هدایتها و ارزشها:یک سبد سلام
آرشیو
چکیده
متن
«ولقد جائت رسلنا ابراهیم بالبشری قالوا سلاماً قال سلام؛
فرستادگان ما برای ابراهیم بشارت بردند ـ و هنگام برخورد با ابراهیم ـ گفتند: سلام. ابراهیم ـ نیز در جواب ـ گفت: سلام».(سورهی هود، آیهی69)
«سلام» فرهنگی اسلامی و آموزهای دینی است و همانند سایر آموزهها، توسط پیامبر اسلام(ص) به مسلمانان آموزش داده شده و چندین آیه و چندین حدیث در آیات و روایات،به این فرهنگ اسلامی اختصاص داده شده تا مسلمانان هنگام برخورد و تلاقی با یکدیگر به هم سلام کنند.
سلام، اسمی از اسمای حسنای الهی است که الهام بخش آرامش و تندرستی و شادکامی است.
«سلام» و «سلام علیکم»، هدیه و تحیتی است متضمّن دعا که در طلیعه هر برخوردی به همدیگر تقدیم میکنیم.
سلام، فرهنگ کلامی فرشتگان، مؤمنان، و ساکنان بهشت است.
سلام، عبادتی زبانی است و همانند أذکار و اوراد، موجب پاداش و ثواب اخروی است.
سلام، دستور العملی اخلاقی و دارویی فوق العاده مؤثّر در درمان پدیدهی زشت تکبّر و پیدایش روحیهی تواضع و فروتنی است.
سلام ، سروش دوستی و محبّت و پیغام آشتی است و سلام ، نشانهی مسلمانی است.
آیات و روایات زیر راـ که به صورت ترجمه منعکس شده است ـ مرور می کنیم:
سلام فرشتگان به حضرت ابراهیم(ع)و جواب سلام آن حضرت:
1. «آیا سخن مهمانان گرامی ابراهیم را شنیدی که هنگام ورود گفتند: سلام و ابراهیم نیز به آنان گفت: سلام».(سورهی هود،آیهی69).
2. فرشتگان در برخورد با ارواح مؤمنان هنگام مرگ میگویند: «سلام علیکم» ، داخل بهشت شوید.(سورهی نحل، آیهی32).
3. فرشتگان در برخورد با مؤمنان در آستانهی ورودشان به بهشت میگویند:
سلام علیکم؛ به بهشت درآیید برای همیشه.(سورهی زمر،آیهی73).
4. درود و تحیت اهل بهشت: تحیت آنان در بهشت «سلام» است. (سورهی ابراهیم، آیهی23).
5. اعرافیان در خطاب به بهشتیان میگویند: سلام علیکم.
6. سلام به اهل منزل هنگام ورود: «هنگامی که وارد منزلی میشوید، سلام کنید». (سورهی نور، آیهی61).
7. سلام بر مؤمنان هنگام دیدار آنان: «ای پیامبر! وقتی مؤمنان نزد تو میآیند، بگو: سلام علیکم». (سورهی انعام آیهی54).
8. سلام خدا به بهشتیان:«بهشتیان آن روز (قیامت) ، خوش و به شادمانی و کامیابی سرگرمند. آنان در کنار همسرانشان در زیر سایهی (درختان) ،بر تختها تکیه زدهاند، (و) میوههای رنگارنگ و هر آنچه که بخواهند برایشان فراهم است و برای آنها «سلام» و تهنیت الهی است.(سورهی یس، آیات 54 ـ 58).
أحادیث و روایات:
9. پیامبر اسلام(ص): «سلام» آیین ماست.1
10. امام صا دق(ع): پیش از هر کلامی سلام (کنید).2
11. امام صادق(ع): بخیل آن کس است که از سلام بخل ورزد.3
12. امام باقر(ع): خداوند سلام کردن با صدای بلند را دوست دارد.4
13. پیامبر اسلام(ص): سلام کننده از تکبّر مبرّاست.5
14. حضرت علی(ع): سلام دارای هفتاد پاداش است، شصت و نه پاداش برای سلام کننده و یک پاداش برای جواب دهنده است.6
15. پیامبر(ص): کوچک به بزرگ، سواره به پیاده ، عابر به غیر عابر، ایستاده به نشسته و شخص به جمع سلام کند.7
16. حضرت پیامبر اکرم (ص): در بهشت قصرهایی است که از زیبایی و درخشندگی، بیرونش از درون و درونش از بیرون پیداست. افرادی از امت من در این قصرها ساکن میشوند که خوش کلام و خوش سلام و مهماننواز و میهمان دوست و اهل نماز شب باشند.8
17. حضرت پیامبر(ص): ای انس! به هر کس که برمیخوری «سلام» کن تا خدا بر اعمال نیک تو بیفزاید و بر اهل خانه «سلام» کن تا خدا برکتت را فراوان کند.9
18. امام صادق(ع): وقتی رهگذر مؤمنی به مؤمنان دیگر سلام میکند، فرشتگان جواب سلام او را میدهند و میگویند: سلام علیک و رحمة اللّه و برکاته.10
19. حضرت پیامبر(ص) : پنج خصلت را هرگز رها نخواهم کرد…پنجم! سلام بر کودکان و نوجوانان، تا این عمل پس از من در جوامع اسلامی به صورت سنت درآید.(نهادینه گردد و به فرهنگ تبدیل شود).11
20.امام باقر(ع): پیامبر(ص) فرمودند:
هنگام تلاقی با یکدیگر، به هم سلام کنید و مصافحه نمایید و هنگام جدا شدن استغفار نمایید.13
این آیات و روایات ، فقط بخشی از آیات و روایات مربوط به سلام است که در قرآن و متون دینی ما آمده است،! اهتمام اسلام به سلام برای آن است که سلام در جامعهی دینی نهادینه گردد و به صورت فرهنگ درآید تا مسلمانان از این طریق با همدیگر ارتباط برقرار سازند و از بیگانگی نسبت به یکدیگر بپرهیزند، همدیگر را دوست داشته باشند و خواهان سلامتی و نشاط و سربلندی یکدیگر باشند، به همدیگر دعا کنند و از خدای بزرگ سلامت و سعادت و عزّت و بهشت را برای همدیگر بخواهند، فروتن ، متواضع، مهربان، پیامآوران مهر و دوستی و صلح و صفا باشند. خیر خواه و دلسوز و دوستدار هم باشند، خوش سخن و شیرین زبان و هم آوا با فرشتگان و بهشتیان باشند. از ابتدای دیدار تا وداع یار به یاد خدا باشند، از نام او مدد گیرند و در هر فرصتی خود را مشمول لطف و رحمت الهی نمایند، از کینه و کدورت ، تکبّر و نفرت بپرهیزند، رذیلتها را به دور اندازند و به فضیلتها آراسته گردند و در یک سخن به آداب اسلامی روی کنند و مسلمان شوند و مسلمانی نمایند. از بیگانه و فرهنگ بیگانگان فاصله بگیرند و به خود و فرهنگ خودی روی بیاورند؛ دین و نشانههای دین را بپا دارند و عَلَمهای بیگانگان را به زیر پا گذارند، فرشته خو و فرشته نفس گردند و دیو صفتی و دیو سیرتی را به دور اندازند، دنیای خویش را «دارالسّلام» سازند و در آخرت نیز در«دارالسلام» مأوی گزینند.
شمارههای 7ـ1،میزان الحکمة، ج4،صص538ـ534.
شمارههای13ـ 8، بحارالانوار، 40جلدی،ج73،صص565ـ560.
دوری از جنگ
گاهی اوقات ،برخی از روی غرضورزی اسلام را دین شمشیر، خشونت و دین کشتار معرفی میکنند و گاهی افراد ناآگاه نیز به آن دامن میزنند و پیشرفت اسلام را در سایهی شمشیر حضرت علی (ع) و جنگ و ستیزهای شجاعانه آن حضرت میدانند؛غافل از آنکه، پیشرفت اسلام برخاسته از فطرت و مطابق عدالت بودن، واقعگرا بودن ، آوردن مفاهیم متناسب با نیاز بشر و درک عالی انسان و پرکردن تمامی جنبههای عقلی، عرفانی، عاطفی و احساسی انسانها بوده است.
آری؛ نقش دفاع، جهاد و شمشیر حضرت علی(ع) در مانع زدایی بود، یعنی وقتی توده های انسان ، جویبار صاف و گوارای معارف قرآنی را مییافتند، دلشان مالامال از عشق به اسلام میگشت و به آن ایمان میآوردند و با تمام وجود آن را پذیرا می گشتند. ولی کسانی که پیوسته از جهالت مردم به نفع خود استفاده میکردند و از گردهی آنان بار میکشیدند، آگاهی و بیداری مردم در سایه دین را برنتافته و با آن به مقابله برخاستند تا باز مردم در جهالت خودشان باقی مانده و در نتیجه، ریاست آن گرگ صفتان بر جامعه باقی بماند، آنگاه جهاد و دفاع و شمشیر حضرت علی(ع) در زدودن این مزاحمها نقش اساسی را بازی کرد نه این که اسلام با زور شمشیر بر کشورها مسلط شد و افراد را به پذیرش اسلام مجبور کرد.
حال برای روشن شدن آنچه بیان شد،اولین آیهای که به مسلمانان اجازهی جنگیدن را داد با هم مرور میکنیم:
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان اللّه علی نصرهم لقدیر؛
آنان که پیکار بر آنان تحمیل گردیده رخصت کار زار داده شد؛ چرا که به آنان ستم رفته است و خداوند بر یاریشان تواناست». ( سوره ی حج ،آیهی 39 )
این آیه پس از آن نازل شد که پیامبر اکرم(ص)، سیزده سال در مکه،مردم را به اسلام دعوت کرده و
افرادی به او ایمان آورده بودند. مشرکان، مسلمانان را زیر شکنجه قرار دادند و تنی چند از آنان شهید
شدند. گروهی برای حفظ جان خویش ، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به حبشه رفتند؛ امّا مشرکان دست بر نداشته و با فرستادن هدیه برای پادشاه حبشه، خواستار برگرداندن مسلمانان شدند و چون در این راه توفیقی نیافتند، پس از مدتی شایعه کردند که مردم مکه مسلمان شدهاند، مسلمانان آواره در حبشه، خوشحال شدند و برخی به مکه برگشتند و شکنجه شدند. پس از مدتی اینان و گروه دیگری از مسلمانان چارهای جز ترک خانه و کاشانه خود ندیدند و این بار مدینه را برگزیدند.
در خلال این مدت ، به ویژه در سالهای اخیر که عدهی مسلمانان زیادتر شده بود و توان نسبی برای مقابله با دژخیمان ستمگر داشتند، پیوسته از پیامبر اکرم(ص) میخواستند تا به آنان اجازه دهد که از خود دفاع کنند؛ ولی پیامبر خدا، آنان را به صبر و شکیبایی دعوت میکرد تا بالاخره آیه فوق نازل شد.
نکتهها:
1. آیه نفرمود به مؤمنان یا به مسلمانان رخصت کارزار داده شد، بلکه فرمود: به آنان که پیکار برآنان تحمیل گشته رخصت داده شد. بنابراین اگر دشمنان اسلام جنگ را بر مسلمانان تحمیل نمیکردند،جنگی واقع نمیشد.
2. فعل مضارع«یقاتلون» نشان میدهد که بر مسلمانان در موارد متعددی جنگ تحمیل شده بود، بنابراین اگر تنها یکی دوبار به آنان جنگ تحمیل شده بود، شاید اجازه کارزار داده نمی شد.
3. کلمه«بانهم ظلموا» نشان میدهد که مسلمانان در آن جنگهای تحمیلی کاملاً بیتقصیر بودهاند و کاملاً مورد ظلم و ستم واقع شدهاند .اگر مسلمانان، خلافکاری، و ظلم و جورهایی داشتند، شاید اجازه کارزار نمییافتند.
4. مجهول آورده شدن فعل«اُذنَ» و حذف نایب فاعل،حتماً دارای نکتهای است. در واقع جا داشت که قرآن بفرماید:«اَذِنَ اللّه لکم ان تقاتلوا» خدا به شما فرمان کارزار داد؛ ولی به جای:«اذن الله لکم» فعل«اُذن» را آورد «و إن تقاتلوا» را کاملاً حذف کرد. شاید نکتهاش بیزاری خداوند از جنگ و جدال باشد به گونهای که نخواسته نام«کارزار» را ببرد و نخواسته خود را به عنوان اجازه دهنده یا فرمان دهندهی جنگ معرفی نماید.امّا یاری رسانی که امر مبارک و خوبی است، خداوند به خودش نسبت داد و آن را با چند تأکید بیان کرد: « و ان اللّه علی نصرهم لقدیر» آوردن «انّ»، «لام قسم» و لفظ قدیر به صورت صفت مشبهه، همه برای تأکید میباشد.
به امید آن که بشر از خالق خویش درس بیزاری از جنگ و خونریزی را فراگیرد و بر یکدیگر و از جمله بر مسلمانان جنگی تحمیل نکند.
فرستادگان ما برای ابراهیم بشارت بردند ـ و هنگام برخورد با ابراهیم ـ گفتند: سلام. ابراهیم ـ نیز در جواب ـ گفت: سلام».(سورهی هود، آیهی69)
«سلام» فرهنگی اسلامی و آموزهای دینی است و همانند سایر آموزهها، توسط پیامبر اسلام(ص) به مسلمانان آموزش داده شده و چندین آیه و چندین حدیث در آیات و روایات،به این فرهنگ اسلامی اختصاص داده شده تا مسلمانان هنگام برخورد و تلاقی با یکدیگر به هم سلام کنند.
سلام، اسمی از اسمای حسنای الهی است که الهام بخش آرامش و تندرستی و شادکامی است.
«سلام» و «سلام علیکم»، هدیه و تحیتی است متضمّن دعا که در طلیعه هر برخوردی به همدیگر تقدیم میکنیم.
سلام، فرهنگ کلامی فرشتگان، مؤمنان، و ساکنان بهشت است.
سلام، عبادتی زبانی است و همانند أذکار و اوراد، موجب پاداش و ثواب اخروی است.
سلام، دستور العملی اخلاقی و دارویی فوق العاده مؤثّر در درمان پدیدهی زشت تکبّر و پیدایش روحیهی تواضع و فروتنی است.
سلام ، سروش دوستی و محبّت و پیغام آشتی است و سلام ، نشانهی مسلمانی است.
آیات و روایات زیر راـ که به صورت ترجمه منعکس شده است ـ مرور می کنیم:
سلام فرشتگان به حضرت ابراهیم(ع)و جواب سلام آن حضرت:
1. «آیا سخن مهمانان گرامی ابراهیم را شنیدی که هنگام ورود گفتند: سلام و ابراهیم نیز به آنان گفت: سلام».(سورهی هود،آیهی69).
2. فرشتگان در برخورد با ارواح مؤمنان هنگام مرگ میگویند: «سلام علیکم» ، داخل بهشت شوید.(سورهی نحل، آیهی32).
3. فرشتگان در برخورد با مؤمنان در آستانهی ورودشان به بهشت میگویند:
سلام علیکم؛ به بهشت درآیید برای همیشه.(سورهی زمر،آیهی73).
4. درود و تحیت اهل بهشت: تحیت آنان در بهشت «سلام» است. (سورهی ابراهیم، آیهی23).
5. اعرافیان در خطاب به بهشتیان میگویند: سلام علیکم.
6. سلام به اهل منزل هنگام ورود: «هنگامی که وارد منزلی میشوید، سلام کنید». (سورهی نور، آیهی61).
7. سلام بر مؤمنان هنگام دیدار آنان: «ای پیامبر! وقتی مؤمنان نزد تو میآیند، بگو: سلام علیکم». (سورهی انعام آیهی54).
8. سلام خدا به بهشتیان:«بهشتیان آن روز (قیامت) ، خوش و به شادمانی و کامیابی سرگرمند. آنان در کنار همسرانشان در زیر سایهی (درختان) ،بر تختها تکیه زدهاند، (و) میوههای رنگارنگ و هر آنچه که بخواهند برایشان فراهم است و برای آنها «سلام» و تهنیت الهی است.(سورهی یس، آیات 54 ـ 58).
أحادیث و روایات:
9. پیامبر اسلام(ص): «سلام» آیین ماست.1
10. امام صا دق(ع): پیش از هر کلامی سلام (کنید).2
11. امام صادق(ع): بخیل آن کس است که از سلام بخل ورزد.3
12. امام باقر(ع): خداوند سلام کردن با صدای بلند را دوست دارد.4
13. پیامبر اسلام(ص): سلام کننده از تکبّر مبرّاست.5
14. حضرت علی(ع): سلام دارای هفتاد پاداش است، شصت و نه پاداش برای سلام کننده و یک پاداش برای جواب دهنده است.6
15. پیامبر(ص): کوچک به بزرگ، سواره به پیاده ، عابر به غیر عابر، ایستاده به نشسته و شخص به جمع سلام کند.7
16. حضرت پیامبر اکرم (ص): در بهشت قصرهایی است که از زیبایی و درخشندگی، بیرونش از درون و درونش از بیرون پیداست. افرادی از امت من در این قصرها ساکن میشوند که خوش کلام و خوش سلام و مهماننواز و میهمان دوست و اهل نماز شب باشند.8
17. حضرت پیامبر(ص): ای انس! به هر کس که برمیخوری «سلام» کن تا خدا بر اعمال نیک تو بیفزاید و بر اهل خانه «سلام» کن تا خدا برکتت را فراوان کند.9
18. امام صادق(ع): وقتی رهگذر مؤمنی به مؤمنان دیگر سلام میکند، فرشتگان جواب سلام او را میدهند و میگویند: سلام علیک و رحمة اللّه و برکاته.10
19. حضرت پیامبر(ص) : پنج خصلت را هرگز رها نخواهم کرد…پنجم! سلام بر کودکان و نوجوانان، تا این عمل پس از من در جوامع اسلامی به صورت سنت درآید.(نهادینه گردد و به فرهنگ تبدیل شود).11
20.امام باقر(ع): پیامبر(ص) فرمودند:
هنگام تلاقی با یکدیگر، به هم سلام کنید و مصافحه نمایید و هنگام جدا شدن استغفار نمایید.13
این آیات و روایات ، فقط بخشی از آیات و روایات مربوط به سلام است که در قرآن و متون دینی ما آمده است،! اهتمام اسلام به سلام برای آن است که سلام در جامعهی دینی نهادینه گردد و به صورت فرهنگ درآید تا مسلمانان از این طریق با همدیگر ارتباط برقرار سازند و از بیگانگی نسبت به یکدیگر بپرهیزند، همدیگر را دوست داشته باشند و خواهان سلامتی و نشاط و سربلندی یکدیگر باشند، به همدیگر دعا کنند و از خدای بزرگ سلامت و سعادت و عزّت و بهشت را برای همدیگر بخواهند، فروتن ، متواضع، مهربان، پیامآوران مهر و دوستی و صلح و صفا باشند. خیر خواه و دلسوز و دوستدار هم باشند، خوش سخن و شیرین زبان و هم آوا با فرشتگان و بهشتیان باشند. از ابتدای دیدار تا وداع یار به یاد خدا باشند، از نام او مدد گیرند و در هر فرصتی خود را مشمول لطف و رحمت الهی نمایند، از کینه و کدورت ، تکبّر و نفرت بپرهیزند، رذیلتها را به دور اندازند و به فضیلتها آراسته گردند و در یک سخن به آداب اسلامی روی کنند و مسلمان شوند و مسلمانی نمایند. از بیگانه و فرهنگ بیگانگان فاصله بگیرند و به خود و فرهنگ خودی روی بیاورند؛ دین و نشانههای دین را بپا دارند و عَلَمهای بیگانگان را به زیر پا گذارند، فرشته خو و فرشته نفس گردند و دیو صفتی و دیو سیرتی را به دور اندازند، دنیای خویش را «دارالسّلام» سازند و در آخرت نیز در«دارالسلام» مأوی گزینند.
شمارههای 7ـ1،میزان الحکمة، ج4،صص538ـ534.
شمارههای13ـ 8، بحارالانوار، 40جلدی،ج73،صص565ـ560.
دوری از جنگ
گاهی اوقات ،برخی از روی غرضورزی اسلام را دین شمشیر، خشونت و دین کشتار معرفی میکنند و گاهی افراد ناآگاه نیز به آن دامن میزنند و پیشرفت اسلام را در سایهی شمشیر حضرت علی (ع) و جنگ و ستیزهای شجاعانه آن حضرت میدانند؛غافل از آنکه، پیشرفت اسلام برخاسته از فطرت و مطابق عدالت بودن، واقعگرا بودن ، آوردن مفاهیم متناسب با نیاز بشر و درک عالی انسان و پرکردن تمامی جنبههای عقلی، عرفانی، عاطفی و احساسی انسانها بوده است.
آری؛ نقش دفاع، جهاد و شمشیر حضرت علی(ع) در مانع زدایی بود، یعنی وقتی توده های انسان ، جویبار صاف و گوارای معارف قرآنی را مییافتند، دلشان مالامال از عشق به اسلام میگشت و به آن ایمان میآوردند و با تمام وجود آن را پذیرا می گشتند. ولی کسانی که پیوسته از جهالت مردم به نفع خود استفاده میکردند و از گردهی آنان بار میکشیدند، آگاهی و بیداری مردم در سایه دین را برنتافته و با آن به مقابله برخاستند تا باز مردم در جهالت خودشان باقی مانده و در نتیجه، ریاست آن گرگ صفتان بر جامعه باقی بماند، آنگاه جهاد و دفاع و شمشیر حضرت علی(ع) در زدودن این مزاحمها نقش اساسی را بازی کرد نه این که اسلام با زور شمشیر بر کشورها مسلط شد و افراد را به پذیرش اسلام مجبور کرد.
حال برای روشن شدن آنچه بیان شد،اولین آیهای که به مسلمانان اجازهی جنگیدن را داد با هم مرور میکنیم:
«اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا و ان اللّه علی نصرهم لقدیر؛
آنان که پیکار بر آنان تحمیل گردیده رخصت کار زار داده شد؛ چرا که به آنان ستم رفته است و خداوند بر یاریشان تواناست». ( سوره ی حج ،آیهی 39 )
این آیه پس از آن نازل شد که پیامبر اکرم(ص)، سیزده سال در مکه،مردم را به اسلام دعوت کرده و
افرادی به او ایمان آورده بودند. مشرکان، مسلمانان را زیر شکنجه قرار دادند و تنی چند از آنان شهید
شدند. گروهی برای حفظ جان خویش ، خانه و کاشانه خود را رها کرده و به حبشه رفتند؛ امّا مشرکان دست بر نداشته و با فرستادن هدیه برای پادشاه حبشه، خواستار برگرداندن مسلمانان شدند و چون در این راه توفیقی نیافتند، پس از مدتی شایعه کردند که مردم مکه مسلمان شدهاند، مسلمانان آواره در حبشه، خوشحال شدند و برخی به مکه برگشتند و شکنجه شدند. پس از مدتی اینان و گروه دیگری از مسلمانان چارهای جز ترک خانه و کاشانه خود ندیدند و این بار مدینه را برگزیدند.
در خلال این مدت ، به ویژه در سالهای اخیر که عدهی مسلمانان زیادتر شده بود و توان نسبی برای مقابله با دژخیمان ستمگر داشتند، پیوسته از پیامبر اکرم(ص) میخواستند تا به آنان اجازه دهد که از خود دفاع کنند؛ ولی پیامبر خدا، آنان را به صبر و شکیبایی دعوت میکرد تا بالاخره آیه فوق نازل شد.
نکتهها:
1. آیه نفرمود به مؤمنان یا به مسلمانان رخصت کارزار داده شد، بلکه فرمود: به آنان که پیکار برآنان تحمیل گشته رخصت داده شد. بنابراین اگر دشمنان اسلام جنگ را بر مسلمانان تحمیل نمیکردند،جنگی واقع نمیشد.
2. فعل مضارع«یقاتلون» نشان میدهد که بر مسلمانان در موارد متعددی جنگ تحمیل شده بود، بنابراین اگر تنها یکی دوبار به آنان جنگ تحمیل شده بود، شاید اجازه کارزار داده نمی شد.
3. کلمه«بانهم ظلموا» نشان میدهد که مسلمانان در آن جنگهای تحمیلی کاملاً بیتقصیر بودهاند و کاملاً مورد ظلم و ستم واقع شدهاند .اگر مسلمانان، خلافکاری، و ظلم و جورهایی داشتند، شاید اجازه کارزار نمییافتند.
4. مجهول آورده شدن فعل«اُذنَ» و حذف نایب فاعل،حتماً دارای نکتهای است. در واقع جا داشت که قرآن بفرماید:«اَذِنَ اللّه لکم ان تقاتلوا» خدا به شما فرمان کارزار داد؛ ولی به جای:«اذن الله لکم» فعل«اُذن» را آورد «و إن تقاتلوا» را کاملاً حذف کرد. شاید نکتهاش بیزاری خداوند از جنگ و جدال باشد به گونهای که نخواسته نام«کارزار» را ببرد و نخواسته خود را به عنوان اجازه دهنده یا فرمان دهندهی جنگ معرفی نماید.امّا یاری رسانی که امر مبارک و خوبی است، خداوند به خودش نسبت داد و آن را با چند تأکید بیان کرد: « و ان اللّه علی نصرهم لقدیر» آوردن «انّ»، «لام قسم» و لفظ قدیر به صورت صفت مشبهه، همه برای تأکید میباشد.
به امید آن که بشر از خالق خویش درس بیزاری از جنگ و خونریزی را فراگیرد و بر یکدیگر و از جمله بر مسلمانان جنگی تحمیل نکند.