داستان قرآنی:طلای ناب
آرشیو
چکیده
متن
«وضرب مثلاً للذین ءامنوا امرأة فرعون إذ قالت ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنّة ونجّنی من فرعون وعمله ونجّنی من القوم الظالمین؛
کـنـون آسیـه را خـدای جـلال
زنــد بهــر افــرادمـؤمـن مثـال
به یزدان چـنینگفت آن نیک پی
گـذشتم زفـرعـون واز کـاخ وی
بـرایم یکی خـانـه انـدر بهشت
مهیا کــن ودور سـازم ز زشـت
رهـا سـاز مـن را زفـرعـون پست
کز اعمال زشتش دلم راه بخست
نجـاتم ببخشا از این قوم و کیش
کـه راه تعـدیگـرفـتـنـد پیـش
(سورهی تحریم، ایهی11)
آسیه و رامسس دوم
اگر بخواهیم آسیه را بهتر بشناسیم و بشناسانیم و تا حدودی شرایط آن بانوی بزرگوار را درک کنیم، لازم است که همسر ایشان را ـ که ادعای خدایی میکرد و تمام انسانها را برده خود میدانست ـ بهتر بشناسیم. آدمی تا راه صعب العبور و سنگلاخ را نپیموده باشد، قدر راه صاف و هموار را نمیداند. تا شب راه نپیموده باشد، قدر روز و روشنایی را درک نمیکند.«ادب از که آموختی از بیادبان».
خوبان، با شناخت و معرفی بدان بهتر شناخته میشوند، همچنانکه پرهیزگاران با شناخت افراد لاابالی شناخته میشوند.
بعد از آنکه فرعون از آسیه خواستگاری کرد، با آن که هم آسیه و هم خانوادهی ایشان با این کار مخالف بودند، به خاطر حفظ جان خانواده، مجبور بودند که به این کار تن دهند.
رامسس دوم (فرعون) یکی از نانجیبترین و سنگدلترین مردم بودهاست، یکی از شکنجههای مرسوم او این بود که هرگاه بر کسی غضب می کرد، دستور میداد تا او را چهار میخ بر روی زمین ببندند تا بمیرد! و یا دستور میداد دست و پای افراد مخالف و متمرّد را به شکل ضربدری قطع کنند.این گفته خود فرعون است که خداوند آن را بیان کرده است:
«فلأقطعن ایدیکم وأرجلکم من خلاف؛ حتماً دست و پای شما را به شکل مخالف قطع میکنم». (سورهی طه، ایهی71)
مأموریت آسیه
همچنانکه خداوند خدیجه را مأمور کرد تا ثروت خود را در اختیار پیامبر اسلام قرار دهد و در سختترین شرایط یارویاور ایشان باشد و فاطمه ـ دختر پیامبر اسلام ـ نیز پابه گیتی گذاشته تا غم و اندوه را از دل علی بردارد و آلام ایشان را تسکین دهد، آسیه را هم فرستاد تا نجات دهندهی موسی باشد و یارویاور ضعیفان و مؤمنان زمان خود.
افرادی که در خانوادهای پاک و نجیب رشد میکنند، زمینه هدایت و تکامل آنه بیشتر است نسبت به کسانی که در خانوادهای پرورش مییابند که نه تنها زمینه رشد فراهم نیست، بلکه بستر بی بند و باری و فساد و ولنگاری آماده است. حال اگر فردی با دو نعمت خدادادی «اراده» و «اختیار» که تمامی انسانها از آن برخوردارند، بتواند به محیط فساد انگیز و کفر آلود پشت پا زند و از آن محیط تأثیر نپذیرد و به حق و حقیقت روی آورد، اجر و پاداشی دو چندان خواهد داشت.قرآن برای عبرت آموزی دیگران پسر نوح را مثال میزند.
پسر نوح با بدان بنشست خـاندان نبـوتش گـم شد
شاید به خاطر اهمیت همین مطلب باشد که قرآن آسیه را با همسران لوط و نوح مقایسه میکند. آنها درخاندان نبوت بودند و با پیامبران خدا همنشینی و معاشرت داشتند؛ لیکن به خدای یگانه کفر ورزیدند و پیامبری و رسالت فرستاده اورا منکر شدند. در مقابل آسیه علاوه بر این که همسر فرعون بود و تمام امکانات حکومت و زیور آلات و آنچه از امکانات رفاهی و تفریحی وجود داشت، در اختیار آسیه بود؛ ولی دل آسیه جایی دیگر گرو بود، او به موسی و خدای موسی دل داده و از دنیا و زیور آن دل بریده بود.
مقام و منزلت آسیه
یا آسیه از پیروان راستین پیامبران و حضرت ابراهیم(ع) نبود؟ به فرموده قرآن و حضرت علی(ع) نه تنها آسیه، بلکه تمام انسانهای باتقوا و خدا ترس از بعضی از صحابه به آن بزرگواران نزدیکترند.
قرآن میفرماید:
«إنّ أولی النّاس بإبراهیم للّذین اتّبعوه…؛ سزاوارترین مردم به ابراهیم آنهایی هستند که ازاو پیروی کردند». (سورهی آل عمران ، ایهی 68)
حضرت علی (ع) میفرماید، «انّ أولی النّاس بالأنبیاء أعملهم بما جاؤا به، سزاوارترین مردم به پیامبران، کسانی هستند که به دستورات آنها بیش از همه عمل میکنند».(غرر الحکم، ص110)
آن هنگام که موسی را از رود گرفتند:فرعون قصد کشتن او را داشت، ولی آسیه مانع شد و اجازه نداد او را بکشند. زمانی که موسی در کاخ فرعون نیز زندگی میکرد، گاهی اوقات به خاطر نحوه رفتار و برخورد فرعون و ظلمها و ستمهایی که روا میداشت، مورد اعتراض موسی قرار میگرفت. اگر نبود وساطتها ومهربانیها و علاقه آسیه نسبت به موسی، حتماً فرعون موسی را میکشت. آسیه نه تنها به موسی عشق میورزید و مهربان و دلسوز بود، بلکه نسبت به تمام کسانی که مؤمن به خدای یگانه بودند و مورد ظلم و ستم فرعون و افراد او قرار گرفته بودند، مهربان بود و آنها را مورد لطف قرار میداد و از آنها دلجویی میکرد.بیدلیل نیست که آسیه را «أم المؤمنین» لقب دادهاند.
شکنجه و شهادت
آن هنگام که فرعون در مبارزه با موسی شکست خورد و ساحران به موسی و خدای او ایمان آوردند، تعدادی از مردم نیز ایمان آوردند که بعضی ایمان خود را اظهار کردند و فرعون هم دستور قتل آنها را داد و بقیه مردم از ترس جان خویش، ایمان خود را فاش نکردند. آسیه که شاهد ماجرا بود به فرعون اعتراض کرد. فرعون دستور داد آسیه را نیز چهارمیخ کنند تا زیر آفتاب جان دهد. در این هنگام آسیه باخدای خود مناجاتی دارد و درخواستی:
«ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنة ونجّنی من فرعون وعمله ونجّنی من القوم الظّالمین؛
پروردگارا! برای من خانهای نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش». (سورهی تحریم، ایهی11)
کـنـون آسیـه را خـدای جـلال
زنــد بهــر افــرادمـؤمـن مثـال
به یزدان چـنینگفت آن نیک پی
گـذشتم زفـرعـون واز کـاخ وی
بـرایم یکی خـانـه انـدر بهشت
مهیا کــن ودور سـازم ز زشـت
رهـا سـاز مـن را زفـرعـون پست
کز اعمال زشتش دلم راه بخست
نجـاتم ببخشا از این قوم و کیش
کـه راه تعـدیگـرفـتـنـد پیـش
(سورهی تحریم، ایهی11)
آسیه و رامسس دوم
اگر بخواهیم آسیه را بهتر بشناسیم و بشناسانیم و تا حدودی شرایط آن بانوی بزرگوار را درک کنیم، لازم است که همسر ایشان را ـ که ادعای خدایی میکرد و تمام انسانها را برده خود میدانست ـ بهتر بشناسیم. آدمی تا راه صعب العبور و سنگلاخ را نپیموده باشد، قدر راه صاف و هموار را نمیداند. تا شب راه نپیموده باشد، قدر روز و روشنایی را درک نمیکند.«ادب از که آموختی از بیادبان».
خوبان، با شناخت و معرفی بدان بهتر شناخته میشوند، همچنانکه پرهیزگاران با شناخت افراد لاابالی شناخته میشوند.
بعد از آنکه فرعون از آسیه خواستگاری کرد، با آن که هم آسیه و هم خانوادهی ایشان با این کار مخالف بودند، به خاطر حفظ جان خانواده، مجبور بودند که به این کار تن دهند.
رامسس دوم (فرعون) یکی از نانجیبترین و سنگدلترین مردم بودهاست، یکی از شکنجههای مرسوم او این بود که هرگاه بر کسی غضب می کرد، دستور میداد تا او را چهار میخ بر روی زمین ببندند تا بمیرد! و یا دستور میداد دست و پای افراد مخالف و متمرّد را به شکل ضربدری قطع کنند.این گفته خود فرعون است که خداوند آن را بیان کرده است:
«فلأقطعن ایدیکم وأرجلکم من خلاف؛ حتماً دست و پای شما را به شکل مخالف قطع میکنم». (سورهی طه، ایهی71)
مأموریت آسیه
همچنانکه خداوند خدیجه را مأمور کرد تا ثروت خود را در اختیار پیامبر اسلام قرار دهد و در سختترین شرایط یارویاور ایشان باشد و فاطمه ـ دختر پیامبر اسلام ـ نیز پابه گیتی گذاشته تا غم و اندوه را از دل علی بردارد و آلام ایشان را تسکین دهد، آسیه را هم فرستاد تا نجات دهندهی موسی باشد و یارویاور ضعیفان و مؤمنان زمان خود.
افرادی که در خانوادهای پاک و نجیب رشد میکنند، زمینه هدایت و تکامل آنه بیشتر است نسبت به کسانی که در خانوادهای پرورش مییابند که نه تنها زمینه رشد فراهم نیست، بلکه بستر بی بند و باری و فساد و ولنگاری آماده است. حال اگر فردی با دو نعمت خدادادی «اراده» و «اختیار» که تمامی انسانها از آن برخوردارند، بتواند به محیط فساد انگیز و کفر آلود پشت پا زند و از آن محیط تأثیر نپذیرد و به حق و حقیقت روی آورد، اجر و پاداشی دو چندان خواهد داشت.قرآن برای عبرت آموزی دیگران پسر نوح را مثال میزند.
پسر نوح با بدان بنشست خـاندان نبـوتش گـم شد
شاید به خاطر اهمیت همین مطلب باشد که قرآن آسیه را با همسران لوط و نوح مقایسه میکند. آنها درخاندان نبوت بودند و با پیامبران خدا همنشینی و معاشرت داشتند؛ لیکن به خدای یگانه کفر ورزیدند و پیامبری و رسالت فرستاده اورا منکر شدند. در مقابل آسیه علاوه بر این که همسر فرعون بود و تمام امکانات حکومت و زیور آلات و آنچه از امکانات رفاهی و تفریحی وجود داشت، در اختیار آسیه بود؛ ولی دل آسیه جایی دیگر گرو بود، او به موسی و خدای موسی دل داده و از دنیا و زیور آن دل بریده بود.
مقام و منزلت آسیه
یا آسیه از پیروان راستین پیامبران و حضرت ابراهیم(ع) نبود؟ به فرموده قرآن و حضرت علی(ع) نه تنها آسیه، بلکه تمام انسانهای باتقوا و خدا ترس از بعضی از صحابه به آن بزرگواران نزدیکترند.
قرآن میفرماید:
«إنّ أولی النّاس بإبراهیم للّذین اتّبعوه…؛ سزاوارترین مردم به ابراهیم آنهایی هستند که ازاو پیروی کردند». (سورهی آل عمران ، ایهی 68)
حضرت علی (ع) میفرماید، «انّ أولی النّاس بالأنبیاء أعملهم بما جاؤا به، سزاوارترین مردم به پیامبران، کسانی هستند که به دستورات آنها بیش از همه عمل میکنند».(غرر الحکم، ص110)
آن هنگام که موسی را از رود گرفتند:فرعون قصد کشتن او را داشت، ولی آسیه مانع شد و اجازه نداد او را بکشند. زمانی که موسی در کاخ فرعون نیز زندگی میکرد، گاهی اوقات به خاطر نحوه رفتار و برخورد فرعون و ظلمها و ستمهایی که روا میداشت، مورد اعتراض موسی قرار میگرفت. اگر نبود وساطتها ومهربانیها و علاقه آسیه نسبت به موسی، حتماً فرعون موسی را میکشت. آسیه نه تنها به موسی عشق میورزید و مهربان و دلسوز بود، بلکه نسبت به تمام کسانی که مؤمن به خدای یگانه بودند و مورد ظلم و ستم فرعون و افراد او قرار گرفته بودند، مهربان بود و آنها را مورد لطف قرار میداد و از آنها دلجویی میکرد.بیدلیل نیست که آسیه را «أم المؤمنین» لقب دادهاند.
شکنجه و شهادت
آن هنگام که فرعون در مبارزه با موسی شکست خورد و ساحران به موسی و خدای او ایمان آوردند، تعدادی از مردم نیز ایمان آوردند که بعضی ایمان خود را اظهار کردند و فرعون هم دستور قتل آنها را داد و بقیه مردم از ترس جان خویش، ایمان خود را فاش نکردند. آسیه که شاهد ماجرا بود به فرعون اعتراض کرد. فرعون دستور داد آسیه را نیز چهارمیخ کنند تا زیر آفتاب جان دهد. در این هنگام آسیه باخدای خود مناجاتی دارد و درخواستی:
«ربّ ابن لی عندک بیتاً فی الجنة ونجّنی من فرعون وعمله ونجّنی من القوم الظّالمین؛
پروردگارا! برای من خانهای نزد خودت در بهشت بساز و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایی بخش». (سورهی تحریم، ایهی11)