سفارشهای لقمان (قسمت دوم)
آرشیو
چکیده
متن
در شماره قبل تعدادی از سفارشات اقتصادی لقمان به فرزندش را بیان داشتیم و در این شماره دستورات دیگری از آن بزرگوار را که به سفارشات اخلاقی ـ اجتماعی نام گذاری کردهایم را بیان میداریم.
امر به معروف و نهی از منکر
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعی؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته و میگوید: مردم رابه نیکی و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار. در پایان همین ایه واژه«عزم الامور» را به کار برده، مسلم است که همه کارهای اجتماعی خصوصاً امر به معروف و نهی از منکر، مشکلات فراوانی دارد. گنهکاران خودخواه و سلطه جو به آسانی تسلیم نمیشوند، حتی در مقام اذیت و آزار آمران به معروف و ناهیان از منکر برمیایند، بدون صبر و استقامت نمیتوان بر این مشکلات پیروز شد، یعنی برای انجام آن، عزم آهنین و اراده راسخ، لازم است. مصداق بارز،شهید امر به معروف امام حسین(ع) است که برای احیای سنت نبوی و امر به معروف و جلوگیری دستگاه فاسد اموی از منکرات، جام شهادت نوشید.
صبر بر مصائب
لقمان حکیم سپس به مسأله صبر اشاره میکند.علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میفرماید:صبر تنها در این ایه نیست که از آن به عنوان «عزم الامور» یاد شده،بلکه در جاهای دیگر نیز از امورات مهم شمرده شده است،صبر در لغت به معنای حبس است. در اقرب الموارد آمده است: «صبرالدابة» یعنی حیوان را بدون علف نگه داشت.صبر به معنی خویشتن داری و حبس نفس از چیزی است که شرع و عقل از آن نهی میکند، صبر به حسب اختلاف موارد فرق میکند. اگر خویشتن داری در مصیبت باشد، آنرا صبر میگویند اگر در جنگ باشد شجاعت نامند و اگر در حوادث باشد آن را سعه صدر مینامند. در تفسیر عیاشی از حضرت صادق (ع) نقل شده است:«… اصبروا عَلَی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمة»1
صائب تبریزی سروده است:
زمین سـرای مصیـبت بـود تـو میخواهی که مشت خاکی از این خاکدان به سر نکنی؟
هر چند صبر و استقامت امر دشواری است؛ اما ثمرات اثر بخشی در زندگی دنیوی و اخروی دارد. بانوی بزرگوار حضرت زینب(س) سمبل صبر و بردباری در واقعه جانسوز کربلاست.بازبینی و بررسی زندگی ائمه اطهار (ع) افق روشنی از این موضوع میگشاید.
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبـر کـن که دوا میفرستمـت
پرهیـز از تـکـبّر و خـودپـسنـدی
«و لا تصعّر خدک للناس و لا تمش فی الارض مَرَحاً انّ الله لایحبّ کل مختال فخور؛ و از مردم (به نخوت) رخ بر متاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لاف زن را دوست نمیدارد».(سوره لقمان، ایه 18)
لقمان سپس به مسائل اخلاقی در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده میگوید: با بیاعتنایی از مردم روی مگردان» «صعر» در اصل یکنوع بیماری است که شتر به آن مبتلا میشود و گردنش کج میگردد.
«مرح» به معنی مستی ناشی از نعمت است. «مختال» به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ میبیند.«فخور» به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی میکند.2به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا دو صفت بسیار زشت که مایه از هم پاشیده شدن روابط صمیمانه اجتماعی است، اشاره می کند: یکی تکبر و بیاعتنایی و دیگری غرور و خود پسندی.
تواضع سـر رفعـت انـدازدت تکــبر بـه خـــاک انـدازدت
به دولت کسانی سرافروختند کـه تاج تکـبر بیانـداختـند
علی (ع) در قسمتی از خطبه 192 نهج البلاغه میفرمایند:شیطان به جهت خلقتش بر آدم(ع) فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که آتش است،دچار تعصب و غرور شد.پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصبها و سر سلسله متکبران است. ایا نمینگرید که خدا به خاطر خودبزرگبینی او را کوچک ساخت؟و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید؟
نوع رفتار بیانگر شخصیت و تربیت فرد است. اگر انسان دارای فضایل اخلاقی نباشد. نباید از او انتظار رفتار بهنجار داشت.
میانه روی و اعتدال پیشگی
«و اقصد فی مشیک و اغضض من صَوتِکَ انّ انکر الاصواتِ لصوتُ الحمیر؛ و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است».(سوره لقمان ،ایه 19)
در نهایت لقمان حکیم فرزندخود را به رعایت اعتدال که در کلیه امور مطلوب است، دعوت میکند. بدیهی است که این میانه روی فقط مربوط به راه رفتن نیست.اشاره میکند که راه رفتن نه تند و با عجله باشد و نه سست و آهسته،انسان در معاشرت نه زیاد گرم بگیرد و نه عزلت و گوشه نشینی و کناره گیری اختیار کند. در صحبت کردن، نه پر حرفی کند، نه ساکت بنشیند. در بذل و بخشش، نه اسراف کند، نه خساست ورزد.داد و فریاد و درشت صحبت نکند و آنقدر آهسته هم نباشد که طرف نشنود و درک نکند. برخی از مفسران صوت حمیر را به عطسه بلند همراه با صدای زشت تفسیر کردهاند.3
در خبـر خیـرالامـور اوسـاطـه نافع آمـد ز اعـتدال اخــلاصـه
بـــرخـلاف قـول اهــل اعتــزال که عقول از اصـل دارنـد اعتـدال
زین چمن ای دی مبر آن اعتـدال پنجهای بهمن بر این روضه ممال
1. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 106.
2. ترجمه تفسیرالمیزان، سید محمد باقر همدانی، ج 16، ص 327.
3. اطیب البیان،سیدعبدالحسین طیب، ج 10، ص 426.
امر به معروف و نهی از منکر
بعد از برنامه نماز به مهمترین دستور اجتماعی؛ یعنی امر به معروف و نهی از منکر پرداخته و میگوید: مردم رابه نیکی و معروف دعوت کن و از منکرات و زشتیها بازدار. در پایان همین ایه واژه«عزم الامور» را به کار برده، مسلم است که همه کارهای اجتماعی خصوصاً امر به معروف و نهی از منکر، مشکلات فراوانی دارد. گنهکاران خودخواه و سلطه جو به آسانی تسلیم نمیشوند، حتی در مقام اذیت و آزار آمران به معروف و ناهیان از منکر برمیایند، بدون صبر و استقامت نمیتوان بر این مشکلات پیروز شد، یعنی برای انجام آن، عزم آهنین و اراده راسخ، لازم است. مصداق بارز،شهید امر به معروف امام حسین(ع) است که برای احیای سنت نبوی و امر به معروف و جلوگیری دستگاه فاسد اموی از منکرات، جام شهادت نوشید.
صبر بر مصائب
لقمان حکیم سپس به مسأله صبر اشاره میکند.علامه طباطبایی در تفسیر شریف المیزان میفرماید:صبر تنها در این ایه نیست که از آن به عنوان «عزم الامور» یاد شده،بلکه در جاهای دیگر نیز از امورات مهم شمرده شده است،صبر در لغت به معنای حبس است. در اقرب الموارد آمده است: «صبرالدابة» یعنی حیوان را بدون علف نگه داشت.صبر به معنی خویشتن داری و حبس نفس از چیزی است که شرع و عقل از آن نهی میکند، صبر به حسب اختلاف موارد فرق میکند. اگر خویشتن داری در مصیبت باشد، آنرا صبر میگویند اگر در جنگ باشد شجاعت نامند و اگر در حوادث باشد آن را سعه صدر مینامند. در تفسیر عیاشی از حضرت صادق (ع) نقل شده است:«… اصبروا عَلَی الفرائض و صابروا علی المصائب و رابطوا علی الائمة»1
صائب تبریزی سروده است:
زمین سـرای مصیـبت بـود تـو میخواهی که مشت خاکی از این خاکدان به سر نکنی؟
هر چند صبر و استقامت امر دشواری است؛ اما ثمرات اثر بخشی در زندگی دنیوی و اخروی دارد. بانوی بزرگوار حضرت زینب(س) سمبل صبر و بردباری در واقعه جانسوز کربلاست.بازبینی و بررسی زندگی ائمه اطهار (ع) افق روشنی از این موضوع میگشاید.
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت با درد صبـر کـن که دوا میفرستمـت
پرهیـز از تـکـبّر و خـودپـسنـدی
«و لا تصعّر خدک للناس و لا تمش فی الارض مَرَحاً انّ الله لایحبّ کل مختال فخور؛ و از مردم (به نخوت) رخ بر متاب و در زمین خرامان راه مرو که خدا خودپسند لاف زن را دوست نمیدارد».(سوره لقمان، ایه 18)
لقمان سپس به مسائل اخلاقی در ارتباط با مردم و خویشتن پرداخته، نخست تواضع و فروتنی و خوشرویی را توصیه کرده میگوید: با بیاعتنایی از مردم روی مگردان» «صعر» در اصل یکنوع بیماری است که شتر به آن مبتلا میشود و گردنش کج میگردد.
«مرح» به معنی مستی ناشی از نعمت است. «مختال» به معنی کسی است که با یک سلسله تخیلات و پندارها خود را بزرگ میبیند.«فخور» به معنی کسی است که نسبت به دیگران فخر فروشی میکند.2به این ترتیب لقمان حکیم در اینجا دو صفت بسیار زشت که مایه از هم پاشیده شدن روابط صمیمانه اجتماعی است، اشاره می کند: یکی تکبر و بیاعتنایی و دیگری غرور و خود پسندی.
تواضع سـر رفعـت انـدازدت تکــبر بـه خـــاک انـدازدت
به دولت کسانی سرافروختند کـه تاج تکـبر بیانـداختـند
علی (ع) در قسمتی از خطبه 192 نهج البلاغه میفرمایند:شیطان به جهت خلقتش بر آدم(ع) فخر فروخت و با تکیه به اصل خود که آتش است،دچار تعصب و غرور شد.پس شیطان دشمن خدا و پیشوای متعصبها و سر سلسله متکبران است. ایا نمینگرید که خدا به خاطر خودبزرگبینی او را کوچک ساخت؟و به جهت بلند پروازی او را پست و خوار گردانید؟
نوع رفتار بیانگر شخصیت و تربیت فرد است. اگر انسان دارای فضایل اخلاقی نباشد. نباید از او انتظار رفتار بهنجار داشت.
میانه روی و اعتدال پیشگی
«و اقصد فی مشیک و اغضض من صَوتِکَ انّ انکر الاصواتِ لصوتُ الحمیر؛ و در راه رفتن خود میانه رو باش و صدایت را آهسته ساز که بدترین آوازها بانگ خران است».(سوره لقمان ،ایه 19)
در نهایت لقمان حکیم فرزندخود را به رعایت اعتدال که در کلیه امور مطلوب است، دعوت میکند. بدیهی است که این میانه روی فقط مربوط به راه رفتن نیست.اشاره میکند که راه رفتن نه تند و با عجله باشد و نه سست و آهسته،انسان در معاشرت نه زیاد گرم بگیرد و نه عزلت و گوشه نشینی و کناره گیری اختیار کند. در صحبت کردن، نه پر حرفی کند، نه ساکت بنشیند. در بذل و بخشش، نه اسراف کند، نه خساست ورزد.داد و فریاد و درشت صحبت نکند و آنقدر آهسته هم نباشد که طرف نشنود و درک نکند. برخی از مفسران صوت حمیر را به عطسه بلند همراه با صدای زشت تفسیر کردهاند.3
در خبـر خیـرالامـور اوسـاطـه نافع آمـد ز اعـتدال اخــلاصـه
بـــرخـلاف قـول اهــل اعتــزال که عقول از اصـل دارنـد اعتـدال
زین چمن ای دی مبر آن اعتـدال پنجهای بهمن بر این روضه ممال
1. قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، ج 4، ص 106.
2. ترجمه تفسیرالمیزان، سید محمد باقر همدانی، ج 16، ص 327.
3. اطیب البیان،سیدعبدالحسین طیب، ج 10، ص 426.