آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

مطالعه آیات قرآن و احادیث وارده از اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام و تحقیق و بررسى بیشتر در آنها بیانگر این واقعیت است که کنه و حقیقت روح و نفس بر همگان مجهول بوده، بزرگان اهل تحقیق به عجز خود در این باره معترفند .
صریح متن قرآن و روایات وارد در ذیل این آیات نشانگر این جریان تاریخى است که مشرکین یا اهل کتاب از رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره حقیقت روح سؤال کردند در پاسخ آنان این آیه نازل گردید:
«یسئلونک عن الروح قل الروح من امر ربى و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا» (1) .
«از تو درباره روح سؤال مى‏کنند بگو: روح از فرمان پروردگار من است و جز اندکى از دانش به شما درباره روح داده نشده است‏» .
از مجموع قرائن موجود در این آیه و ملاحظه روایات پیشوایان اسلام و نظرات دانشمندان و صاحب‏نظران در این مورد چنین استفاده مى‏شود که پرسش کنندگان، از حقیقت روح آدمى سؤال مى‏کردند، همین روح عظیمى که ما را از حیوانات جدا مى‏سازد و برترین شرف انسانها است و تمام قدرت و فعالیت ما از آن سرچشمه مى‏گیرد و به کمک آن زمین و آسمان را جولانگاه خود مى‏دهیم و اسرار علوم را مى‏شکافیم! و تا اعماق موجودات راه مى‏یابیم! سؤال کنندگان مى‏خواستند بدانند که حقیقت این اعجوبه عالم آفرینش چیست؟! (2) .
از آنجا که روح، ساختارى مغایر با ساختار ماده داشته، اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکى و شیمیایى آن است . پیامبر صلى الله علیه و آله مامور مى‏شود در یک جمله کوتاه و پرمعنى بگوید: «روح از عالم امر است‏» . یعنى روح خلقتى اسرارآمیز و شگفت‏انگیز و مرموز دارد .
سپس براى توضیح این پاسخ در ذیل آیه وارد است که: بهره شما انسانها از علم و دانش مربوط به روح و حقیقت آن بسیار کم و ناچیز است، بنابراین جاى شگفتى نیست که رازهاى روح را نشناسید هرچند از همه چیز به شما نزدیک‏تر است (3) .
در شان نزول این آیه روایات و احادیثى از علماى بزرگ اهل سنت و پیشوایان اسلام وارد شده که یهود به طائفه قریش گفتند: از محمد صلى الله علیه و آله از سه چیز سؤال کنید، اگر از دو چیز آن پاسخ داد و از دادن پاسخ سؤال سوم خوددارى کرد، بدانید که او پیامبر خدا است!
1 . از داستان اصحاب کهف .
2 . داستان و سرگذشت ذى‏القرنین .
3 . از روح و حقیقت آن .
کفار قریش نیز از پیامبر این سؤالات سه‏گانه را انجام دادند و رسول خدا صلى الله علیه و آله در پاسخ آنها فرمود:
«غدا اخبرکم و لم یقل ان شاء الله ثم فسر قصة اصحاب الکهف و قصة ذى‏القرنین و ابهم قصة روح فنزل (و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا)» .
«پیامبر در پاسخ سؤال آنها فرمود: منتظر باشید فردا پاسخ مى‏دهم، سپس داستان اصحاب کهف و جریان تاریخى ذوالقرنین را توضیح داد ولى قصه و جریان حقیقت روح را مبهم بیان کرد و منتظر نزول آیه‏اى از ناحیه خداوند بود که این آیه نازل گردید: «به انسانها درباره روح و حقیقت آن اطلاعات زیادى داده نشده است‏» (4) .
اشکال برخى از اهل سنت‏به شان نزول آیه مذکور
گرچه برخى از علماى اهل سنت‏به شان نزول آیه بالا که گفته شد، ایراد گرفته‏اند که مساله روح بالاتر و با عظمت‏تر از خداوند نیست پس هنگامى که شناخت‏خداوند ممکن است، بلکه حاصل است، پس چه نکته‏اى مانع از شناخت روح مى‏شود؟ درحالى که مساله روح از مطالب سطح پائین‏ترى براى فلاسفه و متکلمین به شمار مى‏رود پس چگونه پیامبر حقیقت روح را نمى‏داند؟ درحالى که او داناترین علما و افضل فضلاء مى‏باشد (5) .
پاسخ اشکال
این اشکال برخى از علماى اهل سنت پاسخ‏هاى متعددى دارد:
اولا: ذات پروردگار قابل شناسایى نیست ولى وجود او و وصف کمالاتش با دلائل عقلى و فلسفى و علمى قابل اثبات است پس تشبیه حقیقت روح به حقیقت‏باریتعالى صحیح نیست .
ثانیا: به اعتراف صریح جمع کثیرى از فلاسفه و ادیان بزرگ آسمانى و عقلاء، شناخت‏حقیقت روح براى انسانها ممکن و میسور نیست .
و ثالثا: به اعتراف صریح قرآن در آیات مبارکه، اطلاعات انسانها درباره روح و حقیقت آن کم است .
به هر حال، روح; ساختار مغایرى با ساختار ماده دارد و اصول حاکم بر آن غیر از اصول حاکم بر ماده و خواص فیزیکى و شیمیایى آن است . از این‏رو پیامبر صلى الله علیه و آله مامور مى‏شود در یک جمله کوتاه و پرمعنى بگوید: «روح از عالم امر است‏» . یعنى خلقتى شگفت‏انگیز و اسرارآمیز دارد .
آرى حقیقت و کنه روح بر همگان مجهول است و بزرگان اهل تحقیق به عجز خود در این باره معترفند تا آنجا که بزرگان و دانشمندان معروف اسلام کلام گهربار على علیه السلام را که مى‏فرماید:
«من عرف نفسه فقد عرف ربه‏» . «کسى که خودش را بشناسد خدایش را شناخته است‏» . اشاره به این حقیقت دانسته‏اند که هم‏چنانکه هیچ‏کس به حقیقت‏خود نتواند دست‏یابد، به حقیقت ذات خداوند خود نیز نتواند دست‏یابد و آیه ذکر شده درباره روح «یسئلونک عن الروح الخ ... .» . نیز مبین این مطلب است که علم بشر نسبت‏به روح محدود است و بشر توان درک حقیقت روح را ندارد حتى اگر پیامبر صلى الله علیه و آله در صدد توضیح آن برآید .
امام صادق علیه السلام فرمود: روح را نتوان به سنگینى و سبکى توصیف نمود، روح موجودى رقیق است (مانند هوا که فضا را اشغال مى‏کند اما محسوس نیست) که قالبى تیره بر آن پوشانیده شده است، از آن حضرت سؤال شد آیا روح پس از آن که از بدن جدا گشت، متلاشى (ونابود) مى‏شود یا باقى مى‏ماند؟ فرمود: باقى است تا گاهى که در صور دمیده شود (6) .
و نیز امام صادق علیه السلام فرمود:
«روح آمیخته به بدن نمى‏باشد، بلکه پوششى است که بدن را احاطه نموده و فرمود: خداوند ارواح را دو هزار سال پیش از اجسام بیافرید» ! .
«اصبغ بن نباته‏» مى‏گوید: مردى خدمت امام على علیه السلام آمده گفت: روح چیست، آیا روح غیر از جبرئیل است؟ فرمود: جبرئیل از ملائکه بوده، قرآن مى‏فرماید: «ینزل الملائکة بالروح من امره على من یشاء من عباده ...» (7) . «خداوند فرشتگان با روح (الهى) به فرمانش بر هرکس از بندگانش بخواهد نازل مى‏کند ...» .
و نیز مى‏فرماید: «... تنزل الملائکة و الروح فیها ...» (8) «فرشتگان و (روح) در آن شب (شب قدر) به اذن پروردگارشان براى تقدیر هرکارى نازل مى‏شوند» .
و نیز در قرآن این آیه ذکر شده است:
«یوم یقوم الروح و الملائکة صفا ...» (9) «روزى که (روح) و (ملائکه) در یک صف مى‏ایستند» . پس روح غیر از ملائکه است و خداوند درباره سجده به آدم، به ملائکه که جبرئیل نیز در میان آنها بود، فرمود: «فاذا سویته و نفخت فیه من روحى‏» (10) ذکر شده که مراتب ارواح نورانى بشرى یک روح مى‏باشد (11) .
پس روح از جمله مخلوقات با عظمت پروردگار عالم بوده، داراى قوت و قدرت و ... بوده، ولى حقیقت آن بر انسانها مجهول مانده است .
در تفسیر عیاشى از امام باقر و امام صادق علیهما السلام نقل شده است که در تفسیر آیه: «یسئلونک عن الروح‏» (12) . فرمود: «انما الروح خلق من خلقه و له بصر و قوة و تایید بجعله فى قلوب الرسل و المؤمنین‏» «روح از مخلوقات خداوند است، بینائى و قدرت و قوت دارد، خدا آن را در دلهاى پیامبران و مؤمنان قرار داده است‏» (13) .
و در برخى از روایات که از طرق اهل بیت علیهم السلام در تفسیر آیه مذکور به ما رسیده مى‏بینیم که روح به معناى مخلوقى برتر از جبرئیل و میکائیل معرفى شده که همواره با پیامبر و امامان علیهم السلام بوده است و آنان را در خط سیرشان از هرگونه انحرافى باز مى‏داشت (14) .
پى‏نوشت:
1) اسراء: 85 .
2) تفسیر نمونه، ج‏12، ص 252، سوره اسراء، آیه 85 .
3) تفسیر نمونه، ج‏12، ص 253 .
4) کشاف، اصطلاحات الفنون، تالیف: محمد اعلى بن على تهانوى، ج‏1، چ کلکته، سال 1862م ، ص 541 - 540 .
5) و منهم من طعن فى هذه الروایة و قال ان الروح لیس اعظم شانا من الله فاذا کانت معرفته تعالى ممکنة بل حاصلة فاى معنى یمنع من معرفة‏الروح و ان مسالة الروح یعرفها اصاغر الفلاسفة و اراذل المتکلمین فکیف لا یعلم رسول الله حقیقته مع انه اعلم‏العلماء و افضل الفضلاء!» (دائرة‏المعارف، بستائى، ج‏8، ص 742) .
6) تفسیر صافى، فیض کاشانى، ص 293 . به نقل از معارف و معاریف، ج‏3، ص 1085، چاپ اول، 1369، تالیف سید مصطفى دشتى .
7) نحل: 2 .
8) قدر: 4 .
9) نبا: 38 .
10) حجر: 29، ص: 72 .
11) قال بعض المتکلمین ان لکل نبى خمسة ارواح و لکل مؤمن ثلاثة ارواح و فى مشکاة الانوار ان الارواح البشریة النورانیة خمس الخ ...» (دائرة‏المعارف بستانى، ص 745 ماده روح، ج‏8) .
12) اسراء: 85 .
13) تفسیر نورالثقلین، ج‏3، ص 216 - تفسیر نمونه، ج‏12، ص 253 .
14) همان، ص 15 - همان .

تبلیغات