ازریابی علوم بر اساس تعاریف قرآن کریم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
آنچه در زیر مىخوانید، نوشته یکى از خوانندگان علاقهمند و وفادار این مجله است که در مقوله «درجهبندى ارزشى علوم» بحثى جدى را پیش کشیده است . ضمن جلب توجه خوانندگان ارجمند به این مقاله، یادآورى مىکنیم که باب بحث و نقد و نظر در این زمینه براى علاقهمندان همچنان باز است .
مفهوم و لوازم امت وسط؟
یکى دیگر از اصول و معیارهاى نظام اسلامى (دین) داشتن خصوصیت مرکزیت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در میان جهانیان است: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکونالرسول علیکم شهیدا ...» (1) .
«و بدینگونه (با تعیین قبله و رویکردى خاص) شما را امتى میانه و نمونه براى عموم مردم (جهانیان) قرار دادیم آنچنانکه پیامبر براى شما اسوه و نمونه و شاهد مىباشد» .
باید توجه داشت که خداوند واژههایى را که براى ترکیب در آیات برگزیده است، علاوه بر اینکه نظر به تمام معانى متداول آنها در میان مردم دارد; غالبا آن واژگان را به گونهاى در آیات ترکیب مىکند که در سیاق آیات و فراز جملات و شؤون نزول و اهداف کلى نظام دین و ... معانى و مفاهیم جدیدى را نیز بر آنها بار مىکند و بنابراین لغات و کلمات قرآن کریم متحمل معانى و مفاهیم بىشمارى هستند و به همین دلیل است که قرآن کریم علیرغم محدود و معدود بودن آیات و کلمات (تقریبا 6236 آیه مشتمل بر 77400کلمه) مىتواند «تبیانا لکل شىء» باشد .
بنابراین کلمه «وسط» علاوه بر معانى که مفسران براى آن استنباط کردهاند مانند میانهروى و عدالت و امثال اینها، معانى واژگانى خود را نیز در آیه افاده مىنماید که ذیلا به بعضى از آنها بر حسب موقعیت مربوطه اشاره مىنماییم:
«وسط» در خط; آن را به دو قسمت مساوى تقسیم مىنماید و خود نیز نه جزء چپ آن است و نه جزء راست آن، در حالیکه هم با راست رابطه دارد و هم با چپ، و اصولا دو نیمه یک خط به وسیله نقطه منصف با هم مربوط مىشوند .
«وسط» در دایره; مرکز آن است و تمام مدارات فرضى در دایره، با نقطه مرکزى آن سنجیده مىشود و اصولا قرارگاه پایه ثابت پرگارى است که با آن دایره را رسم مىنمایند . بدیهى است که اگر موجباتى فراهم شد که مرکز دایره به سمتى حرکت کند، باید به همان نسبتبه جوانب دیگر نیز حرکت کند و پیش برود وگرنه مفهوم مرکزیتخود را از دستخواهد داد .
«وسط» در اعداد; ارقام کوچک و بزرگ را با هم جمع و تفریق مىکند و معدل را مشخص مىنماید .
«وسط» در ترازو; زبانه شاهین آن است که در سنجش، نقطه اعتدال را ارائه مىنماید .
«وسط» در احجام; مرکز هندسى و نقطه ثقل است که وزن و حدود آنها را ارائه مىنماید .
«وسط» در چرخ اجتماعات; محور است و باید آنچنان متعادل و هموار و نرم باشد که به آرامى وزنه چرخ و گردش آن را تحمل نماید و اجتماعات را در امنیت کامل به سوى هدف پیش ببرد .
«وسط» ، در میان یک قوم، شریف و رئیس و بزرگ آن است و باید در چنان موقعیت و خصوصیتى باشد که به قوم خود شرافت و عزت ببخشد .
«وسط» ، معانى و مفاهیم بسیار دیگرى دارد که عرضه بیشتر آنها ضرورتى ندارد .
خلاصه این که «وسط» مرکز است و لذا خداوند که مسلمانان را «شهداءللناس» قرار داده است (خواسته است تا نسبتبه سایر مردم جهان، مرکز و اسوه و نمونه باشند و لذا، وسط بودن، معیار یک نظام اسلامى است، پس هر مقدار که یک نظام اسلامى در وسط بودن، خصوصیات مربوطه را از دستبدهد، به همان نسبت در خصوصیات دینى ضعیف و ناپایدار مىگردد، زیرا وسط پایگاه ثابت پرگارى است که دایره اجتماعات آدمیان را رسم مىکند و هر گاه پایگاه در مرکزیت ثابت نباشد، دائره منظمى رسم نخواهد شد .
این قاعده باید در تمام دوایر مربوط به امور بىشمار جهانیان حاکم باشد و مراعات گردد، مانند:
دایرههاى بىشمار علوم - دایرههاى بىشمار فنون و صنایع - دایرههاى بىشمار سیاستهاى مدنى، اقتصادى، بازرگانى، پولى .
دایره نظامى، دفاعى و هرگونه و هر تعداد دوایر دیگرى که وجود داشته باشد یا در آینده به وجود آید .
پس حدود و تعداد و کمیت و کیفیت تمام امور فرعى یک نظام دینى را نوامیس آفرینش که بر اساس اصل تکامل مستمر استوار است، تعیین مىنماید «فطرت الله التى فطر الناس علیها» که از جمله آنها علوم و فنون و صنایع و سیاست مىباشند .
علوم اسلامى و ضرورت فراگیرى آنها
قبلا به فرازى از آیه 89 سوره نحل (16) : «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى و هدى و رحمة ...» اشاره کردیم . اکنون لازم است از خود بپرسیم که آیا این قبیل آیات کلام خداوند هستند یا (نعوذبالله) نیستند؟
اگر کلام خداوند هستند (که یقینا هستند) آیا ما باید به این قبیل کلمات هم ایمان داشته باشیم یا باید در ایمان به آیات، گزینشى عمل کنیم «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» (2) .
آیا خداوند (نعوذبالله) در بیان بعضى آیات مبالغه کرده است و این که فرموده است «تبیانا لکل شىء» فقط شامل بعضى از اشیاء مىشود نه همه اشیاء؟
اگر شامل تمام اشیاء مىشود؟ آیا علوم و فنون و صنایع و سیاسات و به طور کلى تمام امور مدنیت هم شىء هستند یا نیستند؟ .
اگر علوم و فنون و ... هم شىء هستند و مطابق نص صریح آیه مذکور قرآن کریم تبیانا للعلوم و الصنایع و السیاسات هست، آیا ما باید مثلا علوم اسلامى را از بیانات علمایى مانند شهید ثانى، فیض کاشانى، غزالى و امثال دیگر این بزرگواران بازشناسیم و یا یافتههاى آنان را مربوط به عصر و زمان خود آنان واگذاریم و به قرآن کریم روى آوریم و از بیانگریهاى خداوند و کلام او راهکارها را استنباط نماییم؟
«و کلمة الله هى العلیا» .
بدیهى است که کسانى خواهند گفت: خداوند طبقهبندى از علوم اسلامى به دست نداده است - چنانکه مىگویند قرآن یک کتاب علمى نیست .
آرى خداوند در کلام خود طبقهبندى از آنگونه طبقهبندیهاى متداول در میان مردم از علوم اسلامى به دست نداده و قرآن یک کتاب علمى از آن گونه علوم متداول در میان مردم نیست . اما خداوند طبقهبندیهاى لازم و مربوط به همه چیز را به لسان الهى بیان فرموده است و قرآن نیز یک کتاب علمى به تمام معنى است . اما از نوع علوم الهى نه از نوع علوم مخلوق، زیرا اصل «لیس کمثله شىء» در همه چیز مصداق دارد و لذا به جرات و اطمینان مىتوان گفت «لیس کبیانه بیان - لیس کعلمه علم - لیس کمثل کلامه کلام ... .»
یقینا اگر خداوند یک طبقهبندى از نوع کارهاى مخلوق از علوم به دست مىداد یا قرآن کریم را به گونه علوم دستآورد مردم مىآراست، باید آن قدر آیه نازل مىفرمود که اگر تمام درختها قلم و تمام دریاها مرکب مىشد براى نگارش و ثبت آیات کافى نبود، حتى اگر چند برابر آنها را هم به وجود مىآورد (برداشتى از آیه 31/27 و بعضى آیات دیگر) . اما کلام خداوند; خداوند کلام است . و همانگونه که خداوند آفریننده است، کلام او نیز خلاق است و متناسب با نیازهاى انسانها و به مقتضاى ظرفیتهاى زمانها و مکانها کلام و بیان مىآفریند: «و ان شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» هیچ چیزى نیست مگر اینکه خزاین آن نزد ما مىباشد و آن را نازل نمىکنیم مگر به اندازه معلوم (لازم) و متناسب با نیازهاى مخلوقات (3) .
بر این اساس قرآنى که در شکل و حجم موجود نازل شده است نیز یک شىء است که مفاهیم آن به تدریجبر بنىآدم نازل مىشود به شرط این که مسلمانان بخواهند و دستبه دامن قرآن بزنند تا قرآن بیان نماید که علوم اسلامى و سایر مسائل مورد نیاز به مردم کدام مىباشند .
به شرحى که ذیل آیه 127سوره بقره (2) بیان کردیم، موضع مسلمانان در میان جهانیان آنچنانکه خداوند مشخص فرموده است در هر زمان و مکانى موضع مرکزیت و محوریت و اسوه و الگوبودن است و لذا یکچنین موضعى، امروز نمىتواند همانند مواضع زمانهاى پیشین باشد زیرا با اکتفاکردن به علوم و دستاوردهاى پیشین نمىتوان چنین موضعى را که در میان متمدنان، مرکز و محور باشد احراز نمود، زیرا براى جهانیان هیچگونه مرکزیت و جذابیتى به وجود نمىآورد . موضع امروز هم براى فردا و فرداها بىثبات خواهد شد .
گفتیم که خداوند شرح و تفصیل نمىدهد زیرا شرح و تفصیل هر قدر گسترده و مفصل باشد نمىتواند براى تمام زمانها و مکانها کارآیى داشته باشد و این یکى از معجزات بىشمار قرآن کریم است که بدون شرح و تفصیل و طبقهبندى و بدون ورود در علوم و فنون و سیاسات و امثال اینها تکلیف همهچیز را به روشنى بیان مىفرماید بهگونهاى که در تمام عصور و دهور مسلمانان بتوانند صراط مستقیم را بازشناسند و در امنیت و عزت کامل پیشتاز باشند .
ذیلا یکى از معیارها و مقیاسهایى را که خداوند براى شناختبسیارى از امور مسلمانان از آن علوم و فنون، و به طور کلى امور مادى مشخص فرموده است، مختصرا مورد توجه قرار مىدهیم تا از آنجمله تعداد و ارزش و ضرورت علوم اسلامى معلوم گردد:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شىء فى سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون» .
«و براى (مقابله با) آنان (کافران و دشمنان اسلام) آنچه در توان دارید نیرو و سواره نظام فراهم نمایید بهگونهاى که دشمنان خودتان را به وسیله آن به هراس افکنید و هرچه در راه خدا هزینه کنید به شما باز پرداخت مىشود و از این بابت مورد ستم واقع نخواهید شد» . (4) .
در این آیه، چند نکته، در خور توجه و دقت است:
1 . آیه خطاب به تمام مسلمانان در تمام ادوار تاریخ است . بنابراین حدود آمادگى نیروى دفاعى متناسب استبا شرایط و مقتضیات زمان و مکان یعنى آنگونه نیست که مثلا بشود براى قرون آینده حدودى مشخص نمود .
2 . خطاب امر است و لذا انجام آن واجب است و هرچه واجب باشد، ارزش است و بىاعتنایى به آن گناهى بزرگ است: و اعدوا ... .
3 . قدرت دشمن تعیین کننده میزان کمیت و کیفیت استبنابراین تمام مسلمانان در هر یک از ادوار تاریخى خود باید در محاسبه براى آمادگى دفاعى، میزان قدرت نظامى دشمن را به اضافه میزان قدرت نظامى متحدان و همپیمانان دشمن را مقیاس قرار دهند: «عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم ... .
4 . قدرت دفاعى مسلمانان در هر زمانى باید از قدرت تهاجمى دشمن بیشتر باشد به گونهاى که اصولا دشمن جرات تهاجم و طمع نداشته باشد: «ترهبون به عدوالله و عدوکم» .
5 . قدرت دفاعى همیشه باید آماده باشد نه اینکه مسلمانان پس از حمله دشمن درصدد بسیج نیرو و دفاع برآیند: «ترهبون به ...» .
6 . لوازم تدارکات دفاعى، انفاق، یعنى جزء هزینههاى ضرورى است، چه از نظر فردى و چه از نظر اجتماعى و ملیت: «و ما تنفقوا ... » .
7 . دفاع از حدود و ثغور اسلامى و عزت و کیان مسلمانان جهاد فى سبیل الله است و معنى جمله «فى سبیل الله» یعنى راهپیمایى به سوى خداوند یعنى رفتن به سوى مقام قرب، و همان است که تمام امور عبادى و غیر عبادى مسلمانان باید با همان قصد و یتباشد و هزاران معانى و مفاهیم و راهکارهاى دیگرى که جاى بحث آنها در این مختصر نیست .
حال اگر ما براى مثال قدرتهاى دشمنان نظام اسلامى را به اضافه قدرتهاى همپیمانان آنها را که فعلا و ظاهرا با ما مخالفتى ندارند «و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» به حساب آوریم، به خوبى معلوم خواهد شد که چه مقدار نیروى دفاعى و چه تدارکاتى براى یک نظام اسلامى «ضرورت» دارد .
در چنین صورتى نمىتوان علوم و فنون و صنایع نظام اسلامى را منوط کرد به آنچه پیشینیان تعریف کردهاند، بلکه سیاستگزاران متعهد به اسلام حقیقى «فاقم وجهک للدین حنیفا» باید امراء و متخصصان و کارشناسان نظامى و غیرنظامى مانند سیاستمداران امور داخلى و خارجى و اقتصاد و صنایع و علوم و ... را فراخوانند و از آنان بخواهند تا مقدار و حدود نیرو و تدارکات و ابزارها و تسلیحات و علوم و صنایع لازم را که براى امور دفاعى یک نظام اسلامى ضرورت دارد مشخص نمایند .
باید به این نکته نیز توجه داشت که براى دفاع فقط موازنه قوا مورد خواستخداوند نیست; زیرا فرموده است: «ترهبون به» یعنى قدرت دفاعى باید به اندازهاى باشد که دشمنان را به اضافه پشتیبانان آنها به هراس افکند . بدین معنى که اگر فرضا دشمنان مجهز به موشکهاى قارهپیما و داراى کلاهکهاى هستهاى با قدرت تخریبى فلان مقدار «تى ان تى» هستند . موشکهاى دفاعى نظام اسلامى باید با آنچنان کمیت و کیفیتى باشند که دشمن جرات نکند اندیشه کاربرد تدارکات نظامى خود را به مخیله خود راه دهد .
در چنین صورتى متخصصان و کارشناسان و دستاندرکاران نظام، در هر عصر و زمانى باید کمیت و کیفیت علوم و صنایع و فنون و ضروریات نظام اسلامى را مشخص و طبقهبندى نمایند و لذا آنچه پیشینیان بر شمردهاند و با توجه به اقتضاآت زمان خود آنان بوده، مورد قبول ما نیز هستبراى این زمان کفایت نمىنماید .
اگر مطابق مفاد آیه مذکور (62/8) یک نظام اسلامى حنیف باید از خود دفاع نماید پس تدارک تسلیحات دفاعى کافى، یک امر واجب است . و اعدوا، و چون چنین است، مجهزبودن به تمام علوم و فنون و صنایع و سیاسات و توان اقتصادى ضرورى و ارزشى است و چون فى سبیل الله است . از جمله مصداقهاى صراط مستقیم و براى تقرب است و لذا در ردیف سایر عبادات است . و چون چنین است، براى هر فردى پرداختن به علوم و فنون و صنایع و ... «متناسب با ذوق و استعدادى که دارد» در حوزه نظام اسلامى براى خود هر شخص، هم ردیف با سایر امور عبادى یک واجب عینى مىباشد .
پس مىتوان گفت: علاوه بر علوم معروف مذکور درصدر مقال، تمام علوم شیمى، فیزیک، کیهانشناسى ... ، ریاضى، هندسه، معدنشناسى، متالولژى، جغرافى، زمینشناسى، نفت و گاز و انرژى و برق و ... با تمام شعب و متفرعات آنها، به اضافه تمام تخصصهاى فنى صنعتى، سیاسات و علوم اجتماعى و به طور کلى تمام تخصصها و علوم مربوط به مدنیت جزء علوم اسلامى هستند و ارزشى و ضرورى و واجب مىباشند; زیرا ضعیفبودن در هر یک از آنها به همان نسبت موجب نیاز و ضعف نظام اسلامى در برابر جهان متمدن و مادیگرا خواهد شد و به نظام اسلامى (دین) و مرکزیتبودن آن خدشه وارد مىنماید .
«... ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون» .
بنابراین هرگز به صلاح یک نظام اسلامى نیست که علوم و فنون و صنایع زمان را غیر اسلامى شمرده شود و آنها در طبقه علوم معیشتى و فضایل اشخاص منحصر گردد; زیرا چنین روشى موجب وهن و ضعف و آسیبپذیرى نظام اسلامى و خلاف واستخداوند است .
پىنوشت:
1) بقره (2) آیه 143 .
2) بقره، (2) آیه 85 .
3) حجر (15)، آیه 21 .
4) انفال (8)، آیه 60 .
مفهوم و لوازم امت وسط؟
یکى دیگر از اصول و معیارهاى نظام اسلامى (دین) داشتن خصوصیت مرکزیت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در میان جهانیان است: «و کذلک جعلناکم امة وسطا لتکونوا شهداء على الناس و یکونالرسول علیکم شهیدا ...» (1) .
«و بدینگونه (با تعیین قبله و رویکردى خاص) شما را امتى میانه و نمونه براى عموم مردم (جهانیان) قرار دادیم آنچنانکه پیامبر براى شما اسوه و نمونه و شاهد مىباشد» .
باید توجه داشت که خداوند واژههایى را که براى ترکیب در آیات برگزیده است، علاوه بر اینکه نظر به تمام معانى متداول آنها در میان مردم دارد; غالبا آن واژگان را به گونهاى در آیات ترکیب مىکند که در سیاق آیات و فراز جملات و شؤون نزول و اهداف کلى نظام دین و ... معانى و مفاهیم جدیدى را نیز بر آنها بار مىکند و بنابراین لغات و کلمات قرآن کریم متحمل معانى و مفاهیم بىشمارى هستند و به همین دلیل است که قرآن کریم علیرغم محدود و معدود بودن آیات و کلمات (تقریبا 6236 آیه مشتمل بر 77400کلمه) مىتواند «تبیانا لکل شىء» باشد .
بنابراین کلمه «وسط» علاوه بر معانى که مفسران براى آن استنباط کردهاند مانند میانهروى و عدالت و امثال اینها، معانى واژگانى خود را نیز در آیه افاده مىنماید که ذیلا به بعضى از آنها بر حسب موقعیت مربوطه اشاره مىنماییم:
«وسط» در خط; آن را به دو قسمت مساوى تقسیم مىنماید و خود نیز نه جزء چپ آن است و نه جزء راست آن، در حالیکه هم با راست رابطه دارد و هم با چپ، و اصولا دو نیمه یک خط به وسیله نقطه منصف با هم مربوط مىشوند .
«وسط» در دایره; مرکز آن است و تمام مدارات فرضى در دایره، با نقطه مرکزى آن سنجیده مىشود و اصولا قرارگاه پایه ثابت پرگارى است که با آن دایره را رسم مىنمایند . بدیهى است که اگر موجباتى فراهم شد که مرکز دایره به سمتى حرکت کند، باید به همان نسبتبه جوانب دیگر نیز حرکت کند و پیش برود وگرنه مفهوم مرکزیتخود را از دستخواهد داد .
«وسط» در اعداد; ارقام کوچک و بزرگ را با هم جمع و تفریق مىکند و معدل را مشخص مىنماید .
«وسط» در ترازو; زبانه شاهین آن است که در سنجش، نقطه اعتدال را ارائه مىنماید .
«وسط» در احجام; مرکز هندسى و نقطه ثقل است که وزن و حدود آنها را ارائه مىنماید .
«وسط» در چرخ اجتماعات; محور است و باید آنچنان متعادل و هموار و نرم باشد که به آرامى وزنه چرخ و گردش آن را تحمل نماید و اجتماعات را در امنیت کامل به سوى هدف پیش ببرد .
«وسط» ، در میان یک قوم، شریف و رئیس و بزرگ آن است و باید در چنان موقعیت و خصوصیتى باشد که به قوم خود شرافت و عزت ببخشد .
«وسط» ، معانى و مفاهیم بسیار دیگرى دارد که عرضه بیشتر آنها ضرورتى ندارد .
خلاصه این که «وسط» مرکز است و لذا خداوند که مسلمانان را «شهداءللناس» قرار داده است (خواسته است تا نسبتبه سایر مردم جهان، مرکز و اسوه و نمونه باشند و لذا، وسط بودن، معیار یک نظام اسلامى است، پس هر مقدار که یک نظام اسلامى در وسط بودن، خصوصیات مربوطه را از دستبدهد، به همان نسبت در خصوصیات دینى ضعیف و ناپایدار مىگردد، زیرا وسط پایگاه ثابت پرگارى است که دایره اجتماعات آدمیان را رسم مىکند و هر گاه پایگاه در مرکزیت ثابت نباشد، دائره منظمى رسم نخواهد شد .
این قاعده باید در تمام دوایر مربوط به امور بىشمار جهانیان حاکم باشد و مراعات گردد، مانند:
دایرههاى بىشمار علوم - دایرههاى بىشمار فنون و صنایع - دایرههاى بىشمار سیاستهاى مدنى، اقتصادى، بازرگانى، پولى .
دایره نظامى، دفاعى و هرگونه و هر تعداد دوایر دیگرى که وجود داشته باشد یا در آینده به وجود آید .
پس حدود و تعداد و کمیت و کیفیت تمام امور فرعى یک نظام دینى را نوامیس آفرینش که بر اساس اصل تکامل مستمر استوار است، تعیین مىنماید «فطرت الله التى فطر الناس علیها» که از جمله آنها علوم و فنون و صنایع و سیاست مىباشند .
علوم اسلامى و ضرورت فراگیرى آنها
قبلا به فرازى از آیه 89 سوره نحل (16) : «و نزلنا علیک الکتاب تبیانا لکل شى و هدى و رحمة ...» اشاره کردیم . اکنون لازم است از خود بپرسیم که آیا این قبیل آیات کلام خداوند هستند یا (نعوذبالله) نیستند؟
اگر کلام خداوند هستند (که یقینا هستند) آیا ما باید به این قبیل کلمات هم ایمان داشته باشیم یا باید در ایمان به آیات، گزینشى عمل کنیم «افتؤمنون ببعض الکتاب و تکفرون ببعض» (2) .
آیا خداوند (نعوذبالله) در بیان بعضى آیات مبالغه کرده است و این که فرموده است «تبیانا لکل شىء» فقط شامل بعضى از اشیاء مىشود نه همه اشیاء؟
اگر شامل تمام اشیاء مىشود؟ آیا علوم و فنون و صنایع و سیاسات و به طور کلى تمام امور مدنیت هم شىء هستند یا نیستند؟ .
اگر علوم و فنون و ... هم شىء هستند و مطابق نص صریح آیه مذکور قرآن کریم تبیانا للعلوم و الصنایع و السیاسات هست، آیا ما باید مثلا علوم اسلامى را از بیانات علمایى مانند شهید ثانى، فیض کاشانى، غزالى و امثال دیگر این بزرگواران بازشناسیم و یا یافتههاى آنان را مربوط به عصر و زمان خود آنان واگذاریم و به قرآن کریم روى آوریم و از بیانگریهاى خداوند و کلام او راهکارها را استنباط نماییم؟
«و کلمة الله هى العلیا» .
بدیهى است که کسانى خواهند گفت: خداوند طبقهبندى از علوم اسلامى به دست نداده است - چنانکه مىگویند قرآن یک کتاب علمى نیست .
آرى خداوند در کلام خود طبقهبندى از آنگونه طبقهبندیهاى متداول در میان مردم از علوم اسلامى به دست نداده و قرآن یک کتاب علمى از آن گونه علوم متداول در میان مردم نیست . اما خداوند طبقهبندیهاى لازم و مربوط به همه چیز را به لسان الهى بیان فرموده است و قرآن نیز یک کتاب علمى به تمام معنى است . اما از نوع علوم الهى نه از نوع علوم مخلوق، زیرا اصل «لیس کمثله شىء» در همه چیز مصداق دارد و لذا به جرات و اطمینان مىتوان گفت «لیس کبیانه بیان - لیس کعلمه علم - لیس کمثل کلامه کلام ... .»
یقینا اگر خداوند یک طبقهبندى از نوع کارهاى مخلوق از علوم به دست مىداد یا قرآن کریم را به گونه علوم دستآورد مردم مىآراست، باید آن قدر آیه نازل مىفرمود که اگر تمام درختها قلم و تمام دریاها مرکب مىشد براى نگارش و ثبت آیات کافى نبود، حتى اگر چند برابر آنها را هم به وجود مىآورد (برداشتى از آیه 31/27 و بعضى آیات دیگر) . اما کلام خداوند; خداوند کلام است . و همانگونه که خداوند آفریننده است، کلام او نیز خلاق است و متناسب با نیازهاى انسانها و به مقتضاى ظرفیتهاى زمانها و مکانها کلام و بیان مىآفریند: «و ان شىء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم» هیچ چیزى نیست مگر اینکه خزاین آن نزد ما مىباشد و آن را نازل نمىکنیم مگر به اندازه معلوم (لازم) و متناسب با نیازهاى مخلوقات (3) .
بر این اساس قرآنى که در شکل و حجم موجود نازل شده است نیز یک شىء است که مفاهیم آن به تدریجبر بنىآدم نازل مىشود به شرط این که مسلمانان بخواهند و دستبه دامن قرآن بزنند تا قرآن بیان نماید که علوم اسلامى و سایر مسائل مورد نیاز به مردم کدام مىباشند .
به شرحى که ذیل آیه 127سوره بقره (2) بیان کردیم، موضع مسلمانان در میان جهانیان آنچنانکه خداوند مشخص فرموده است در هر زمان و مکانى موضع مرکزیت و محوریت و اسوه و الگوبودن است و لذا یکچنین موضعى، امروز نمىتواند همانند مواضع زمانهاى پیشین باشد زیرا با اکتفاکردن به علوم و دستاوردهاى پیشین نمىتوان چنین موضعى را که در میان متمدنان، مرکز و محور باشد احراز نمود، زیرا براى جهانیان هیچگونه مرکزیت و جذابیتى به وجود نمىآورد . موضع امروز هم براى فردا و فرداها بىثبات خواهد شد .
گفتیم که خداوند شرح و تفصیل نمىدهد زیرا شرح و تفصیل هر قدر گسترده و مفصل باشد نمىتواند براى تمام زمانها و مکانها کارآیى داشته باشد و این یکى از معجزات بىشمار قرآن کریم است که بدون شرح و تفصیل و طبقهبندى و بدون ورود در علوم و فنون و سیاسات و امثال اینها تکلیف همهچیز را به روشنى بیان مىفرماید بهگونهاى که در تمام عصور و دهور مسلمانان بتوانند صراط مستقیم را بازشناسند و در امنیت و عزت کامل پیشتاز باشند .
ذیلا یکى از معیارها و مقیاسهایى را که خداوند براى شناختبسیارى از امور مسلمانان از آن علوم و فنون، و به طور کلى امور مادى مشخص فرموده است، مختصرا مورد توجه قرار مىدهیم تا از آنجمله تعداد و ارزش و ضرورت علوم اسلامى معلوم گردد:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم و ما تنفقوا من شىء فى سبیل الله یوف الیکم و انتم لا تظلمون» .
«و براى (مقابله با) آنان (کافران و دشمنان اسلام) آنچه در توان دارید نیرو و سواره نظام فراهم نمایید بهگونهاى که دشمنان خودتان را به وسیله آن به هراس افکنید و هرچه در راه خدا هزینه کنید به شما باز پرداخت مىشود و از این بابت مورد ستم واقع نخواهید شد» . (4) .
در این آیه، چند نکته، در خور توجه و دقت است:
1 . آیه خطاب به تمام مسلمانان در تمام ادوار تاریخ است . بنابراین حدود آمادگى نیروى دفاعى متناسب استبا شرایط و مقتضیات زمان و مکان یعنى آنگونه نیست که مثلا بشود براى قرون آینده حدودى مشخص نمود .
2 . خطاب امر است و لذا انجام آن واجب است و هرچه واجب باشد، ارزش است و بىاعتنایى به آن گناهى بزرگ است: و اعدوا ... .
3 . قدرت دشمن تعیین کننده میزان کمیت و کیفیت استبنابراین تمام مسلمانان در هر یک از ادوار تاریخى خود باید در محاسبه براى آمادگى دفاعى، میزان قدرت نظامى دشمن را به اضافه میزان قدرت نظامى متحدان و همپیمانان دشمن را مقیاس قرار دهند: «عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم ... .
4 . قدرت دفاعى مسلمانان در هر زمانى باید از قدرت تهاجمى دشمن بیشتر باشد به گونهاى که اصولا دشمن جرات تهاجم و طمع نداشته باشد: «ترهبون به عدوالله و عدوکم» .
5 . قدرت دفاعى همیشه باید آماده باشد نه اینکه مسلمانان پس از حمله دشمن درصدد بسیج نیرو و دفاع برآیند: «ترهبون به ...» .
6 . لوازم تدارکات دفاعى، انفاق، یعنى جزء هزینههاى ضرورى است، چه از نظر فردى و چه از نظر اجتماعى و ملیت: «و ما تنفقوا ... » .
7 . دفاع از حدود و ثغور اسلامى و عزت و کیان مسلمانان جهاد فى سبیل الله است و معنى جمله «فى سبیل الله» یعنى راهپیمایى به سوى خداوند یعنى رفتن به سوى مقام قرب، و همان است که تمام امور عبادى و غیر عبادى مسلمانان باید با همان قصد و یتباشد و هزاران معانى و مفاهیم و راهکارهاى دیگرى که جاى بحث آنها در این مختصر نیست .
حال اگر ما براى مثال قدرتهاى دشمنان نظام اسلامى را به اضافه قدرتهاى همپیمانان آنها را که فعلا و ظاهرا با ما مخالفتى ندارند «و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم» به حساب آوریم، به خوبى معلوم خواهد شد که چه مقدار نیروى دفاعى و چه تدارکاتى براى یک نظام اسلامى «ضرورت» دارد .
در چنین صورتى نمىتوان علوم و فنون و صنایع نظام اسلامى را منوط کرد به آنچه پیشینیان تعریف کردهاند، بلکه سیاستگزاران متعهد به اسلام حقیقى «فاقم وجهک للدین حنیفا» باید امراء و متخصصان و کارشناسان نظامى و غیرنظامى مانند سیاستمداران امور داخلى و خارجى و اقتصاد و صنایع و علوم و ... را فراخوانند و از آنان بخواهند تا مقدار و حدود نیرو و تدارکات و ابزارها و تسلیحات و علوم و صنایع لازم را که براى امور دفاعى یک نظام اسلامى ضرورت دارد مشخص نمایند .
باید به این نکته نیز توجه داشت که براى دفاع فقط موازنه قوا مورد خواستخداوند نیست; زیرا فرموده است: «ترهبون به» یعنى قدرت دفاعى باید به اندازهاى باشد که دشمنان را به اضافه پشتیبانان آنها به هراس افکند . بدین معنى که اگر فرضا دشمنان مجهز به موشکهاى قارهپیما و داراى کلاهکهاى هستهاى با قدرت تخریبى فلان مقدار «تى ان تى» هستند . موشکهاى دفاعى نظام اسلامى باید با آنچنان کمیت و کیفیتى باشند که دشمن جرات نکند اندیشه کاربرد تدارکات نظامى خود را به مخیله خود راه دهد .
در چنین صورتى متخصصان و کارشناسان و دستاندرکاران نظام، در هر عصر و زمانى باید کمیت و کیفیت علوم و صنایع و فنون و ضروریات نظام اسلامى را مشخص و طبقهبندى نمایند و لذا آنچه پیشینیان بر شمردهاند و با توجه به اقتضاآت زمان خود آنان بوده، مورد قبول ما نیز هستبراى این زمان کفایت نمىنماید .
اگر مطابق مفاد آیه مذکور (62/8) یک نظام اسلامى حنیف باید از خود دفاع نماید پس تدارک تسلیحات دفاعى کافى، یک امر واجب است . و اعدوا، و چون چنین است، مجهزبودن به تمام علوم و فنون و صنایع و سیاسات و توان اقتصادى ضرورى و ارزشى است و چون فى سبیل الله است . از جمله مصداقهاى صراط مستقیم و براى تقرب است و لذا در ردیف سایر عبادات است . و چون چنین است، براى هر فردى پرداختن به علوم و فنون و صنایع و ... «متناسب با ذوق و استعدادى که دارد» در حوزه نظام اسلامى براى خود هر شخص، هم ردیف با سایر امور عبادى یک واجب عینى مىباشد .
پس مىتوان گفت: علاوه بر علوم معروف مذکور درصدر مقال، تمام علوم شیمى، فیزیک، کیهانشناسى ... ، ریاضى، هندسه، معدنشناسى، متالولژى، جغرافى، زمینشناسى، نفت و گاز و انرژى و برق و ... با تمام شعب و متفرعات آنها، به اضافه تمام تخصصهاى فنى صنعتى، سیاسات و علوم اجتماعى و به طور کلى تمام تخصصها و علوم مربوط به مدنیت جزء علوم اسلامى هستند و ارزشى و ضرورى و واجب مىباشند; زیرا ضعیفبودن در هر یک از آنها به همان نسبت موجب نیاز و ضعف نظام اسلامى در برابر جهان متمدن و مادیگرا خواهد شد و به نظام اسلامى (دین) و مرکزیتبودن آن خدشه وارد مىنماید .
«... ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون» .
بنابراین هرگز به صلاح یک نظام اسلامى نیست که علوم و فنون و صنایع زمان را غیر اسلامى شمرده شود و آنها در طبقه علوم معیشتى و فضایل اشخاص منحصر گردد; زیرا چنین روشى موجب وهن و ضعف و آسیبپذیرى نظام اسلامى و خلاف واستخداوند است .
پىنوشت:
1) بقره (2) آیه 143 .
2) بقره، (2) آیه 85 .
3) حجر (15)، آیه 21 .
4) انفال (8)، آیه 60 .