آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۳

چکیده

متن

جوانی بر سر کوچ است دریاب این جوانی ر که شهری باز نشناسد غریب کاروانی را
خمیده پشـت از آن دارند پیـران جهـان دیـده کـه اندر خاک می‌جویند ایام جوانی را1
دوران جوانی یکی از فرصتهای ارزشمند زندگی بشر است، استعدادهایی چون گنج که در جسم و جان جوانان نهفته است و شرایط مساعدی که برای تعالی و تکامل در نهاد آنان به ودیعه قرار داده شده که اگر به درستی مورد استفاده و بهره برداری قرار گیرد، می تواند پایه‌ی اساسی سعادت نسل جوان در طی دوران زندگی وی باشد.
هان ای عزیز فصل جوانی بهوش باش در پیری از تو، هیچ نیاید بغیر خواب 2
متعلّم علم اخلاق، جام مجرّد آدمی است، پس می توان گفت؛ بحثهای اخلاقی از زمانی آغاز می‌شود که انسان گام بر زمین می‌گذارد، لکن ما به اندازه‌ی بضاعت وجودیمان درباره‌ی تاریخچه‌ی تأسیس علم اخلاق مطالبی را در شماره‌ی قبل بیان نمودیم.
راغب اصفهانی در«مفردات الفاظ القرآن»3 بیان داشته است:
«خَلق» و «خُلق» در اصل یکی است، مثل ـ شَرب و شُرب ـ ولی کلمه‌ی خَلق مخصوص اشکال و اجسام و صورتهایی است که با حواس درک می‌شود خُلق ویژه قوا و صفات درونی و سجایایی است که با فطرت و دید دل درک شود، بنابراین می توان گفت:
اخلاق مجموعه‌ی صفات روحی و باطنی انسان است که هر از گاهی بصورت اعمال و رفتار ناشی از این صفات، بارز و آشکار می گردد که می‌تواند بصورت فضایل و یا رذایل باشد.
اما برای آنکه فضایل اخلاقی در وجودمان پایدار و راسخ گردد، می‌بایستی آنها رابشناسیم و با بکارگیری مستمّر سجایای اخلاقی آنها را در وجودمان ملکه نماییم.
خُلق نیکو خودبخود از هر کسی سازد بروز نافه را بوی خوش آن هر کجا پیدا کند4
برای شناخت سجایای اخلاقی دست نیاز به دامن خالق جهان هستی زده و از او که آگاه به همه ی خلقت ما می‌باشد، مدد می جوییم؛ لذا طبق قاعده‌ی لطف و رحمت،پروردگار قبل از نیاز ما اخلاق حمیده و اخلاق رذیله را معرفی نموده، چرا که او ربّ العالمین و متخلّق به اخلاق است.
بنابراین ما گوش جان به پند و اندرزهای خالق جهان هستی داده و از الگوهای کامل و الهی که قرآن مجید معرفی نموده و تأسی از آنان را توصیه فرموده، پیروی می‌نماییم.
تحویل اسوه‌های برجسته اخلاقی به جامعه‌ی بشری سهم دیگر دین در عرصه‌ی تربیت اخلاقی است و قرآن مجید هم به صورت نظری و هم با ارائه‌ی الگو درس اخلاق را به ما می‌آموزد.
به هر دردی فرستاد او طبیب حاذق و درمان چو نازل کرد بر ختم رسل از لطف قرآن را 5
وقتی انسان می‌بیند که قادر است از زندگی سطح پایین حیوانی رها شده و در عرصه‌ی شکوهمند حیات اخلاقی وارد شود شور و شوق مضاعفی در جانش پدید می‌آید.
کلمه‌ی اُسوه سه بار در قرآن مجید به کار رفته است و این کلمه در کتاب لغت اینگونه معنا شده است: آنچه بدان تأسّی جویند. أُسوه و أِسوه نمونه، سرمشق، مثالی، عبرت، مقتدا.6
یک بار در حق حضرت ابراهیم(ع) آمده است:
قَد کانَت لَکم اُسوةحَسَنة فی اِبراهیمَ وَ الَّذینَ مَعَهُ …؛7 برای شما در ابراهیم و همراهان او سرمشقی است …»
و دوبار درباره ی حضرت محمد (ص) می‌باشد:
1. «لَقَد کانَ لَکُم فی رَسُولِ اللّهِ اُسوَة حَسَنَة لِمَن کانَ یرجُو اللّه وَ الیوم الاخِرَ وَ‌ ذَکَرَ اللّهَ کَثیراً؛8به راستی که برای شما و برای کسی که به خداوند و روز بازپسین امید[و ایمان] دارد و خداوند را بسیار یاد می کند، در پیامبر خدا سرمشق نیکویی هست.»
2. لََقَد کانَ لَکُم فیهِم اُسوَة حَسَنة لِمَن کان یرجُو اللّه و الیومَ الاخِرَ وَ مَن یتَوَلَّ فَاِنَّ اللّهَ هُوَ الغَنُّی الحَمیدُ؛9 به راستی برای شما در آنان سرمشقی نیکوست، برای کسی که به خداوند و روز بازپسین امید داشته است؛ و هر کسی روی برتابد[بداند] که خداوند بی نیاز است.
رسول خدا(ص) که تمام گفتار و رفتارش خُلق عظیم و پند و اندرز بوده است را معرفی می نماید.
نبــوّت را ظهور از آدم آمـد کمـالش در وجود خاتم آمد
شود او مقتدای هر دو عالم خلیفـه گـردد از او اولاد آدم10
حضرت رسول(ص) در قرآن مجید با آیات متعدّدی به رحم و مهربانی وصف شده است از آن جمله: «فَبما رََحمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُم وَ لَو کُنتُ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضُّوا مِن حَولِکَ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَ شاوِرهُم …؛11 به لطف رحمت الهی با آنان نرمخویی کردی؛ و اگر درشتخویی سخت دل بودی بی شک از پیرامون تو پراکنده می‌شدند پس از ایشان در گذر و برایشان آمرزش بخواه و در[این] کار با آنان مشورت کن …»
مرد حل، بازآفریند خویش ر جز به نور حق نبیند خویش ر
بر عیـار مصطفـی خود را زند تا جهان دیگـری پیـدا کنـد12
رحم و مهربانی نبی اکرم(ص) نسبت به آفرینش از ویژگیهای منحصر به فرد ایشان بوده است، لذا اینجاست که پند و اندرز وی در دل و جان مخاطبان رسوخ نموده و آفریدگارش به وی فرمان می‌دهد:
«فَذَکِّر اِن نَفَعتِ الذّکری؛13 پس اندرز ده، اگر اندرز سود دهد.
هر که از سرّ نبی گیرد نصیب هم به جبریل امین گردد قریب 14
حضرت علی(ع) توانست از سرّ نبی آگاهی پیدا کند و بهترین نصیب را ببرد تا جایی که پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
«اَنا مَدینَةُ العِلم وَ علی بابُها»
و امام علی(ع) در نامه 31 نهج البلاغه با روانشناسی دقیق و بیانی ظریف اینگونه اظهار می‌فرمایند:
پسرم! … از طریق پند و اندرز، قلب خود را زنده دار و از راه زهد پیشگی«امیال سرکش» را رام ساز…از آنجایی که قلب نوجوانان و جوانان زمین کاشته نشده است، آماده‌ی پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده می‌شود، پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن که دل تو سخت شود و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد یا به استقبال کارهایی برود که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آنرا کشیده‌اند، و تو را از تلاش و یافتن بی نیاز ساخته اند و آنچه از تجربیات آنها نصیب ما شد به تو هم رسیده و برخی از تجربیات که بر ما پنهان مانده،برای شما روشن گردیده است. 15
از سفارشات و پند و اندرزهایی که خداوند در قرآن مجید فرمان داده است برخی در قالب کلمه‌ی «وصّینا» است، این واژه پنج بار در قرآن کریم آمده که سه مورد آن انسان را مورد خطاب قرار می‌دهد که به والدین احسان و نیکی کند.
«وَ وَصَّینَا الانسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً وَ…16؛ و انسان را سفارش کرده ایم که به پدر و مادرش نیکی کند و…»
«وَ وَصَّینَا الانسانَ بِوالِدَیه اِحسانا…؛17 و به انسان سفارش کرده ایم که در حق پدر و مادرش نیکی کند…»
«وَ وَصَّینا الانسانَ بِوالِدَیه…؛18 و انسان را در حق پدر و مادرش سفارش کردیم…»
و یک مورد آن سفارش و وصیتی است که در سوره‌ی شوری، آیه‌ی 13 خطاب به حضرت ابراهیم و موسی و عیسی ـ علیهم السلام ـ نموده که دین را به پادارید و در آن اختلاف نورزید…
و در آخرین مورد می‌فرماید:
«وَلِلّهِ ما فِی السَّمواتِ وَ ما فی الاَرضِ وَ لَقَد وَصَّینَا الَّذینَ اوُتُوا الکِتابِ مِن قَبلِکُم وَ ایاکُم اَنِ اتَّقُوا اللّهِ وَ…19؛ و آنچه در آسمانها و در زمین است از آن خداوند است و پیش از شما به اهل کتاب و[سپس] به خود شما سفارش کردیم که از خداوند پروا کنید و …».
سفارش به تقوا و پرهیزگاری چیست که خداوند خود شخصاً انسان را به آن سفارش می کند و در‌آیه‌ای خود را نیز اهل تقوا معرفی می‌نماید: «…هُوَ اَهلُ التَّقوی و اَهلُ المَغفِرةِ؛20 او (خداوند) اهل تقوا و اهل آ‌مرزش و مغفرت است.»
در کتاب«اخلاق اسلامی»21 ذیل این آیه آمده است که بله خداوند هم پرهیز از ظلم می‌کند، از اینکه اجر کسی را ضایع کند، از اینکه ظلم ظالمان و عدل عادلان را به بوته‌ی فراموشی بسپارد و…
«تقوا» در قرآن به عنوان عامل سعادت و رستگاری انسان معرفی شده و رعایت آن مورد تأکید فراوان قرار گرفته است.تقوا به معنی جامع و کاملش همانند سایبانی است که انسان در پناه آن به اوامر الهی می‌پردازد و از نواهی دوری می کند و با پرداختن به مستحبّات و دوری از مکروهات از سکّوی مباح پرواز می نماید و خود را به تعالی و تکامل می‌رساند و به آن مقصدی که هدف از خلقت انسان می‌باشد(قرب الهی) خود را می‌رساند تا با پروردگارش هم خوی شده و متخلّق به اخلاق الهی گردد.
بار ما شیشه‌ی تقوا و سفر دور و دراز گر سلامت بتوان بار به منزل بردن22
تقوا فعلی است اختیاری و در دایره افعالی که دارای ارزش اخلاقی هستند، قرار می گیرد و سفارش به تقوا بیانگر آن است که این ارزش اخلاقی بسیار مهم می‌باشد، این کلمه 17 مرتبه و مشتقاتش بیش از 250 مرتبه در قرآن مجید آمده است.
تـذکـّرهـای قـرآن را کنـد گـوش نسازد یـاد جـانـان را فــراموش
که یاد حق گر از دل شد فراموش کند دیوت غلام حلقه در گوش23
اکنون به طور اختصار به نکاتی که قرآن مجید پیرامون تقوا اشاره فرموده می پردازیم:24
1. هدف از دستورات الهی آن است که در انسان روحیه‌ی تقوا پیدا شود؛ مثلاً قرآن کریم می‌فرماید:
«پروردگار خود را بپرستید شاید تقوا پیدا کنید.»(سوره‌ی بقره، آیه‌ی 21) و نیز می‌فرماید:
«روزه بر شما و بر امّت‌های پیشین واجب شده شاید تقوا پیدا کنید» (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 183)
2. «تقوا زمینه ی پذیرش هدایت است». (سوره‌ی بقره، آیه‌ی 2)
3. «خداوند به متّقین، علومی را عنایت می کند».(سوره‌ی بقره،‌آیه‌ی282)
4. «تقوا وسیله‌ی دریافت رحمت الهی است». (سوره ی انعام، آیه‌ی 155)
5. «تقوا وسیله ی قبولی عمل است». (سوره‌ی مائده، آیه‌ی 27)
6. «تقوا وسیله‌ی دریافت رزق از راههایی است که انسان گمان آن را ندارد». (سوره‌ی طلاق، آیه‌ی 3)
7. «خداوند به متّقین وعده داده که هرگز در بن بست قرار نگیرند». (سوره‌ی طلاق،‌آیه‌ی 2)
8. «خداوند انواع حمایت‌ها و امدادهای غیبی خود را نثار افراد با تقوا می کند» .سوره‌ی توبه، آیه ی 36 و 123)
9. «تقوا راه نجات از خطرات قیامت است» (سوره ی مریم، آیه‌ی 72)
عوامل مؤثر در تقوا:
1. ایمان به مبدأ و معاد، انسان را در برابر گناهان بیمه می‌کند و هر چه ایمان قوی‌تر باشد، تقوا بیشتر است.
2. نظارت عمومی(امر به معروف و نهی از منکر) سبب رشد تقوا در جامعه است.
3. تربیت خانوادگی، لقمه حلال، رفتار مسؤولان، دوستان(همسر، همکار، همسایه، هم درس)
اشتغال و رفیق شدن با افراد با تقوا از عواملی است که در تقوا مؤثّر می‌باشد.
بنابراین: تقوا وجه تمایز حق و باطل است و شخص متّقی در برابر پروردگارش احساس مسئولیت کرده و جامعه را احیا می‌کند و ضامن حفظ و بقای آن می‌باشد، لذا محبوب خداوند است.
«اِنَّ اللّهَ یحبُّ المُتَّقین»25
عطر آیات قرآن مجید در سخنان آقای آقایان، امیرالمؤمنان(ع) ا ینگونه به مشام می‌رسد:
پسرم!…بدون تردید محبوب‌ترین قسمت از وصایای من که باید بدان تمسّک جویی، [تقوا] همان پرهیزگاری (ترس از خدا) است و انجام واجبات، و پیمودن راهی که پدرانت و صالحین خاندانت پیموده‌اند، می‌باشد.
پسرم!…همانا من از هیچ پند و اندرزی برای تو کوتاهی نکردم، و تو هر قدر هم کوشش کنی و صلاح خویش را در نظر بگیری، مصالح خود را آن اندازه که من درباره‌ی تو تشخیص داده‌ام، تشخیص نخواهی داد…
سعی در آبادی دل کن کز آن یابی رهی مانده‌ای این قدر در تعمیر آب و گل چرا26
1. نظامی گنجوی، گلزار ادب؛ 167.
2. دیوان اشعار امام خمینی(ره)؛48.
3. راغب اصفهانی،«مفردات الفاظ قرآن»، جلد اول، انتشارات مرتضوی، 1370 هـ.ش، 635.
4. دیوان لامع؛269.
5. دیوان رجاء اصفهانی؛ 141.
6. سیاح، احمد، نویسنده(مترجم)،«فرهنگ بزرگ جامع نوین(عربی به فارسی)»، جلد اول، ناشر: انتشارات اسلام، 1382هـ.ش؛ 37 و 36.
7. سوره‌ی ممتحنه، آیه‌ی4.
8. سوره‌ی احزاب، آیه‌ی21.
9. سوره‌ب ممتحنه، آیه‌ی 6، اکثر مفسرین و مترجمین قرآن مجید نظر بر این دارند که آیه درباره پیامبر اکرم(ص) می‌باشد.
10. مجموعه آثار شیخ محمود شبستری؛82.
11. سوره‌ی آل عمران، آیه‌ی 159.
12. دیوان اقبال لاهوری؛ 398.
13. سوره‌ی اعلی، آیه‌ی 9.
14. دیوان اقبال لاهوری؛ 3و4.
15. دشتی، محمّد، «ترجمه نهج البلاغه»، انتشارات مشرقین، چاپ چهارم؛ 523.
16. سوره‌ی عنکبوت، آیه‌ی 8.
17. سوره‌ی احقاف، آیه‌ی15.
18. سوره‌ی لقمان، آیه‌ی 14.
19. سوره‌ی نساء، آیه‌ی 131.
20. سوره‌ی مدّثر، آیه‌ی 56.
21. خادمی اصفهانی، اکبر،«اخلاق اسلامی» خطبه‌ی متّقین»، جلد اول، ناشر: مدرسة الامام علی بن ابی طالب(ع)، 1379هـ.ش؛ 22.
22. دیوان شهریار، جلد دوم؛ 945.
23. دیوان الهی قمشه‌ای؛ 58.
24. قرائتی، محسن،«تفسیر سوره‌ی حجرات» ناشر: دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ هفتم، 1383هـ.ش، 8و7.
25. سوره‌ی توبه، آیات 4 و 7.
26. دیوان لامع؛ 118.

تبلیغات