آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

شبی مهتابی بود.هنگامی که اطراف خانه خدا طواف می کردم، صدای زیبا و غم انگیزی به گوشم رسید، به دنبال صاحب صدا می گشتم که چشمم به جوانی زیبا و خوش قامتی افتاد که آثار نیکی در چهره‌اش نمایان بود، دست در پرده خانه خدا افکنده بود و چنین مناجات می کرد:
ای مولای من! ای خدای من! چشم‌های بندگان در خواب فرو رفته و ستارگان آسمان، یکی بعد از دیگری، سر به افق مغرب گذارده و از دیده‌ها پنهان می‌گردند و تو خداوند حی و قیومی که هرگز خواب تو را فرا نمی گیرد. در این دل شب پادشاهان درهای قصرهای خویش را بسته ونگهبانان گمارده‌اند،خطاکار و مستمندم.از تو امید رحمت دارم، ای رحیم و ای کریم! نظر لطفتت را می‌طلبم، ای کسی که دعای گرفتاران را در تاریکی‌های شب اجابت می کنی! و دردها و رنج‌ها و بلا‌ها را برطرف می سازی، گنهکاران به در خانه چه کسی بروند و از که امید بخشش داشته باشند.
«اصمعی» گفت:آن قدر جوان نالید و نالید که بی هوش شد و به زمین افتاد، نزدیک او رفتم و به صورتش خیره شدم، نور ماه در صورتش افتاده بود، خوب دقّت کردم، متوجه شدم که امام سجاد (ع) است،سر آن حضرت را به دامن گرفتم و سخت به حالش گریستم، قطرات اشکم بر صورتش افتاد و بهوش آمد، چشم هایش را گشود و گفت: کیست که مرا از یاد مولایم مشغول داشته است؟ من گفتم: اصمعی هستم، ای سید و مولای من! این چه گریه و بی‌تابی است! تو از خاندان نبوت و وحی و عصمت هستی!
امام (ع) برخاست و نشست و فرمود: ای اصمعی! هیهات هیهات! خداوند بهشت را برای مطیعان آفریده هر چند غلام حبشی باشد و دوزخ را برای عاصیان خلق کرده، هر چند بزرگی از قریش باشد، مگر نشنیده‌ای که قرآن کریم می‌فرماید:«فَاِذا نُفِخَ فی الصُّورِ فَلا اَنسابَ بَینَهُم یؤمَئِذٍ وَ لا یتَسائَلوُنَ.فَمَن ثَقُلَت مَوازینُهُ فَاولئِکَ هُمُ المُفلِحُونَ؛پس آنگاه که نفخه صور قیامت دمید دیگر نَسَب خویشی در میانشان نماند و کسی از کسی دیگر حال نپرسد. پس در آن روز هر که اعمالش سنگین وزن است، آنان رستگار هستند».(سوره مؤمنون،ایات 101 و102)
اصمعی می گوید: هنگامی که چنین دیدم، او را به حال خود گذاشتم و رفتم.1
تفسیر نمونه،ناصر مکارم شیرازی،ذیل ایه شریفه
پستی جاهلیت
عبدالملک بن مروان زمامدار ستمگری بود و فرمانروایانی ستمگرتر از خود بر بلاد مسلمانان گمارده بود، از جمله آنان قرار دادن حجاج بن یوسف ثقفی در بصره و کوفه بود که به کشتار مردم به ویژه به نابودی شیعیان امام علی (ع) همت گماشت.
عبدالملک شدیداً مراقب امام (ع) بود و می‌کوشید تا از رفتار آن حضرت (ع) بهانه‌ای جدید آورد تا بر حضرتش سخت بگیرد و یا توهین کند، روزی به او خبر دادند که امام سجاد (ع) با کنیز آزاد شده خویش ازدواج کرده است، او طی نامه‌ای آن حضرت (ع) را بر این کار شماتت کرد، از طرفی خواسته بود که به این وسیله امام (ع) را متوجه سازد که از همه امور حتی امور داخلی و شخصی امام (ع) با خبرو مطلع است و همچنین خویشاوندی خود را به یاد او بیاورد.
امام سجاد (ع) در نامه‌ای در پاسخ به او نوشت:اسلام و ایمان به خدا، همه امتیازات دیگر را از بین برده و می‌برد. همچنین او را به گذشته جاهلی پدرانش (و خودش) سرزنش نمود و فرمود:
«فرد مسلمان هیچ پستی و خواری ندارد، بلکه پستی، تنها در جاهلیت است.»1
همچنین امام (ع) با استناد به این ایه کریمه قرآن:
«لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللهِ اُسوَة حَسَنَة؛به تحقیق که رسول خدا (ص) برای شما الگوی نیکویی است».(سوره احزاب، ایه 21)
اشاره به ازدواج پیامبر اکرم (ص) با صفیه فرمودند و همچنین یاد آور شدند که چگونه پیامبر (ص) دختر عمّ خود زینب را به عقد زید بن حارث که یک بنده بود، در آورد.2
1. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 176.
2. عقد الفرید، ج 7، ص 140، ابن سعد، ج 5، ص 24.

تبلیغات