تقسیمبندى علوم (1) تقسیمبندی علوم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
ملاکها و معیارهاى تقسیمبندى علوم، طى قرون و اعصار تاکنون، در میان دانشمندان، متفاوت و متغیر بوده است . برخى تقسیمبندىها بر مبناى «غایت» ، و برخى دیگر بر حسب «ابزارى» و «غیر ابزارى» بودن علوم بوده است .
در تمدن اسلامى، در خلال قرنهاى سوم تا نهم هجرى، که علم و معرفت تا حدودى در اوج رشد و ارتقاى خود بود، کتابهائى تالیف یافت که به صورت دائرةالمعارفى، مجموعه معلومات زمان را ارائه مىدادند .
«احصاء العلوم» «فارابى» (م 339) «جوامعالعلوم» «شعیا بن فرینون (م393) «مفاتیحالعلوم» «کاتب خوارزمى» ، «ارشاد القاصد الى اقصى المقاصد» ، «محمد بن ابراهیم سنجارى» (م749)، «مقدمه ابن خلدون» (م 784)، «مفتاح السعادة» ، «طاش کبرى زاده» (م 968)، نمونههایى از این نوع تالیفات بشمار مىروند .
در این کتابها مجموعه علوم موجود در زمان مؤلفان، یادآورى شده و تقریبا همه موضوعات آنها ذکر مىشود بجز دو نفر از مؤلفان نامبرده، چندان تقسیمبندى متعارفى از علوم یادآورى نمىشوند . این مؤلفان، علوم را در سایه یک وحدت مشاهده مىکردند .
«... از وحدت علوم مختلف، به علوم گوناگون، همچون شاخههاى یک درخت نظر مىکردند که رشد مىکند و موافق با ماهیت همین درخت، برگ و بر مىدهد . درستبه همین صورت که شاخه درختى به صورتى نامحدود رشد نمىکند، همینطور هم هر علم باید تا حدى تعلیم شود و از آن تجاوز نکند . مؤلفان قرون وسطائى اسلام، دنبال کردن شاخهاى از علم را در خارج حدود مقرر آن - که نتیجه آن ویران شدن هماهنگى و نسبت میان اشیاء است - کار بیهوده و حتى نامشروع مىدانستند و مىگفتند بدان بماند که یکى از شاخههاى درختبه صورت نامحدود نمو کند و تطور نماید و نظم و آهنگ درخت را بر بیاندازد، وسیلهاى که با آن نسبت و هماهنگى علوم محفوظ بماند . طبقهبندى علوم که دانشمندان مسلمان به آن توجه فراوان داشتند، به این ترتیب چشمانداز هر علمى در داخل طرح کلى معرفت، قرار مىگرفت» (1) .
ملاکهاى تقسیمبندى علوم
معمولا معیارها و ملاکهائى که دانشمندان، علوم را بر مبناى آن تقسیمبندى کرده و علم را بر مبناى آن تعریف مىکنند، عبارت است از «تحدید موضوع، غایت، و روش و متد» .
به وسیلهى یکى از این سه معیار، جایگاه، منزلت و ارزش علمى تعیین مىشود و در نتیجه درجهبندى، تقسیم و مرتبت علم روشن مىگردد (2) .
ولى تنها دانشمندان اسلامى علوم را گاهى از منبع معرفتى (بمانند ابن خلدون) تقسیمبندى کرده و احیانا «غایت» را براى تقسیم علوم مد نظر قرار دادهاند و احیانا چنین به نظر مىرسد که بعضى از مؤلفان، علوم را بر مبناى «ابزارى» (مقدمهاى) و «غیر ابزارى» بودن آن تقسیم کردهاند و بر مبناى آن، مجموعه علوم را در تالیفات خود جمعآورى کردهاند .
شاید «فارابى» ، نخستین کسى باشد که به تقسیمبندى علوم از این راه دست زده است . او، در کتاب «احصاء العلوم» خود گرچه در مقام شمارش مجموعه علوم معروف زمان خود بوده و به همین جهت «معلم دوم» لقب گرفته است (3) . که به مجموع علوم زمان خود آگاهى داشته است . اما، او، در شمارش علوم، ابتداء از علوم ابزارى بمانند لغت، نحو و منطق یاد مىکند و سپس به ذکر دیگر علوم مىپردازد .
اینک تقسیمبندى علوم مطابق آنچه در «احصاء العلوم» آمده است، بیان مىگردد:
تقسیم بندى علوم از نظر فارابى
1 . علم زبان مشتمل بر هفتبخش:
1 . علم الفاظ مفرد .
2 . علم الفاظ مرکب .
3 . علم قوانین الفاظ مفرد .
4 . علم قوانین الفاظ مرکب .
5 . علم قوانین درست نوشتن .
6 . علم قوانین درستخواندن .
7 . علم قوانین اشعار .
2 . علم منطق مشتمل بر هشتبخش:
1 . قوانین مفردات معقولات و الفاظ نماینده آنها [به عربى مقولات، به یونانى «کانگوریاس» (قاطیفوریاس)] .
2 . قوانین معقولات مرکب و الفاظ نماینده آنها [به عربى «عبارت» به یونانى «پرى ارینیاس» (بارى ارمیناس)] .
3 . قوانین سنجش قیاسهاى مشترک در صناعات خمس [به عربى «قیاس» به یونانى «انالوتیکاى اول» (آنالوطیقا الاولى)] .
4 . قوانین امتحان گفتارهاى برهانى [به عربى «برهان» به یونانى «آنالوتیکاى دوم» (آنالوطیقاالثانیة)] .
5 . قوانین امتحان گفتارهاى جدلى [به عربى «کتاب مواضع جدل» به یونانى «توپیکا» (طوبیقا)] .
6 . قوانین امورى که ممکن است مایه انحراف از حق و تولید اشتباه شود و چگونگى جلوگیرى از آنها و این بخش را به یونانى «سوفیستیکا» (سوفسطیقا) مىنامند که معنى آن حکمتشنیده شده است .
7 . قوانین آزمودن و سنجیدن گفتارهاى خطابى و بحث در امور مربوط به صناعتخطابه [به عربى «خطابه» و به یونانى «رتوریکا» (ریطوریقا)] .
8 . قوانین سنجش اشعار و گفتارهاى شعرى و بحث در اقسام شعر [به عربى کتاب «شعر» به یونانى «پوئیتکا» (یویوطیقا)] .
3 . علم تعالیم (4) مشتمل بر هفتبخش:
1 . علم عدد . نظرىعملى .
2 . علم هندسهنظرىعملى .
3 . علم مناظر .
4 . علم نجومعلم نجوم تعلیمى در بحث اشکال و حرکات اجرام فلکى و زمینعلم احکام اجمالى نجوم در دلالتهاى کواکب بر حوادث آینده .
5 . علم موسیقى نظرىعملى .
6 . علم اثقال در تعیین اوزان و بحث در اصول افزارهایى که براى برداشتن اجسام سنگین به کار مىرود .
7 . علم حیل (مکانیک) که از آن جمله جبر و مقابله و معمارى و مهندسى و علم ساختن آلات نجوم و آینهها و ظرفهاى عجیب و نظایر اینها .
4 . علم طبیعى و علم الاهى:
علم طبیعى (فیزیک) مشتمل بر هشتبخش:
1 . بحث در آنچه میان اجسام طبیعى مشترک است .
2 . بحث در اجسام بسیط، نیز بحث در عناصر اجسام مرکب .
3 . بحث در پیدا شدن و نابود شدن (کون و فساد) اجسام طبیعى .
4 . بحث در اعراض و انفعالات مختص به عناصر .
5 . بحث در اجسام ترکیب یافته از عناصر .
6 . بحث در معادن .
7 . علم گیاهان .
8 . علم جانوران .
علم الاهى یا مابعدالطبیعة مشتمل بر سه بخش:
1 . بحث در موجودات و اشیاء از لحاظ وجود .
2 . بحث در اصول و مبادى براهین در علوم نظرى خاص: مبادى علم منطق، مبادى علوم تعالیم (ریاضیات) و مبادى علم طبیعى .
3 . بحث در موجوداتى که جسم نیستند و در اجسام مادى جاى ندارند و اثبات این که همه موجودات به یک اولى برمىگردد که چیزى بر او مقدم نیست و او واحد مطلق است .
5 . علم مدنى و فقه و کلام
علم مدنىبخشى در ترتیب سیرتهاى نیکو در بلاد و ملتها و تعریف افعال نیکوبخشى در تعریف سعادت .
علم فقهبخشى در افعالبخشى در آراء .
علم کلامبخشى در افعالبخشى در آراء (5) .
گرچه فارابى رسالههائى نیز در مورد «کیمیا» و تعبیر خواب و دیگر علوم رمزى تالیف کرده بود، ولى این علوم را در تقسیمبندى علوم وارد نکرد و به تبعیت از او دیگر دانشمندان نیز از گفتن آنها در ردیف علوم خوددارى کردند (6) .
در تقسیمبندى فارابى از علمالنفس (روانشناسى) و جغرافیا، چندان خبرى دیده نمىشود، شاید این دو علم را در ردیف علوم الاهى و علم هیات مىدانسته است . اما در هر حال در کتاب «احصاء العلوم» که فهرستى از رؤوس مطالب علوم را بیان مىکند، از گفتار در مورد این دو علم، خوددارى شده است .
تقسیم بندى علوم بر مبناى «غایت»
از آنجا که دانشمندان مسلمان همواره علم را پرتوى از جمال حق و آیتى از نشانههاى توحیدى خداوندى مىدانستند و همواره خدا را در جمال طبیعت و زیباییهاى آفرینش جستجو مىکردند، و «برگ درختان سبز را در نظر هوشیاران» ، «آیت» و «دفترى» از «معرفت کردگار» تلقى مىکردند، لذا علوم را از این منظر نگاه کرده و به تقسیمبندى آن دستیازیدهاند . این روش در نظر دانشمندان اسلامى پیشین و همچنین در آراء و اندیشههاى علماى معاصر به وضوح دیده مىشود . رسائل «اخوانالصفا» از دانشمندان متقدم و آیتالله امام خمینى (ره) از علماى معاصر، شاهد گویاى این ادعا است .
امام خمینى در شرح حدیث: «انما العلم ثلاثة» در کتاب «چهل حدیث» خود مىگوید:
«بدان که بسیارى از علوم است که بر تقدیرى، داخل یکى از اقسام ثلاثه (آیهى محکم، فریضهى عادله و سنت قائمه) است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله ذکر فرمودند . مثل علم طب، تشریح، نجوم، هیات و امثال اینها در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم . و ما را به امور آخرت رهنمون شوند، پس آنها داخل در «آیهى محکمه» شوند .
سپس امام علوم را بر حسب نفع و ضرر تقسیمبندى مىکند و بعدا چنین ادامه مىدهد:
«و سوم آن که ضرر و نفعى ندارد مثل آن که فضول اوقات را انسان به واسطهى تفریح، صرف بعضى آنها کند، مثل حساب، هندسه و هیات و امثال آن . این قسمت از علوم را اگر انسان تطبیق با یکى از علوم ثلاثه (آیهى محکمه، فریضهى عادله و سنت قائمه) نماید، خیلى بهتر است و الا حتىالامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که عمرهاى کوتاه با صرف کردن وقت، چندان نافع نخواهد بود» (7) .
طبیعى است که این تقسیمبندى علوم، دقیقا بر مبناى «غایت» گرائى صورت مىگیرد که علوم را از نظر وسیله و غایت وصول آدمى به جلال خداوندى مورد مطالعه قرار مىدهد . گرچه پرواضح است که امروزه، دخالتحساب و ریاضیات در علوم فضائى و علم فیزیک، کاملا روشن و مفید به حال اجتماع بشرى و انسان عصر حاضر است، فرمایش امام قابل مناقشه مىباشد .
دانشمندانى هم که علم را از منظر «عرفان» مطالعه کردهاند، طبعا به چنین نتایجى رسیدهاند .
دیدگاه اخوانالصفا
اخوانالصفا عدهاى از دانشمندان شیعىمذهب بودند که در قرن چهارم هجرى از راه آموزش جامعه به وسیلهى رسالات خود، دستبه اصلاح اجتماع زده بودند و اعتقاد داشتند که چون:
شریعت اسلامى با جهلها و خرافات آمیخته شده است، طهارت و پاکسازى آن بجز با آموزش عقلانى و ترفیع ذهنیت انسانى از طریق آموزش حکمتیونانى میسور نخواهد بود . وقتى آنجا که جامعهى اسلامى، شریعت را همراه عقلانیت توام ساختند، قطعا به کمال معنوى نائل شده و به فوز رضوان الهى راه خواهند یافت (8) .
این دانشمندان به تالیف پنجاه و سه رساله در انواع علوم دست زدهاند که در فرهنگ اسلامى، مطالعهى این رسائل حائز اهمیتاند .
اخوان در آغاز اولین رسالهى خود «قسم ریاضى» سخن خود را چنین آغاز مىکنند:
«فلسفه در مرحلهى نخستین، دوستدارى علوم و حکمت است و در مرحلهى میانه، شناخت و معرفتحقایق موجودات به مقدار توانایى انسانى و در نهایت قول و عمل به آن چیزى است که موافق و مطابق علم و دانش است» .
علوم فلسفى نیز چهار قسم است: ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات .
سپس اخوان، غرض و غایت معرفت را از تحصیل علوم چنین تبیین مىنمایند:
«بدان اى برادر «ایدک الله و ایانا بروح منه» هدف و مقصود فلاسفه و حکیمان از نظر در علوم ریاضى و آموزش آنها به شاگردان و دانشآموزان خود، سلوک و راهیابى به قلمرو علوم طبیعى است . اما هدف از علوم طبیعى، صعود و ارتقاء به سطح علوم الهى است که نهائىترین نقطهى ارتقاء حکیمان است . در این مرحله است که حکیم به معارف حقیقى دست مىیابد و خود را مزین به حکمت الهى مىکند .
اى برادر اولین پایگاه نظر و اندیشه در علوم الهى شناخت جوهر «نفس» است و بحث از آغاز آن که از کجا سرچشمه گرفته و انجام آن که پایان کارش به کجا منتهى مىشود و پس از جدائى از کالبد بدن (بعد از مرگ) به کجا مىرود و از کیفیت ثواب نیکوکاران و پاداش و کیفر بدکاران که چگونه در جهان آخرت صورت مىگیرد و دیگر خصلتهاى انسانى» .
از آنجا که انسان الزام دارد که خدایش را بشناسد و راهى به شناختخدا جز از طریق شناخت «خود» (نفس) ممکن نیست چنانکه در آیات و روایات متعددى بر پیمودن این راه تاکید شده است مثلا: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» ; «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه» . پس بر هر عاقل نیکاندیش واجب است که شناختخود و نفس و جوهر آن را و تهذیب و کمالش را به دست آورد و تحصیل کند و این راهى است که خداوند بر آن تاکید مىورزد و در قرآن، این کتاب هدایت الهى، آیاتى بر آن دلالت دارد: «و نفس و ما سواها× فالهمها فجورها و تقویها× قد افلح من زکاها× و قد خاب من دسیها»
«و قسم به جان آدمى و آنکس که آن را0افریده و) منظم ساخته; سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است; که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده; و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است» .
اما دانشمندان و فلاسفهاى که پیش از نزول قرآن، انجیل و تورات و مطابق قریحهى ذاتى خود، دربارهى «نفس» (خود) بحث کردهاند . و به جوهر ذاتى آن رسیدهاند در این زمینه کتابهایى تالیف کردهاند که سخن زیاد گفتهاند . اما چون آن کتابها طولانى بوده و عدهاى از مترجمان آنها نتوانستهاند به غایت اهداف آنها دستیابند .
«ما (اخوانالصفا) خواستیم که خلاصهى نظریات حکیمان را در 52 رساله که تحت پوشش ریاضیات است، به ترتیب نقل نمائیم تا ناظران را حکمت آموزیم و جاهلان را از غفلتبیرون آوریم» (9) .
اخوان در این 52 رساله، علوم را بر حسب مبناى خود تقسیمبندى کرده و به ترتیب آن را بیان کردهاند (10) .
پىنوشت:
1) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 6 - 45 ترجمه آرام .
2) دکتر عبدالکریم سروش، تفرج صنع، ص 24، انتشارات سروش، تهران 1366 .
3) فارابى، احصاء العلوم، مقدمه حسین خدیو جم، ص 23، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
4) به ریاضیات، از آن جهت «تعالیم» مىگفتند که به وسیلهى معلم و آموزگار اشکال مفروض و اعداد بشمار که در خارج وجود نداشتند، تعلیم داده مىشد .
5) با تلخیص از «احصاء العلوم» صص 118 - 40، ترجمه حسین خدیوجم، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
6) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 46، ترجمه احمد آرام، نشر اندیشه 1350 .
7) امام خمینى (ره) چهل حدیث، ص 396، نشر آثار امام، چاپ پنجم 1373ه ش .
8) مقدمه رسائل اخوان الصفا، ج1، ص 6، دار صادر، بیروت 1957م .
9) اخوان الصفا، رسائل الاخوان، القسم الریاضى، ص 76 - 77 .
10) خوانندگان محترم مىتوانند تفصیل تقسیمبندى اخوانالصفا را در مجموعه رسائل اخوان ملاحظه نمایند .
در تمدن اسلامى، در خلال قرنهاى سوم تا نهم هجرى، که علم و معرفت تا حدودى در اوج رشد و ارتقاى خود بود، کتابهائى تالیف یافت که به صورت دائرةالمعارفى، مجموعه معلومات زمان را ارائه مىدادند .
«احصاء العلوم» «فارابى» (م 339) «جوامعالعلوم» «شعیا بن فرینون (م393) «مفاتیحالعلوم» «کاتب خوارزمى» ، «ارشاد القاصد الى اقصى المقاصد» ، «محمد بن ابراهیم سنجارى» (م749)، «مقدمه ابن خلدون» (م 784)، «مفتاح السعادة» ، «طاش کبرى زاده» (م 968)، نمونههایى از این نوع تالیفات بشمار مىروند .
در این کتابها مجموعه علوم موجود در زمان مؤلفان، یادآورى شده و تقریبا همه موضوعات آنها ذکر مىشود بجز دو نفر از مؤلفان نامبرده، چندان تقسیمبندى متعارفى از علوم یادآورى نمىشوند . این مؤلفان، علوم را در سایه یک وحدت مشاهده مىکردند .
«... از وحدت علوم مختلف، به علوم گوناگون، همچون شاخههاى یک درخت نظر مىکردند که رشد مىکند و موافق با ماهیت همین درخت، برگ و بر مىدهد . درستبه همین صورت که شاخه درختى به صورتى نامحدود رشد نمىکند، همینطور هم هر علم باید تا حدى تعلیم شود و از آن تجاوز نکند . مؤلفان قرون وسطائى اسلام، دنبال کردن شاخهاى از علم را در خارج حدود مقرر آن - که نتیجه آن ویران شدن هماهنگى و نسبت میان اشیاء است - کار بیهوده و حتى نامشروع مىدانستند و مىگفتند بدان بماند که یکى از شاخههاى درختبه صورت نامحدود نمو کند و تطور نماید و نظم و آهنگ درخت را بر بیاندازد، وسیلهاى که با آن نسبت و هماهنگى علوم محفوظ بماند . طبقهبندى علوم که دانشمندان مسلمان به آن توجه فراوان داشتند، به این ترتیب چشمانداز هر علمى در داخل طرح کلى معرفت، قرار مىگرفت» (1) .
ملاکهاى تقسیمبندى علوم
معمولا معیارها و ملاکهائى که دانشمندان، علوم را بر مبناى آن تقسیمبندى کرده و علم را بر مبناى آن تعریف مىکنند، عبارت است از «تحدید موضوع، غایت، و روش و متد» .
به وسیلهى یکى از این سه معیار، جایگاه، منزلت و ارزش علمى تعیین مىشود و در نتیجه درجهبندى، تقسیم و مرتبت علم روشن مىگردد (2) .
ولى تنها دانشمندان اسلامى علوم را گاهى از منبع معرفتى (بمانند ابن خلدون) تقسیمبندى کرده و احیانا «غایت» را براى تقسیم علوم مد نظر قرار دادهاند و احیانا چنین به نظر مىرسد که بعضى از مؤلفان، علوم را بر مبناى «ابزارى» (مقدمهاى) و «غیر ابزارى» بودن آن تقسیم کردهاند و بر مبناى آن، مجموعه علوم را در تالیفات خود جمعآورى کردهاند .
شاید «فارابى» ، نخستین کسى باشد که به تقسیمبندى علوم از این راه دست زده است . او، در کتاب «احصاء العلوم» خود گرچه در مقام شمارش مجموعه علوم معروف زمان خود بوده و به همین جهت «معلم دوم» لقب گرفته است (3) . که به مجموع علوم زمان خود آگاهى داشته است . اما، او، در شمارش علوم، ابتداء از علوم ابزارى بمانند لغت، نحو و منطق یاد مىکند و سپس به ذکر دیگر علوم مىپردازد .
اینک تقسیمبندى علوم مطابق آنچه در «احصاء العلوم» آمده است، بیان مىگردد:
تقسیم بندى علوم از نظر فارابى
1 . علم زبان مشتمل بر هفتبخش:
1 . علم الفاظ مفرد .
2 . علم الفاظ مرکب .
3 . علم قوانین الفاظ مفرد .
4 . علم قوانین الفاظ مرکب .
5 . علم قوانین درست نوشتن .
6 . علم قوانین درستخواندن .
7 . علم قوانین اشعار .
2 . علم منطق مشتمل بر هشتبخش:
1 . قوانین مفردات معقولات و الفاظ نماینده آنها [به عربى مقولات، به یونانى «کانگوریاس» (قاطیفوریاس)] .
2 . قوانین معقولات مرکب و الفاظ نماینده آنها [به عربى «عبارت» به یونانى «پرى ارینیاس» (بارى ارمیناس)] .
3 . قوانین سنجش قیاسهاى مشترک در صناعات خمس [به عربى «قیاس» به یونانى «انالوتیکاى اول» (آنالوطیقا الاولى)] .
4 . قوانین امتحان گفتارهاى برهانى [به عربى «برهان» به یونانى «آنالوتیکاى دوم» (آنالوطیقاالثانیة)] .
5 . قوانین امتحان گفتارهاى جدلى [به عربى «کتاب مواضع جدل» به یونانى «توپیکا» (طوبیقا)] .
6 . قوانین امورى که ممکن است مایه انحراف از حق و تولید اشتباه شود و چگونگى جلوگیرى از آنها و این بخش را به یونانى «سوفیستیکا» (سوفسطیقا) مىنامند که معنى آن حکمتشنیده شده است .
7 . قوانین آزمودن و سنجیدن گفتارهاى خطابى و بحث در امور مربوط به صناعتخطابه [به عربى «خطابه» و به یونانى «رتوریکا» (ریطوریقا)] .
8 . قوانین سنجش اشعار و گفتارهاى شعرى و بحث در اقسام شعر [به عربى کتاب «شعر» به یونانى «پوئیتکا» (یویوطیقا)] .
3 . علم تعالیم (4) مشتمل بر هفتبخش:
1 . علم عدد . نظرىعملى .
2 . علم هندسهنظرىعملى .
3 . علم مناظر .
4 . علم نجومعلم نجوم تعلیمى در بحث اشکال و حرکات اجرام فلکى و زمینعلم احکام اجمالى نجوم در دلالتهاى کواکب بر حوادث آینده .
5 . علم موسیقى نظرىعملى .
6 . علم اثقال در تعیین اوزان و بحث در اصول افزارهایى که براى برداشتن اجسام سنگین به کار مىرود .
7 . علم حیل (مکانیک) که از آن جمله جبر و مقابله و معمارى و مهندسى و علم ساختن آلات نجوم و آینهها و ظرفهاى عجیب و نظایر اینها .
4 . علم طبیعى و علم الاهى:
علم طبیعى (فیزیک) مشتمل بر هشتبخش:
1 . بحث در آنچه میان اجسام طبیعى مشترک است .
2 . بحث در اجسام بسیط، نیز بحث در عناصر اجسام مرکب .
3 . بحث در پیدا شدن و نابود شدن (کون و فساد) اجسام طبیعى .
4 . بحث در اعراض و انفعالات مختص به عناصر .
5 . بحث در اجسام ترکیب یافته از عناصر .
6 . بحث در معادن .
7 . علم گیاهان .
8 . علم جانوران .
علم الاهى یا مابعدالطبیعة مشتمل بر سه بخش:
1 . بحث در موجودات و اشیاء از لحاظ وجود .
2 . بحث در اصول و مبادى براهین در علوم نظرى خاص: مبادى علم منطق، مبادى علوم تعالیم (ریاضیات) و مبادى علم طبیعى .
3 . بحث در موجوداتى که جسم نیستند و در اجسام مادى جاى ندارند و اثبات این که همه موجودات به یک اولى برمىگردد که چیزى بر او مقدم نیست و او واحد مطلق است .
5 . علم مدنى و فقه و کلام
علم مدنىبخشى در ترتیب سیرتهاى نیکو در بلاد و ملتها و تعریف افعال نیکوبخشى در تعریف سعادت .
علم فقهبخشى در افعالبخشى در آراء .
علم کلامبخشى در افعالبخشى در آراء (5) .
گرچه فارابى رسالههائى نیز در مورد «کیمیا» و تعبیر خواب و دیگر علوم رمزى تالیف کرده بود، ولى این علوم را در تقسیمبندى علوم وارد نکرد و به تبعیت از او دیگر دانشمندان نیز از گفتن آنها در ردیف علوم خوددارى کردند (6) .
در تقسیمبندى فارابى از علمالنفس (روانشناسى) و جغرافیا، چندان خبرى دیده نمىشود، شاید این دو علم را در ردیف علوم الاهى و علم هیات مىدانسته است . اما در هر حال در کتاب «احصاء العلوم» که فهرستى از رؤوس مطالب علوم را بیان مىکند، از گفتار در مورد این دو علم، خوددارى شده است .
تقسیم بندى علوم بر مبناى «غایت»
از آنجا که دانشمندان مسلمان همواره علم را پرتوى از جمال حق و آیتى از نشانههاى توحیدى خداوندى مىدانستند و همواره خدا را در جمال طبیعت و زیباییهاى آفرینش جستجو مىکردند، و «برگ درختان سبز را در نظر هوشیاران» ، «آیت» و «دفترى» از «معرفت کردگار» تلقى مىکردند، لذا علوم را از این منظر نگاه کرده و به تقسیمبندى آن دستیازیدهاند . این روش در نظر دانشمندان اسلامى پیشین و همچنین در آراء و اندیشههاى علماى معاصر به وضوح دیده مىشود . رسائل «اخوانالصفا» از دانشمندان متقدم و آیتالله امام خمینى (ره) از علماى معاصر، شاهد گویاى این ادعا است .
امام خمینى در شرح حدیث: «انما العلم ثلاثة» در کتاب «چهل حدیث» خود مىگوید:
«بدان که بسیارى از علوم است که بر تقدیرى، داخل یکى از اقسام ثلاثه (آیهى محکم، فریضهى عادله و سنت قائمه) است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله ذکر فرمودند . مثل علم طب، تشریح، نجوم، هیات و امثال اینها در صورتى که با نظر عبرت به آنها مراجعه کنیم . و ما را به امور آخرت رهنمون شوند، پس آنها داخل در «آیهى محکمه» شوند .
سپس امام علوم را بر حسب نفع و ضرر تقسیمبندى مىکند و بعدا چنین ادامه مىدهد:
«و سوم آن که ضرر و نفعى ندارد مثل آن که فضول اوقات را انسان به واسطهى تفریح، صرف بعضى آنها کند، مثل حساب، هندسه و هیات و امثال آن . این قسمت از علوم را اگر انسان تطبیق با یکى از علوم ثلاثه (آیهى محکمه، فریضهى عادله و سنت قائمه) نماید، خیلى بهتر است و الا حتىالامکان اشتغال پیدا نکردن به آنها خوب است، زیرا که عمرهاى کوتاه با صرف کردن وقت، چندان نافع نخواهد بود» (7) .
طبیعى است که این تقسیمبندى علوم، دقیقا بر مبناى «غایت» گرائى صورت مىگیرد که علوم را از نظر وسیله و غایت وصول آدمى به جلال خداوندى مورد مطالعه قرار مىدهد . گرچه پرواضح است که امروزه، دخالتحساب و ریاضیات در علوم فضائى و علم فیزیک، کاملا روشن و مفید به حال اجتماع بشرى و انسان عصر حاضر است، فرمایش امام قابل مناقشه مىباشد .
دانشمندانى هم که علم را از منظر «عرفان» مطالعه کردهاند، طبعا به چنین نتایجى رسیدهاند .
دیدگاه اخوانالصفا
اخوانالصفا عدهاى از دانشمندان شیعىمذهب بودند که در قرن چهارم هجرى از راه آموزش جامعه به وسیلهى رسالات خود، دستبه اصلاح اجتماع زده بودند و اعتقاد داشتند که چون:
شریعت اسلامى با جهلها و خرافات آمیخته شده است، طهارت و پاکسازى آن بجز با آموزش عقلانى و ترفیع ذهنیت انسانى از طریق آموزش حکمتیونانى میسور نخواهد بود . وقتى آنجا که جامعهى اسلامى، شریعت را همراه عقلانیت توام ساختند، قطعا به کمال معنوى نائل شده و به فوز رضوان الهى راه خواهند یافت (8) .
این دانشمندان به تالیف پنجاه و سه رساله در انواع علوم دست زدهاند که در فرهنگ اسلامى، مطالعهى این رسائل حائز اهمیتاند .
اخوان در آغاز اولین رسالهى خود «قسم ریاضى» سخن خود را چنین آغاز مىکنند:
«فلسفه در مرحلهى نخستین، دوستدارى علوم و حکمت است و در مرحلهى میانه، شناخت و معرفتحقایق موجودات به مقدار توانایى انسانى و در نهایت قول و عمل به آن چیزى است که موافق و مطابق علم و دانش است» .
علوم فلسفى نیز چهار قسم است: ریاضیات، منطقیات، طبیعیات و الهیات .
سپس اخوان، غرض و غایت معرفت را از تحصیل علوم چنین تبیین مىنمایند:
«بدان اى برادر «ایدک الله و ایانا بروح منه» هدف و مقصود فلاسفه و حکیمان از نظر در علوم ریاضى و آموزش آنها به شاگردان و دانشآموزان خود، سلوک و راهیابى به قلمرو علوم طبیعى است . اما هدف از علوم طبیعى، صعود و ارتقاء به سطح علوم الهى است که نهائىترین نقطهى ارتقاء حکیمان است . در این مرحله است که حکیم به معارف حقیقى دست مىیابد و خود را مزین به حکمت الهى مىکند .
اى برادر اولین پایگاه نظر و اندیشه در علوم الهى شناخت جوهر «نفس» است و بحث از آغاز آن که از کجا سرچشمه گرفته و انجام آن که پایان کارش به کجا منتهى مىشود و پس از جدائى از کالبد بدن (بعد از مرگ) به کجا مىرود و از کیفیت ثواب نیکوکاران و پاداش و کیفر بدکاران که چگونه در جهان آخرت صورت مىگیرد و دیگر خصلتهاى انسانى» .
از آنجا که انسان الزام دارد که خدایش را بشناسد و راهى به شناختخدا جز از طریق شناخت «خود» (نفس) ممکن نیست چنانکه در آیات و روایات متعددى بر پیمودن این راه تاکید شده است مثلا: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» ; «اعرفکم بنفسه اعرفکم بربه» . پس بر هر عاقل نیکاندیش واجب است که شناختخود و نفس و جوهر آن را و تهذیب و کمالش را به دست آورد و تحصیل کند و این راهى است که خداوند بر آن تاکید مىورزد و در قرآن، این کتاب هدایت الهى، آیاتى بر آن دلالت دارد: «و نفس و ما سواها× فالهمها فجورها و تقویها× قد افلح من زکاها× و قد خاب من دسیها»
«و قسم به جان آدمى و آنکس که آن را0افریده و) منظم ساخته; سپس فجور و تقوا (شر و خیرش) را به او الهام کرده است; که هرکس نفس خود را پاک و تزکیه کرده، رستگار شده; و آن کس که نفس خویش را با معصیت و گناه آلوده ساخته، نومید و محروم گشته است» .
اما دانشمندان و فلاسفهاى که پیش از نزول قرآن، انجیل و تورات و مطابق قریحهى ذاتى خود، دربارهى «نفس» (خود) بحث کردهاند . و به جوهر ذاتى آن رسیدهاند در این زمینه کتابهایى تالیف کردهاند که سخن زیاد گفتهاند . اما چون آن کتابها طولانى بوده و عدهاى از مترجمان آنها نتوانستهاند به غایت اهداف آنها دستیابند .
«ما (اخوانالصفا) خواستیم که خلاصهى نظریات حکیمان را در 52 رساله که تحت پوشش ریاضیات است، به ترتیب نقل نمائیم تا ناظران را حکمت آموزیم و جاهلان را از غفلتبیرون آوریم» (9) .
اخوان در این 52 رساله، علوم را بر حسب مبناى خود تقسیمبندى کرده و به ترتیب آن را بیان کردهاند (10) .
پىنوشت:
1) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 6 - 45 ترجمه آرام .
2) دکتر عبدالکریم سروش، تفرج صنع، ص 24، انتشارات سروش، تهران 1366 .
3) فارابى، احصاء العلوم، مقدمه حسین خدیو جم، ص 23، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
4) به ریاضیات، از آن جهت «تعالیم» مىگفتند که به وسیلهى معلم و آموزگار اشکال مفروض و اعداد بشمار که در خارج وجود نداشتند، تعلیم داده مىشد .
5) با تلخیص از «احصاء العلوم» صص 118 - 40، ترجمه حسین خدیوجم، بنیاد فرهنگ ایران، 1348 .
6) سید حسین نصر، علم و تمدن در اسلام، ص 46، ترجمه احمد آرام، نشر اندیشه 1350 .
7) امام خمینى (ره) چهل حدیث، ص 396، نشر آثار امام، چاپ پنجم 1373ه ش .
8) مقدمه رسائل اخوان الصفا، ج1، ص 6، دار صادر، بیروت 1957م .
9) اخوان الصفا، رسائل الاخوان، القسم الریاضى، ص 76 - 77 .
10) خوانندگان محترم مىتوانند تفصیل تقسیمبندى اخوانالصفا را در مجموعه رسائل اخوان ملاحظه نمایند .