چکیده

متن

« این ملا‎های ما هستند که دین و مذهب را دستاویز خود ساخته دایما به گوش من می خوانند که جنگ دو ملت مسلمان با هم ناپسند و شرم آور است. اما من صریحا به ایشان اخطار می کنم که از این پس اگر در این باره مرا دردسر دهند همگی را خواهم کشت و خواهم گفت که بر اجسادشان نیز صد شلاق بزنند.» شاه طهماسب اول با اعتراف به فشار علما برای توقف جنگ با برادران مسلمان در امپراطوری عثمانی جملات بالا را بیان کرده است.
با ورود اسلام به ایران مردم این سرزمین کهن همواره در پاسداری از اسلام کوشا بوده اند. اغلب حکومت ‎های حاکم بر ایران در طول هزار سال اول اسلام آوردن ایرانیان ـ به‎ استثنای دوره سلطه ترکان بر ایران ـ همواره مستقل بودند و از طرفی بقدری قدرت داشتند که کمتر دولت‎های دیگر به فکر سلطه بر آن می افتادند.
اما در زمان روی کار آمدن سلسله صفویه و باز شدن پای استعمارگران به ایران، قدرت ‎های بزرگ آن روز متوجه پتانسیل نیرویی عظیم و مهارنشدنی در برابر خود شدند. آنان می دیدند که مخالفت جدی با آمدن جاسوسان انگلیسی در پوشش «مسیحیان جلفا» به پایتخت، ‎علما هستند و می دیدند این علما هستند که قاطعانه با جنگ و برادرکشی مسلمانان و شکل‎گیری انحرافات مخالفت می کنند.در دوره قاجاریه یعنی در اواسط قرن نوزدهم میلادی و در هنگامه جنگ ‎های روسیه تزاری و ایران، استعمارگران روس و انگلیس متوجه نقش برجسته و تأثیرگزار علما و روحانیون و مهمتر از همه نقش «اسلام» و آرمان های «مهدوی» در بسیج مردم برای دفاع از حریم اسلام و کیان مملکت شدند.
قدرت ‎های بزرگ استعمارگر مثل روسیه و انگلیس با بهره گیری از محققین و پژوهشگران خود،که در پوشش جهانگرد به اقصی نقاط ایران اعزام می کردند، متوجه شدند تشیع عنصر اساسی وحدت ملت ایران و رهبران روحانی شیعه، هسته مرکزی وفاق مردم ایران هستند و همین روحانیون هستند که در گرداب ‎های هولناک به داد کشور و حتی رهبران سیاسی و حکام می رسند. استعمارگران شاهد بودند که فتوای جهاد شیخ جعفر نجفی کاشف‎الغطاء و ملااحمد نراقی و آقا سیدمحمد مجاهداصفهانی و ملامحمدجعفر استرآبادی در برابر مهاجمین روسیه، سیل مردم مؤمن را به حرکت درآورده و می رفت که توطئه ‎های دشمنان را خنثی کند و اگر ترس و خیانت و وابستگی شاهزادگان و رقابتی که آنها با یکدیگر و بخصوص با عباس میرزا داشتند نبود، امروز شاهد از دست رفتن قریب بیست شهر کوچک و بزرگ شمالی ایران نبودیم.آنان دیده بودند فتوای تاریخی میرزای شیرازی در مقابله با انحصار توتون و تنباکو توسط استعمار انگلیس، از هر سلاحی کارسازتر و کوبنده تر است. لذا دست به کار شدند تا این قدرت عظیم را بشکنند. پتانسیل عظیم اسلام از یک سو و قدرت و توان روحانیون در بسیج توده ‎های مسلمان و به خصوص شیعیان برای مواجهه و مقابله با بیگانگان از سوی دیگر، این پیام را برای استعمارگران به همراه داشت که اگر می خواهند ایران را صحنه کشمکش ‎های خود کنند و یا به طریقی به‎غارت منابع و معادن ایران بپردازند باید از سد مستحکم ملتی بگذرند که اعتقادات و باور‎های عمیق اسلامی و به خصوص شیعی شان مانع هرگونه سلطه پذیری می باشد.لذا در وهله نخست با نفوذ در میان روحانیون به اختلاف افکنی در بخش هایی از آنان پرداختند. همچنان که در گذشته نه چندان دور برای نجات بیزانس دست به اختلاف اندازی بین ایران و عثمانی زدند و ایران را مدافع تشیع و عثمانی ها را مدافع اهل سنت نمایاندند و به نحوی عمل کردند تا به جای درگیری مسلمانان در اروپا و بیزانس، آنان در مرز‎های دو کشور اسلامی با هم درگیر شدند، و از این طریق دو کشور اسلامی تضعیف شدند و اروپا هم از خطر جدی رهایی یافت. اگرچه از قدیم الایام حربه «اختلاف بینداز و حکومت کن» ویا بهتر بگوییم غارت کن کارایی زیادی داشته است، ولی انگلیسی ها و بعدها روس ها برای برداشتن کامل این سد مستحکم دست به‎کار شده و تفرقه افکنی را از طریق فرقه سازی در میان مسلمانان آغاز کردند تا شاهد تضعیف امت اسلامی باشند. آنان تلاش کردند با ایجاد انحراف در تفکرات مردم در خصوص منجی و مصلح و مهدی موعود(عج) که ریشه عمیقی در اعتقادات و باور‎های دینی مردم داشت، فرقه هایی بسازند که مقبول آنان افتد.

استعمار و زمینه سازی پیدایش بابیت و بهاییت
تحولات ایران در سال ‎های حکومت قاجاریه، نشان از ضعف، سستی و وابستگی حکام قاجار به بیگانگان از یک سو و از طرفی آشکار شدن قدرت مسلمانان و علمای اسلام دارد.
استعمارگران غربی برای مقابله با این پدیده، ابتدا به دنبال جایگزینی مسیحیت وابسته به جای اسلام بودند. اما به‎زودی دریافتند مسلمانان در برابر مسیونر‎های مسیحی مقاومت چشمگیری از خود نشان می دهند. لذا با استفاده از دین و مذهب موجود در میان مسلمانان به فرقه سازی با هدف پیگیری سیاست‎های فرهنگی گفته شده پرداختند.
در این زمینه اهداف زیر دنبال می‎شد: 1ـ ابداع فرقه ‎های مذهبی جدید؛2ـ احیای فرقه ‎های مرده و ضعیف؛3ـ تشدید اختلاف بین فرقه ‎های موجود.
آنان در دو بعد مسیر تخریب و نابودی اسلام را طی کردند.بعد اول ایجاد انحراف عقیدتی در باور‎های اعتقادی مسلمانان بود و در بعد دوم ایجاد تفرقه و درگیری بین مسلمانان مدنظر قرار داشت. بدین ترتیب تأسیس فرقه ‎های بهاییت و وهابیت در میان شیعه و سنی برای شکستن سد اعتقادی آنان و ایجاد تفرقه و درگیری بین آنان صورت گرفت. از طرفی عد‎های از مسلمانان به خیال مبارزه با استعمارگران به رویارویی با گروه ‎های وابسته به قدرت ‎های سلطه گر پرداختند، غافل از آن‎که درگیری و سکوت در برابر این فرقه ها، همه در راستای اهداف استعمارگران قرار می‎گرفت. غرب برای رسیدن به هدف ‎های فوق از هر وسیله استفاده کرد، به گونه ای که مقطعی خاص از تاریخ کشور‎های اسلامی را می‎توان مقطع فرقه سازی مذهبی و تشدید درگیری ‎های فرقه ای به حساب آورد.
تأسیس فرقه هایی چون شیخیه، بابیه، وهابیه و بهاییه و ظهور ده‎ها «مهدی» ساختگی در کشور‎های مختلف، بازسازی وتقویت فرقه ‎های مرده مثل جارودیه، ناووسیه، زیدیه، واقفیه، باقریه، اسماعیلیه، محمدیه، جوازیه و... نیز گوشه ای از اقدامات غربی ها بود.یکی از راه‎های دامن زدن به اختلافات، سوء استفاده از اعتقادات و باور‎های مسلمانان در مسئله مهدویت بود. اعتقاد به «مهدویت» در میان مسلمانان و بسیاری از ادیان الهی از دیرباز وجود داشته و همه ادیان الهی وعده ظهور مصلح و موعود نجات بخش را به پیروان خود داده اند. همین امر بود که از سده ‎های اولیه پس از ظهور اسلام، جریانات ناسالم و قدرت طلب همزمان با فروپاشی خاندان ستمکار و غاصب اموی از آن به عنوان دستاویزی مردم پسند استفاده کردند.
شاید بتوان اولین سوءاستفاده از اعتقادات و باور‎های مردم به‎ظهور موعود و منجی را به خاندان عباسی نسبت داد.
آنان برای رسیدن به قدرت، شعار «رضا من آل محمد(ص)» را سر دادند و مدعی شدند می خواهند حکومت غصب شده را به خاندان آل محمد(ص) باز گردانند.
اما پس از مدتی پس از تسلط بر جامعه اسلامی و سرکوب مدعیان حکومت، اسامی هادی و مهدی را روی فرزندان خود گذاشته و مردم را به ظهور آنان و حکومت عدل آنان وعده دادند.
در حالی که ظلم و ستم آنان روی جنایتکاران اموی [بجز یزید ابن معاویه] را سفید می کرد. برای مثال فردی مثل «محمدابن نصیر نمیری» که فردی جاه طلب و مقام پرست بود در زمان ولایت امام علی النقی و امام حسن عسگری(ع) در دوران خلافت «المقتدر با...» دعوی نیابت امام عصر را کرد و سپس مدعی شد که امام علی النقی(ع) خدا و او پیامبر مبعوث اوست.
گروه «جارودیه» و محمدبن عبدا...‎بن حسین(ع) خود را همان مهدی غایب نام برد و گروه دیگری به نام «ناووسیه» حضرت امام صادق(ع) را هنوز زنده و مهدی می پنداشتند و«فرقه زیدیه»، به زیدبن امام سجاد(ع) به عنوان مهدی موعود اعتقاد داشتند.
«واقفیه» گروه دیگری بودند که امام کاظم(ع) را زنده و غایب می دانستند و معتقد بودند که او ظهور کرده و دنیا را پر از عدل و داد می کند. به ترتیب فرقه «باقریه» نیز امام باقر(ع) را مهدی موعود می دانست، و «اسماعیلیه»، اسماعیل فرزند امام صادق(ع) را مهدی موعود تصور می‎کرد و فرقه «محمدیه» به حضرت محمدبن علی (فرزند امام هادی) به عنوان مهدی موعود، دل بسته بودند. «جوازیه» فرقه دیگری بودند که حضرت حجت‎بن‎الحسن(عج) را دارای فرزندی دانسته و او را مهدی موعود می خواندند و یا «ابن مقفع خراسانی» که شعبده باز و ساحر بود و به دلیل زشتی صورت همیشه نقاب می زد نیز خود را مهدی می‎خواند و حتی دعوی پیامبری نمود.
در سده ‎های اخیر هم می توان از «ابومحمد عبدا... مهدی» و «محمد احمد سودانی» نام برد که ادعای مهدویت کردند و اکثرا با نام اسلام علیه اسلام حرکت کردند.

ایجاد بهاییت اقدامی برای پایان دادن به نهضت مهدویت
امام صادق(ع) می فرماید که: «قد کذب الوقاتون» (هر کسی که بگوید امام زمان می آید، دروغگوست و نباید برای ظهور امام زمان، وقت تعیین کرد.) استعمارگران که شاهد علاقه وافر شیعیان به امام مهدی(عج) بودند برای پایان دادن به این علاقه و باور ظهور ابتدا فردی حقیر به نام علی محمد باب را به عنوان باب امام زمان(عج) و نایب او معرفی کردند و سپس بشارت ظهور موعود را سر دادند و از باب ساختگی یک مهدی ساختگی نیز ساختند. این کار توسط «پرنس کینیاز دالگورکی» شاهزاده روس شکل گرفت و همو بود که از علی محمد باب امام زمان ساخت.پرنس دالگورکی وزیرمختار دولت روسیه تزاری در نخستین سال‎های سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود.
او ابتدا به عنوان مترجم سفارت روسیه به ایران آمد و با تظاهر به اسلام از حسن ظن و سادگی برخی از مسلمانان سوءاستفاده و در میان آنان نفوذ کرد. دالگورکی بعد از مدتی به عتبات می رود و در مجالس درس «سیدکاظم رشتی» با سیدعلی محمد شیرازی (باب) آشنا می شود. وی در کتاب خاطرات ایام سفارت خود در ایران، بخشی را به روابط خود با سیدعلی محمدباب اختصاص داده وطی آن تشریح کرده است که چگونه سیدعلی محمد باب در آفتاب سوزان بر روی بام می رفت و ساعت‎ها به خواندن اوراد و ادعیه فرقه «شیخیه» می‎پرداخته است.
پرنس دالگورکی اعتراف می‎کند که سیدعلی محمدباب معتاد به چرس و بنگ بود و من هم باتشویق وی به مصرف هرچه بیشتر این مواد سعی در تخریب مشاعر او داشتم و در این راه هم توفیق یافتم تا جایی‎که ادعای تصرف در ماه و ستارگان را داشت و بعدها هم مدعی مهدویت شد.پرنس دالگورکی در خاطرات خود می‎گوید: «من فکر کردم چگونه است که این عده قلیل شیعه... بر یک دولتی مثل عثمانی غلبه کرده‎اند و چگونه همین جماعت با یک عده قلیل جنگ هایی با روسیه نموده و یک لشکر انبوه را از میان برداشته اند. آن وقت دانستم که (این پیروزی ها) به واسطه اتحاد مذهبی و عقیده و ایمان راسخی است که به دین اسلام دارا بوده[اند]...»
در سال 1260 هجری قمری علی محمد در شیراز خود را باب معرفی و ادعا نمود نماینده ویژه امام زمان(عج) است و نوشتارهایش همه مکتوبات امام عصر است و با کمال از خود راضی بودن، مدعی بود که میوه دل و نور چشم و محبوب قلب امام زمان(عج) است.
به یکباره با نظر مساعد روس ها مدعی شد که اصلا او همان امام زمان است که شیعیان منتظرش هستند و با کمال خودخواهی اعلام کرد از این پس هر کس منتظر و چشم به راه آمدن حضرت مهدی باشد نادان است.(قسمتی از الواح میرزا علی محمد باب، چاپ شده توسط ازلیان تهران، ص 12)
با مقدمه چینی های جاسوسان و عوامل روس و انگلیس، ادعای میرزا علی محمد در خصوص بابیت و مهدویت به سرعت در کشور گسترش یافت. به گواهی اسناد محرمانه وزارت خارجه انگلیس می توان ارتباط این فرقه ها را با قدرت های سیاسی بیگانه به روشنی نشان داد.
در گزارش دوازهم فوریه 1850 که توسط نماینده دولت انگلیس در تهران به وزارت امور خارجه ارسال شده آمده است: «به نظر می رسد که عقاید مذهبی این دین جدید در ایران در شرف بسط و گسترش است... باب اعلام داشته که مهدی موعود آخرین امام شیعیان است که از انظار مردم ناپدید شده، ولی قرار است دوباره در زمین پدیدار شود و مدعی است که احکامش، بین مریدان وی جانشین فرامین قرآن می باشد.»
قرار گرفتن سیاست ‎های بین المللی دولت انگلستان و روسیه در پس این مدعیان به خوبی از توجه و اهتمام دولت ‎های استعماری نسبت به جریان‎های انحرافی مهدویت و مسئله ظهور حضرت امام زمان (عج) حکایت دارد.
استعمار با ترویج بهاییت و بابیت کوشید پرونده انتظار فرج را ببندد و با اعدام باب توسط امیرکبیر همه آمال و آرزو‎های منتظران فرج را تمام شده اعلام کند

تبلیغات