ادب انبیا
آرشیو
چکیده
متن
بشر به عنوان جزیی از کل موجودات تحت هدایت تکوینی و به عنوان اشرف مخلوقات، در مسیر هدایت تشریعی الهی واقع شدهاست. در این مسیر راهنمیانی چون پیامبران ـ صلوات اللّه علیهم اجمعین ـ که خود هدایت یافتهاند، مسؤولیت به مقصد رساندن انسان را بر عهده دارند.
در این میان توجّه به ادب ایشان، در درجهی اول در مقابل پروردگار و در وهله ی دوم در مقابل مردم، میتواند راهگشای زندگی عملی ما باشد. چرا که خداوند ایشان را مؤدب به آداب خویش نمودهاست: «وجَعَلناهم أئِمةً یهدونَ بِأمرِنا وَ أوحَینا إلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وإقامَ الصَّلاةِ…؛
و آنان را پیشویانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم…». (سورهی انبیاء، ایهی73)
معنای ادب
ادب، در لغت معانی متفاوتی دارد. برخی آن را به معنی زیرکی و کیاست در سخنوری میدانند و گروهی دیگر، آن را عبارت از شناخت مرزهای خطا که نباید به آنها نزدیک شد، میدانند.1 بهترین کلام درمعنای ادب، همان است که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر «المیزان» آوردهاند: « ادب همان هیات زیبا و پسندیدهای است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد، مانند دعا و چه مشروع عقل باشد، مانند دیدار دوستان، برطبق آن هیات واقع شود. به عبارت دیگر، ادب عبارت است از: ظرافت عمل».2
حال این ادب و ظرافت در عمل گاه جنبه عمومی در بین همهی انبیا دارد و گاه جنبهی اختصاصی.
آداب عمومی انبیا
بدین معنا که همهی ایشان عامل به این نوع ادب بودهاند به عنوان مثال:
1ـ تمام انبیا دارای صفات مشترک هستند که در سورهی مریم ایهی 58 آمده است.آنجا که میفرماید: «آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار دادهبود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم. واز دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی یات خداوند رحمان برآنان خوانده میشد به خاک میافتادند، در حالی که سجده میکردند و گریان بودند».
در این ایه به خضوع عملی و قلبی پیامبران اشاره دارد و حال ایشان را در هنگام تلاوت یات الهی، حال گریه و سجده معرفی نموده که نشان از اوج یافتن صفت عبودیت و بندگیشان در مقابل خداوند است.
2ـ انبیا به دلیل اینکه اساس زندگیشان بر پایه فطرت است و فطرت سالم، آدمی را جز به کارهایی که خدا وسایل رسیدن به آن را فراهم ساخته، امر نمیکند،در هیچ امری از امور، خود را به زحمت نمیانداختند؛ خدای متعال در این مورد میفرماید: «مَا کَانَ عَلی النَّبی مِن حَرَجٍ فیما فَرََض اللّهُ لَهُ سُنّةَ اللّهِ فی الَّذینَ خَلَوا مِن قبلُ وَ کان أمرُ اللّهِ قَدراً مَقدُوراً؛
هیچگونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست، این سنت الهی است درمورد کسانی که پیش از این در دوران جاری بودند؛ و فرمان خدا روی حسنات و برنامهی دقیقی است!». (سورهی احزاب، آیهی38)
3ـ تمام انبیا، مأمور به استفاده از طیبات و زرق حلال شدهاند:
«یا ایها الرُّسل کُلُوا مِن الطّیبات واعملُوا صالِحاً أنّی بما تَعمَلونَ عَلیم؛
«ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام میدهید، آگاهم». (سورهی مؤمنون، آیهی51)
ادب انبیا نسبت به خدا
ادب نسبت به خدا ، همان پیروی از آداب الهی است که عمل کردن به طاعت خدا و ستایش الهی در سختیها و راحتیها و شکیبایی در بلاها میباشد.3 به طور کلی، تمام یاتی که به گونهای نمیانگر ادب انیبا هستند در چند مشخصهی کلی و اصلی مشترکند:
1ـ استفاده از اسم «رب» که بهترین کلام جهت رسیدن به مقصود نهایی است،4
2ـ اعتذار به معنی عذر خواهی از افعال و اعمال خود،
3ـ تسلیم بودن در مقابل امتحانات و ابتلائات الهی،
4ـ بدیها را از خود و نیکیها را از خدا دانستن، چرا که «الخیر بیدک والشّر لیس الیک»5
ضمن حدیثی از امام جواد (ع) درمورد معنای ادب با خدا چنین آمده است:«هر گاه دو نفر را مقایسه کنیم، آنکه ادبش بیشتر باشد، نزد خدا برتر است. سؤال شد: یابن رسول اللّه (ص) ادب با مردم رامیدانیم وبرتری آن برایمان واضح است، اما ادب با خدا چگونه است؟ امام (ع) فرمودند: «قرآن را تلاوت کند آنگونه که نازل شده است. احادیث ما را روایت کند آنطورکه ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد. (و خود را مدیون خدا بداند)که خداوند متعال در بعضی از کتابهای آسمانیاش میفرماید: ای بندهی من! یا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی در حالیکه اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و اینگونه رفتار کند رهایش میکنی. بندهی من! یا از ادب است که وقتی با برادرت سخن میگویی به او توجه کنی و ادب را رعایت نمایی، امّا با من اینگونه نباشی؟ پس چه بد بنده است که اینگونه باشد!»6
ادب انبیا با مردم
انبیا با وجود آن شأن و رتبهای که برایشان بود، هرگز راه خود را از مردم جدا نکردند و خود را برتر ندانستند و یارمظلومان بودند. با این حال انبیا وقتی با کفار مواجه میشدند، درمقابل استهزا و ناسزاگویی آنان، جز به بهترین کلام، پاسخ نمیگفتند؛ چرا که تأدیب یافتهی مکتب «وَاذا خاطَبَهُم الجاهِلونَ قالوا سلاماً» بودند به این معناکه درمقابل جاهلان جزبه بهترین کلام سخن نمیگفتند.
چنانکه در قرآن کریم در تسلّی به رسول خدا(ص) در نسبتهایی که از کهانت و دیوانگی و شاعری به او دادند، میفرماید: «فَذَکّر فَما أنتَ بِنِعمَة رَبِّکَ بِکاهِنٍ ولا مَجنون؛
که تو ای رسول! شامل این نسبتهایی که اینان به تو میدهند، نیستی و تو تنها اشتباه اینان را متذکّر شو». البته ذکر این نکته لازم است که انبیا ـ علیهم السلام ـ در جایی که لازم میدانند در مقابل ظلم سینه سپر میکردند، نه اینکه تنها با مظلومیت خویش بخواهند چیزی را ثابت نمایند. همانطور که گفته شد، ایشان همواره خود را یکی از مردم میدیدند و همواره مساوات را میان دیگران رعایت مینمودند، چرا که معتقد بودند: «إنَّ أکرَمَکُم عنداللّه أتقاکُم؛ گرامیترین شما با تقواترین شماست».(سورهی حجرات، آیهی13) چنانچه از حضرت شعیب (ع) در قرآن نفی امتیاز طبقاتی و برابری چنین آمده است که: «…وما أریدُ أن اُخالِفَکُم الی ما أنهکُم عنه…؛ من هرگز نمیخواهم چیزی که شما را از آن باز میدارم، خودم مرتکب شوم».
1. الجرجانی، علی بن محمد، التعریفات.
2.طباطبائی، سید محمد حسین ـ ترجمه تفسیر المیزان ذیل ایه116تا120سوره مائده.
3. دیلمی، ابومحمد حسن بن محمد ابی الحسن ـ ترجمه: ارشاد القلوب ـ ترجمه: رضائی، عبدالحسین، ص388.
4. محی الدین ابن عربی، اکبر ـ ادب آداب دارد (ترجمه بخشهائی از فتوحات مکیه) ـ ترجمه: ویرجی، محمد، ص19ـ 18.
5. حسن زاده آملی، حسن، رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، صص98ـ79.
6. محیطی، علی، صراط سلوک (رهنمودهای اضافی ـ عرفانی و خاطرات از حضرت استاد علاّمه حسن زاده آملی)، انتشارات آل علی، چاپ چهارم، قم، 1381هـ.ش، فصل هفتم.
در این میان توجّه به ادب ایشان، در درجهی اول در مقابل پروردگار و در وهله ی دوم در مقابل مردم، میتواند راهگشای زندگی عملی ما باشد. چرا که خداوند ایشان را مؤدب به آداب خویش نمودهاست: «وجَعَلناهم أئِمةً یهدونَ بِأمرِنا وَ أوحَینا إلَیهِم فِعلَ الخَیراتِ وإقامَ الصَّلاةِ…؛
و آنان را پیشویانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت میکردند و به ایشان انجام دادن کارهای نیک و برپاداشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم…». (سورهی انبیاء، ایهی73)
معنای ادب
ادب، در لغت معانی متفاوتی دارد. برخی آن را به معنی زیرکی و کیاست در سخنوری میدانند و گروهی دیگر، آن را عبارت از شناخت مرزهای خطا که نباید به آنها نزدیک شد، میدانند.1 بهترین کلام درمعنای ادب، همان است که مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر «المیزان» آوردهاند: « ادب همان هیات زیبا و پسندیدهای است که طبع و سلیقه چنین سزاوار میداند که هر عمل مشروعی چه دینی باشد، مانند دعا و چه مشروع عقل باشد، مانند دیدار دوستان، برطبق آن هیات واقع شود. به عبارت دیگر، ادب عبارت است از: ظرافت عمل».2
حال این ادب و ظرافت در عمل گاه جنبه عمومی در بین همهی انبیا دارد و گاه جنبهی اختصاصی.
آداب عمومی انبیا
بدین معنا که همهی ایشان عامل به این نوع ادب بودهاند به عنوان مثال:
1ـ تمام انبیا دارای صفات مشترک هستند که در سورهی مریم ایهی 58 آمده است.آنجا که میفرماید: «آنها پیامبرانی بودند که خداوند مشمول نعمتشان قرار دادهبود، از فرزندان آدم، و از کسانی که با نوح بر کشتی سوار کردیم. واز دودمان ابراهیم و یعقوب، و از کسانی که هدایت کردیم و برگزیدیم. آنها کسانی بودند که وقتی یات خداوند رحمان برآنان خوانده میشد به خاک میافتادند، در حالی که سجده میکردند و گریان بودند».
در این ایه به خضوع عملی و قلبی پیامبران اشاره دارد و حال ایشان را در هنگام تلاوت یات الهی، حال گریه و سجده معرفی نموده که نشان از اوج یافتن صفت عبودیت و بندگیشان در مقابل خداوند است.
2ـ انبیا به دلیل اینکه اساس زندگیشان بر پایه فطرت است و فطرت سالم، آدمی را جز به کارهایی که خدا وسایل رسیدن به آن را فراهم ساخته، امر نمیکند،در هیچ امری از امور، خود را به زحمت نمیانداختند؛ خدای متعال در این مورد میفرماید: «مَا کَانَ عَلی النَّبی مِن حَرَجٍ فیما فَرََض اللّهُ لَهُ سُنّةَ اللّهِ فی الَّذینَ خَلَوا مِن قبلُ وَ کان أمرُ اللّهِ قَدراً مَقدُوراً؛
هیچگونه منعی بر پیامبر در آنچه خدا بر او واجب کرده نیست، این سنت الهی است درمورد کسانی که پیش از این در دوران جاری بودند؛ و فرمان خدا روی حسنات و برنامهی دقیقی است!». (سورهی احزاب، آیهی38)
3ـ تمام انبیا، مأمور به استفاده از طیبات و زرق حلال شدهاند:
«یا ایها الرُّسل کُلُوا مِن الطّیبات واعملُوا صالِحاً أنّی بما تَعمَلونَ عَلیم؛
«ای پیامبران! از غذاهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید که من به آنچه انجام میدهید، آگاهم». (سورهی مؤمنون، آیهی51)
ادب انبیا نسبت به خدا
ادب نسبت به خدا ، همان پیروی از آداب الهی است که عمل کردن به طاعت خدا و ستایش الهی در سختیها و راحتیها و شکیبایی در بلاها میباشد.3 به طور کلی، تمام یاتی که به گونهای نمیانگر ادب انیبا هستند در چند مشخصهی کلی و اصلی مشترکند:
1ـ استفاده از اسم «رب» که بهترین کلام جهت رسیدن به مقصود نهایی است،4
2ـ اعتذار به معنی عذر خواهی از افعال و اعمال خود،
3ـ تسلیم بودن در مقابل امتحانات و ابتلائات الهی،
4ـ بدیها را از خود و نیکیها را از خدا دانستن، چرا که «الخیر بیدک والشّر لیس الیک»5
ضمن حدیثی از امام جواد (ع) درمورد معنای ادب با خدا چنین آمده است:«هر گاه دو نفر را مقایسه کنیم، آنکه ادبش بیشتر باشد، نزد خدا برتر است. سؤال شد: یابن رسول اللّه (ص) ادب با مردم رامیدانیم وبرتری آن برایمان واضح است، اما ادب با خدا چگونه است؟ امام (ع) فرمودند: «قرآن را تلاوت کند آنگونه که نازل شده است. احادیث ما را روایت کند آنطورکه ما گفتهایم و خدا را بخواند بدون اینکه از خدا طلبکار باشد. (و خود را مدیون خدا بداند)که خداوند متعال در بعضی از کتابهای آسمانیاش میفرماید: ای بندهی من! یا سزاوار است وقتی با من سخن میگویی به چپ و راست نگاه کنی در حالیکه اگر بندهای مثل خودت با تو سخن بگوید و اینگونه رفتار کند رهایش میکنی. بندهی من! یا از ادب است که وقتی با برادرت سخن میگویی به او توجه کنی و ادب را رعایت نمایی، امّا با من اینگونه نباشی؟ پس چه بد بنده است که اینگونه باشد!»6
ادب انبیا با مردم
انبیا با وجود آن شأن و رتبهای که برایشان بود، هرگز راه خود را از مردم جدا نکردند و خود را برتر ندانستند و یارمظلومان بودند. با این حال انبیا وقتی با کفار مواجه میشدند، درمقابل استهزا و ناسزاگویی آنان، جز به بهترین کلام، پاسخ نمیگفتند؛ چرا که تأدیب یافتهی مکتب «وَاذا خاطَبَهُم الجاهِلونَ قالوا سلاماً» بودند به این معناکه درمقابل جاهلان جزبه بهترین کلام سخن نمیگفتند.
چنانکه در قرآن کریم در تسلّی به رسول خدا(ص) در نسبتهایی که از کهانت و دیوانگی و شاعری به او دادند، میفرماید: «فَذَکّر فَما أنتَ بِنِعمَة رَبِّکَ بِکاهِنٍ ولا مَجنون؛
که تو ای رسول! شامل این نسبتهایی که اینان به تو میدهند، نیستی و تو تنها اشتباه اینان را متذکّر شو». البته ذکر این نکته لازم است که انبیا ـ علیهم السلام ـ در جایی که لازم میدانند در مقابل ظلم سینه سپر میکردند، نه اینکه تنها با مظلومیت خویش بخواهند چیزی را ثابت نمایند. همانطور که گفته شد، ایشان همواره خود را یکی از مردم میدیدند و همواره مساوات را میان دیگران رعایت مینمودند، چرا که معتقد بودند: «إنَّ أکرَمَکُم عنداللّه أتقاکُم؛ گرامیترین شما با تقواترین شماست».(سورهی حجرات، آیهی13) چنانچه از حضرت شعیب (ع) در قرآن نفی امتیاز طبقاتی و برابری چنین آمده است که: «…وما أریدُ أن اُخالِفَکُم الی ما أنهکُم عنه…؛ من هرگز نمیخواهم چیزی که شما را از آن باز میدارم، خودم مرتکب شوم».
1. الجرجانی، علی بن محمد، التعریفات.
2.طباطبائی، سید محمد حسین ـ ترجمه تفسیر المیزان ذیل ایه116تا120سوره مائده.
3. دیلمی، ابومحمد حسن بن محمد ابی الحسن ـ ترجمه: ارشاد القلوب ـ ترجمه: رضائی، عبدالحسین، ص388.
4. محی الدین ابن عربی، اکبر ـ ادب آداب دارد (ترجمه بخشهائی از فتوحات مکیه) ـ ترجمه: ویرجی، محمد، ص19ـ 18.
5. حسن زاده آملی، حسن، رساله نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور، صص98ـ79.
6. محیطی، علی، صراط سلوک (رهنمودهای اضافی ـ عرفانی و خاطرات از حضرت استاد علاّمه حسن زاده آملی)، انتشارات آل علی، چاپ چهارم، قم، 1381هـ.ش، فصل هفتم.