هدایتها و ارزشها:آتش در خرمن
آرشیو
چکیده
متن
در توضیح بسیاری از مفاهیم و گزارههای اعتقادی، اخلاقی و … باید از اضداد آنها هم کمک گرفت. قرآن که اصیلترین منبع آموزه های اعتقادی و اخلاقی است، ایمان را در مقابل کفر، توحید را در مقابل شرک، نور را در مقابل ظلمت، حسنه را در مقابل سیئه و بهشت را در مقابل دوزخ آورده است. در آیاتی از سورهی فاطر آمده است:
«وَ ما یستَوِی الأَعمی وَ البَصِیر؛ و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند».
«وَ لا الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّور؛ و نه ظلمتها و روشنایی.
«وَ لاَالظِّلُّ وَ لاَ الحَرُورُ؛ و نه سایه(آرام بخش) و باد داغ و سوزان.
«وَ ما یستَوی الأَحیاءُ وَ لاَ الأَمواتُ؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند.(سورهی فاطر، آیات 19 ـ 22)
مولوی می گوید؛ شناخت حضرت حق، از آن جهت مشکل است که ضد ندارد.
پس نهانی ها به ضد پیدا شود چون که حق را نیست ضد، پنهان بود 1
سعدی نیز کسی را قدر دان عافیت میداند که مصیبت را لمس کرده باشد.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
در آیات و روایات، تأکید و تشویق فراوان به انجام حسنات و عمل صالح شده است؛ اما در مواردی از«آوردن حسنات» و«آوردن قلب سلیم و قلب مُنیب» نیز سخن رفته است که مفهومی فراتر و ژرفتر از«انجام اعمال شایسته» دارد.
«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها؛ هر کس کار نیکی آورد،ده برابر آن پاداش دارد».(سورهی انعام،آیهی 160)
«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیر مِنها؛ کسانی که کار نیکی بیاورند، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت».(سورهی نمل، آیه ی 89)
«وَ الَّذی جاءَ بالصِّدقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئکَ هُمُ المُتَّقونَ.لَهُم ما یشاؤُنَ عِندَ رَبِّهم ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنینَ؛اما کسی که سخن راست بیاورد و آن را تصدیق کند، آنان پرهیزکارانند و آن بندگان، آن چه را که بخواهند در نزد پروردگارشان است که پاداش نیکوکاران این است».(سورهی زمر، آیات33و34 )
«وَ أُُزلِفَتِ الجنَّةُ لِلمُتَّقِینَ غَیرَ بعید.هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوّابٍ حَفیظٍ.مَن خَشِی الرَّحمانَ بَالغَیبِ وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنیبٍ؛بهشت که دور نیست، به اهل تقوا نزدیک می شود. این چیزی است که وعده داده شدید که برای هر توبه کننده حفظ کننده است. آن کس که از خدا در خفا ترسید و قلب توبه کار آورد».(سورهی ق، آیات 31 ـ 33)
در مثنوی آمده است:
شرط«من جا بالحسن» نه کردن است بل حسن را سوی حضرت بردن است
در شرح این بیت آمده:
شرط به جا آوردن کار نیک، تنها انجام آن نیست؛ بلکه باید این کار نیک را به بارگاه حضرت حق رسانید. بسیاری از مردم صورت ظاهری عمل خیر را انجام میدهند؛ ولی شرط باطنی آن را که نیت پاک است، معمولاً رعایت نمیکنند. در نتیجه، اعمالشان تباه و بیاثر میگردد. از این رو در کلام قرآن آمده است:«من جاء بالحسنه» و نگفته«من عمل الحسنه» زیرا بردن آن عمل به درگاه الهی مهم است، نه فقط انجام ظاهری آن.2
در مقابل کلمهی ترکیبی«جاءَ به» به معنای آوردن، میتوان از مفهوم«حبط و ابطال» اعمال، با استفاده از قرآن بهره گرفت. چه بسا نیکی ها که با شرک، ریا و سمعه، عُجب، منّت نهادن و اذیت و آزار، ارزش خود را از دست بدهند.
براساس روایات نیز اعمال و اوصاف نیک از سوی آسیبها و آفتهایی تهدید میشوند. قدرت تخریبی این آفتها به گونهای است که گاه می توانند بنیادیترین ارزش های اعتقادی و اخلاق دینی؛ همچون توحید، اخلاص در نیت، انفاق و احسان به دیگران، عبادات و …را در هم فرو ریزند.
عبادت شش هزار سالهی ابلیس، مقام بلعم باعورا و … نشان میدهد که هیچ مؤمن نیکوکاری نباید خود را در جایگاه امن ببیند. بازگشت به گذشته که قرآن از آن با تعبیر ارتداد و«انقلاب به اعقاب» یاد میکند، هشداری برای همه مؤمنان است.
«وَ ما مُحمَّدُ إلاّ رَسُولُ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم؛محمد فقط فرستادهی خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟» (سورهی آل عمران، آیهی 114)
به گفته سعدی:
بسی نام نیـکوی پنـجاه سال که یک نام زشتش کند پایمال3
و به گفته مولوی:
بلعم باعـور و ابلـیس لعیـن سود نامدشان عبادتها و دین
صد هزاران سال ابلیس لعین بـود زابدال4 و امـیرالمؤمنیـن
پنجه زد با آدم از نازی که داشت گشت رسوا همچو سرگین وقت چاشت5
نگاهی به آیات
شرک موجب حبط اعمال است. لذا خدای متعال، حضرت ختمی مرتب را نیز از هشدار بینصیب نمی گذارد.
«لئن أَشرَکتَ لَیحبَطَنَّ عَمَلکَ وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الخاسِرِینَ؛ اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود». (سورهی زمر، آیهی 65)
در آیاتی دیگر، همراه با ذکر سلسله انبیای عظام و اوصاف و مقام والای آنان، و برخورداری ایشان از«کتاب، حکم، نبوت» میفرماید:
«لَؤ أَشرَکُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما کانُوا یعمَلُونَ؛ اگر آنها مشرک شوند، اعمال نیکی که انجام دادهاند، نابود می گردد.(و نتیجهای از آن نمی گیرند) (سورهی انعام، آیهی 88)
قرآن عوامل متعددی را موجب حبط اعمال میداند که بعضی همچون شرک، کفر و تکذیب آخرت، از ناحیهی اعتقاد سرچشمه می گیرد و بعضی از رفتار عملی سرچشمه می گیرد. در سورهی حجرات، رعایت نکردن ادب در محضر رسول خدا(ص) موجب حبط اعمال معرفی شده است:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أَصواتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبِی وَ لا تَجهَرُوا لَهُ بِالقَولِ کَجَهر بَعضِکُم لِبَعضٍ أَن تَحبَطَ أَعمالُکُم وَ أَنتم لا تَشعُرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید(و داد و فریاد نکنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی دانید».(سورهی حجرات، آیهی2)
پیام آیه این است که گاه ماندگاری اعمال در گرو رعایت ادب است. علی(ع) فرمود:
«کُلُّ شَیءٍ یحتاجُ إلی العَقلِ و العقلُ یحتاجُ اِلی الأدَب؛ همه چیز محتاج عقل است، در حالی که خود عقل نیازمند ادب است».6
کلمهی«حبط» و مشتقات آن در قرآن و روایات و همچنین کلمهی ابطال و مشتقات آن، ما را از خطرات و آفتهای اعمال آگاه میکند. در سوره محمد نهی از نابود کردن اعمال، در قالبی کلیدی و اساسی مطرح شده است که تمامی اعمال را پوشش می دهد. به وضوح، این آیه با هشداری جدّی دینداران را مخاطب قرار داده است، زیرا با«یا ایها الذین آمنوا» آغاز شده است و سپس مؤمنان را به فرمانبرداری همه جانبه از خدا و رسول دعوت میکند و نسبت به آسیبشناسی ایمان و اعمال آگاه میکند.
«یا أَیهَا الَّذین آمَنُوا أًطیعُوا اللّهَ و أًطیعُوا الرَّسولَ وَ لا تُبطِلُوا أَعمالَکُم؛ ای کسانی که
ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اعمال خود را باطل نسازید». (سورهی محمد، آیهی 33)
آیه به گونهای است که بر تمامی مصداقها، منطبق است.
در آیهای دیگر این هشدار به مصداقی مشخص توجه دارد.
«یا أَیهَا الذین آمَنُوا لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ وَ الأَذی کَالَّذی ینفِقُ ما لَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یؤمِنُ بِاللّهِ وَ الیومَ الاخرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفوانٍ عَلَیه تُراب فَأَصابَهُ وابِل فَتَرَکَهُ صَلداً لا یقدِرُونَ عَلی شَیءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللّهُ لا یهدِی القِومِ الکافِرِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمیآورد(کار او) همچون قطعه سنگی که بر آن قشر نازکی از خاک باشد(و بذرهایی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد،(و همه خاکها و بذرها را بشوید)، و آن را صاف(و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام دادهاند، چیزی به دست نمیآورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند». (سورهی بقره، آیهی 264)
رفتاری که میتواند شیرینی احسان را به تلخی تبدیل کند، منت و آزار است. آزار ممکن است در چهره های مختلفی مجسم شود، از آن جمله طول دادن، امروز و فردا کردن، خلف وعده، ترشرویی، شرط قرار دادن و متعهد کردن طرف مقابل که دارای حکم فقهی حرمت نیز میشود، علنی کردن و آبروی اشخاص را بردن و …میوه های تلخ شجرهی خبیثه آزار به حساب میآیند.
رسول خدا(ص) فرمود: آفةُ السَماحَةِ المَنّ؛ آفت جود و بخشش منّت نهادن است».7
در پایان با امام سجاد(ع) هم نوا میشویم:
«اللّهم … لا تُحبِط حَسَناتی بِما یشوبُها مِن مَعصیتِکَ؛پروردگارا!…حسنات و اعمال نیکم را به وسیلهی معصیت و گناهانی که با آنها مخلوط میگردد حبط و نابود مفرما».8
1. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1131.
2. زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی، دفتر دوم، ص 266.
3. گلستان سعدی.
4.مردان خدا، مردم صالح و نیکوکار و شریف.
5.مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 4788؛ همان، دفتر اول، بیت 2 ـ 3301.
6. غرر الحکم،ج6،ص542،چاپ دانشگاه.
7. معدن الجواهر، ص 59؛ تحف العقول، ص 10؛ بحار الانوار، ج 74، ص 63.
8. صحیفه سجادیه، دعای چهل و هفتم.
«وَ ما یستَوِی الأَعمی وَ البَصِیر؛ و نابینا و بینا هرگز برابر نیستند».
«وَ لا الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّور؛ و نه ظلمتها و روشنایی.
«وَ لاَالظِّلُّ وَ لاَ الحَرُورُ؛ و نه سایه(آرام بخش) و باد داغ و سوزان.
«وَ ما یستَوی الأَحیاءُ وَ لاَ الأَمواتُ؛ و هرگز مردگان و زندگان یکسان نیستند.(سورهی فاطر، آیات 19 ـ 22)
مولوی می گوید؛ شناخت حضرت حق، از آن جهت مشکل است که ضد ندارد.
پس نهانی ها به ضد پیدا شود چون که حق را نیست ضد، پنهان بود 1
سعدی نیز کسی را قدر دان عافیت میداند که مصیبت را لمس کرده باشد.
قدر عافیت کسی داند که به مصیبتی گرفتار آید
در آیات و روایات، تأکید و تشویق فراوان به انجام حسنات و عمل صالح شده است؛ اما در مواردی از«آوردن حسنات» و«آوردن قلب سلیم و قلب مُنیب» نیز سخن رفته است که مفهومی فراتر و ژرفتر از«انجام اعمال شایسته» دارد.
«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ أَمثالِها؛ هر کس کار نیکی آورد،ده برابر آن پاداش دارد».(سورهی انعام،آیهی 160)
«مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ خَیر مِنها؛ کسانی که کار نیکی بیاورند، پاداشی بهتر از آن خواهند داشت».(سورهی نمل، آیه ی 89)
«وَ الَّذی جاءَ بالصِّدقِ وَصَدَّقَ بِهِ أُولئکَ هُمُ المُتَّقونَ.لَهُم ما یشاؤُنَ عِندَ رَبِّهم ذلِکَ جَزاءُ المُحسِنینَ؛اما کسی که سخن راست بیاورد و آن را تصدیق کند، آنان پرهیزکارانند و آن بندگان، آن چه را که بخواهند در نزد پروردگارشان است که پاداش نیکوکاران این است».(سورهی زمر، آیات33و34 )
«وَ أُُزلِفَتِ الجنَّةُ لِلمُتَّقِینَ غَیرَ بعید.هذا ما تُوعَدُونَ لِکُلِّ أَوّابٍ حَفیظٍ.مَن خَشِی الرَّحمانَ بَالغَیبِ وَ جاءَ بِقَلبٍ مُنیبٍ؛بهشت که دور نیست، به اهل تقوا نزدیک می شود. این چیزی است که وعده داده شدید که برای هر توبه کننده حفظ کننده است. آن کس که از خدا در خفا ترسید و قلب توبه کار آورد».(سورهی ق، آیات 31 ـ 33)
در مثنوی آمده است:
شرط«من جا بالحسن» نه کردن است بل حسن را سوی حضرت بردن است
در شرح این بیت آمده:
شرط به جا آوردن کار نیک، تنها انجام آن نیست؛ بلکه باید این کار نیک را به بارگاه حضرت حق رسانید. بسیاری از مردم صورت ظاهری عمل خیر را انجام میدهند؛ ولی شرط باطنی آن را که نیت پاک است، معمولاً رعایت نمیکنند. در نتیجه، اعمالشان تباه و بیاثر میگردد. از این رو در کلام قرآن آمده است:«من جاء بالحسنه» و نگفته«من عمل الحسنه» زیرا بردن آن عمل به درگاه الهی مهم است، نه فقط انجام ظاهری آن.2
در مقابل کلمهی ترکیبی«جاءَ به» به معنای آوردن، میتوان از مفهوم«حبط و ابطال» اعمال، با استفاده از قرآن بهره گرفت. چه بسا نیکی ها که با شرک، ریا و سمعه، عُجب، منّت نهادن و اذیت و آزار، ارزش خود را از دست بدهند.
براساس روایات نیز اعمال و اوصاف نیک از سوی آسیبها و آفتهایی تهدید میشوند. قدرت تخریبی این آفتها به گونهای است که گاه می توانند بنیادیترین ارزش های اعتقادی و اخلاق دینی؛ همچون توحید، اخلاص در نیت، انفاق و احسان به دیگران، عبادات و …را در هم فرو ریزند.
عبادت شش هزار سالهی ابلیس، مقام بلعم باعورا و … نشان میدهد که هیچ مؤمن نیکوکاری نباید خود را در جایگاه امن ببیند. بازگشت به گذشته که قرآن از آن با تعبیر ارتداد و«انقلاب به اعقاب» یاد میکند، هشداری برای همه مؤمنان است.
«وَ ما مُحمَّدُ إلاّ رَسُولُ قَد خَلَت مِن قَبلِهِ الرُّسُلُ أَ فَإِن ماتَ أَو قُتِلَ انقَلَبتُم عَلی أَعقابِکُم؛محمد فقط فرستادهی خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند، آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب برمیگردید؟» (سورهی آل عمران، آیهی 114)
به گفته سعدی:
بسی نام نیـکوی پنـجاه سال که یک نام زشتش کند پایمال3
و به گفته مولوی:
بلعم باعـور و ابلـیس لعیـن سود نامدشان عبادتها و دین
صد هزاران سال ابلیس لعین بـود زابدال4 و امـیرالمؤمنیـن
پنجه زد با آدم از نازی که داشت گشت رسوا همچو سرگین وقت چاشت5
نگاهی به آیات
شرک موجب حبط اعمال است. لذا خدای متعال، حضرت ختمی مرتب را نیز از هشدار بینصیب نمی گذارد.
«لئن أَشرَکتَ لَیحبَطَنَّ عَمَلکَ وَ لَتَکونَنَّ مِنَ الخاسِرِینَ؛ اگر مشرک شوی، تمام اعمالت تباه می شود و از زیانکاران خواهی بود». (سورهی زمر، آیهی 65)
در آیاتی دیگر، همراه با ذکر سلسله انبیای عظام و اوصاف و مقام والای آنان، و برخورداری ایشان از«کتاب، حکم، نبوت» میفرماید:
«لَؤ أَشرَکُوا لَحَبِطَ عَنهُم ما کانُوا یعمَلُونَ؛ اگر آنها مشرک شوند، اعمال نیکی که انجام دادهاند، نابود می گردد.(و نتیجهای از آن نمی گیرند) (سورهی انعام، آیهی 88)
قرآن عوامل متعددی را موجب حبط اعمال میداند که بعضی همچون شرک، کفر و تکذیب آخرت، از ناحیهی اعتقاد سرچشمه می گیرد و بعضی از رفتار عملی سرچشمه می گیرد. در سورهی حجرات، رعایت نکردن ادب در محضر رسول خدا(ص) موجب حبط اعمال معرفی شده است:
«یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَرفَعُوا أَصواتَکُم فَوقَ صَوتِ النَّبِی وَ لا تَجهَرُوا لَهُ بِالقَولِ کَجَهر بَعضِکُم لِبَعضٍ أَن تَحبَطَ أَعمالُکُم وَ أَنتم لا تَشعُرُونَ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! صدای خود را فراتر از صدای پیامبر نکنید، و در برابر او بلند سخن مگویید(و داد و فریاد نکنید) آن گونه که بعضی از شما در برابر بعضی بلند صدا میکنند، مبادا اعمال شما نابود گردد در حالی که نمی دانید».(سورهی حجرات، آیهی2)
پیام آیه این است که گاه ماندگاری اعمال در گرو رعایت ادب است. علی(ع) فرمود:
«کُلُّ شَیءٍ یحتاجُ إلی العَقلِ و العقلُ یحتاجُ اِلی الأدَب؛ همه چیز محتاج عقل است، در حالی که خود عقل نیازمند ادب است».6
کلمهی«حبط» و مشتقات آن در قرآن و روایات و همچنین کلمهی ابطال و مشتقات آن، ما را از خطرات و آفتهای اعمال آگاه میکند. در سوره محمد نهی از نابود کردن اعمال، در قالبی کلیدی و اساسی مطرح شده است که تمامی اعمال را پوشش می دهد. به وضوح، این آیه با هشداری جدّی دینداران را مخاطب قرار داده است، زیرا با«یا ایها الذین آمنوا» آغاز شده است و سپس مؤمنان را به فرمانبرداری همه جانبه از خدا و رسول دعوت میکند و نسبت به آسیبشناسی ایمان و اعمال آگاه میکند.
«یا أَیهَا الَّذین آمَنُوا أًطیعُوا اللّهَ و أًطیعُوا الرَّسولَ وَ لا تُبطِلُوا أَعمالَکُم؛ ای کسانی که
ایمان آوردهاید! اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول خدا را و اعمال خود را باطل نسازید». (سورهی محمد، آیهی 33)
آیه به گونهای است که بر تمامی مصداقها، منطبق است.
در آیهای دیگر این هشدار به مصداقی مشخص توجه دارد.
«یا أَیهَا الذین آمَنُوا لا تُبطِلُوا صَدَقاتِکُم بِالمَنِّ وَ الأَذی کَالَّذی ینفِقُ ما لَهُ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یؤمِنُ بِاللّهِ وَ الیومَ الاخرِ فَمَثَلُهُ کمَثَلِ صَفوانٍ عَلَیه تُراب فَأَصابَهُ وابِل فَتَرَکَهُ صَلداً لا یقدِرُونَ عَلی شَیءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللّهُ لا یهدِی القِومِ الکافِرِینَ؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید! بخششهای خود را با منت و آزار، باطل نسازید؛ همانند کسی که مال خود را برای نشان دادن به مردم، انفاق می کند؛ و به خدا و روز رستاخیز، ایمان نمیآورد(کار او) همچون قطعه سنگی که بر آن قشر نازکی از خاک باشد(و بذرهایی در آن افشانده شود) و رگبار باران به آن برسد،(و همه خاکها و بذرها را بشوید)، و آن را صاف(و خالی از خاک و بذر) رها کند. آنها از کاری که انجام دادهاند، چیزی به دست نمیآورند و خداوند جمعیت کافران را هدایت نمی کند». (سورهی بقره، آیهی 264)
رفتاری که میتواند شیرینی احسان را به تلخی تبدیل کند، منت و آزار است. آزار ممکن است در چهره های مختلفی مجسم شود، از آن جمله طول دادن، امروز و فردا کردن، خلف وعده، ترشرویی، شرط قرار دادن و متعهد کردن طرف مقابل که دارای حکم فقهی حرمت نیز میشود، علنی کردن و آبروی اشخاص را بردن و …میوه های تلخ شجرهی خبیثه آزار به حساب میآیند.
رسول خدا(ص) فرمود: آفةُ السَماحَةِ المَنّ؛ آفت جود و بخشش منّت نهادن است».7
در پایان با امام سجاد(ع) هم نوا میشویم:
«اللّهم … لا تُحبِط حَسَناتی بِما یشوبُها مِن مَعصیتِکَ؛پروردگارا!…حسنات و اعمال نیکم را به وسیلهی معصیت و گناهانی که با آنها مخلوط میگردد حبط و نابود مفرما».8
1. مثنوی معنوی، دفتر اول، بیت 1131.
2. زمانی، کریم، شرح جامع مثنوی، دفتر دوم، ص 266.
3. گلستان سعدی.
4.مردان خدا، مردم صالح و نیکوکار و شریف.
5.مثنوی معنوی، دفتر سوم، بیت 4788؛ همان، دفتر اول، بیت 2 ـ 3301.
6. غرر الحکم،ج6،ص542،چاپ دانشگاه.
7. معدن الجواهر، ص 59؛ تحف العقول، ص 10؛ بحار الانوار، ج 74، ص 63.
8. صحیفه سجادیه، دعای چهل و هفتم.