فضیلت تخیل
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
متن
خواب و رؤیاى صادق، جلوهاى از فعالیتهاى قوه وهم و خیال است که در قرآن مجید، نمونههاى روشنى از آن نقل شده است .
فضیلت تخیل
همان طورى که قوه عاقله انسان، به خاطر اتصال به عقل فعال یا مبادى عالیه، به ادراکات عقلى نائل مىآید و معقولات را بدون استمداد از تفکر و تعقل دریافت مىکند، قوه خیال نیز بىکار نمىماند و در حوزه کار خود به فعالیت مىپردازد .
کار عقل، ادراک کلیات و کار خیال و وهم، ادراک جزئیات است . اکثر انسانها در عالم رؤیا از طریق فعالیتهاى قوه وهم و خیال، چیزهایى را ادراک مىکنند . ولى در بیدارى از چنین ادراکاتى محرومند; چرا که دو عامل، آنها را از فعالیتهایى که در خواب دارند، باز مىدارد: یکى حس و دیگرى عقل . به همین جهت است که در بیدارى، وهم و خیال تحتسیطره و سلطه عقل و حس مىباشند . نه حواس اجازه مىدهند که وهم و خیال به کارهاى مخصوص خود بپردازند و نه عقل، دست و بال آنها را در این راه باز مىگذارد .
در عین حال، برخى از انسانها به گونهاى هستند که قوه وهم و خیال آنها در بیدارى هم فعالیت دارند و جزئیاتى را ادراک مىکنند . این ادراک، مستقل از فعالیتهاى عقلى و حسى است . ولى چندان هم بىارتباط نیست . در هنگام خواب، حواس پنجگانه از کار مىافتند و به همین جهت است که قوه خیال، مجال فعالیت پیدا مىکند . عقل نیز در این حال، فعالیتى ندارد . اینجاست که صورتهایى در نزد نفس انسان حاضر مىشود که گویى برگرفته از ادراکات حسى است، بلکه مىتوان گفت: از مدرکات حسى هم قوىتر است . آنچه را که انسان در موقع خواب، مىبیند و مىشنود و لمس مىکند و مىبوید و مىچشد، همه ساخته و پرداخته قوه خیال است . این صور خیالى از لحاظ شفافیت و روشنى و ظهور و حضور، هیچ فرقى با آنچه انسان در بیدارى به چشم مىبیند و به گوش مىشنود و به لامسه، لمس مىکند و به شامه مىبوید و به ذائقه مىچشد، ندارد . همانطورى که بروز و ظهور محسوسات براى حواس، شدت و ضعف دارد، بروز و ظهور صور خیالى هم براى قوه خیال شدت و ضعف دارد . در عین حال، باید اذعان کرد که در مجموع، صور خیالى در مقایسه با صور حسى، از کیفیتبرترى برخوردارند .
نمىتوان واقعیت همه صورى را که انسان در عالم رؤیا از طریق فعالیتهاى وهم و خیال ادراک مىکند، منکر شد . تعبیر خواب، از کارهاى بسیار مهمى است که پیامبران و امامان و صالحان، انجام دادهاند . در قرآن کریم، چند نمونه روشن ذکر شده که همه آنها نشان فعالیت صحیح و درست قوه خیال و ادراکاتى است که قبل از وقوع، صورت گرفته است . نفس انسان در بیدارى اشتغال به ظواهر حسى و مادى دارد; ولى در عالم خواب، فرصت پیدا مىکند که به امور باطن و موجودات مجرد و مبادى عالیه، نزدیک و متصل گردد و از این طریق، قوه خیال به ادراک حقایقى توفیق یابد و آنها را در نزد خود متمثل گرداند . در اینجا به ذکر چند نمونه قرآنى مىپردازیم:
1 - رؤیاى یوسف
او در دوران کودکى در خواب مىبیند که یازده ستاره و خورشید و ماه برایش سجده مىکنند . او به پدر مىگوید:
«... یا ابت انى رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین» (1)
«پدر، در خواب دیدم که یازده ستاره و ماه و خورشید برایم سجده مىکردند» .
یعقوب که این خواب را نشانه عظمتیوسف و آینده درخشان وى مىدید، به او دستور داد که خوابش را براى برادرانش نقل نکند .
یوسف سالهاى سختى پشتسر گذاشت و از مرحله قعر چاه و کاخ پرشیطنت عزیز مصر و زندان، سرانجام به مرحله تحقق رؤیاى راستین خود رسید و زمانى که پدر و مادر و برادران در برابرش به سجده افتادند، گفت:
«... یا ابت هذا تاویل رؤیاى من قبل و قد جعلها ربى حقا و قد احسن بى اذ اخرجنى من السجن و جاءنى بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینى و بین اخوتى ...» (2)
«پدر، این است تعبیر خوابى که از پیش دیده بودم که خداوند آن را به حقیقت رساند و به من نیکى کرد; چرا که مرا از زندان نجات داد و شما را بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد و جدایى افکند، از بیابان به شهر آورد» .
آرى قوه خیال، صحنه سجده پدر و مادر و برادران را سالها قبل از وقوع، در قالب صحنه تمثیلى سجده ماه و خورشید و ستارگان، به او نشان داد و این نبود مگر به برکت صفاى نفس آن بزرگوار و اتصال و ارتباط او به مبادى عالیه .
2 - رؤیاى همبندهاى یوسف
زمانى که یوسف را به خاطر جرمى که مرتکب نشده بود، به زندان افکندند، دو متهم دیگر نیز با او به زندان افتادند . اینان از مقربان دربار بودند و اتهام آنها سوء قصد به جان پادشاه مصر بود . این دو زندانى هر کدام خوابى دیدند و خواب خود را براى یوسف نقل کردند .
«... قال احدهما انى ارانى اعصر خمرا و قال الآخر انى ارانى احمل فوق راسى خبزا تاکل الطیر منه ...» (3)
«یکى از آنها گفت: در خواب دیدم که شراب مىفشردم و دیگرى گفت: در خواب دیدم که بر سرم نانى حمل مىکردم و مرغها از آن مىخوردند» .
آنها تقاضا داشتند که یوسف، خوابشان را تعبیر کند; چرا که او را فردى شایسته شناخته بودند . یوسف، به آنها قول داد که در اولین فرصت، خوابشان را تعبیر کند; چرا که خداوند علم تعبیر خواب را به او عطا کرده بود . سپس چنین گفت:
«... اما احدکما فیسقى ربه خمرا و اما الآخر فیصلب فتاکل الطیر من راسه ...» (4)
«یکى از شما بر سر کار خود برمى گردد و به ارباب خود شراب مىدهد و دیگرى به دار آویخته مىشود و مرغان بر سر او منقار مىزنند و از گوشت آن مىخورند» .
این دو رؤیا نیز به حقیقت پیوست . یکى از دو متهم بىگناهیش ثابتشد و به جاى خود بازگشت و دیگرى اتهامش ثابتشد و به دارش آویختند .
3 - رؤیاى پادشاه مصر
او شبى در خواب دید که هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را خوردند و نیز هفتخوشه سبز و هفتخوشه خشک گندم را در عالم خواب، مجسم دید . از اطرافیان خواست که خوابش را تعبیر کنند، ولى آنها چنین پنداشتند که خواب او از خوابهاى پریشان است . اما آن زندانى آزاد شده، به یاد یوسف افتاد و تقاضا کرد که او را نزد یوسف بفرستند، تا تعبیر خوابرا از او بپرسد . هنگامى که وى خواب پادشاه را براى یوسف بازگو کرد، یوسف خواب را چنین تعبیر کرد:
«هفتسال، فراوانى کشت و زرع است . گندمهایى که در این هفتسال، به دست مىآید، باید در خوشهها ذخیره شود، تا در فتسال قحطى و خشکسالى مورد استفاده قرار گیرد . با پایان گرفتن هفتسال دوم، بارندگى شروع مىشود و دوران فراوانى نعمت، مىرسد . شاه دستور داد یوسف را از زندان بیرون آوردند و او را گرامى داشت .
4 - خواب ابراهیم خلیل
ابراهیم خلیل در خواب مىبیند که فرزندش اسماعیل را در راه خدا ذبح مىکند . یعنى صحنه سر بریدن فرزند در راه خدا را در نزد خود متمثل مىبیند و مطمئن مىشود که فرمان خدا به این کار تعلق گرفته است . از اینرو به اسماعیل مىگوید:
«... انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذا ترى ...» (5)
«در خواب مىبینم که تو را سر مىبرم . بنگر که در این باره چه راى مىدهى» .
از آنجا که فعل «ارى» مضارع است و دلالتبر استمرار دارد، معلوم مىشود که ابراهیم، چند بار صحنه دلخراش سر بریدن فرزند را در خواب دیده و مطمئن است که آنچه را بارها در خواب دیده، باید در بیدارى تحقق ببخشد و از آنجا که اسماعیل نیز باید راى و عقیده خود را در این باره اظهار کند، قضیه را با او در میان مىگذارد . او نیز آمادگى خود را اعلام مىکند; چرا که به درستى و صحتخواب پدر اعتقاد دارد . از اینرو مىگوید:
«... یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین» (6)
«پدر، آنچه را به انجام آن فرمان داده مىشوى، انجام ده که اگر خدا بخواهد، مرا از شکیبایان مىیابى» .
سرانجام، پدر و پسر تسلیم فرمان خدا شدند و بندگى و اطاعت محض خود را در برابر حق به معرض نمایش گذاشتند . از این جهت است که قرآن کریم مىفرماید:
«فلما اسلما و تله للجبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین» (7)
«همینکه در برابر امر خدا تسلیم شدند و ابراهیم، اسماعیل را براى ذبح بر زمین افکند، از آنها پذیرفتیم و ندا کردیم که اى ابراهیم: خواب را تحقق بخشیدى و از عهده امتحان برآمدى و ما نیکوکاران را اینگونه پاداش مىدهیم» .
5 . خوابهاى پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله
در بررسىهاى اولیه قرآنى، معلوم مىشود که پیامبر گرامى اسلام نیز حقایقى را در خواب، دیده و قرآن آنها را نیز تصدیق کردهاست .
الف . در سوره اسراء
پیامبر گرامى اسلام در خواب مىبیند که فرزندان «حکم» یا «عاص» از بنىامیه همچون بوزینگان بر منبرش جست و خیز مىکنند . از اینرو بعد از این خواب تا زنده بود، خوشحالى نکرد . قرآن کریم درباره این خواب فرمود:
«... و ما جعلنا الرؤیا التى اریناک الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فیالقرآن ...» (8)
«و ما آن شجره ملعونهاى را که در خواب به تو نشان دادیم، جز فتنه و آزمایشى براى مردم قرار ندادیم» .
آنهایى که در قرآن مورد لعن قرار گرفتهاند، ظالمان و منافقان و مشرکان و کفارند . اما کسانى بودهاند که همچون یک شجره خبیثه، اجزا و اعضاى آنان به یکدیگر وابستگى داشته و براى مردم فتنه بزرگى بودهاند . در روایات سنى و شیعى، گفته شدهاست که اینها بنىامیهاند (9) در کتاب «الدر المنثور» نقل شدهاست که عایشه به مروان گفت: از پیامبر خدا شنیدم که به پدر و جد تو مىفرمود:
«انکم الشجرة الملعونة فى القرآن» (10)
«درختى که در قرآن کریم مورد لعن واقع شده است، شمایید» .
ب . در سوره انفال
در جنگ بدر، شمار لشگر اسلام از سیصد و سیزده تن تجاوز نمىکرد . آنهم با ساز و برگ جنگى بسیار اندک و ناچیز; در حالى که شمار لشگر دشمن به هزار تن مىرسید . آنهم با سازوبرگ جنگى بسیار چشمگیر و پیش رفته .
طبیعى است که در چنین شرایطى دشمن از روحیه بسیار بالا و نیرومندى برخوردار باشد و سپاه اسلام، دچار دلهره و اضطراب گردد . مگر اینکه خداوند اسبابى را فراهم کند که معادلات اسباب ظاهرى تغییر کند و اسباب باطنى و غیبى بر اسباب ظاهرى فائق آید . در این وقت، پیامبر گرامى اسلام، خواب جالب و امیدوار کنندهاى مىبیند که در آیه زیر به آن اشاره شدهاست:
«اذ یریکهم الله فی منامک قلیلا و لو اریناکهم کثیرا لفشلتم و تنازعتم فیالامر و لکنالله سلم انه علیم بذات الصدور» (11) .
«به یادآور هنگامى را که خداوند سپاه دشمن را در خواب تو اندک نشان داد و اگر بسیار نشان مىداد، سست مىشدید و اختلاف مىکردید . ولى خداوند شما را نجات داد . او به اسرار دلها داناست» .
این خواب از رؤیاهاى صادقه بود . هرچند لشگر هزار نفرى دشمن از نظر کمیت قابل توجه بود، ولى از نظر کیفیت، قابل توجه نبود . این حقیقت، در عالم خواب، براى پیامبر اکرم تمثل یافت و او خواب خود را براى همراهان نقل کرد و مایه دلگرمى آنها شد و اگر در عالم خواب، طور دیگرى آنها را مشاهده مىکرد و خواب خود را براى یاران بیان مىداشت، سبب سستى و تنازع همراهان مىشد . این رؤیا به سپاه اندک اسلام نیرو و قوت قلب بخشید و آنها را بر دشمن غالب ساخت .
ج - در سوره فتح
پیامبر گرامى اسلام در خواب دیده بود که به همراه مسلمانان، عمره مفرده به جاى آورده و در حالى که سر تراشیده و تقصیر کردهاند، پیروزمندانه وارد مسجدالحرام شدهاند .
مسلمانان مدینه با خوشحالى و امیدوارى در رکاب پیامبر، رهسپار مکه شدند، تا براى نخستین بار پس از هجرت، به زیارت بیتاللهالحرام نائل گردند و آرزوى دیرینه خود را تحقق بخشند .
اما هنگامى که به سرزمین حدیبیه رسیدند، مشرکین مکه به مقاومت و ممانعت پرداختند و در نهایت، قرارداد صلحى منعقد گردید و قرار بر این شد که انجام عمره مفرده را به سال بعد موکول کنند . این پیشآمد، بعضى را دچار شک و تردید کرد; چرا که گمان مىکردند همان سال وارد مسجدالحرام مىشوند . از این جهت، خداوند متعال فرمود:
«لقد صدق الله رسوله الرویا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاء الله آمنین محلقین رؤوسکم و مقصرین لا تخافون فعلم ما لم تعلموا و جعل من دون ذلک فتحا قریبا» (12) .
«سوگند که خداوند در مورد خواب، به پیامبر راست گفت و شما اگر خدا بخواهد، با ایمنى در حالى که تراشنده سر و تقصیر کنندهاید، داخل مسجدالحرام مىشوید، بدون اینکه بترسید . خداوند دانست آنچه را شما ندانستید و قبل از آن، فتحى نزدیک براى شما قرارداد» .
صلح حدیبیه در سال ششم هجرى واقع شد . اگر صلح حدیبیه واقع نمىشد، ممکن نبود که مسلمانان بتوانند بدون جنگ و خونریزى وارد مسجدالحرام شوند . ولى صلح حدیبیه براى مسلمانان فتح بزرگى بود و در نتیجه توانستند در سال هفتم هجرى با آرامش خاطر، عمره مفرده به جاى آورند و وارد مسجدالحرام شوند .
مرحوم طبرسى مىگوید: خداوند قبل از خروج مسلمانان به سوى حدیبیه، در خواب به پیامبر نشان داد که مسلمانان داخل مسجدالحرام شدهاند . او خواب خود را براى اصحاب، تعریف کرد و همه خوشحال شدند و گمان کردند که همان سال وارد مکه مىشوند . از این جهت، هنگامى که پس از انعقاد قرارداد صلح حدیبیه، به مدینه بازگشتند و داخل مکه نشدند، منافقان گفتند: نه سر تراشیدیم و نه تقصیر کردیم (13) و نه داخل مسجدالحرام شدیم . از اینرو آیه نازل شد و ورود به مکه ، به سال بعد موکول گردید (14)
تا اینجا معلوم شد که قوه خیال در هنگام خواب، کاملا فعال مىشود و انسان در آن حالت، صورتهایى مشاهده مىکند که در عالم بیدارى آنها را مشاهده نمىکند . البته تحلیل و تبیین خوابها همیشه کار آسانى نیست . چنانکه برخى از خوابها نیز حکایت از واقعیت ندارند و به آنها خوابهاى پریشان گفته مىشود . اما خوابهاى انبیا و اوصیا و اولیاى حق، از واقعیت و دقت کامل برخوردار است .
آن خیالاتى که دام اولیاست
عکس مه رویان بستان خداست
فعالیتخیال در بیدارى
ما نمونههاى متعددى از فعالیت قوه خیال در بیدارى داریم که در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم:
الف . تخیلات شاعران و هنرمندان
به برکت قوه خیال است که شاعران و هنرمندان مىتوانند آثارى بدیع و شگفتانگیز به وجود آورند . یک غزل زیبا یا یک قصیده بکر، از فعالیت قوه خیال پدید مىآید و اگر فعالیت این قوه نبود، چگونه شاعر به خودش اجازه مىداد که بگوید:
نگویمت که گلى بر فراز سرو روان
که آفتاب جهانتاب بر سر علمى
یا اینکه:
دلم از دست او دریاى خون شد
سرشک دیدهام طوفان نوح است
تابلوهاى گرانقیمت نقاشان نیز نتیجه فعالیت قوه خیال است . اگر شاعر و نقاش و هر هنرمند دیگرى بر بال خیال ننشیند، نمىتواند آثارى بدیع، پدید آورد .
ب . تخیلات افراد دیوانه یا خیالاتى
شخصى همواره از شعلهور شدن تنور شکم خود شکایت مىکند; دیگرى هنگامى که تنها نشسته است، با مخاطبى گفتگو مىکند; طفلى در تاریکى شب، از صورتهایى مخوف مىترسد و جیغ مىکشد . اینها همه معلول فعالیت قوه خیال در بیدارى است .
ج . تخیلات انبیا و اوصیا
اینان نیز در حالتبیدارى تخیلاتى دارند و این در زمانى است که نفس شریف آنان اتصال به مبادى عالیه پیدا کرده و قوه خیال نیز به موازات آن فعال شدهاست .
(توضیح این مطلب را در شماره بعد مطالعه کنید).
پىنوشت:
1) یوسف/3 .
2) یوسف/100 .
3) یوسف/36 .
4) یوسف/41 .
5) الصافات/102 .
6) الصافات/102 .
7) الصافات/103تا105 .
8) الاسراء/60 .
9) المیزان13/148 .
10) همان، ص 158 .
11) انفال/43 .
12) فتح/27 .
13) در عمره مفرده، شخص معتمر، مخیر است که سر بتراشند یا تقصیر کند .
14) تفسیر مجمع البیان جلد 9 و 10 صفحه 126 .
فضیلت تخیل
همان طورى که قوه عاقله انسان، به خاطر اتصال به عقل فعال یا مبادى عالیه، به ادراکات عقلى نائل مىآید و معقولات را بدون استمداد از تفکر و تعقل دریافت مىکند، قوه خیال نیز بىکار نمىماند و در حوزه کار خود به فعالیت مىپردازد .
کار عقل، ادراک کلیات و کار خیال و وهم، ادراک جزئیات است . اکثر انسانها در عالم رؤیا از طریق فعالیتهاى قوه وهم و خیال، چیزهایى را ادراک مىکنند . ولى در بیدارى از چنین ادراکاتى محرومند; چرا که دو عامل، آنها را از فعالیتهایى که در خواب دارند، باز مىدارد: یکى حس و دیگرى عقل . به همین جهت است که در بیدارى، وهم و خیال تحتسیطره و سلطه عقل و حس مىباشند . نه حواس اجازه مىدهند که وهم و خیال به کارهاى مخصوص خود بپردازند و نه عقل، دست و بال آنها را در این راه باز مىگذارد .
در عین حال، برخى از انسانها به گونهاى هستند که قوه وهم و خیال آنها در بیدارى هم فعالیت دارند و جزئیاتى را ادراک مىکنند . این ادراک، مستقل از فعالیتهاى عقلى و حسى است . ولى چندان هم بىارتباط نیست . در هنگام خواب، حواس پنجگانه از کار مىافتند و به همین جهت است که قوه خیال، مجال فعالیت پیدا مىکند . عقل نیز در این حال، فعالیتى ندارد . اینجاست که صورتهایى در نزد نفس انسان حاضر مىشود که گویى برگرفته از ادراکات حسى است، بلکه مىتوان گفت: از مدرکات حسى هم قوىتر است . آنچه را که انسان در موقع خواب، مىبیند و مىشنود و لمس مىکند و مىبوید و مىچشد، همه ساخته و پرداخته قوه خیال است . این صور خیالى از لحاظ شفافیت و روشنى و ظهور و حضور، هیچ فرقى با آنچه انسان در بیدارى به چشم مىبیند و به گوش مىشنود و به لامسه، لمس مىکند و به شامه مىبوید و به ذائقه مىچشد، ندارد . همانطورى که بروز و ظهور محسوسات براى حواس، شدت و ضعف دارد، بروز و ظهور صور خیالى هم براى قوه خیال شدت و ضعف دارد . در عین حال، باید اذعان کرد که در مجموع، صور خیالى در مقایسه با صور حسى، از کیفیتبرترى برخوردارند .
نمىتوان واقعیت همه صورى را که انسان در عالم رؤیا از طریق فعالیتهاى وهم و خیال ادراک مىکند، منکر شد . تعبیر خواب، از کارهاى بسیار مهمى است که پیامبران و امامان و صالحان، انجام دادهاند . در قرآن کریم، چند نمونه روشن ذکر شده که همه آنها نشان فعالیت صحیح و درست قوه خیال و ادراکاتى است که قبل از وقوع، صورت گرفته است . نفس انسان در بیدارى اشتغال به ظواهر حسى و مادى دارد; ولى در عالم خواب، فرصت پیدا مىکند که به امور باطن و موجودات مجرد و مبادى عالیه، نزدیک و متصل گردد و از این طریق، قوه خیال به ادراک حقایقى توفیق یابد و آنها را در نزد خود متمثل گرداند . در اینجا به ذکر چند نمونه قرآنى مىپردازیم:
1 - رؤیاى یوسف
او در دوران کودکى در خواب مىبیند که یازده ستاره و خورشید و ماه برایش سجده مىکنند . او به پدر مىگوید:
«... یا ابت انى رایت احد عشر کوکبا و الشمس و القمر رایتهم لى ساجدین» (1)
«پدر، در خواب دیدم که یازده ستاره و ماه و خورشید برایم سجده مىکردند» .
یعقوب که این خواب را نشانه عظمتیوسف و آینده درخشان وى مىدید، به او دستور داد که خوابش را براى برادرانش نقل نکند .
یوسف سالهاى سختى پشتسر گذاشت و از مرحله قعر چاه و کاخ پرشیطنت عزیز مصر و زندان، سرانجام به مرحله تحقق رؤیاى راستین خود رسید و زمانى که پدر و مادر و برادران در برابرش به سجده افتادند، گفت:
«... یا ابت هذا تاویل رؤیاى من قبل و قد جعلها ربى حقا و قد احسن بى اذ اخرجنى من السجن و جاءنى بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینى و بین اخوتى ...» (2)
«پدر، این است تعبیر خوابى که از پیش دیده بودم که خداوند آن را به حقیقت رساند و به من نیکى کرد; چرا که مرا از زندان نجات داد و شما را بعد از آنکه شیطان میان من و برادرانم فساد کرد و جدایى افکند، از بیابان به شهر آورد» .
آرى قوه خیال، صحنه سجده پدر و مادر و برادران را سالها قبل از وقوع، در قالب صحنه تمثیلى سجده ماه و خورشید و ستارگان، به او نشان داد و این نبود مگر به برکت صفاى نفس آن بزرگوار و اتصال و ارتباط او به مبادى عالیه .
2 - رؤیاى همبندهاى یوسف
زمانى که یوسف را به خاطر جرمى که مرتکب نشده بود، به زندان افکندند، دو متهم دیگر نیز با او به زندان افتادند . اینان از مقربان دربار بودند و اتهام آنها سوء قصد به جان پادشاه مصر بود . این دو زندانى هر کدام خوابى دیدند و خواب خود را براى یوسف نقل کردند .
«... قال احدهما انى ارانى اعصر خمرا و قال الآخر انى ارانى احمل فوق راسى خبزا تاکل الطیر منه ...» (3)
«یکى از آنها گفت: در خواب دیدم که شراب مىفشردم و دیگرى گفت: در خواب دیدم که بر سرم نانى حمل مىکردم و مرغها از آن مىخوردند» .
آنها تقاضا داشتند که یوسف، خوابشان را تعبیر کند; چرا که او را فردى شایسته شناخته بودند . یوسف، به آنها قول داد که در اولین فرصت، خوابشان را تعبیر کند; چرا که خداوند علم تعبیر خواب را به او عطا کرده بود . سپس چنین گفت:
«... اما احدکما فیسقى ربه خمرا و اما الآخر فیصلب فتاکل الطیر من راسه ...» (4)
«یکى از شما بر سر کار خود برمى گردد و به ارباب خود شراب مىدهد و دیگرى به دار آویخته مىشود و مرغان بر سر او منقار مىزنند و از گوشت آن مىخورند» .
این دو رؤیا نیز به حقیقت پیوست . یکى از دو متهم بىگناهیش ثابتشد و به جاى خود بازگشت و دیگرى اتهامش ثابتشد و به دارش آویختند .
3 - رؤیاى پادشاه مصر
او شبى در خواب دید که هفت گاو لاغر، هفت گاو فربه را خوردند و نیز هفتخوشه سبز و هفتخوشه خشک گندم را در عالم خواب، مجسم دید . از اطرافیان خواست که خوابش را تعبیر کنند، ولى آنها چنین پنداشتند که خواب او از خوابهاى پریشان است . اما آن زندانى آزاد شده، به یاد یوسف افتاد و تقاضا کرد که او را نزد یوسف بفرستند، تا تعبیر خوابرا از او بپرسد . هنگامى که وى خواب پادشاه را براى یوسف بازگو کرد، یوسف خواب را چنین تعبیر کرد:
«هفتسال، فراوانى کشت و زرع است . گندمهایى که در این هفتسال، به دست مىآید، باید در خوشهها ذخیره شود، تا در فتسال قحطى و خشکسالى مورد استفاده قرار گیرد . با پایان گرفتن هفتسال دوم، بارندگى شروع مىشود و دوران فراوانى نعمت، مىرسد . شاه دستور داد یوسف را از زندان بیرون آوردند و او را گرامى داشت .
4 - خواب ابراهیم خلیل
ابراهیم خلیل در خواب مىبیند که فرزندش اسماعیل را در راه خدا ذبح مىکند . یعنى صحنه سر بریدن فرزند در راه خدا را در نزد خود متمثل مىبیند و مطمئن مىشود که فرمان خدا به این کار تعلق گرفته است . از اینرو به اسماعیل مىگوید:
«... انى ارى فى المنام انى اذبحک فانظر ماذا ترى ...» (5)
«در خواب مىبینم که تو را سر مىبرم . بنگر که در این باره چه راى مىدهى» .
از آنجا که فعل «ارى» مضارع است و دلالتبر استمرار دارد، معلوم مىشود که ابراهیم، چند بار صحنه دلخراش سر بریدن فرزند را در خواب دیده و مطمئن است که آنچه را بارها در خواب دیده، باید در بیدارى تحقق ببخشد و از آنجا که اسماعیل نیز باید راى و عقیده خود را در این باره اظهار کند، قضیه را با او در میان مىگذارد . او نیز آمادگى خود را اعلام مىکند; چرا که به درستى و صحتخواب پدر اعتقاد دارد . از اینرو مىگوید:
«... یا ابت افعل ما تؤمر ستجدنى ان شاء الله من الصابرین» (6)
«پدر، آنچه را به انجام آن فرمان داده مىشوى، انجام ده که اگر خدا بخواهد، مرا از شکیبایان مىیابى» .
سرانجام، پدر و پسر تسلیم فرمان خدا شدند و بندگى و اطاعت محض خود را در برابر حق به معرض نمایش گذاشتند . از این جهت است که قرآن کریم مىفرماید:
«فلما اسلما و تله للجبین و نادیناه ان یا ابراهیم قد صدقت الرؤیا انا کذلک نجزی المحسنین» (7)
«همینکه در برابر امر خدا تسلیم شدند و ابراهیم، اسماعیل را براى ذبح بر زمین افکند، از آنها پذیرفتیم و ندا کردیم که اى ابراهیم: خواب را تحقق بخشیدى و از عهده امتحان برآمدى و ما نیکوکاران را اینگونه پاداش مىدهیم» .
5 . خوابهاى پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله
در بررسىهاى اولیه قرآنى، معلوم مىشود که پیامبر گرامى اسلام نیز حقایقى را در خواب، دیده و قرآن آنها را نیز تصدیق کردهاست .
الف . در سوره اسراء
پیامبر گرامى اسلام در خواب مىبیند که فرزندان «حکم» یا «عاص» از بنىامیه همچون بوزینگان بر منبرش جست و خیز مىکنند . از اینرو بعد از این خواب تا زنده بود، خوشحالى نکرد . قرآن کریم درباره این خواب فرمود:
«... و ما جعلنا الرؤیا التى اریناک الا فتنة للناس و الشجرة الملعونة فیالقرآن ...» (8)
«و ما آن شجره ملعونهاى را که در خواب به تو نشان دادیم، جز فتنه و آزمایشى براى مردم قرار ندادیم» .
آنهایى که در قرآن مورد لعن قرار گرفتهاند، ظالمان و منافقان و مشرکان و کفارند . اما کسانى بودهاند که همچون یک شجره خبیثه، اجزا و اعضاى آنان به یکدیگر وابستگى داشته و براى مردم فتنه بزرگى بودهاند . در روایات سنى و شیعى، گفته شدهاست که اینها بنىامیهاند (9) در کتاب «الدر المنثور» نقل شدهاست که عایشه به مروان گفت: از پیامبر خدا شنیدم که به پدر و جد تو مىفرمود:
«انکم الشجرة الملعونة فى القرآن» (10)
«درختى که در قرآن کریم مورد لعن واقع شده است، شمایید» .
ب . در سوره انفال
در جنگ بدر، شمار لشگر اسلام از سیصد و سیزده تن تجاوز نمىکرد . آنهم با ساز و برگ جنگى بسیار اندک و ناچیز; در حالى که شمار لشگر دشمن به هزار تن مىرسید . آنهم با سازوبرگ جنگى بسیار چشمگیر و پیش رفته .
طبیعى است که در چنین شرایطى دشمن از روحیه بسیار بالا و نیرومندى برخوردار باشد و سپاه اسلام، دچار دلهره و اضطراب گردد . مگر اینکه خداوند اسبابى را فراهم کند که معادلات اسباب ظاهرى تغییر کند و اسباب باطنى و غیبى بر اسباب ظاهرى فائق آید . در این وقت، پیامبر گرامى اسلام، خواب جالب و امیدوار کنندهاى مىبیند که در آیه زیر به آن اشاره شدهاست:
«اذ یریکهم الله فی منامک قلیلا و لو اریناکهم کثیرا لفشلتم و تنازعتم فیالامر و لکنالله سلم انه علیم بذات الصدور» (11) .
«به یادآور هنگامى را که خداوند سپاه دشمن را در خواب تو اندک نشان داد و اگر بسیار نشان مىداد، سست مىشدید و اختلاف مىکردید . ولى خداوند شما را نجات داد . او به اسرار دلها داناست» .
این خواب از رؤیاهاى صادقه بود . هرچند لشگر هزار نفرى دشمن از نظر کمیت قابل توجه بود، ولى از نظر کیفیت، قابل توجه نبود . این حقیقت، در عالم خواب، براى پیامبر اکرم تمثل یافت و او خواب خود را براى همراهان نقل کرد و مایه دلگرمى آنها شد و اگر در عالم خواب، طور دیگرى آنها را مشاهده مىکرد و خواب خود را براى یاران بیان مىداشت، سبب سستى و تنازع همراهان مىشد . این رؤیا به سپاه اندک اسلام نیرو و قوت قلب بخشید و آنها را بر دشمن غالب ساخت .
ج - در سوره فتح
پیامبر گرامى اسلام در خواب دیده بود که به همراه مسلمانان، عمره مفرده به جاى آورده و در حالى که سر تراشیده و تقصیر کردهاند، پیروزمندانه وارد مسجدالحرام شدهاند .
مسلمانان مدینه با خوشحالى و امیدوارى در رکاب پیامبر، رهسپار مکه شدند، تا براى نخستین بار پس از هجرت، به زیارت بیتاللهالحرام نائل گردند و آرزوى دیرینه خود را تحقق بخشند .
اما هنگامى که به سرزمین حدیبیه رسیدند، مشرکین مکه به مقاومت و ممانعت پرداختند و در نهایت، قرارداد صلحى منعقد گردید و قرار بر این شد که انجام عمره مفرده را به سال بعد موکول کنند . این پیشآمد، بعضى را دچار شک و تردید کرد; چرا که گمان مىکردند همان سال وارد مسجدالحرام مىشوند . از این جهت، خداوند متعال فرمود:
«لقد صدق الله رسوله الرویا بالحق لتدخلن المسجدالحرام ان شاء الله آمنین محلقین رؤوسکم و مقصرین لا تخافون فعلم ما لم تعلموا و جعل من دون ذلک فتحا قریبا» (12) .
«سوگند که خداوند در مورد خواب، به پیامبر راست گفت و شما اگر خدا بخواهد، با ایمنى در حالى که تراشنده سر و تقصیر کنندهاید، داخل مسجدالحرام مىشوید، بدون اینکه بترسید . خداوند دانست آنچه را شما ندانستید و قبل از آن، فتحى نزدیک براى شما قرارداد» .
صلح حدیبیه در سال ششم هجرى واقع شد . اگر صلح حدیبیه واقع نمىشد، ممکن نبود که مسلمانان بتوانند بدون جنگ و خونریزى وارد مسجدالحرام شوند . ولى صلح حدیبیه براى مسلمانان فتح بزرگى بود و در نتیجه توانستند در سال هفتم هجرى با آرامش خاطر، عمره مفرده به جاى آورند و وارد مسجدالحرام شوند .
مرحوم طبرسى مىگوید: خداوند قبل از خروج مسلمانان به سوى حدیبیه، در خواب به پیامبر نشان داد که مسلمانان داخل مسجدالحرام شدهاند . او خواب خود را براى اصحاب، تعریف کرد و همه خوشحال شدند و گمان کردند که همان سال وارد مکه مىشوند . از این جهت، هنگامى که پس از انعقاد قرارداد صلح حدیبیه، به مدینه بازگشتند و داخل مکه نشدند، منافقان گفتند: نه سر تراشیدیم و نه تقصیر کردیم (13) و نه داخل مسجدالحرام شدیم . از اینرو آیه نازل شد و ورود به مکه ، به سال بعد موکول گردید (14)
تا اینجا معلوم شد که قوه خیال در هنگام خواب، کاملا فعال مىشود و انسان در آن حالت، صورتهایى مشاهده مىکند که در عالم بیدارى آنها را مشاهده نمىکند . البته تحلیل و تبیین خوابها همیشه کار آسانى نیست . چنانکه برخى از خوابها نیز حکایت از واقعیت ندارند و به آنها خوابهاى پریشان گفته مىشود . اما خوابهاى انبیا و اوصیا و اولیاى حق، از واقعیت و دقت کامل برخوردار است .
آن خیالاتى که دام اولیاست
عکس مه رویان بستان خداست
فعالیتخیال در بیدارى
ما نمونههاى متعددى از فعالیت قوه خیال در بیدارى داریم که در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم:
الف . تخیلات شاعران و هنرمندان
به برکت قوه خیال است که شاعران و هنرمندان مىتوانند آثارى بدیع و شگفتانگیز به وجود آورند . یک غزل زیبا یا یک قصیده بکر، از فعالیت قوه خیال پدید مىآید و اگر فعالیت این قوه نبود، چگونه شاعر به خودش اجازه مىداد که بگوید:
نگویمت که گلى بر فراز سرو روان
که آفتاب جهانتاب بر سر علمى
یا اینکه:
دلم از دست او دریاى خون شد
سرشک دیدهام طوفان نوح است
تابلوهاى گرانقیمت نقاشان نیز نتیجه فعالیت قوه خیال است . اگر شاعر و نقاش و هر هنرمند دیگرى بر بال خیال ننشیند، نمىتواند آثارى بدیع، پدید آورد .
ب . تخیلات افراد دیوانه یا خیالاتى
شخصى همواره از شعلهور شدن تنور شکم خود شکایت مىکند; دیگرى هنگامى که تنها نشسته است، با مخاطبى گفتگو مىکند; طفلى در تاریکى شب، از صورتهایى مخوف مىترسد و جیغ مىکشد . اینها همه معلول فعالیت قوه خیال در بیدارى است .
ج . تخیلات انبیا و اوصیا
اینان نیز در حالتبیدارى تخیلاتى دارند و این در زمانى است که نفس شریف آنان اتصال به مبادى عالیه پیدا کرده و قوه خیال نیز به موازات آن فعال شدهاست .
(توضیح این مطلب را در شماره بعد مطالعه کنید).
پىنوشت:
1) یوسف/3 .
2) یوسف/100 .
3) یوسف/36 .
4) یوسف/41 .
5) الصافات/102 .
6) الصافات/102 .
7) الصافات/103تا105 .
8) الاسراء/60 .
9) المیزان13/148 .
10) همان، ص 158 .
11) انفال/43 .
12) فتح/27 .
13) در عمره مفرده، شخص معتمر، مخیر است که سر بتراشند یا تقصیر کند .
14) تفسیر مجمع البیان جلد 9 و 10 صفحه 126 .