آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

ابو ایوب از جمله شخصیت‏هاى بزرگى بود که پس از درگذشت پیامبر صلى الله علیه و آله، از مسیر حق منحرف نگشته و تغییر روش ندادند، بلکه همان راه پیامبر را ادامه داده و در کنار خاندان او قرار گرفتند .
ابوایوب از پیشگامان تشیع بود و پس از درگذشت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله از جمله افراد برجسته‏اى بود که در کنار على علیه السلام قرار گرفتند و تنها او را رهبر شایسته جامعه اسلامى تشخیص دادند . او شیعه‏اى آتشین و آگاه بود که در مواقع گوناگون و در شرایط حساس و دشوار با کمال صراحت، از ولایت امیرمؤمنان علیه السلام دفاع مى‏کرد و در این زمینه هیچ‏گونه سازشکارى و پرده‏پوشى را روا نمى‏شمرد .
به واسطه همین ایستادگى‏هاى ابوایوب در مسیر راستین اسلام، و پایمردى‏هایش در حمایت از منطق خاندان پیامبر در رهبرى جامعه اسلامى بود که پیشوایان بزرگ شیعه مانند امام ششم و امام هشتم، به هنگامى که اصول تعالیم و برنامه‏هاى عقیدتى و عملى اسلام را بیان مى‏کردند، او را از جمله شخصیت‏هاى بزرگى مى‏شمردند که پس از درگذشت پیامبر، از مسیر حق منحرف نگشته و تغییر روش ندادند، بلکه همان راه پیامبر را ادامه داده در کنار خاندان او قرار گرفتند (1) .
این گروه، مطابق گفتار دو پیشواى بزرگ، عبارت بودند از:
سلمان - ابوذر - مقداد - عمار - حذیفه - ابوالهیثم بن التیهان - سهل بن حنیف - عبادة بن صامت - ابوایوب انصارى - خزیمة بن ثابت - ابوسعید خدرى .
امام در این حدیث، بابیان اسامى این گروه، دوستى با آنان را بر هر فرد مسلمانى واجب شمرده، و در مقابل، تنفر و انزجار از پیمان‏شکنان و دشمنان داخلى اسلام را که در برابر مردان خدا جبهه‏بندى نمودند، براى هر فرد مسلمانى لازم معرفى مى‏کند (تولى و تبرى) (2) .
ابوایوب از نخستین کسانى بود که پس از رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله به على علیه السلام پیوستند و در پیمان خود با او وفادار و صمیمى ماندند و خلافت ابوبکر را به رسمیت نشناختند (3) .
اعتراض به خلافت ابوبکر
پس از رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله گردانندگان «سقیفه‏» ، با نقشه سریع و حساب‏شده‏اى، زمام امور را در دست گرفته، ابوبکر را به عنوان خلیفه و جانشین پیامبر، بر مسند حکومت نشاندند، و بدین ترتیب رهبرى حکومت اسلامى را از مسیر اصلى خود منحرف ساختند . ابوبکر و هوادارانش گمان مى‏کردند که گذشت زمان به نفع آنان تمام شده و از فرداى سقیفه، کم‏کم گذشته‏ها فراموش خواهد شد و مردم، پیرامون مساله خلافت، کمتر بحث‏خواهند کرد، ولى این مساله نه تنها فراموش نشد، بلکه مسیر حوادث نشان داد که هر چه زمان پیش برود، موج اعتراض; بیشتر، و ماهیت توطئه‏گران سقیفه آشکارتر خواهد شد .
گواه این مطلب این است که در همان روزهاى اول حکومت ابوبکر، دوازده نفر از یاران پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله تصمیم گرفتند متفقا نزد وى رفته او را استیضاح نمایند (این گروه عبارت بودند از: خالد بن سعید - سلمان - ابوذر غفارى - مقداد بن اسود - عماریاسر - بریده اسلمى - ابوالهیثم بن التیهان - سهل بن حنیف - خزیمة بن ثابت - ابى بن کعب - ابوایوب انصارى - و عثمان بن حنیف) (4) .
به دنبال این تصمیم، روز جمعه هنگامى که ابوبکر در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله بر فراز منبر نشسته بود، این عده وارد شدند و در اطراف منبر حلقه زدند، و آنگاه یکى یکى بپا خاسته طى سخنرانى‏هاى مستدل و مهیجى به ابوبکر اعتراض نموده خلافت او را غیرقانونى اعلام کردند و از او خواستند از خلافت کناره‏گیرى نموده آن را به على علیه السلام واگذار کند .
نخستین کسى که از این عده سخن آغاز کرد، «خالد بن سعید» و آخرین نفر، «ابوایوب انصارى‏» بود که پس از «سهل بن حنیف‏» بپا خاست و با شور و حماسه و با بیانى گرم، چنین گفت:
«اى بندگان خدا! در مورد خاندان پیامبر خود، از نافرمانى خدا بترسید و حقشان را که خداوند به عهده شما گذاشته، به آنان باز پس دهید، آنچه برادران ما از پیامبر شنیده‏اند، شما نیز بارها و در مواقع و موارد مختلف از آن حضرت شنیده‏اید که مى‏فرمود: خاندان من، بعد از من پیشوایان شما هستند! و به على علیه السلام اشاره نموده مى‏گفت: این، امیر نیکان، و قاتل کافران است، هر کس از یارى او خوددارى ورزد، خوار و ذلیل خواهد بود و هر کس او را یارى کند، یارى خواهد شد، اینک هر کس از شما به او ظلم کرده است در پیشگاه خدا توبه کند که خدا، توبه‏پذیر و مهربان است، ولى در هر حال از او روى‏گردان نشوید و از او جدا نگردید (5) .
على علیه السلام، رهبر است
اگر ابوایوب پس از رحلت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در کنار على علیه السلام قرار گرفت، بى‏جهت نبود زیرا خود او یکى از راویان حدیث معروف غدیر بود (6) . و بارها شاهد تاکید بنیانگذار اسلامى روى شایستگى على علیه السلام جهت رهبرى امت‏بود .
اگر ابوایوب، على علیه السلام را تنها رهبر راستین امت اسلامى پس از پیامبر مى‏دانست، به این علت‏بود که خود، از پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله شنیده بود که مى‏فرمود: «من سرور انبیاء هستم، و على سرور اوصیاء است‏» .
او چگونه مى‏توانست‏خلافت دیگران را تایید کند، در صورتى که خود وى جزء اشخاصى بود که پیامبر اسلام آنان را گواه خلافت و امامت على علیه السلام قرار داده بود چنانکه «سلمان‏» مى‏گوید:
روزى به پیامبر عرض کردیم: پس از شما خلیفه کیست تا او را بشناسیم؟
پیامبر فرمود: «به ابوذر و مقداد و ابوایوب انصارى اطلاع بده تا نزد من بیایند و «ام سلمه‏» (7) نیز از پشت در گوش کند .
سلمان مى‏گوید: وقتى که این عده حاضر شدند، پیامبر فرمود:
«شاهد باشید و خوب توجه کنید: على بن ابى طالب، وصى و وارث من، و پرداخت‏کننده دیون، و اجراکننده وعده‏هاى من است، او میزان حق و باطل، امام مسلمانان، پیشواى پرهیزکاران، رهبر برگزیدگان، و در روز رستاخیز پرچمدار پروردگار جهانیان است (8) .
پاسخ دندان‏شکن
ابوایوب مى‏دانست چه مصائبى از ناحیه انحراف حکومت اسلامى از محور اصلى خود گریبانگیر مسلمانان شده است‏به ویژه در زمان خلافت عثمان که عناصر فاسد، اطراف او را گرفته و برگرده مسلمانان سوار شده بودند . عثمان در مدت خلافت‏خود، پستهاى مهم مملکتى را در میان بنى‏امیه تقسیم کرد و راه چپاول و غارت بیت‏المال را به روى دنیاپرستان باز گذاشت و این عده، بیت‏المال مردم مسلمان را غارت کردند و هر کدام صاحب آلاف و الوف شدند، و هرچه خیراندیشان و مسلمانان مبارزى همچون ابوذر غفارى، به این اعمال خلاف اسلام اعتراض کردند، فریاد اعتراضشان به جائى نرسید، تا آن که کاسه صبر مسلمانان لبریز شد و موج انقلاب، شهرهاى مختلف را فرا گرفت و انقلابیون از نقاط مختلف، وارد مدینه شده خانه عثمان را محاصره کردند و به او فشار آوردند که استعفا کند ...
کسانى که منافعشان در ادامه خلافت عثمان بود، تلاش مى‏کردند که انقلاب را از مسیر خود منحرف سازند و به این منظور، از یک طرف عثمان را وادار به مقاومت مى‏کردند و از طرف دیگر برخى از مسلمانان را تحریک به ایستادگى در برابر انقلابیون مى‏کردند، یکى از آنان «زید بن ثابت‏» بود، او که در دستگاه خلافت عثمان، ریاست صندوق بیت‏المال و دفتر مقررى مسلمانان را به عهده داشت و از این راه در غارت بیت‏المال شریک بود، وقتى خانه عثمان را در محاصره دید، به منظور سوء استفاده از عواطف مذهبى انصار، در جهت مقابله با انقلاب، خطاب به آنان چنین گفت:
«اى گروه انصار! یکبار دیگر خدا را یارى کنید!» (9) .
ابو ایوب که در آنجا حضور داشت و مى‏دانست انگیزه او در این سخن، منافع نامشروعى است که در دستگاه خلافت عثمان از آن برخوردار است، بى‏درنگ (از جانب انصار) پاسخ داد: تو تنها به این علت از عثمان حمایت مى‏کنى که غلام و برده فراوانى در اختیار تو گذاشته است! (10) .
در جریان محاصره خانه عثمان توسط انقلابیون، بار دیگر نام ابوایوب در تاریخ به چشم مى‏خورد و آن این است که پس از محاصره خانه عثمان که وى نتوانست از خانه بیرون بیاید، «سعد» مؤذن به حضور على علیه السلام رسید و گفت: چه کسى براى مردم نماز بخواند؟ حضرت فرمود: «خالد بن زید» ، سعد رفت و خالد را فراخواند و او چندین روز امامت جماعت را به عهده گرفت، آن روز نخستین بار بود که مردم فهمیدند اسم ابوایوب انصارى، «خالد» بوده است! (11) .
پى‏نوشت:
1) الذین مضوا على منهاج نبیهم و لم یغیروا و لم یبدلوا .
2) بحارالانوار: ج‏10، ص‏227 و 358 .
3) من السابقین الذین رجعوا الى امیرالمؤمنین (قاموس‏الرجال: ج‏3، ص‏472 - رجال‏کشى، ص‏38 - الدرجات‏الرفیعة، ص‏315) .
4) احتجاج‏طبرسى: ص‏47، چاپ نجف .
5) احتجاج طبرسى: ص‏51 - الدرجات‏الرفیعة: ص‏315 - طبق نقل قاموس الرجال: (ج‏3، ص‏473)، چنین گفت: از خدا بترسید و خلافت را به خاندان پیامبر واگذارید زیرا آنچه ما شنیده‏ایم شما نیز از رسول خدا شنیده‏اید که جانشین پیامبر ما، على بن ابى طالب است، و تعالیم اسلام را جز او کسى از جانب پیامبر ابلاغ نمى‏کند و جز او کسى خیرخواه امت‏اسلامى نیست . مؤلف قاموس‏الرجال سخنان ابوایوب را به دو صورت دیگر نیز نقل کرده است که از ذکر آنها صرفنظر شد .
6) مرحوم علامه امینى در جلد 1 الغدیر، ص‏28; چهارده کتاب از کتب اهل سنت را نام مى‏برد که حدیث غدیر را از طریق ابوایوب نقل کرده‏اند .
7) ام سلمه یکى از همسران پیامبر اسلام بوده است .
8) ان على بن ابى طالب وصیى و وارثى و قاضى دینى و عداتى و هو الفاروق بین الحق و الباطل، و هو یعسوب المسلمین و امام المتقین و قائد الغر المحجلین و الحامل غدا لواء رب العالمین ... (بحارالانوار: ج‏36، ص‏264) - پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله در ذیل این روایت، به امامت‏حسنین علیهما السلام و 9 امام دیگر از نسل حسین بن على تصریح نموده و مظلومیت‏خاندان خود را پیشگوئى فرموده است .
9) کونوا انصارا لله مرتین یعنى یکبار پس از ورود پیامبر به مدینه، او را یارى کردید و به همین مناسبت «انصار» نامیده شدید، اینک یکبار دیگر نیز عثمان را یارى کنید! .
10) الکامل فى‏التاریخ، ج‏3، ص‏191 .
11) الکامل، ج‏3، ص 187 - اعیان الشیعه، ج‏29 و با اندکى اختلاف مروج‏الذهب، ج‏2، ص 346 - این قضیه مؤید این معنى است که نام پدر ابوایوب - برخلاف گفته بعضى از مورخان - «زید» بوده است نه یزید! و نیز نشانگر آن است که ابوایوب بر اثر سوابق درخشان و شخصیت والائى که داشت، مورد توجه و علاقه امیرمؤمنان علیه السلام بوده است و به همین جهت على علیه السلام این وظیفه خطیر را در آن شرایط حساس به عهده وى گذاشته است!

تبلیغات