه ایمان به خدا، تقوا و اعمال صالح است که میتواند بین انسانها، خویشاوندی واقعی برقرار کند.بر همین اساس حضرت ابراهیم (ع) فرمود:«فَمَن تَبِعَنی فَانّهُ منّی،هر کس از من پیروی کند از من است».(سوره ابراهیم، آیه 36)
گـر ز بغـداد و هـری یا از ری انـد بی مزاج آب و گل، نسل وی اند2
قرآن کریم این واقعیت را به گونهای صریح، به انسان گوشزد کرده است که شما انسانها پس از هبوط در زمین در جناحها و جبهههای مختلف و متعارض قرار میگیرید و با یکدیگر دشمنی میورزید:«و قُلنا اهبطوا بعضُکُم لبعضٍ عدُوُّ و لکم فی الارض مستقرُّ و متاع الی حین؛به آنها گفتیم:«همگی (به زمین) فرود آیید، در حالی که بعضی دشمن دیگری خواهید بود و برای شما در زمین تا مدت معینی قرارگاه و وسیله بهره برداری خواهد بود.(سوره بقره، آیه 36)
همراهی با راستگویان
قرآن کریم با توجه به اوصاف گروههای اجتماعی میفرماید:
«یا ایها الّذین آمنوا اتّقو اللّه و کونوا مع الصّادقین؛(سوره توبه، آیه 119) در تفسیر این آیه آمده است:«کونوا مع الصّادقین؛ یعنی مع محمد و اهل بیته(ع) 3 ای کسانی که ایمان آوردهاید از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید، و با صادقین باشید».
هر که خواهد همنشینی خد گـونشینـد در حضـور اولیا4
صدق از نشانههای ایمان است و کذب ضد آن .هماهنگ بودن نیت، قول و عمل در امور دینی، در تعیین مرزهای خودی و بیگانه،اهمیت فراوانی دارد.و همراهی با گروه صادقان، بهترین گزینه برای انسان هدفدار است.
ایمان، عامل برادری
از منظر قرآن کریم، دینداران واقعی، با هم برادر هستند و هم دینان باید بکوشند این برادری پایدار بماند و در صورت لزوم،این رابطه اصلاح شود.«انّما المؤمنون اخوةفاصلحوا بین اخویکم و اتّقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛مؤمنان برادر یکدیگرند،پس دو برادر خود را، صلح و آشتی دهید و تقوای الهی پیشه کنید، باشد که مشمول رحمت او شوید».(سوره حجرات، آیه 10)
بیگانگان
در تاریخ زندگی پیامبران الهی، چهرههایی را می بینیم که پیوند خویشاوندی و نسبی آنها به بیگانگی گرایید و این نسب بدون تناسب، سودی به حالشان نداشت.
نسب چه بود؟تناسب را طلب کن به حق رو آور و ترک نسب کن5
نوح و کنعان
داستان پسر نوح، بسیار عبرت انگیز است.قرآن واقعه را این گونه گزارش میکند.
نوح گفت:به نام خدا بر آن کشتی سوار شوید و هنگام حرکت و توقف کشتی، یاد او کنید که پروردگارم آمرزنده و مهربان است و آن کشتی آنها را از میان امواجی همچون کوهها حرکت میداد.در این هنگام نوح فرزندش را که در گوشهای بود صدا زد:پسرم همراه ما سوار شو، و با کافران مباش.گفت:به زودی به کوهی پناه میبرم که مرا از آب حفظ میکند.نوح گفت:امروز هیچ نگهداری در برابر فرمان خدا نیست مگر آن کس را که او رحم کند.در این هنگام، موج، در میان آن دو حائل شد و او در زمره غرق شدگان قرار گرفت و… نوح به پروردگارش عرض کرد:«پروردگارا! پسرم از خاندان من است؛و وعده تو (در مورد نجات خاندانم) حق است؛و تو از همه حکم کنندگان برتری».
خدا فرمود:«ای نوح! پسر تو از اهل تو نیست؛او عمل غیر صالحی است[فرد ناشایستهای است] پس آنچه را از آن آگاه نیستی از من مخواه، من به تو اندرز میدهم که از جاهلان نباشی.»
مولوی داستان نوح و کنعان را به نظم در آورده است:
نـوح گفـت ای پـادشـاه بـردبـار مر مرا خر مرد و سیلت بـرد، بـار
وعــده کـردی مـر مـرا تـو بـاره که بیــابد اهـلت از طــوفان ره
دل نـهادم بر امیـدت من، سلیم! پس چرا بر بود سـیل از من گلیم؟
گفت او از اهل و خویشانت نبود خود ندیدی تو سپیـدی او کبـود؟
چون که دندان تو کرمـش در فتـاد نیست دندان،بر کنش ای اوستاد
تــا کــه باقـی تن نگـردد زار ازو گر چه بود آن تو، شو بیزار ازو.6
قطع خویشاوندی در قیامت
در سوره مؤمنون می خوانیم:«فاذا نُفخ فی الصّور فَلا أنساب بینهم یومئذ و لا یتساءلون؛پس آن گاه که در صور دمیده شود، در آن روز نه میانشان خویشاوندی است، نه از حال یکدیگر سؤال میکنند».(سوره مؤمنون،آیه101)
ناصر خسرو میگوید:
چون از آن روز بر نیندیشی
که بریده شود در او انساب؟
مقامی که به ستمگران نمیرسد
درباره مقام امامت حضرت ابراهیم آمده است:«و اذا ابتلی ابراهیم ربّه بکلمات فأتمّهنّ قال انّی جاععلک للنّاس اماماً قال و من ذرّیتی قال لاینال عهدی الظالمین؛ به خاطر آورید هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود، و او به خوبی از عهده آزمایشها برآمد».(سوره بقره،آیه 104)
خداوند به او فرمود:«من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم.»ابراهیم عرض کرد:«از دودمان من (نیز امامانی قرار بده.)» خداوند فرمود:پیمان من به ستمکاران نمیرسد.و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایسته این مقام هستند.
ابراهیم و آزر
یکی دیگر از نمونههای «خویشاوندی»، ابراهیم خلیل و آزر بت تراش است.بر اساس اعتقاد شیعه، آزر، عموی حضرت ابراهیم (ع) بود و او را سرپرستی میکرد.اما هنگامی که ابراهیم (ع)، از هدایت او ناامید شد، از او بیزاری جست.چرا که سازش بین ابراهیم خلیل و آزر بت ساز، محال است،همچنان که بین راهزن و راهنما سازش نیست.
چون تولد ساخـت با آزر، خلیـل؟ چون تواند ساخت با رهزن، دلیل؟7
«و ما کان استغفار ابراهیم لأبیه الا عن موعدة وعدها ایاه فلمّا تبین له انّه عَدوّ لله تَبَرَّأَ منه إنَّ ابراهیم لاوّاه حلیم؛ و استغفار ابراهیم برای[عمویش آزر]،فقط به خاطر وعدهای بود که به او داده بود (تا وی را به سوی ایمان جذب کند)؛اما هنگامی که برای او روشن شد که وی دشمن خداست، از او بیزاری جست، به یقین ابراهیم مهربان و بردبار بود.(سوره توبه آیه 114)
آسیه و فرعون
بین فرعون و آسیه پیوند زوجیت برقرار بود.بدیهی است که آسیه همچون هر شهبانوی دیگر در کاخ پادشاهی و قصر نعمتهای دنیوی زندگی میکرد و اگر «چشم پایان بین» نداشت باید به همان نعمتهای رنگارنگ ظاهری دل خوش میکرد.
اما او با چشم باطن بین خود، آن جلوهها را، جهنمی بیش نمیدید:
هسـت زاهـد را غــم پایـان کـار تا چـه باشـد حـال او روز شمار؟
گر همی خواهی سلامت از ضرر چشـم ز اول بنـد و پایـان را نـگر8
این زن در دربار ستم و کبر فرعونی، اسوه پرچمداران توحید شد.
«ضَرَبَ اللّهُ مثلاً للّذین آمنوا إمرت فرعون اذ قالت ربِّ ابن لی عِندَکَ بیتاً فی الجنةِ و نَجِّنی مِن فِرعونَ و عَمَلِهِ و نَجِّنی مِن القومِ الظالمین؛خداوند برای مؤمنان، به همسر فرعون مثال زده است، در آن هنگام که گفت:«پروردگارا!خانهای برای من نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات بده و مرا از گروه ستمگران، رهایی بخش!»(سوره تحریم،آیه 11)
برادران بیگانه صفت
داستان یوسف و برادران او چنان مشهور است که نیازی به تفصیل آن نیست؛ یکی از عبرتهای این داستان این است که حسد، اهل را به نااهل و انسان دانا و حکیم را به ابوجهل و برادر را به بیگانه تبدیل میکند:
ای بــسا اهل، از حسد نا اهل شد
بوالحکم نامش بد و بوجهل شـد9
1.مثنوی معنوی، دفتر 2، بیت 25.
2.هری:نام شهری در استان خراسان قدیم.
3.بحارالانوار، ج24، ص 33.
4.مثنوی معنوی، دفتر 2، بیت 2163.
5.شیخ محمود شبستری، گلشن راز.
6.مثنوی معنوی، دفتر سوم، ابیات 5 ـ 1331.
7.دلیل:راهنما.
8.مثنوی معنوی دفتر ششم بیت 1360.
9.مثنوی معنوی دفتر پنجم، بیت 4066.