آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴۰

چکیده

متن

خواب مغناطیسى، تجربه حسى روشنى است که وجود روح و تجرد آن را به خوبى ثابت مى‏کند . این نوع خواب، بارها در دنیا تجربه شده است .
مسائل و مطالبى که تاکنون طى چند مقاله درباره اثبات وجود روح از دیدگاه فلاسفه و متکلمین بیان کردیم، همه مبتنى بر اثبات وجود روح از طریق عقل و دیدگاه عقلا بود و چه‏بسا این مطالب در قرن حاضر که بیشتر علوم، براساس تجربه و حس‏گرائى و علوم تجربى و طبیعى مورد تحقیق و بررسى قرار مى‏گیرد، چندان مورد قبول نباشد . از این‏رو در اینجا لازم است مقدارى نیز اثبات وجود روح یعنى مبدا غیر مادى و مجرد روح براساس براهین حسى، مورد بحث و مداقه قرار بگیرد تا مساله وجود روح از جنبه‏هاى مختلف حسى و غیر حسى، مورد بحث قرار گرفته باشد . و اگر برخى از مادیها مثل مارکسیست‏ها در دلائل فلسفى و علمى و ... خدشه کنند، در دلائل حسى و تجربى خدشه‏اى نباید بشود; مثلا دانشمندى مثل «بروسه‏» مى‏گوید:
«به وجود روح مؤمن نخواهم بود مگر آن که آن را زیر چاقوى تشریح خود کشف کرده، ببینیم‏» (1) .
به علاوه انسان، چون موجودى مادى است و با حس و تجربه بیشتر سروکار دارد و مى‏خواهد تمام موجودات را تنها از همین راه، تجزیه و تحلیل کند، بحث از دلائل حسى، ایمان او را به روح مجرد، زیادتر خواهد کرد .
محمد فرید وجدى در «دائرة‏المعارف قرن بیستم‏» در این باره چنین مى‏نویسد:
«... . ما ذکرناه من البراهین لا ینفع للعقل العصرى غلة و لا یبل له صدى فانه بما ظهر له من فساد اکثر المسلمات المنطقیة التى کان یحنى اسلافنا لها اصبح لا یعیر تلک المسلمات التفاتا الا اذا عضدها شاهد، من الحس فلا غروان سقطت الفلسفة العقلیة القدیمة التى کانت موضوع المفکرین و الحکماء الاقدمین و صارت الفلسفة الحسیة هی صاحب الدولة الیوم ...» (2) .
«براهین عقلى که براى اثبات روح سابقا اقامه کردیم، نزد دانشمندان و عقلاى عصر جدید مفید نبوده و دردى از جامعه‏ها را برطرف نمى‏کند زیرا اکثر مسائل مسلم منطقى که گذشتگان بر آنها اعتماد داشتند و تسلیم این روشها بودند، برهم ریخته و علماى حسى امروز اگر شاهدى از حس براى اثبات مسائل عقلى نداشته باشند، آنها را به آسانى نمى‏پذیرند، امروز فلسفه حسى صاحب قدرت بوده، کارساز مى‏باشد» .
از این‏رو اثبات وجود روح از طرق براهین حسى چه‏بسا مى‏تواند مفید باشد، حتى بالاتر این که محمد فرید وجدى با این که در دائرة‏المعارف خود دفاع از حقایق دینى کرده، آنها را بحق و مسلم و ثابت مى‏داند، در عین حال معتقد است که «مسلمات کهن علم منطق چه‏بسا مى‏تواند ما را به طرف باطل نیز سوق دهد زیرا چه‏بسا برخى از طرفداران طرق باطل; از قبیل «وثنیون‏» و مشرکین از بزرگان علم منطق بوده و در عین حال راه اشتباه رفته‏اند و در نتیجه با ایجاد فرقه‏هاى گوناگون و مذاهب مختلف اسلامى بعد از ظهور فلسفه یونانى در میان مسلمین چه‏بسا راه خطائى پیموده و حق و باطل را با یکدیگر مخلوط نموده‏اند زیرا عقل نیز چه‏بسا دچار اشتباه و خطا مى‏گردد» (3) .
سؤال
این سؤال در اینجا قابل طرح است که چگونه روح که مادى نیست و محسوس نمى‏باشد، از طریق حسى و براهین حسى قابل اثبات است؟
پاسخ
در پاسخ این سؤال باید گفت: روح با این که جسم نبوده و مادى نیست، اما با جسم در رابطه است و رابطه نزدیکى با جسم دارد و توسط جسم مادى، اعمالى انجام مى‏دهد و دلیل آن نیز نفس انسانى است که از طریق بدن و استخدام قواى بدنى کار انجام مى‏دهد و اعمال خود را توسط اعضاء و جوارح بدن انجام مى‏دهد و اصولا نفس را نفس مى‏گویند از این جهت که ذاتا مستقل از جسم و ماده است، اما از لحاظ عمل نیاز به جسم و ماده دارد و از این‏رو «شیخ الرئیس بوعلى سینا» فرق بین نفس و عقل را در همین ویژگى دانسته است و فلاسفه تصریح کرده‏اند که عقل مبدا و جوهرى است که هم ذاتا و هم عملا هیچ نیازى به ماده و جسم ندارد و مستقل از ماده و جسم کار مى‏کند و تعقل و تفکر مى‏کند اما نفس، عبارت از جوهرى و گوهرى است که ذاتا مستقل از ماده اما از نظر عمل، نیاز به ماده دارد .
آرى این، در حقیقت‏یکى از نعمتهاى بزرگ الهى است که نفس را طورى آفریده و قابلیت درک حقایق را به او داده است که اگر در مواقعى، عقول بشرها خطا کرده و یا به اشتباه، استدلال و استنباط کنند، راه دیگرى براى آنان از طریق حسى و غیر آن قرار داده، آنها را راهنمائى مى‏کند و به این طریق بهانه‏هاى مشرکین و علما و فضلاى مکتب‏هاى فلسفى و حسى و تجربى را قطع; و راه حرکت‏به سوى واقع و اثبات روح و سایر مجردات را فراهم مى‏آورد . حتى آنها را به وحشت و حیرت مى‏اندازد و راه شناخت‏حقایق روحى و نفسى را به صورتهاى گوناگون براى آنان فراهم مى‏آورد تا شاید از گمراهى جدید آنان جلوگیرى شود .
خواب مصنوعى
راه‏هاى اثبات روح مجرد از طرق مختلف حسى به قرار زیر است:
هیپنوتیزم (خواب مصنوعى) ; مانیسم (نیروى مغناطیسى) ; اسپریتیسم (احضار ارواح) ; رؤیا (روشن بینى و رؤیت از راه دور) است .
ما در این مقاله به مسائل مربوط به «هیپنوتیزم‏» یعنى خواب مصنوعى و مغناطیسى مى‏پردازیم:
محمد فرید وجدى در دائرة‏المعارف قرن بیستم (4) از یک نویسنده غربى به نام «جول بوا» در روزنامه خود به سال 1904 م چنین مى‏نویسد:
«ان ما حدث من انواع الشفا بالتنویم مما یکاد معجزة و ماحصل من الفوائد من فن التلقین بالاستهواء و ما یشاهد من مزایا الاعتقاد و ثبات الارادة و المحاورات الموحشة ... . و ما یراه الانسان من الغیوب فی النوم و الانباء بالامور المستقبلة و الخوارق الحاصلة ... الخ‏» .
«آنچه از انواع شفا براى مریض‏ها از طریق خواب مصنوعى و مغناطیسى حاصل مى‏شود، از جمله موارد اعجازآمیز به شمار مى‏رود و از فن تلقین، فواید بى‏شمارى عاید بیماران مى‏گردد و مسائل مربوط به اطلاع از آینده و خواندن افکار و ظهور شبح انسانى و آنچه از غیوب در عالم خواب کشف مى‏گردد و از اخبار آینده خبر مى‏دهد; همه اینها موارد بیشمارى است که به دست دانشمندان غربى در قاره اروپا انجام مى‏گیرد» .
«شارکو» یکى از بزرگترین پزشکان معروف در جهان; عقیده دارد که خواب مصنوعى عالمى است عجیب که مشاهدات محسوس مادى در آن دیده مى‏شود که منطبق بر مسائل مسلم فیزیولوژى (وظائف الاعضاء) مى‏گردد . و در آن، اشیائى وجود دارد که فوق ماده و طبیعت‏بوده، هیچ فردى تاکنون نتوانسته آنها را توجیه و تعلیل کند و با هیچ قانون علمى امروز مطابقت ندارد (5) .
عالم و دانشمند دیگر غربى به نام «بیو» در کتاب خود «گفتگوهائى بر حیات مغناطیسى‏» چنین مى‏نویسد:
«التنویم المغناطیسی یثبت وجود الروح و خلودها و یبرهن على امکان اختلاط ارواح متجردة باخرى لم تزل مکتسبة بالمادة‏» .
«خواب مغناطیسى وجود روح و جاودانگى آن را ثابت مى‏کند و ضمنا امکان اختلاط ارواح مجرد با ارواحى که لباس ماده را پوشیده، مادى هستند، همچنان مبرهن مى‏سازد» .
خواب مغناطیسى، قدر و ارزش آن، در اروپا تا سال 1840 میلادى بر دانشمندان مخفى بود تا این که پزشک معالج انگلیسى به نام «جمس برید» این علم را بروز داد و سیر عملى آن را در علم پزشکى آشکار ساخت .
از اینجا خواب مصنوعى در عالم پزشکى در مواردى که حل مشکلات معالجه‏اى به بن‏بست مى‏رسید، حلال مشکلات بوده، کمک شایانى به معالجات بیماران مى‏نمود چنان که استاد «بلز» در کتاب طبى خود در جلد اول صفحه 2 چنین مى‏نویسد:
«هنگامى که جمس برید کتاب خود را درباره خواب مغناطیسى به رشته تحریر درآورد، طب رسمى اروپا آن را نپذیرفت و اعتنائى به آن ننمود و متوجه مزایاى آن علم نشد جز دو پزشک فرانسوى به نام «ازام‏» و «لییبوات‏» که از این علم در معالجه بیماران خود استفاده فراوان نمودند و با براهین علمى ثابت کردند که معالجه بیماران از طریق خواب مغناطیسى تاثیر فراوانى دارد و ایجاد آثار بزرگ ضد بیمارى کرده، نتایج و آثار مهم و با ارزش خود را ثابت کرد و لکن این اعمال غیر عادى علمى، باعث استهزاء مردم آن زمان گردید و این علم نوظهور (اثبات روح مجرد) با تعصب نکوهیده، مواجه گردید و لکن کار بزرگ و با ارزش انجام گرفته و بر مسائل مربوط به روح مجرد، نورانیت‏شدیدى بخشید (6) .
مراتب و درجات خواب مصنوعى (تنویم الضلاعى)
خواب مصنوعى، مراتب و درجات بى‏شمارى داشته و براى دانمشندان غربى در اروپا مباحث گوناگون ناشناخته تا آن زمان مطرح گردید .
در اولین مرتبه انسان به خواب رفته، اسم خود را به زبان مى‏آورد و بر آزادى و حریت‏خویش تاکید نموده، سپس خواب مصنوعى بر او غلبه کرده و تحت اراده و اختیار انسان خواب دهنده قرار مى‏گیرد و سپس قیافه و وضعیت‏یک پادشاه بزرگ را از لحاظ تکلم و حرکات و رفتار! ! به خود مى‏گیرد .
به طور خلاصه انسان به خواب مصنوعى رفته، تحت اختیار انسان به خواب‏برنده قرار مى‏گیرد و در عالم خواب مصنوعى، اشباح و صداهائى که جز در عالم خیال و توهم وجود ندارد، مى‏بیند و مى‏شنود و چه‏بسا جسد او وضعیت عجیبى پیدا مى‏کند که از تاثیر معمولى قوانین فیزیولوژى، جدا مى‏شود . و برخى از مجلات فرانسه در سال 1896م پاره‏اى از این قبیل جریانات را منعکس مى‏کرده‏اند (7) .
نظیر این‏گونه حوادث، در عالم خواب منحصر بر مشاهدات غیر حسى نیست، بلکه امور دیگرى نیز از قبیل خبر از کارهاى غیبى و دیدن اشیاء بعید و دور و نفوذ در باطن اشخاص، نزد دانشمندان غربى، وجود روح و نفس را از طریق حسى اثبات مى‏کند .
«اکزاکوف‏» یکى از دانشمندان روسى نقل مى‏کند که «زن یک استاد انگلیسى به نام ، «دومرجان‏» ، روح زن دیگرى را از طریق خواب مصنوعى به محل معینى که تعیین کرده بود، مى‏فرستاد و او، افعال بخصوصى را انجام مى‏داد» .
دانشمند نامبرده از این‏گونه حادثه و حوادث دیگر شبیه آنها نتیجه علمى گرفته مى‏نویسد:
«این حادثه و امثال آن به‏طور قطع ثابت مى‏کند که براى روح، وجود متمیز از ماده بوده و قدرت انجام اعمالى به ذات خود دارد» .
از مجموع این حوادث روحى در عالم خواب مصنوعى و غیر آن، به‏طور وضوح استفاده مى‏شود که انسان، منحصر در ماده نبوده و در باطن او، راز روحانى متمیز از ماده و یک حقیقت‏شریف و بزرگوارى به نام روح و نفس وجود دارد و گرنه امکان نداشت در الت‏خواب مغناطیسى به هنگام عدم کارائى حواس ظاهرى و مشاعر او، این‏گونه جریانات عجیب و واقعى تعجب‏آور رخ بدهد .
آرى اگر انسان، ماده محض و خالص بود، امکان نداشت که از او امثال حوادث بالا و غیر آن پدید آید . به‏طورى که دانشمندان بزرگى از قبیل «کونونیل دوروشاس‏» که فوق تخصص در علم طب و فیزیولوژى داشته، به صراحت اعلام مى‏دارد که توجیه این اعمال شگفت‏انگیز جز با اثبات روح مجرد امکان‏پذیر نیست!
مؤلف دائرة‏المعارف قرن بیستم بعد از نقل مقدارى از حوادث شگفت‏انگیز روحى از طریق خواب مغناطیسى چنین مى‏نویسد:
«یرى القاری من مجموع ما مر ان الانسان لیس بمادة صرفة بل ان فیه سرا روحانیا متمیزا عن مادته و هو حقیقته الکریمة و لولا ذلک لما استوهدت منه و هو فی حالة النوم المغناطیسى عند تعطیل حواسه و مشاعره تلک الحوادث الروحیة‏» .
«خواننده از مجموع آنچه از حوادث روحى حیرت‏انگیز گذشت، این نتیجه را مى‏گیرد که حقیقت انسان، ماده صرف نبوده، بلکه در باطن این انسان، راز روحانى متمیز از ماده بوده; و آن، حقیقت قابل کرامت روح و نفس انسان مى‏باشد . و اگر چنین مبدا روحانى مجرد از ماده نبود، هرگز چنین حوادث تعجب‏انگیز در حالت‏خواب مغناطیسى یعنى در حالى که انسان به خواب مصنوعى رفته و کاملا حواس و مشاعر ظاهرى و جسمى او راکد مانده و قابل استفاده نمى‏باشد، پیدا نمى‏شد» .
پى‏نوشت:
1) متافیزیک: تالیف فیلیسین شاله، ص 48 .
2) ج‏4، ص 364، ذیل ماده روح .
3) دائرة‏المعارف قرن بیستم: ج‏4، ص 365 .
4) جلد 4، ص 366 .
5) کتاب «المذهب الروحى‏» تالیف جبرئیل دولان به نقل از دائرة‏المعارف: ج‏4، ص 367 .
6) دائرة‏المعارف قرن بیستم: ص 368 .
7) همان: ص 368 .

تبلیغات