نقش برجسته علی علیه السلام در تفسیر قرآن. سرگذشت علم تفسیر (8)
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
گرچه تفسیر مدون و مستقلى به نام تفسیر على علیه السلام وجود ندارد، اما مطالب تفسیرى فراوان آن حضرت در لابلاى کتب روائى و تفسیرى از طریق شاگردان آن حضرت نقل شده و در دسترس است .
گروهى از صحابه و یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله چه در زمان حیات آن حضرت و چه پس از رحلت او در تفسیر قرآن از شهرت بسزائى برخوردار بودند از جمله امیر مؤمنان على علیه السلام، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابى بن کعب، زید بن ثابت، جابربن عبدالله انصارى و ... اما چنان که از شواهد تاریخى و کتب تفسیرى به دست مىآید، على علیه السلام اعلم مردم پس از رسول گرامى اسلام به تفسیر قرآن و معارف اسلام بود و سنى و شیعه هر دو این معنى را در کتابهاى تفسیرى و تاریخى خود نقل کردهاند . چرا که آن حضرت در دامن پیامبر بزرگ شده و همیشه در کنار آن حضرت; هم در حضر و هم در سفر حاضر بود . او حتى در دوران تهجد و عبادت رسول خدا صلى الله علیه و آله در کوه حرا و نیز همراه او بود و از او جدا نمىشد .
در این مورد ابن ابى الحدید مىگوید:
«در کتب صحاح روایتشده است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل گردید، و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على علیه السلام در کنار پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود» (1) .
گرچه در حال حاضر کتاب مدونى به عنوان تفسیر از امیرمؤمنان علیه السلام به چشم نمىخورد، اما مطالب تفسیرى على علیه السلام در کتابهاى حدیثى و لابلاى روایات پراکنده است . چون اوضاع سیاسى و اجتماعى آن روز به نحوى نبود که هر کسى بتواند در گرداگرد وجود امام حلقه بزند و تفسیر قرآن را بیاموزد، بلکه عده خاصى از یاران آن حضرت سینه خود را سپر کرده و توانستند تفسیر قرآن را از مولى الموحدین مستقیما فراگرفته و به نسلهاى بعد از خود انتقال دهند . آنهم به صورت نقل روایت که بعدها آرام آرام این کار توسعه یافت و روایت را با درایت درهم آمیختند و اخبار و احادیث تفسیرى را به صورت مدون درآوردند .
یکى از فعالیتهاى امام در دوران خلفا تربیتشاگرد بود چنانکه استاد پیشوائى مىنویسند:
«یکى از فعالیتهاى امیر مؤمنان در دوران خلفا; تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیارى از آیات و تربیتشاگردانى مانند «عبدالله بن عباس» بود که بزرگترین مفسر اسلام، در میان اصحاب به شمار مىرفت» (2) .
اقوال علما در باره اعلمیت على علیه السلام به تفسیر
محمد حسین ذهبى از ابن عباس نقل مىکند: «چیزى از تفسیر یاد نگرفتم مگر از على علیه السلام» (3) و همچنین از ابونعیم در «الحلیة» نقل مىکند که على علیه السلام فرمود: «به خدا آیهاى نازل نشده مگر این که مىدانم کجا نازل شده، درباره چه چیزى نازل شده، و ... چون خداوند به من قلب و فکرى اندیشمند و زبانى جویا عطا کرده است» . و همچنین از ابن مسعود نقل شده که گفت: «قرآن براساس هفتحرف نازل شده، و هر حرفى هم ظاهرى دارد و باطنى; و على علیه السلام به ظاهر و باطن آن آگاه بود» (4) .
از عطاء بن ابى رباح (یکى از بزرگان محدثان و فقهاى اهل سنت) سؤال مىکنند: آیا در میان اصحاب محمد صلى الله علیه و آله عالمتر از على بوده است؟ در پاسخ مىگوید: «نه، به خدا کسى را عالمتر از على نمىشناختم» .
همچنین «سعید بن جبیر» (5) که خود یکى از مفسران بنام عصر تابعین و شیعى است، مىگوید: «اذا ثبت لنا الشىء عن على علیه السلام لم نعدل عنه الى غیره» ; «وقتى مطلبى از على علیه السلام براى ما ثابت مىشد، از آن عدول نمىکردیم» (6) .
همچنین مرحوم کلینى در باب «انه کان شریکه فى العلم» (على، شریک علم رسول خدا بود) آورده است:
«... لم یعلم الله محمدا صلى الله علیه و آله علما الا و امره ان یعلمه علیا» .
«... خدا هیچ علمى را به پیامبر نیاموخت مگر این که او را فرمان داد تا آن علم را به على علیه السلام بیاموزد» (7) .
پس کسى که باب مدینه علم است و کلید علم پیامبر; قلم و بیان عاجز از وصف آن حضرت و علم او است لذا با اشاره مختصر به بیوگرافى اجمالى یکى از شاگردان ممتاز تفسیرى آن حضرت یعنى ابن عباس، اکتفا مىکنیم، تا عظمت استاد روشن شود .
ابن عباس کیست؟
عبدالله بن عباس پسر عموى پیامبر و از مفسران بنام صدر اسلام و ملازم و شاگرد درجه یک امیرمؤمنان على علیه السلام بود که به این شاگردى همیشه افتخار مىکرد و اظهار مىداشت من هرچه دارم از امیرمؤمنان است و سنى و شیعه به تفسیر او معتقدند . او گرچه هنگام رحلت پیامبر نوجوانى دوازده یا سیزده ساله بیش نبود (8) ، ولى چون در مکتب على علیه السلام بزرگ شده و علم آموخته بود، لذا یکى از مفسران بزرگ عالم اسلام بشمار مىرود (9) .
مفسر بزرگ شیعه مرحوم طبرسى درباره ابن عباس مىنویسد:
«عبدالله بن عباس حبر (10) امت و ترجمان قرآن و وارث دو سوم علم پیامبر بود که پیامبر در حق او دعا کرد و فرمود: «خدایا او را از آگاهان به دین و قرآن قرار ده» . لذا روایات مربوط به تفسیر (نزدیک به نصف احادیث تفسیرى) به او مستند است» (11) .
ابن عباس در باره علم امیرمؤمنان على علیه السلام مىگوید:
«على علیه السلام علم علما علمه رسول الله صلى الله علیه و آله و رسول الله علمه الله فعلم النبى من علم الله و علم على من علم النبى و علمى من علم على علیه السلام و ما علمى و علم اصحاب محمد صلى الله علیه و آله فى علم على الا کقطرة فى سبعة ابحر» (12) .
«على علیه السلام علمى را آموخت که پیامبر آن را تعلیم داد و و پیامبر را خدا تعلیم داد; پس علم پیامبر از علم خدا و علم على علیه السلام از علم پیامبر و علم من از علم على علیه السلام است و علم من و علم اصحاب محمد صلى الله علیه و آله نزد علم على علیه السلام مانند قطرهاى از هفت دریا است» .
پىنوشت:
1) استاد پیشوائى، مهدى، سیره پیشوایان، صفحه 29، به نقل از شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج13، ص 208 .
2) سیره پیشوایان، ص 71 .
3) التفسیر والمفسرون، ج1، ص 290 .
4) همان، ج1، ص 89 و 90 - مجمعالبیان، ج1، ص 7 .
5) به خاطر وفاداریش نسبتبه امیر مؤمنان على علیه السلام به دستحجاج شهید شد .
6) التفسیر والمفسرون، ج1، ص 90 .
7) اصول کافى، ج2، ص 14، حدیث 1، چ1392ه ق .
8) معجم رجال الحدیث، ج10، ص 229 .
9) دکتر سید محمد باقر حجتى، «تاریخ تفسیر و نحو» ، ص 27 - 30 .
10) حبر: عالم صالح (المنجد) .
11) مجمع البیان، ج1، ص 7 .
12) بحار، ج89، باب 8، ح 83، ص 105، چاپ جدید .
گروهى از صحابه و یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله چه در زمان حیات آن حضرت و چه پس از رحلت او در تفسیر قرآن از شهرت بسزائى برخوردار بودند از جمله امیر مؤمنان على علیه السلام، عبدالله بن عباس، عبدالله بن مسعود، ابى بن کعب، زید بن ثابت، جابربن عبدالله انصارى و ... اما چنان که از شواهد تاریخى و کتب تفسیرى به دست مىآید، على علیه السلام اعلم مردم پس از رسول گرامى اسلام به تفسیر قرآن و معارف اسلام بود و سنى و شیعه هر دو این معنى را در کتابهاى تفسیرى و تاریخى خود نقل کردهاند . چرا که آن حضرت در دامن پیامبر بزرگ شده و همیشه در کنار آن حضرت; هم در حضر و هم در سفر حاضر بود . او حتى در دوران تهجد و عبادت رسول خدا صلى الله علیه و آله در کوه حرا و نیز همراه او بود و از او جدا نمىشد .
در این مورد ابن ابى الحدید مىگوید:
«در کتب صحاح روایتشده است که وقتى جبرئیل براى نخستین بار بر پیامبر نازل گردید، و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، على علیه السلام در کنار پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله بود» (1) .
گرچه در حال حاضر کتاب مدونى به عنوان تفسیر از امیرمؤمنان علیه السلام به چشم نمىخورد، اما مطالب تفسیرى على علیه السلام در کتابهاى حدیثى و لابلاى روایات پراکنده است . چون اوضاع سیاسى و اجتماعى آن روز به نحوى نبود که هر کسى بتواند در گرداگرد وجود امام حلقه بزند و تفسیر قرآن را بیاموزد، بلکه عده خاصى از یاران آن حضرت سینه خود را سپر کرده و توانستند تفسیر قرآن را از مولى الموحدین مستقیما فراگرفته و به نسلهاى بعد از خود انتقال دهند . آنهم به صورت نقل روایت که بعدها آرام آرام این کار توسعه یافت و روایت را با درایت درهم آمیختند و اخبار و احادیث تفسیرى را به صورت مدون درآوردند .
یکى از فعالیتهاى امام در دوران خلفا تربیتشاگرد بود چنانکه استاد پیشوائى مىنویسند:
«یکى از فعالیتهاى امیر مؤمنان در دوران خلفا; تفسیر قرآن و حل مشکلات بسیارى از آیات و تربیتشاگردانى مانند «عبدالله بن عباس» بود که بزرگترین مفسر اسلام، در میان اصحاب به شمار مىرفت» (2) .
اقوال علما در باره اعلمیت على علیه السلام به تفسیر
محمد حسین ذهبى از ابن عباس نقل مىکند: «چیزى از تفسیر یاد نگرفتم مگر از على علیه السلام» (3) و همچنین از ابونعیم در «الحلیة» نقل مىکند که على علیه السلام فرمود: «به خدا آیهاى نازل نشده مگر این که مىدانم کجا نازل شده، درباره چه چیزى نازل شده، و ... چون خداوند به من قلب و فکرى اندیشمند و زبانى جویا عطا کرده است» . و همچنین از ابن مسعود نقل شده که گفت: «قرآن براساس هفتحرف نازل شده، و هر حرفى هم ظاهرى دارد و باطنى; و على علیه السلام به ظاهر و باطن آن آگاه بود» (4) .
از عطاء بن ابى رباح (یکى از بزرگان محدثان و فقهاى اهل سنت) سؤال مىکنند: آیا در میان اصحاب محمد صلى الله علیه و آله عالمتر از على بوده است؟ در پاسخ مىگوید: «نه، به خدا کسى را عالمتر از على نمىشناختم» .
همچنین «سعید بن جبیر» (5) که خود یکى از مفسران بنام عصر تابعین و شیعى است، مىگوید: «اذا ثبت لنا الشىء عن على علیه السلام لم نعدل عنه الى غیره» ; «وقتى مطلبى از على علیه السلام براى ما ثابت مىشد، از آن عدول نمىکردیم» (6) .
همچنین مرحوم کلینى در باب «انه کان شریکه فى العلم» (على، شریک علم رسول خدا بود) آورده است:
«... لم یعلم الله محمدا صلى الله علیه و آله علما الا و امره ان یعلمه علیا» .
«... خدا هیچ علمى را به پیامبر نیاموخت مگر این که او را فرمان داد تا آن علم را به على علیه السلام بیاموزد» (7) .
پس کسى که باب مدینه علم است و کلید علم پیامبر; قلم و بیان عاجز از وصف آن حضرت و علم او است لذا با اشاره مختصر به بیوگرافى اجمالى یکى از شاگردان ممتاز تفسیرى آن حضرت یعنى ابن عباس، اکتفا مىکنیم، تا عظمت استاد روشن شود .
ابن عباس کیست؟
عبدالله بن عباس پسر عموى پیامبر و از مفسران بنام صدر اسلام و ملازم و شاگرد درجه یک امیرمؤمنان على علیه السلام بود که به این شاگردى همیشه افتخار مىکرد و اظهار مىداشت من هرچه دارم از امیرمؤمنان است و سنى و شیعه به تفسیر او معتقدند . او گرچه هنگام رحلت پیامبر نوجوانى دوازده یا سیزده ساله بیش نبود (8) ، ولى چون در مکتب على علیه السلام بزرگ شده و علم آموخته بود، لذا یکى از مفسران بزرگ عالم اسلام بشمار مىرود (9) .
مفسر بزرگ شیعه مرحوم طبرسى درباره ابن عباس مىنویسد:
«عبدالله بن عباس حبر (10) امت و ترجمان قرآن و وارث دو سوم علم پیامبر بود که پیامبر در حق او دعا کرد و فرمود: «خدایا او را از آگاهان به دین و قرآن قرار ده» . لذا روایات مربوط به تفسیر (نزدیک به نصف احادیث تفسیرى) به او مستند است» (11) .
ابن عباس در باره علم امیرمؤمنان على علیه السلام مىگوید:
«على علیه السلام علم علما علمه رسول الله صلى الله علیه و آله و رسول الله علمه الله فعلم النبى من علم الله و علم على من علم النبى و علمى من علم على علیه السلام و ما علمى و علم اصحاب محمد صلى الله علیه و آله فى علم على الا کقطرة فى سبعة ابحر» (12) .
«على علیه السلام علمى را آموخت که پیامبر آن را تعلیم داد و و پیامبر را خدا تعلیم داد; پس علم پیامبر از علم خدا و علم على علیه السلام از علم پیامبر و علم من از علم على علیه السلام است و علم من و علم اصحاب محمد صلى الله علیه و آله نزد علم على علیه السلام مانند قطرهاى از هفت دریا است» .
پىنوشت:
1) استاد پیشوائى، مهدى، سیره پیشوایان، صفحه 29، به نقل از شرح نهجالبلاغه ابن ابى الحدید، ج13، ص 208 .
2) سیره پیشوایان، ص 71 .
3) التفسیر والمفسرون، ج1، ص 290 .
4) همان، ج1، ص 89 و 90 - مجمعالبیان، ج1، ص 7 .
5) به خاطر وفاداریش نسبتبه امیر مؤمنان على علیه السلام به دستحجاج شهید شد .
6) التفسیر والمفسرون، ج1، ص 90 .
7) اصول کافى، ج2، ص 14، حدیث 1، چ1392ه ق .
8) معجم رجال الحدیث، ج10، ص 229 .
9) دکتر سید محمد باقر حجتى، «تاریخ تفسیر و نحو» ، ص 27 - 30 .
10) حبر: عالم صالح (المنجد) .
11) مجمع البیان، ج1، ص 7 .
12) بحار، ج89، باب 8، ح 83، ص 105، چاپ جدید .