روانشناسى اسلامى (42) نظر محمد زکریای رازی در معنای روح
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
از آنجا که روح، ساختارى مغایر با ساختار ماده داشته، اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکى و شیمیائى آن است، پیامبر اسلام، به دستور الهى، در پاسخ پرسش مشرکان فرمود: روح، از عالم امر است .
امام محمد زکریاى (1) رازى در ذیل آیه مبارکه «... یسئلونک عن الروح ...» چنین مىنویسد:
«المختار عندنا انهم سالوا عن الروح و انه صلى الله علیه و آله اجاب عنه على احسن الوجوه; بیانه ان المذکور فى الآیة انهم سالوه عن الروح و السؤال یقع على وجوه:
احدها: ان یقال ماهیته هو متحیز او فى حال التحیز او موجود غیر متحیز و لا حال فیه؟
ثانیها: ان یقال اهو قدیم او حادث؟
ثالثها: ان یقال هو هل یبقى بعد فناء الاجسام او یفنى؟
و رابعها: ان یقال ما حقیقة سعادة الارواح و شقاوتها ...» ؟
یعنى: «نظریه صحیح نزد ما این است که کفار قریش از روح سؤال کردند و پیامبر نیز بهترین پاسخ را به آنان داد و توضیح آن این که مورد سؤال از روح در آیه مذکور مىتواند چند چیز باشد:
1 . ممکن استسؤال از ماهیت و حقیقت روح بوده به این نحو که آیا ماهیت روح داراى مکانى بوده؟ یا در حال تحیز بوده یا اصلا مکانى ندارد و اصولا روح، موجودى غیر زمانى و غیر مکانى است؟
2 . آیا روح موجودى قدیم یا حادث مىباشد؟
3 . آیا روح حالت فنا نداشته، بعد از این دنیا و جدائى از بدن باقى مىماند، یا فانى مىشود؟
4 . آیا حقیقتسعادت ارواح و شقاوت آنها چیست؟
سپس اضافه مىکند که مسائل مربوط به روح زیاد و فراوان مىباشد و در این آیه دلالتخاصى بر این که مراد از سؤال درباره روح چه مىباشد؟ به صراحت وجود ندارد و لکن خداوند در پاسخ سؤال از روح چنین مىفرماید:
«قل الروح من امر ربى ...» .
«اى پیامبر به آنان بگو روح از عالم امر پروردگار من مىباشد» .
امام رازى به دنبال ذکر این مطالب مىنویسد:
«هذا الجواب لا یلیق الا بمسالتین: احدهما السؤال عن الماهیة اهو عبارة عن اجسام موجودة فی داخل البدن متولدة عن امتزاج الطبایع و الاخلاط و ... .» .
مراد از پاسخ خداوند به سؤال مشرکین و کفار قریش با توجه به قرائن موجود در آیه جز دو مساله نمىتواند باشد:
مساله اول این که سؤال از حقیقت و ماهیت روح بوده، و این که:
«حقیقت روح چیست؟ آیا ماهیت و حقیقت روح همان اجسام موجود در داخل بدن بوده که از امتزاج طبایع و اخلاط پیدا شده یا عبارت از خود مزاج و ترکیب اخلاط یا عرض دیگرى قائم به اجسام مىباشد یا این که حقیقت آن شىء مغایر با اشیاء موجود مىباشد؟»
خداوند در پاسخ این سؤال مىفرماید:
«روح، موجودى مغایر با این اشیاء بوده و حقیقت آن عبارت از جوهرى استبسیط و مجرد از ماده و حدوث آن نیاز به پروردگار عالم دارد که با اراده و امر او (کن فیکون) تحقق پیدا کرده است» .
پس روح، موجودى استحادث و از ناحیه امر خدا تحقق یافته و براى جسد و بدن بىروح حیات بخشیده است و تذکر این نکته لازم است که عدم علم به حقیقتخاص آن، موجب نفى مطلق آن نمىگردد چنانکه خداوند در ذیل آیه مذکور مىفرماید:
«و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» .
«درباره روح جز دانش اندک به شما داده نشده است» (2) .
و مساله دوم سؤال از این باشد که آیا روح حادث بوده و براى آن حالت عدمى سابق بوده یا قدیم و غیر زمانى مىباشد که بحث از آن از محل گفتگوى ما، خارج استبراى اطلاع بیشتر، خوانندگان مىتوانند به کتاب «کشاف، اصطلاحات الفنون» ص 540 مراجعه فرمایند .
پىنوشت:
1) محمد زکریاى رازى پزشک و شیمىدان بزرگ ایرانى متولد سال 251 و متوفاى 313ه ق . از مشاهیر منطق و هندسه و طب، فلسفه و دیگر علوم، داراى 56 کتاب در طب و 33 کتاب در طبیعیات; 7 کتاب در منطق، 10 کتاب در ریاضیات و نجوم و 7 کتاب در تفسیر و تلخیص کتب فلسفى یا طبى و 22 کتاب در کیمیا و 10 کتاب در فنون مختلف . جمعا داراى 184 جلد از تالیفات او بشمار مىرود (لغتنامه دهخدا، ماده محمد زکریاى رازى) .
2) کشاف، اصطلاحاتالفنون، تالیف محمد اعلى على بن تهانوى، ج1، ص 540، چ کلکته، سال 1862م .
امام محمد زکریاى (1) رازى در ذیل آیه مبارکه «... یسئلونک عن الروح ...» چنین مىنویسد:
«المختار عندنا انهم سالوا عن الروح و انه صلى الله علیه و آله اجاب عنه على احسن الوجوه; بیانه ان المذکور فى الآیة انهم سالوه عن الروح و السؤال یقع على وجوه:
احدها: ان یقال ماهیته هو متحیز او فى حال التحیز او موجود غیر متحیز و لا حال فیه؟
ثانیها: ان یقال اهو قدیم او حادث؟
ثالثها: ان یقال هو هل یبقى بعد فناء الاجسام او یفنى؟
و رابعها: ان یقال ما حقیقة سعادة الارواح و شقاوتها ...» ؟
یعنى: «نظریه صحیح نزد ما این است که کفار قریش از روح سؤال کردند و پیامبر نیز بهترین پاسخ را به آنان داد و توضیح آن این که مورد سؤال از روح در آیه مذکور مىتواند چند چیز باشد:
1 . ممکن استسؤال از ماهیت و حقیقت روح بوده به این نحو که آیا ماهیت روح داراى مکانى بوده؟ یا در حال تحیز بوده یا اصلا مکانى ندارد و اصولا روح، موجودى غیر زمانى و غیر مکانى است؟
2 . آیا روح موجودى قدیم یا حادث مىباشد؟
3 . آیا روح حالت فنا نداشته، بعد از این دنیا و جدائى از بدن باقى مىماند، یا فانى مىشود؟
4 . آیا حقیقتسعادت ارواح و شقاوت آنها چیست؟
سپس اضافه مىکند که مسائل مربوط به روح زیاد و فراوان مىباشد و در این آیه دلالتخاصى بر این که مراد از سؤال درباره روح چه مىباشد؟ به صراحت وجود ندارد و لکن خداوند در پاسخ سؤال از روح چنین مىفرماید:
«قل الروح من امر ربى ...» .
«اى پیامبر به آنان بگو روح از عالم امر پروردگار من مىباشد» .
امام رازى به دنبال ذکر این مطالب مىنویسد:
«هذا الجواب لا یلیق الا بمسالتین: احدهما السؤال عن الماهیة اهو عبارة عن اجسام موجودة فی داخل البدن متولدة عن امتزاج الطبایع و الاخلاط و ... .» .
مراد از پاسخ خداوند به سؤال مشرکین و کفار قریش با توجه به قرائن موجود در آیه جز دو مساله نمىتواند باشد:
مساله اول این که سؤال از حقیقت و ماهیت روح بوده، و این که:
«حقیقت روح چیست؟ آیا ماهیت و حقیقت روح همان اجسام موجود در داخل بدن بوده که از امتزاج طبایع و اخلاط پیدا شده یا عبارت از خود مزاج و ترکیب اخلاط یا عرض دیگرى قائم به اجسام مىباشد یا این که حقیقت آن شىء مغایر با اشیاء موجود مىباشد؟»
خداوند در پاسخ این سؤال مىفرماید:
«روح، موجودى مغایر با این اشیاء بوده و حقیقت آن عبارت از جوهرى استبسیط و مجرد از ماده و حدوث آن نیاز به پروردگار عالم دارد که با اراده و امر او (کن فیکون) تحقق پیدا کرده است» .
پس روح، موجودى استحادث و از ناحیه امر خدا تحقق یافته و براى جسد و بدن بىروح حیات بخشیده است و تذکر این نکته لازم است که عدم علم به حقیقتخاص آن، موجب نفى مطلق آن نمىگردد چنانکه خداوند در ذیل آیه مذکور مىفرماید:
«و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» .
«درباره روح جز دانش اندک به شما داده نشده است» (2) .
و مساله دوم سؤال از این باشد که آیا روح حادث بوده و براى آن حالت عدمى سابق بوده یا قدیم و غیر زمانى مىباشد که بحث از آن از محل گفتگوى ما، خارج استبراى اطلاع بیشتر، خوانندگان مىتوانند به کتاب «کشاف، اصطلاحات الفنون» ص 540 مراجعه فرمایند .
پىنوشت:
1) محمد زکریاى رازى پزشک و شیمىدان بزرگ ایرانى متولد سال 251 و متوفاى 313ه ق . از مشاهیر منطق و هندسه و طب، فلسفه و دیگر علوم، داراى 56 کتاب در طب و 33 کتاب در طبیعیات; 7 کتاب در منطق، 10 کتاب در ریاضیات و نجوم و 7 کتاب در تفسیر و تلخیص کتب فلسفى یا طبى و 22 کتاب در کیمیا و 10 کتاب در فنون مختلف . جمعا داراى 184 جلد از تالیفات او بشمار مىرود (لغتنامه دهخدا، ماده محمد زکریاى رازى) .
2) کشاف، اصطلاحاتالفنون، تالیف محمد اعلى على بن تهانوى، ج1، ص 540، چ کلکته، سال 1862م .