از عمق جاه تا اوج ماه
آرشیو
چکیده
متن
«إذ قال یوسُف لأبیهِ یا أبتِ إنّی رایتُ أحَدَ عشرَ کَوکباً وَالشَّمْسَ والْقَمَرَ رایتُهم لِی ساجِدین؛
آنگاه که گفت: یوسف به پدرش؛ من در عالم رؤیا، یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که سجده میکنند برایم». (سورهییوسف، ایهی4)
«قال یا بُنَی لا تَقْصُصْ رُؤیاکَ عَلَی إخْوتکَ فَیکیدُوا لکَ کَیداً إنّ الشّیطانَ للإنْسانِِ عَدُو مُبین؛
[پدرش یعقوب(ع)] گفت: ای پسرکم! خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که نقشه خواهند کشید از برایت، زیرا شیطان برای انسان، دشمنی آشکاراست». (سورهییوسف، ایهی5)
«وَکذلِک یجْتَبیکَ ربّکَ وَیعلّمُک مِنْ تَأویلِ الأحادیث وَیتِمّ نِعْمَته عَلَیک وَعلی آلِیعْقوب کمَا أتَمّها عَلَی أبَوَیک مِنْ قبلُ إبراهِِیمَ وإسحاقَ إنّ ربّک عَلِیم حَکیم؛
«واینچنین برمیگزیند تو را پروردگارت و علم تأویل رخدادها و تعبیر خوابها به تو میآموزد و نعمتش را بر تو و خاندان یعقوب تمام میکند، چنانکه تمام کرد پیش از این برابراهیم و اسحاق (هر دو پدرت) چه دانا و حکیم است پروردگارت. [و به هرکه بخواهد، میآموزد علم و حکمت را.]»(سورهیوسف، ایهی6)
از نظر محمّد بن زکریای رازی، حسود کسی است که از خیر و نعمتی که به دیگران میرسد، ناراحت میشود، ولو ضرری از آن نعمت بدو نرسد، و آنجا که ضرری تصوّر شود به همان اندازه ایجاد دشمنی میکند؛ حسد بدین مفهوم غالباً در بین نزدیکان و معاشرین و آشنایان دیده میشود.»1
اگر مرد غریب و ناشناسی وارد محل شود و ثروت و سود فراوان بَرد؛ اهالی هیچ ناراحت نمیشوند و بر او حسد نمیورزند؛ امّا وقتی فردی از خودشان به مقام و مکنت رسد از او ناخشنود میشوند و براو رشک میبرند. با اینکه، این فرد آشنا با آنان است و نسبت به آنان مهربانتر از بیگانه است.
چرا حسادت به افراد خودی پیدا میشود، نه بیگانه؟! باید گفت: این حالت، از حبّ ذات و دوستی خود سرچشمه میگیرد، هر کسی دوست دارد به مقام و ثروتی که نداشته برسد و چون نرسد به زندگی نزدیکان و دوستان خود که براو سبقت گرفتهاند، رشک میبَرد. در صورتی که این دید را نسبت به بیگانه ندارد، نه در طول عمرِ خود با او بوده و نه سابقهی دوستی با او داشته، به همین جهت برتری او را برخود تحمّل میکند.
مـن از بیگـانگـان هرگـز ننالـم که با من هرچه کرد؛آن آشنا کرد
چگونه خود را از شرّ حسودان در أمان نگهداریم؟ سوره یوسف به ما میآموزد که برای در امان ماندن از شرّ حسود؛ از اظهار برتری، پیش خویشان و دوستان بپرهیزیم و آنچه را که موجب برانگیخته شدن حسّ حسادت آنان میشود، پنهان داریم چنانکه حضرت یعقوب(ع) به یوسف(ع) فرمود: «زنهار! خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که نقشه شومی برایت خواهند کشید.»
حسادت مانند غیرت، کینه و نفرت ایجاد میکند و انسان را وادار میکند تا نقشهای طرح کند که طرف، دچار آزار و اذیت و محرومیت شود و گاهی آنقدر شدید است که حسود را به کُشتن برادر وامیدارد، چنانکه قابیل برادر معصوم خود هابیل را کُشت. (ایات 27تا 31 مائده).
خداوند از ما میخواهد که از شرّ افراد حسود به او پناه ببریم: «قُلْ أعوذُ بِربّ الْفَلَقِ؛ بگو پناه میبرم به پروردگار شکافندهی صبح».
…مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَد؛ از شرّ حسادت کننده آنگاه که حسد ورزد». (سورهی فلق، ایهی1و5)
همانطور که در این سوره، خواهیم دید، حضرت یعقوب و یوسف به بهترین وجه، خود را در پناه خدا قرار دادند، و خداوند مکر برادران حسود را بخودشان برگرداند. و توطئه آنان را وسیلهی ترقّی و تعالی یوسف گردانید. به طوری که یوسف از این رهگذر، از عمق چاه به اوج ماه میرسد.
درمان حسودان: این سوره به حسودان میآموزد که حسادت و توطئه آنان جز به زیان خودشان، چیزی عائدشان نخواهد کرد.
محمّد بن زکریا، معتقد است: حسد شخص حسود نسبت به خویشان ، هیچ جنبهی عقلانی در میزان عدل ندارد.»1 زیرا نسبت به کسی دشمنی میورزد که وی او را در رسیدن به مطلوبش باز نداشته و چه بسا، جز محبّت و دوستی در حق او کار نکرده است.
اگر میخواهد غضب کند؛ بر جهد و کوشش او غضب کند و رشک بَرد و با او به رقابت بپردازد و او نیز کوشش کند، زیرا اگر کوشش نکند، سبب محرومیت خود گشته، هرگز به آرزویش نخواهد رسید. و نه تنها از حسادتش لذّتی نمیبرد، بلکه زیانهای جسمی و روحی برای خود فراهم میآورد. امّا ضرر حسد برای نفس این است که او را از اندیشیدن باز میدارد، و آنچنان او را مشغول میسازد که به سود و زیان خود فکر نمیکند، افزون براینکه موجب پَستینفس نیز میشود و غم و اندوه در روان حسود طولانی میگردد. امام علی(ع) فرمودند: «صِحّةُ الْجَسَد مِنْ قِلّةِ الْحَسَد؛ سلامتی بدن از کمی حسد است.»2
اختلاف افکنی شیطان میان برادران
«إنّ الشّیطانَ للإنْسانِ عَدُو مُبین». (سورهی یوسف، ایهی5)
از آنجا که شیطان، دشمن آشکار آدمیان است، همواره میان برادران تفرقه و دشمنی ایجاد میکند، و میبینیم که چگونه شیطان میان یوسف و برادران او اختلاف و تفرقه میافکند، چنانکه یوسف خود اظهار داشت: «…نَزَغَ الشّیطانُ بَینِی وَبَینَ إخْوتی…؛
شیطان میان من و برادرانم اختلاف افکند.»(سورهی یوسف، ایهی100)
در این صحنه میبینیم که چگونه عُجب و تکبّر و تعصّب و حمیت را در آنان برمیانگیزد، به طوری که برادران اظهار میدارند: «وَنَحْنُ عُصْبَة…؛ ما جمعی نیرومند هستیم…» (سورهی یوسف، ایهی8) یوسف و بنیامین را ناتوان و پدر خود را در ضلالت و گمراهی آشکار میپندارند!! و میگویند: «إنّ أبانا لفی ضلال مبین.». (سورهی یوسف، ایهی8) و با این مقدّمات، جدا کردن یوسف را از پدر و دور افکندن وی را از جمع خود، امری نیکو جلوهگر نمود: «بَلْ سَولَتْ لَکُمْ أنْفُسکم.». (سورهی یوسف، ایهی 18).
شیطان در مورد آدم، (به هنگام امر کردن خداوند به سجده کردن ملائک برانسان) اظهار داشت: «أنا خیر مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِین؛ من (شیطان) از او (آدم) برترم، مرا از آتش و آدم را از خاک آفریدهای [خاک پست کجا و آتش فروزان کجا؟!]. (سورهی ص، ایهی76)
آنگاه که گفت: یوسف به پدرش؛ من در عالم رؤیا، یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که سجده میکنند برایم». (سورهییوسف، ایهی4)
«قال یا بُنَی لا تَقْصُصْ رُؤیاکَ عَلَی إخْوتکَ فَیکیدُوا لکَ کَیداً إنّ الشّیطانَ للإنْسانِِ عَدُو مُبین؛
[پدرش یعقوب(ع)] گفت: ای پسرکم! خوابت را برای برادرانت بازگو مکن که نقشه خواهند کشید از برایت، زیرا شیطان برای انسان، دشمنی آشکاراست». (سورهییوسف، ایهی5)
«وَکذلِک یجْتَبیکَ ربّکَ وَیعلّمُک مِنْ تَأویلِ الأحادیث وَیتِمّ نِعْمَته عَلَیک وَعلی آلِیعْقوب کمَا أتَمّها عَلَی أبَوَیک مِنْ قبلُ إبراهِِیمَ وإسحاقَ إنّ ربّک عَلِیم حَکیم؛
«واینچنین برمیگزیند تو را پروردگارت و علم تأویل رخدادها و تعبیر خوابها به تو میآموزد و نعمتش را بر تو و خاندان یعقوب تمام میکند، چنانکه تمام کرد پیش از این برابراهیم و اسحاق (هر دو پدرت) چه دانا و حکیم است پروردگارت. [و به هرکه بخواهد، میآموزد علم و حکمت را.]»(سورهیوسف، ایهی6)
از نظر محمّد بن زکریای رازی، حسود کسی است که از خیر و نعمتی که به دیگران میرسد، ناراحت میشود، ولو ضرری از آن نعمت بدو نرسد، و آنجا که ضرری تصوّر شود به همان اندازه ایجاد دشمنی میکند؛ حسد بدین مفهوم غالباً در بین نزدیکان و معاشرین و آشنایان دیده میشود.»1
اگر مرد غریب و ناشناسی وارد محل شود و ثروت و سود فراوان بَرد؛ اهالی هیچ ناراحت نمیشوند و بر او حسد نمیورزند؛ امّا وقتی فردی از خودشان به مقام و مکنت رسد از او ناخشنود میشوند و براو رشک میبرند. با اینکه، این فرد آشنا با آنان است و نسبت به آنان مهربانتر از بیگانه است.
چرا حسادت به افراد خودی پیدا میشود، نه بیگانه؟! باید گفت: این حالت، از حبّ ذات و دوستی خود سرچشمه میگیرد، هر کسی دوست دارد به مقام و ثروتی که نداشته برسد و چون نرسد به زندگی نزدیکان و دوستان خود که براو سبقت گرفتهاند، رشک میبَرد. در صورتی که این دید را نسبت به بیگانه ندارد، نه در طول عمرِ خود با او بوده و نه سابقهی دوستی با او داشته، به همین جهت برتری او را برخود تحمّل میکند.
مـن از بیگـانگـان هرگـز ننالـم که با من هرچه کرد؛آن آشنا کرد
چگونه خود را از شرّ حسودان در أمان نگهداریم؟ سوره یوسف به ما میآموزد که برای در امان ماندن از شرّ حسود؛ از اظهار برتری، پیش خویشان و دوستان بپرهیزیم و آنچه را که موجب برانگیخته شدن حسّ حسادت آنان میشود، پنهان داریم چنانکه حضرت یعقوب(ع) به یوسف(ع) فرمود: «زنهار! خوابت را برای برادرانت حکایت مکن که نقشه شومی برایت خواهند کشید.»
حسادت مانند غیرت، کینه و نفرت ایجاد میکند و انسان را وادار میکند تا نقشهای طرح کند که طرف، دچار آزار و اذیت و محرومیت شود و گاهی آنقدر شدید است که حسود را به کُشتن برادر وامیدارد، چنانکه قابیل برادر معصوم خود هابیل را کُشت. (ایات 27تا 31 مائده).
خداوند از ما میخواهد که از شرّ افراد حسود به او پناه ببریم: «قُلْ أعوذُ بِربّ الْفَلَقِ؛ بگو پناه میبرم به پروردگار شکافندهی صبح».
…مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إذا حَسَد؛ از شرّ حسادت کننده آنگاه که حسد ورزد». (سورهی فلق، ایهی1و5)
همانطور که در این سوره، خواهیم دید، حضرت یعقوب و یوسف به بهترین وجه، خود را در پناه خدا قرار دادند، و خداوند مکر برادران حسود را بخودشان برگرداند. و توطئه آنان را وسیلهی ترقّی و تعالی یوسف گردانید. به طوری که یوسف از این رهگذر، از عمق چاه به اوج ماه میرسد.
درمان حسودان: این سوره به حسودان میآموزد که حسادت و توطئه آنان جز به زیان خودشان، چیزی عائدشان نخواهد کرد.
محمّد بن زکریا، معتقد است: حسد شخص حسود نسبت به خویشان ، هیچ جنبهی عقلانی در میزان عدل ندارد.»1 زیرا نسبت به کسی دشمنی میورزد که وی او را در رسیدن به مطلوبش باز نداشته و چه بسا، جز محبّت و دوستی در حق او کار نکرده است.
اگر میخواهد غضب کند؛ بر جهد و کوشش او غضب کند و رشک بَرد و با او به رقابت بپردازد و او نیز کوشش کند، زیرا اگر کوشش نکند، سبب محرومیت خود گشته، هرگز به آرزویش نخواهد رسید. و نه تنها از حسادتش لذّتی نمیبرد، بلکه زیانهای جسمی و روحی برای خود فراهم میآورد. امّا ضرر حسد برای نفس این است که او را از اندیشیدن باز میدارد، و آنچنان او را مشغول میسازد که به سود و زیان خود فکر نمیکند، افزون براینکه موجب پَستینفس نیز میشود و غم و اندوه در روان حسود طولانی میگردد. امام علی(ع) فرمودند: «صِحّةُ الْجَسَد مِنْ قِلّةِ الْحَسَد؛ سلامتی بدن از کمی حسد است.»2
اختلاف افکنی شیطان میان برادران
«إنّ الشّیطانَ للإنْسانِ عَدُو مُبین». (سورهی یوسف، ایهی5)
از آنجا که شیطان، دشمن آشکار آدمیان است، همواره میان برادران تفرقه و دشمنی ایجاد میکند، و میبینیم که چگونه شیطان میان یوسف و برادران او اختلاف و تفرقه میافکند، چنانکه یوسف خود اظهار داشت: «…نَزَغَ الشّیطانُ بَینِی وَبَینَ إخْوتی…؛
شیطان میان من و برادرانم اختلاف افکند.»(سورهی یوسف، ایهی100)
در این صحنه میبینیم که چگونه عُجب و تکبّر و تعصّب و حمیت را در آنان برمیانگیزد، به طوری که برادران اظهار میدارند: «وَنَحْنُ عُصْبَة…؛ ما جمعی نیرومند هستیم…» (سورهی یوسف، ایهی8) یوسف و بنیامین را ناتوان و پدر خود را در ضلالت و گمراهی آشکار میپندارند!! و میگویند: «إنّ أبانا لفی ضلال مبین.». (سورهی یوسف، ایهی8) و با این مقدّمات، جدا کردن یوسف را از پدر و دور افکندن وی را از جمع خود، امری نیکو جلوهگر نمود: «بَلْ سَولَتْ لَکُمْ أنْفُسکم.». (سورهی یوسف، ایهی 18).
شیطان در مورد آدم، (به هنگام امر کردن خداوند به سجده کردن ملائک برانسان) اظهار داشت: «أنا خیر مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِین؛ من (شیطان) از او (آدم) برترم، مرا از آتش و آدم را از خاک آفریدهای [خاک پست کجا و آتش فروزان کجا؟!]. (سورهی ص، ایهی76)