آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

مفهوم صراط (راه) که در قرآن مجید و معارف اسلامى بسیار به کار رفته، مفهومى جالب و در خور مطالعه است که در این نوشتار مورد بحث قرار گرفته است .
لقاى معبود
از دیدگاه قرآن کریم، تمامى موجودات و کائنات به سوى خدا باز مى‏گردند و در خصوص انسان فرموده است:
«یا ایها الانسان انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه‏» (1) «اى انسان! تو با تلاش و رنج‏به سوى پروردگارت مى‏روى و او را ملاقات خواهى کرد!» .
از این آیه چنین بر مى‏آید که انسان موجودى است‏سالک و پویا به سوى معبود حقیقى خویش و از هر راهى که برود و هر مسیرى را که در زندگى انتخاب کند، سرانجام به خدا مى‏رسد، اما اگر هدایت و ایمان حقیقى را در پیش گیرد، جمال و مهر خداوند را ملاقات مى‏کند و اگر راه کفر و نفاق را در پیش گیرد، جلال و قهر او را (2) . بنابراین اگر مقصد و غایت‏سلوکش لقاى محبت و مهر خدا باشد، نیازمند به راهى است که از آسیب انحراف و کجى مصون باشد و از دستبرد شیطان در امان . و محتاج نور هدایتى است که راه را به او نشان دهد و تا مقصد، راهنمایى‏اش کند .
خداوند سبحان راه سلوک و وصول سالکان کویش را در آیه «اهدنا الصراط‏المستقیم‏» (3) «مرا به راه راست هدایت کن‏» . ترسیم کرده و همگان را به حرکت در آن راه براى رسیدن به اوصاف جمالى خود، فراخوانده است و با واجب کردن قرائت این آیه در نماز، حداقل ده مرتبه در شبانه روز، از بندگان خواسته است که همواره هدایت‏به راه راست را از معشوق واقعى خویش بخواهند; زیرا:
اولا: در مسیر هدایت، هر لحظه بیم لغزش و انحراف انسان مى‏رود، به همین دلیل باید خود را در اختیار پروردگار بگذارد و تقاضا کند که او را در راه راست ثابت نگهدارد و ما نباید فراموش کنیم که وجود و هستى و تمام مواهب الهى لحظه به لحظه از آن مبدا بزرگ به ما مى‏رسد، بنابراین همانگونه که هر لحظه وجود تازه‏اى به ما مى‏رسد، به هدایت جدیدترى نیازمندیم; اگر موانعى در ارتباط ما با خدا ایجاد شود، پیوند ما را از آن منبع هدایت قطع مى‏کند و همان لحظه از صراط مستقیم منحرف خواهیم شد .
ثانیا: هدایت همان پیمودن طریق تکامل است که انسان تدریجا مراحل نقصان را پشت‏سر مى‏گذارد و به مراحل بالاتر مى‏رسد و این را نیز مى‏دانیم که طریق تکامل نامحدود است و به سوى بى‏نهایت همچنان پیش مى‏رود (4) .
ثالثا: راه انسان به سوى خدا مقاطع و مراحل فراوانى دارد و انسان به هر مرحله از مراحل کمال که رسید، دوام آن کمال و بقاى آن حال، نیازمند به دوام افاضه و بهره‏بردارى از نعمت‏هاى معنوى و باطنى است; حتى پیامبران و اولیاى الهى نیز از خداوند تقاضاى هدایت‏به راه راست مى‏کنند، زیرا هرچند بسیارى از مراحل کمال را پیموده‏اند، ولى ممکن است‏بسیارى از حقایق را ندیده باشند، همچون حضرت موسى علیه السلام که عرض کرد: «... رب ارنى انظر الیک ...» (5) . «پروردگارا! ! خودت را به من نشان بده، تا تو را ببینم ...» . از این رو انسان به هر مرحله‏اى از کمال برسد، باید ثبات در آن مرتبه کمال را از خدا بخواهد (6) .
وحدت راه
صراط مستقیم راهى است که خداى سبحان براى هدایت انسان معین کرده است و آغاز این راه در درون فطرت انسان است و پایان آن لقاى خداست که اگر کسى در این راه حرکت کند در پایان به خداى «ارحم الراحمین‏» مى‏رسد و اگر از بیراهه رود، باز به همان خدا مى‏رسد ولى با وصف «اشد المعاقبین‏» .
کلمه «صراط‏» در تمام آیات قرآن به صورت مفرد آمده است و این خود قرینه‏اى است‏بر یگانگى و وحدت راه; راهى است واحد به سوى خداى واحد و چنین راهى تعددپذیر نیست و لذا فرمود: «و ان هذا صراطى مستقیما فاتبعوه و لا تتبعوا السبل ...» (7) «این راه مستقیم من است، از آن پیروى کنید؟ و از راه‏هاى پراکنده (وانحرافى) پیروى نکنید ...» ; از این صراط مستقیم من تبعیت کنید و به دنبال راه‏هاى دیگر نروید که بر خلاف صراط مستقیم است . اما در مقابل راه‏هاى کج و انحرافى، راه‏هاى خدا (سبل الله) نیز هست; یعنى راه‏هاى فرعى که به راه راست منتهى مى‏شود .
صراط مستقیم مانند خورشید است و دیگر راههاى الهى نورهایى است که از جهات و زوایاى گوناگون به صراط مستقیم متصل هستند و به همین جهت‏خداوند مى‏فرماید: «و الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ...» (8) «کسانى که در راه ما و براى رسیدن به لقاى پروردگارشان به مجاهده مى‏پردازند، به یقین آنان را به راه‏هاى فرعى خود هدایت مى‏کنیم که سرانجام این راه‏ها یک راه خواهد شد» (9) ; راهى که پیمودن آن دشوار است و هم سفرانش کم . و این راه طولانى را با هم‏سفرانى همچون; پیامبران، صدیقان، شهدا و صالحان که تعدادشان کم است، باید طى کرد . امام على علیه السلام که خود صراط مستقیم است، مى‏فرماید: «... لا تستوحشوا فی طریق الهدى لقلة اهله ...» «اى مردم! در راه هدایت از کمى طرفداران آن وحشت نکنید ...» (10) .
بنابراین هدایت‏به علت کم بودن راهیانش وحشت‏زا و پرمخاطره است و توصیه حضرت على علیه السلام براى رفع‏این نگرانى آن است که از کمى همراهان در این راه نهراسند; زیرا اینان اگر چه اندک هستند اما از نیکانند .
مصادیق صراط مستقیم
صراط مستقیم بزرگراهى است که ورود به آن، ورود به حوزه امنیت، سلامت و هدایت است و از این رو در کلام وحى و عترت علیهم السلام مصادیقى دارد که به شرح زیر است:
الف) دین قیم و پابرجا: قرآن کریم مى‏فرماید: «قل اننی هدانی ربی الى صراط مستقیم دینا قیما ملة ابراهیم حنیفا ...» (11) «بگو پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرده، آیینى پابرجا (و ضامن سعادت دین و دنیا) ; آئین ابراهیم ...» .
دین قیم دینى است که خود ایستاده است و دیگران را نیز بر پا مى‏دارد و سر اینکه خداوند در این آیه صراط مستقیم را به دین و روش حضرت ابراهیم علیه السلام نسبت داده است، این است که برجسته‏ترین روش را ابراهیم علیه السلام ارائه و در متن راه مستقیم حرکت کرده است و هیچ‏گونه گرایشى به چپ و راست ندارد . قرآن در جاى دیگر مى‏فرماید: «هذا صراط ربک مستقیما ...» (12) .
اسناد صراط به خداوند از آن جهت است که صراط همان دین است; یعنى مجموعه معارف و قوانینى که خداى سبحان آن را به وسیله وحى بر پیامبران نازل کرده است . پس مبدا آن خداست و از سوى دیگر عمل به آن نیز انسان را به لقاى خدا مى‏رساند، پس منتهاى آن نیز خداست و چون مبدا و منتهاى آن خداوند است، اسناد آن به خداوند صحیح و موجه است (13) .
ب) امامان معصوم علیهم السلام: اگر انسان در شناخت معارف الهى به عمق دین رسید و در بعد عمل نیز توفیق انجام آن را یافت، خود، دین مجسم مى‏شود و چون حقیقت صراط همان دین الهى است، اولیاى معصوم خدا علیهم السلام، در احادیث، خود را صراط مستقیم معرفى کرده‏اند و این سخن، مجاز و تشبیه نیست . لذا امام صادق علیه السلام فرمود: «و الله نحن الصراط المستقیم‏» (14) یا «الصراط المستقیم امیرالمؤمنین علیه السلام‏» (15) ; به خدا قسم ما صراط مستقیم هستیم، یا صراط مستقیم همان حضرت على علیه السلام است .
پى‏نوشت:
1) انشقاق: 6 .
2) تفسیر قرآن در قرآن: آیة‏الله جوادى آملى، ج‏1، ص‏199 .
3) حمد: 6 .
4) تفسیر نمونه: ج‏1، ص‏46 .
5) اعراف: 143 .
6) تفسیر تسنیم: ج‏1، ص‏460 .
7) انعام: 153 .
8) عنکبوت: 69 .
9) تفسیر قرآن در قرآن: ج‏1، ص‏200 و 201 .
10) نهج‏البلاغه: خطبه 201، پاراگراف 1 .
11) انعام: 161 .
12) انعام: 126 .
13) تفسیر تسنیم: ج‏1، ص‏494 .
14) تفسیر نورالثقلین: على بن جمعه الحویزى، ج‏1، ص‏21 .
15) معانى الاخبار: شیخ صدوق، ص‏32 .

تبلیغات