میزبان پیامبر صلى الله علیه و آله (11) وصیت تاریخی
حوزههای تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
در بخش گذشته این نوشتار گفتیم که ابو ایوب انصارى در زمان حکومت معاویه، همراه مسلمانان به جنگ رومیان رفت و در آن جنگ حضورى چشمگیر داشت . اینک دنباله و آخرین بخش بحث:
ابوایوب در اثناى این جنگ مریض شد و کمکم بیمارى وى شدت یافت . در یکى از روزهاى بیمارى او، «یزید بن معاویه» به عیادت وى رفت و گفت: اگر حاجتى دارى وصیت کن تا آن را انجام دهم . او پاسخ داد:
«من نیازى به تو و پدرت ندارم!» (1) .
او هنگامى که آثار مرگ را در خود احساس کرد، در مورد دفن جسد خویش وصیت کرد، اما وصیتى تاریخى و بىسابقه که شور و حماسه در آن موج مىزند .
او گفت:
«پس از مرگ من، جسدم را حرکتبدهید و هر قدر مىتوانید در منطقه دشمن پیش ببرید و وقتى که با دشمن روبهرو شدید، و دیگر پیشروى مقدور نشد، زیر پاى خود دفن کنید» .
آنگاه افزود:
از رسول خدا شنیدم مىفرمود: «شخصى صالح از یاران من در کنار قلعه قسطنطنیه مدفون خواهد شد» . امیدوارم آن شخص من باشم! (2) .
مزار پربرکت
قبر ابوایوب از همان زمان، معروف و محل زیارت مردم بوده است، و رومیان در قحطسالى، براى نزول باران به او متوسل مىشدند، چنانکه گروهى از مورخان اسلامى به این معنى تصریح کردهاند که ذیلا نمونههائى از سخنان آنان را در این زمینه مىآوریم:
1 . «محمد بن سعد» (متوفاى 230ه . ق) که یکى از قدیمىترین مورخان اسلامى است، از «محمد بن عمر» چنین نقل مىکند:
«قبر ابوایوب در میان قلعه قسطنطنیه در سرزمین روم است و شنیدهام رومیان به آنجا رفت و آمد مىکنند و در قحطسالى به او متوسل شده به پاس او از پیشگاه خدا درخواست نزول باران مىکنند» (3) .
2 . «خطیب بغدادى» (متوفاى 463ه . ق) از قول پیرمردى از اهل فلسطین چنین نقل مىکند:
«بناى کوچک سفیدى را در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه دیدم، گفتند: آنجا قبر ابوایوب انصارى یار پیامبر است، به داخل ساختمان رفتم و قبر او را در آنجا دیدم، بر فراز قبر، قندیلى به وسیله زنجیر آویزان شده بود» (4) .
3 . «ابن عبد ربه اندلسى» (246 - 327ه . ق) مىنویسد:
«شنیدهام قبهاى بر فراز قبر او ساخته شده است که تا امروز در آن چراغ روشن مىکنند» (5) .
4 . «ابن عبدالبر» (متوفاى 462ه . ق) نیز مىنویسد:
«قبر ابوایوب در نزدیکى قلعه قسطنطنیه واقع شده و تاکنون مشهور و مورد تعظیم است، مردم جهت نزول باران به آن متوسل مىشوند و به مقصود خود مىرسند» (6) .
5 . «حافظ على بن حسن» معروف به «ابن عساکر» (متوفاى سال 571ه . ق) پس از نقل موضوع ساختن قبهاى بر فراز قبر او و روشن ساختن قندیلى در آنجا، چنین مىنویسد:
«ابو سعید معیطى مىگوید: من در سال صد هجرى وارد آن قبه شدم و آن قندیل را دیدم و متوجه شدم که آن قندیل از زمان دفن وى تا آن روز همچنان روشن نگهداشته شده است» (7) .
6 . مرحوم «سید علیخان مدنى» (متوفاى 1120ه . ق) نیز مىنویسد:
«پیکر ابوایوب را در کنار دیوار قسطنطنیه به خاک سپردند و بر فراز قبر او قبهاى ساختند که تا امروز در آن چراغ روشن مىکنند» (8) .
بارى اکنون قبر او در شهر استانبول در بیرون قلعه قرار گرفته و در میان مردم به نام «سلطان ایوب» معروف و مورد تعظیم و احترام مسلمانان است .
پاسخ به یک سؤال
در اینجا به پایان دفتر زندگانى پرافتخار میزبان پیامبر نزدیک مىشویم، تنها مطلبى که در زندگینامه او باقى مانده است، شرکت او در جنگ با رومیان در حکومت معاویه است، توضیح این که ممکن است این سؤال براى خوانندگان این نوشتار پیش آید که چرا ابوایوب در سپاه معاویه که غاصب خلافت و حاکم ظالم بود، شرکت کرد؟ و آیا این کار او به معناى تایید حکومت وى نبود؟
گویا این سؤال در گذشته هم مطرح بوده و به آن پاسخ داده شده است از آن جمله طبق نقل برخى از رجالنویسان، در این مورد از «فضل بن شاذان» (که از شاگردان و یاران امام دهم علیه السلام و فقیه و متکلم گرانقدرى بود (9) )، سؤال شد، وى چنین پاسخ داد:
«این کار ابوایوب، از محدود بودن دانش فقهى، و غفلت او سرچشمه گرفته است، زیرا او گمان مىکرد شرکت او در جنگ، یک عمل شخصى است که موجب تقویت اسلام و مایه تضعیف شرک است، و او خواه با معاویه باشد و خواه نباشد، چیزى از اعمال معاویه دامنگیر او نمىشود» (10) .
به تعبیر دیگر مىتوان گفت: همچنانکه زندگى درخشان و پر از مبارزه ابوایوب نشان مىدهد، او یکى از سرسختترین دشمنان معاویه بود و کسى نبود که به هیچ قیمتى حکومت معاویه را تایید کند، اما وقتى که پاى دشمن خارجى در میان بوده و کلیت اسلام مطرح باشد، طبعا مساله صورت دیگرى به خود مىگیرد، و شرکت در جنگ در این صورت، جنبه دفاع از اسلام و مسلمانان پیدا خواهد کرد و اگر ابوایوب در جنگ قسطنطنیه شرکت کرده بود، به خاطر جنگ با دشمنان اسلام و کفار بود، نه به معناى به رسمیتشناختن حکومت فاسد معاویه!
اما مؤلف محقق و عالیقدر کتاب «قاموس الرجال» به این سؤال به گونهاى دیگر پاسخ مىدهد که بحثخود را با آن به پایان مىبریم، او با اشاره به پاسخ «فضل بن شاذان» مىگوید:
«این کار ابوایوب در صورتى مىتواند ناشى از محدودیت دانش فقهى او باشد که با اجازه امام عصر وى یعنى امام حسین علیه السلام صورت نگرفته باشد، ولى از کجا ثابتشده است که او چنین اجازهاى نگرفته بود؟» (11) .
پىنوشت:
1) ما زددت عنک و عن ابیک بعد الا غنى» (تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج5، ص 45) .
2) العقد الفرید، ج2، ص 368 - بحارالانوار، ج18، ص 142 - الدرجات الرفیعة، ص 320 .
3) الطبقات الکبرى، ج3، ص 485 .
4) تاریخ بغداد، ج1، ص 154 .
5) العقد الفرید، ج2، ص 368 .
6) الاستیعاب، ج1، در حاشیه الاصابة، ص 405 .
7) تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج5، ص 47 .
8) الدرجات الرفیعة، ص 320 .
9) فهرستشیخ طوسى، ص 254 .
10) کان ذلک منه قلة فقه و غفلة ظن انه انما یعمل عملا لنفسه یقوى به الاسلام و یوهى (یوهن - خ ل) بهالشرک و لیس علیه من معاویة متى کان معه او لم یکن والله اعلم» (الدرجات الرفیعة، ص 320 - رجال کشى، ص 38 - تنقیحالمقال، ج1، ص 391) .
11) قاموس الرجال، ج3، ص 474 .
ابوایوب در اثناى این جنگ مریض شد و کمکم بیمارى وى شدت یافت . در یکى از روزهاى بیمارى او، «یزید بن معاویه» به عیادت وى رفت و گفت: اگر حاجتى دارى وصیت کن تا آن را انجام دهم . او پاسخ داد:
«من نیازى به تو و پدرت ندارم!» (1) .
او هنگامى که آثار مرگ را در خود احساس کرد، در مورد دفن جسد خویش وصیت کرد، اما وصیتى تاریخى و بىسابقه که شور و حماسه در آن موج مىزند .
او گفت:
«پس از مرگ من، جسدم را حرکتبدهید و هر قدر مىتوانید در منطقه دشمن پیش ببرید و وقتى که با دشمن روبهرو شدید، و دیگر پیشروى مقدور نشد، زیر پاى خود دفن کنید» .
آنگاه افزود:
از رسول خدا شنیدم مىفرمود: «شخصى صالح از یاران من در کنار قلعه قسطنطنیه مدفون خواهد شد» . امیدوارم آن شخص من باشم! (2) .
مزار پربرکت
قبر ابوایوب از همان زمان، معروف و محل زیارت مردم بوده است، و رومیان در قحطسالى، براى نزول باران به او متوسل مىشدند، چنانکه گروهى از مورخان اسلامى به این معنى تصریح کردهاند که ذیلا نمونههائى از سخنان آنان را در این زمینه مىآوریم:
1 . «محمد بن سعد» (متوفاى 230ه . ق) که یکى از قدیمىترین مورخان اسلامى است، از «محمد بن عمر» چنین نقل مىکند:
«قبر ابوایوب در میان قلعه قسطنطنیه در سرزمین روم است و شنیدهام رومیان به آنجا رفت و آمد مىکنند و در قحطسالى به او متوسل شده به پاس او از پیشگاه خدا درخواست نزول باران مىکنند» (3) .
2 . «خطیب بغدادى» (متوفاى 463ه . ق) از قول پیرمردى از اهل فلسطین چنین نقل مىکند:
«بناى کوچک سفیدى را در کنار دیوار قلعه قسطنطنیه دیدم، گفتند: آنجا قبر ابوایوب انصارى یار پیامبر است، به داخل ساختمان رفتم و قبر او را در آنجا دیدم، بر فراز قبر، قندیلى به وسیله زنجیر آویزان شده بود» (4) .
3 . «ابن عبد ربه اندلسى» (246 - 327ه . ق) مىنویسد:
«شنیدهام قبهاى بر فراز قبر او ساخته شده است که تا امروز در آن چراغ روشن مىکنند» (5) .
4 . «ابن عبدالبر» (متوفاى 462ه . ق) نیز مىنویسد:
«قبر ابوایوب در نزدیکى قلعه قسطنطنیه واقع شده و تاکنون مشهور و مورد تعظیم است، مردم جهت نزول باران به آن متوسل مىشوند و به مقصود خود مىرسند» (6) .
5 . «حافظ على بن حسن» معروف به «ابن عساکر» (متوفاى سال 571ه . ق) پس از نقل موضوع ساختن قبهاى بر فراز قبر او و روشن ساختن قندیلى در آنجا، چنین مىنویسد:
«ابو سعید معیطى مىگوید: من در سال صد هجرى وارد آن قبه شدم و آن قندیل را دیدم و متوجه شدم که آن قندیل از زمان دفن وى تا آن روز همچنان روشن نگهداشته شده است» (7) .
6 . مرحوم «سید علیخان مدنى» (متوفاى 1120ه . ق) نیز مىنویسد:
«پیکر ابوایوب را در کنار دیوار قسطنطنیه به خاک سپردند و بر فراز قبر او قبهاى ساختند که تا امروز در آن چراغ روشن مىکنند» (8) .
بارى اکنون قبر او در شهر استانبول در بیرون قلعه قرار گرفته و در میان مردم به نام «سلطان ایوب» معروف و مورد تعظیم و احترام مسلمانان است .
پاسخ به یک سؤال
در اینجا به پایان دفتر زندگانى پرافتخار میزبان پیامبر نزدیک مىشویم، تنها مطلبى که در زندگینامه او باقى مانده است، شرکت او در جنگ با رومیان در حکومت معاویه است، توضیح این که ممکن است این سؤال براى خوانندگان این نوشتار پیش آید که چرا ابوایوب در سپاه معاویه که غاصب خلافت و حاکم ظالم بود، شرکت کرد؟ و آیا این کار او به معناى تایید حکومت وى نبود؟
گویا این سؤال در گذشته هم مطرح بوده و به آن پاسخ داده شده است از آن جمله طبق نقل برخى از رجالنویسان، در این مورد از «فضل بن شاذان» (که از شاگردان و یاران امام دهم علیه السلام و فقیه و متکلم گرانقدرى بود (9) )، سؤال شد، وى چنین پاسخ داد:
«این کار ابوایوب، از محدود بودن دانش فقهى، و غفلت او سرچشمه گرفته است، زیرا او گمان مىکرد شرکت او در جنگ، یک عمل شخصى است که موجب تقویت اسلام و مایه تضعیف شرک است، و او خواه با معاویه باشد و خواه نباشد، چیزى از اعمال معاویه دامنگیر او نمىشود» (10) .
به تعبیر دیگر مىتوان گفت: همچنانکه زندگى درخشان و پر از مبارزه ابوایوب نشان مىدهد، او یکى از سرسختترین دشمنان معاویه بود و کسى نبود که به هیچ قیمتى حکومت معاویه را تایید کند، اما وقتى که پاى دشمن خارجى در میان بوده و کلیت اسلام مطرح باشد، طبعا مساله صورت دیگرى به خود مىگیرد، و شرکت در جنگ در این صورت، جنبه دفاع از اسلام و مسلمانان پیدا خواهد کرد و اگر ابوایوب در جنگ قسطنطنیه شرکت کرده بود، به خاطر جنگ با دشمنان اسلام و کفار بود، نه به معناى به رسمیتشناختن حکومت فاسد معاویه!
اما مؤلف محقق و عالیقدر کتاب «قاموس الرجال» به این سؤال به گونهاى دیگر پاسخ مىدهد که بحثخود را با آن به پایان مىبریم، او با اشاره به پاسخ «فضل بن شاذان» مىگوید:
«این کار ابوایوب در صورتى مىتواند ناشى از محدودیت دانش فقهى او باشد که با اجازه امام عصر وى یعنى امام حسین علیه السلام صورت نگرفته باشد، ولى از کجا ثابتشده است که او چنین اجازهاى نگرفته بود؟» (11) .
پىنوشت:
1) ما زددت عنک و عن ابیک بعد الا غنى» (تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج5، ص 45) .
2) العقد الفرید، ج2، ص 368 - بحارالانوار، ج18، ص 142 - الدرجات الرفیعة، ص 320 .
3) الطبقات الکبرى، ج3، ص 485 .
4) تاریخ بغداد، ج1، ص 154 .
5) العقد الفرید، ج2، ص 368 .
6) الاستیعاب، ج1، در حاشیه الاصابة، ص 405 .
7) تهذیب تاریخ ابن عساکر، ج5، ص 47 .
8) الدرجات الرفیعة، ص 320 .
9) فهرستشیخ طوسى، ص 254 .
10) کان ذلک منه قلة فقه و غفلة ظن انه انما یعمل عملا لنفسه یقوى به الاسلام و یوهى (یوهن - خ ل) بهالشرک و لیس علیه من معاویة متى کان معه او لم یکن والله اعلم» (الدرجات الرفیعة، ص 320 - رجال کشى، ص 38 - تنقیحالمقال، ج1، ص 391) .
11) قاموس الرجال، ج3، ص 474 .